یادمان

یک پیشکسوت باستان‌شناسی: کدام کاوش؟کدام حفاری؟ کدام ارجان؟ - سازمان میراث فرهنگی عروسک خیمه‌شب بازی است

برگرفته از تارنمای هنرنیوز

احسان یغمایی پیشکسوت باستان‌شناسی معتقد است در صورت تداوم دیوارکشی کارخانه سیمان بر روی عرصه ارجان باید منتظر هر نوع اتفاق ناگواری به بهانه «چهار دیواری اختیاری» بود.

مریم اطیابی-در ۲۷ شهریور ۱۳۲۰ احسان(اسماعیل) یغمایی فرزند استاد حبیب یغمایی در تهران زاده شد. او کارشناسی خود را در دانشکده ی باستان شناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران در خرداد ۱۳۴۳ دریافت کرد و چندی بعد موفق به گرفتن درجه ی فوق لیسانس از همان دانشکده شد . او اردیبهشت ۴۶ هم به استخدام  اداره ی باستان شناسی کل کشور درآمد. از آن تاریخ به بعد وی در آغاز به عنوان عضو و در سالهای نزدیک به عنوان سرپرست در شمار زیادی از کاوش های باستان شناسی همکاری کرد .در بهمن ماه ۷۴ به ناگزیر از اداره ی باستان شناسی کشور بازنشسته شد . او از زمستان ۱۳۷۵ به مدت یک سال عضو ناپیوسته و قراردادی فرهنگستان ادب فارسی بود و از بهار ۱۳۷۵ به عنوان کارشناس ارشد به همکاری ناپیوسته با موسسه ی فرهنگی موزه های بنیاد پرداخت . یغمایی از سال ۸۰ تا ۸۳ مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون در رشته ی کاوش های میدانی بوده است. تا به حال از او در زمینه ی باستان شناسی ،نوشتارهای پژوهشی بسیاری در نشریه های ایرانی و خارجی به چاپ رسیده است. با او  درباره ارجان و تجاوز به عرصه این محوطه تاریخی در بهبهان به گفت و گو نشستیم.

هنرنیوز: یک کارخانه سیمان در حال احداث دیوار در حریم منطقه ارگان است. چرا هر روز شاهد این دست اتفاقات در ارجان هستیم؟ مگر این منطقه تعیین عرصه و حریم نشده است؟

نخست آن که این کارخانه سیمان در عرصه پیشروی کرده نه حریم و این یعنی عمق فاجعه، اینقدر تخریب امری بدیهی شده که دیگر کار از حریم شکنی گذشته و نوبت به عرصه رسیده است. با همین رویه امیدوارم تا چند وقت دیگر خودِ آثار ( منظور خانه، مسجد، آب انبار و کاروانسرا نیست بلکه تخت جمشید و چهل ستون، کاخ گلستان، چغازنبیل و... ) هم تخریب شوند یک دفعه فاتحه‌ای بخوانیم و تمام! درب سازمان میراث فرهنگی را هم سه قفله تحویل حضرات محترم دهیم شاید بخواهند برجی، پاساژی، پارکینگی بزنند و استفاده بهینه‌ای ببرند.

هنرنیوز: به عبارتی شما معتقدید ثبت و تعیین عرصه و حریم فایده‌ای ندارد؟

آنچه به عنوان میراث فرهنگی ایران ثبت تاریخی می‌شود کاری عبث و بیهوده است. ثبت آثار ملی در ایران کمترین ضمانت حفاظت را نیز ندارد. ثبت مصداق جوکی است که خنده‌ای گزنده و تلخ را برلبان می‌نشاند. یعنی قانونی که هیچ وقت رعایت نشده،نمی‌شود و نباید بشود! کسانی که ثبت می‌کنند و گروهی که به حریم و عرصه و عیان آثار تجاوز می‌کنند و افرادی که برمسند قضاوت نشستند و باید به شکایات رسیدگی کنند؛ همگی واقفند که ثبت آثار در ایران یعنی وقت تلف کردن، امور میراث فرهنگی را از سر خود باز کردن، سرکار گذاشتن، بودجه‌ای را به هدر دادن و ...

ارجان یا ارگان در زمان پهلوی اول ثبت تاریخی شده است. یعنی اگر ثبت مصداق قانون بود، اگر حرمت داشت، اکنون نباید شاهد چنین وضعیت اسفناکی در ارجان باشیم. از این محوطه بیش از ۲ درصد باقی نمانده و ۹۸ درصد آن توسط سدسازی، شهرداری، وزارت آب و نیرو، وزارت نفت، کارخانه سیمان و... ویران شده است. یکی چاه نفت زده، دیگری پارک ساخته، آن یکی خاکش را برده و... . اصلاً چیزی باقی‌ نمانده است. وقتی می‌گویند می‌خواهیم ارجان را حفاری کنیم من در دلم می‌خندم که اینها چه می‌گویند! وقتی چیزی نمانده کدام کاوش؟کدام حفاری؟ کدام ارگان؟ باید از چیزی حرف زد که وجود خارجی داشته باشد.
حکایت ارجان حکایت دروازه دولت تهران است. الان شما دروازه‌ای می‌بینید؟ نه! فقط یک اسم، عکس و خاطره‌؛ وضعیت ارجان از دروازه دولت تهران هم بدتر است. مثل این است که بروی بقالی و به جای تخم مرغ، نان، شمع و کبریت مثلاً کرم دور چشم بخواهی! به همین اندازه نیز خنده‌دار است اگر  شما اکنون به بهبهان بروید و بخواهید ارجان را ببنید! تمام شده، ارجان دیگر وجود ندارد. هرکس گفت ارجان بدانید توهمی از جایی به نام ارگان یا ارجان دارد.

هنرنیوز: شما نخستین بار کی ارجان را دیدید. در آن زمان ارجان چگونه بود؟

سال ۵۲-۵۳ با یک گروه آمریکایی از دانشگاه پنسیلوانیا به سرپرستی آقای هانس نیسن (آلمانی) کناره هندیجان را بررسی می‌کردیم. من نخستین‌بار آن زمان به ارجان رفتم. چندین و چند تپه، پشته و محوطه بزرگ پوشیده از سفال دیدم. محوطه‌ای حدود ۴۰ هکتار که این تپه پشته‌ها تا کنار رودخانه مارون ادامه داشت اما پس از انقلاب با احداث سد مارون بسیاری از آنها خراب شد. خودِ سد، ارجان را خراب نکرد مجریان سد سبب ویرانی شدند. من به مسئولان سد گفتم شن‌های کنار رودخانه مارون دانه بادامی و مناسبتر است برای ادغام با سیمان، اما آنها خیلی راحت گفتند:« نه باید تپه ها را خراب کرد. خاک آنها را شُست و از سنگریزه‌های همین تپه ها استفاده کرد!»

می‌دانید وقتی تپه‌ها را شُستند، چند کامیون سفال شکسته به شوش بردند؟ سه شیف هر کدام۸ ساعت تپه‌ها را ویران ‌کردند و سنگ‌ریزه‌ها را با سیمان مخلوط نمودند و سفال‌ها را بار کامیون به شوش ‌بردند. ظرف ۶- ۷ ماه هرچه تپه بود شُستند. حالا می‌خواهید از ارجان چه باقی مانده باشد.

هنرنیوز: کی این اتفاق افتاد؟
سال 61

هنرنیوز: اگر کارخانه سیمان همچنان به دیوار کشی ادامه دهد چه اتفاقی می‌افتد؟

هرکاری دلش بخواهد می‌تواند انجام دهد .چون مدعی است این‌طرف دیوار از آن من است. اصطلاح چهاردیواری اختیاری!

هنرنیوز: و چه کسی باید جلوی این کار را بگیرد؟

ظاهراً سازمان میراث فرهنگی. اما به نظر شما میراث فرهنگی توان این کار را دارد؟ اصلاً می‌خواهد جلوی این اقدام را بگیرد؟

حرف من این است کسانی که پشت میز می‌نشینند و میوه می‌خورند و درباره ثبت اثار و عرصه و حریم تصمیم می‌گیرند گویی یک فیلم کمدی می‌سازند. مثل این است که کسی بخواهد خودش را از یک ساختمان ۵۰ طبقه به پایین پرتاب کند بعد ما پایین،در مورد رنگ تشکی که می‌خواهیم پهن کنیم تا او نیفتد؛ با هم دعوا کنیم. بیچاره! کسی که از ۵۰ طبقه می‌افتد دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند که ما برایش دعوا می کنیم. حکایت ثبت اثر هم همین است.وقتی اثری ثبت شود و به حریم و عرصه آن تجاوز شود اصلاً برای چه ثبتش می‌کنیم؟ این یک فیلم کمدی نیست! این یک هزل نیست! یک بیچارگی مفرط نیست که دامان فرهنگ این مملکت را گرفته است! حالا هی میوه بخورید و اثر ثبت کنید و پول بیت‌المال را هدر بدهید!

هنرنیوز: چرا سازمان میراث فرهنگی توان انجام این کار را ندارد؟ چرا نمی‌تواند جلوی تخریب نهادها و ارگان‌ها را بنام ارجحیت طرح‌های عمرانی به میراث فرهنگی بگیرد؟

درست مثل هرم است که پایین آن قاچاقچیانند، لایه بعدی حامیان قاچاقچیان که هیچ کس جلودارشان نیست و رأس آن موزه‌های خارج از کشور مثل لوور، متروپلیتن، بریتانیا، موزه توکیو و... و حراجی کریستی، ساتبی. آنها از خارج می‌گویند این اشیاء را می‌خواهیم، حامیان قاچاقچیان هم در ایران زمینه را فراهم می‌کنند تا قاچاقچیان با خیال راحت اشیا مورد نظر را حفاری کرده و از دل خاک بیرون بکشند و تحویل دهند.

واقعاً برخی روسا و مدیران میراث فرهنگی می‌خواهند کاری انجام دهند اما نمی‌توانند. نجفی برای چه رفت؟ چون نمی‌خواست سرپرستی سازمانی را بر عهده بگیرد که قاچاقچیان و حامیانشان تا بیخ گوش آن نفوذ کرده‌اند. پُست‌های آن را اشغال کرده‌اند و لحظه به لحظه در حال دسیسه‌اند. طرف نابغه ریاضی بود نخواست کارنامه کاری خود را به چنین چیزی مزین کند. چرا بهشتی نیامد؟ چرا حجت رفت؟ چون سازمان میراث فرهنگی مثل عروسک خیمه شب بازی است و نقشی در حفاظت آثار ندارد. بعد شما انتظار دارید مثلاً مدیر میراث فرهنگی خوزستان، یا چهارمحال یا حتا تهران بتواند کاری انجام دهد! مخصوصاً هر کس ناوارد و نامتخصص است در این سازمان پُست می‌گیرد چون کسی که به عمق مطلب واقف شود یا مثل نجفی و حجت فرار می‌کند  و زیر بار تباهی نمی رود یا مثل بهشتی اصلاً وارد گود نمی‌شود.
برگردید و نگاه کنید فلان آقا که بهمان پُل را خراب کرد چه اتفاقی برایش افتاد؟ پست مهمتری به او دادند. دیروز سازه شوشتر خراب شد، فردا پُلدخترخراب می‌شود شش ماه دیگر پل خداآفرید و...دیگر هیچ پلی نمی‌ماند.

ما کاریکاتور میراث فرهنگی را داریم، اصل تصمیم‌گیری در مورد میراث فرهنگی ما در پاریس و لندن و ژاپن و... گرفته می‌شود. این گونه است که یک روز به بهانه سد، روز دیگر مترو، فردایش فلان طرح عمرانی، یک روز کندن چاه نفت، دو فردا روز لوله کشی آب، کابل کشی برق و هزار بهانه دیگر محوطه‌ها و بناهای تاریخی را خراب می‌کنند، هرچه ارزشمند بود قاچاقچیان می‌برند و سر از موزه‌های آن طرف درمی‌آورد بقیه هم در ایران تقصیر را به گردن هم می‌اندازند.

فلانی می‌گوید می‌خواهیم سازه شوشتر را خراب کنیم، سازمان می‌گوید بفرمایید! یکی می‌گوید می‌خواهیم زیر پل خواجو مترو بزنیم، سازمان می‌گوید بفرمایید! آن یکی می‌گوید سد گتوند و سیمره ، سازمان میراث می‌گوید بفرمایید! اصلاً سازمان میراث فرهنگی در ایران برای همین ساخته شده است. حالا هی من کارشناس داد بزنم، شمای خبرنگار بنویسی و کاغذ شیشه پاک کردن و سبزی بسته بندی کردن را فراهم کنی، رییس فلان بخش میراث هم از جواب دادن طفره برود و الی آخر. تا حالا چه شد؟ پس از این هم همین است. مقصر اداره آب و برق، گاز، سد، نفت و... نیست. این یک جریان کانالیزه است.

تا به حال دیده‌اید کسی را برای تخریب آثار تاریخی دادگاهی کنند؟ تا به حال شنیده‌اید فلان مسئول میراث فرهنگی پای میز محاکمه برود؟ نه! تازه یک پست بالاتر هم می‌گیرد! هر دولتی هم بیاید برایش فرق ندارد. او بالا و بالاتر می‌رود! چرا؟ چون او با علم به این که اگر فلان بخش را حفاری کند به گنج دست می‌یابد چنین کاری را کرده و اجازه تخریب داده است. بعد هم کس دیگری این اشیا و آثار را می‌برد و چند وقت بعد هم سر از فلان موزه و حراجی در خارج از کشور درمی‌آورد. اینها در لایه لایه تاریخ و فرهنگ این مملکت نفوذ کردند و همه را به حراج می دهند.