یادمان

لشگر هخامنشیان در مصر ماند و منشور کوروش در لندن

برگرفته از آفتاب - سحر بیاتی

تیر ماه سال گذشته با رفتن اسفندیار رحیم مشایی به پاستور و نشستن حمید‌بقایی بر صندلی ریاست سازمان میراث فرهنگی بسیاری بر این باور بودند که حاشیه پردازی‌های سازمان مربوطه به پایان رسیده است اما نه تنها این‌گونه نشد که ماجراهای تازه‌ایی رقم خورد.

در ابتدای امر خبرنگاران حوزه گردشگری مورد بی مهری وی قرار گرفتند. تشکیل کمیته رسانه‌ایی داخل سازمان به قصد ارسال اخبار و نظارت دقیق و کامل بر مطبوعات در حوزه‌های میراث و گردشگری تشکیل شد و بسیاری ازکارشناسان ، باستان شناسان و مسئولان این حوزه به صراحت اعلام می‌کردند که اجازه ندارند در باره سوال مربوطه پاسخی ارائه کنند. بسیاری از روزنامه نگاران این حوزه از لیست دعوت به برنامه ها حذف شدند و برخی از خبرگزاری‌ها از جمله خبرگزاری مهر در حوزه تحریم خبری قرار گرفتند.

ممنوع المصاحبه کردن کارشناسان نه تنها يک عمل "ضد رسانه‌اي" به شمار مي رفت بلکه تنها حقوق رسانه‌ها که حق آزادي بيان متعلق به کارشناسان ميراث فرهنگي و گردشگري نيز به اين ترتيب ناديده گرفته می‌شد هرچند که تشکیل شورای راهبردی رسانه و ایجاد انسداد خبری حتی به مذاق رسانه‌های وابسته و حامی دولت هم خوش نیامد.

پاییز سال گذشته داستان کشف چند تن اشیا عتیقه از یک دیپلمات آرژانتینی و همچنین رها شدن این دیپلمات به بهانه مصونیت سیاسی انتقاد تند بسیاری از دوستداران میراث فرهنگی را بر‌انگیخت اما دیگر هرگز خبری از این ماجرا به گوش نرسید. اهالی رسانه نیز با وقایع تازه پیش آمده در میراث فرهنگی دیگر فرصتی برای پی گیری ماجراهای قبلی نیافتند.

بازگشت موقتی منشور کوروش از موزه بریتانیا به ایران از جمله‌ اخبار پرسرو صدای میراث فرهنگی در سال گذشته بود. زمان رسیدن منشور به ایران بارها و بارها تغییر کرد و در نهایت به ایران نیامد. البته نکته جالب توجه جوابیه‌های سازمان در این باره بود.

سازمان میراث فرهنگی هر بار دلیلی برای تاخیر بازگشت موقتی منشور کوروش به ایران اعلام کرد و با قدرت تمام گفت که حتی سر سوزنی به بازگشت منشور مربوطه به مام وطن شک نکنید. البته زمانی که بازگشت منشور به ایران منتفی شد اخبار دیگری منتشر شد مبنی بر این که تکه‌های گم شده منشور پیدا شده، حالا کی ؟ کجا ؟ و توسط چه کسانی الله و اعلم ... ناگفته نماند که موزه بریتانیا و بخش فرهنگی سفارت ایران در لندن نیز هیچ پاسخی به اذهان کنجکاو و دوستداران میراث فرهنگی ندادند .

کشف اجساد سربازان هخامنشی یا همان ارتش گمشده کمبوجیه در مصر توسط دو برادر ایتالیایی بمب خبری دیگری در حوزه گردشگری بود. بقایی ریاست سازمان به رئیس جمهوری نامه نوشت و رئیس جمهوری نیز دستور اعزام یک تیم باستانشناسی را به منطقه صادر کرد اما...

خیلی زود یک مقام مصری ماجرا را تکذیب کرد و گفت نه خانی رفته و نه خانی آمده. بسیاری از کارشناسان داخلی نیز هیجان زدگی سازمان را بدون مطالعه و زود هنگام اعلام کردند و برخی رسانه‌ها نیز به انعکاس نظرات کارشناسان و بررسی موضوع پرداختند که بار دیگر با جوابیه‌های تند میراث فرهنگی مواجه شدند.

هر چند ریاست سازمان خبر داد که حاضر به خریداری ارتش مذکور است اما اخبار دیگری در این باره تا کنون منتشر نشده است.


اخبارتخریب و کندوکاوهای غیر قانونی هم در سال گذشته کم نبود. بسیاری از دوستداران میراث فرهنگی برای از دست رفتن محوطه باستانی شوش دل نگران بودند.

بسیاری دیگر دلخور از عبور متروی اصفهان از خیابان چهارباغ اصفهان و رسیدن آن به نزدیکی سی و سه پل که این بناهای تاریخی را با خطر نابودی مواجه می ساخت . برخی هم از کندوکاو غیر قانونی در محوطه‌های باستانی از جمله "جوبجی " که گنجینه عظیمی از تاریخ ایلامیان را در خود جای داده بود به رسانه ها خبر دادند اما همه این اخبار پس از انتشار در رسانه ها با تکذیب و جوابیه های تند سازمان پی گیری شد.

جاسوس خواندن مارکوپولو توسط ریاست سازمان، انتخاب معلم زبان فرزند ریاست سازمان به معاونت موزه ملی و سپس حذف مهراندیش ریاست موزه و انتخاب خانم معلم به جای مهراندیش و ...از دیگر اخبار این حوزه در سال 88 است.

همچنین مدیران تورهای خارجی سال گذشته اعلام کردند بعد از انتخابات 22 خرداد سال 1388 تورهای زیادی به ایران منحل و گردشگری با بحران مواجه شده است.

در مقابل مدیران سازمان در اخباری توام با تناقض، ضمن ارائه آماری ازافزایش حیرت انگیز گردشگر آن هم در تابستان سال گذشته، اعلام کردند خانه‌های تاریخی اصفهان در حال نابودی است و سازمان برای خریداری آن‌ها بودجه کافی ندارد. این اخبار همزمان توام بود با  خبر از خریداری بازماندگان ارتش هخامنشی  که معلوم نیست در واقع امر چنین ارتشی پیدا شده یا نه. این در حالی است که هم اکنون پایتخت هخامنشیان یعنی شوش در حال نابودی است.

در همین سال اخباری دال بر این که دیپلمات آرژانتینی و پیش از آن دیپلمات کره‌ایی میراث باستانی ایران را به سوغات می‌برند به خبرگزاری‌ها و مطبوعات درز پیدا کردند، در عکس‌العمل به چنین اخباری کندوکاوهای غیرقانونی قاچاقچیان مورد تکذیب واقع شدند و این سوال را در اذهان به وجود آوردند که در نهایت چند تن اشیا عتیقه از فروشگاه‌های خیابان منوچهری خریداری شده است ؟

موضوع جالب توجه دیگر در سال گذشته اصرار سازمان میراث فرهنگی به گسترش و افزایش اختیاراتش است:
درمرحله اول: نخستین علائم علاقه‌مندی سازمان میراث فرهنگی به بزرگتر شدن از سال 84 ظهورو بروز یافت و آن، جداشدن سازمان صنایع دستی از وزارت صنایع و معادن و الحاق آن به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود.

در واقع، تنها بعد از گذشت 2 سال از تشکیل سازمان صنایع دستی ایران و ادغام در سازمان صنایع و معادن، لایحه ادغام سازمان صنایع دستی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. البته این‌که سازمان صنایع دستی در طول 4 سال گذشته چه خدماتی را جهت شناساندن و ارتقا صنایع دستی کشور در بازارهای جهانی و گسترش تجارت آن ارایه داد، جای بحث دارد.

مرحله دوم : الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود که البته با واکنش‌های بسیار مواجه شد و در نهایت با تاکید برخی مقامات ارشد کشور، سازمان حج و زیارت مجددا به جایگاه قبلی بازگشت.

در واقع سازمان میراث فرهنگی، موضوع حج را یک مقوله گردش‌گری می‌دانست اما سازمان حج و زیارت معتقد بود که موضوع حج نه یک مقوله گردشگری بلکه موضوعی دینی و اعتقادی است.

مرحله سوم: الحاق صنعت فرآوری سنگ‌های قیمتی است که به گفته معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، قرار است از وزارت صنایع و معادن جدا و به این سازمان ملحق شود.

مرحله چهارم‌: در زمستان سال 88 گام بلندی برای طرح بحث الحاق مرکز ملی فرش ایران به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برداشته شد؛ موضوعی که با سکوت معنادار وزیر بازرگانی قوت بیشتری یافته اما اعلام رسمی آن به روزهای پایانی سال موکول شد.

درست زمانی که دوستدران و کارشناسان میراث فرهنگی از ناتوانی و بی توجهی سازمان در نگهداری از بناهای تاریخی گلایه می کنند و کارشناسان گردشگری خبر از عقب ماندگی این صنعت در کشور می دهند سازمان مربوطه به جای مرتفع ساختن اشکالات قبلی در صدد گسترش اختیارات خود است. آیا فرش ایرانی هم قرار است به سرنوشت صنایع دستی دچار شده و به دست فراموشی سپرده شود ؟ اگر چنین است سازمان میراث گزینه مناسبی است.