جمعه, 10ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست فردوسی و شاهنامه حكيم فردوسی از زاد روز فردوسی تا آغاز و انجام شاهنامه

حكيم فردوسی

از زاد روز فردوسی تا آغاز و انجام شاهنامه

ضیاء‌الدین ترابی

حكيم ابوالقاسم فردوسيحکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ حماسه‌سرای ایران، افزون بر شاعری دانشمندی است بزرگ که مثل بقیه بزرگان علم و ادب فارسی، به کلیه دانش زمان خود تسلط داشته است و فردی بوده است با دانشی والا از حکمت و فلسفه، تاریخ و اسطوره، پزشکی و از همه مهم‌تر ستاره‌شناسی و گاهشماری؛ به همین جهت نیز نامش را از همان ابتدا با عنوان حکیم یاد کرده‌اند، همان‌گونه که از بزرگانی چون سنائی‌غزنوی، عمرخیام نیشابوری و ابوعلی سینا ، همه جا با عنوان حکیم نام برده‌اند. و این همان عنوانی است که شیخ اجل سعدی‌شیرازی در گلستان سعدی در صحبت از دانشمندان به کار می‌برد. از نظر لغوی نیز کلمه حکیم، در لغت‌نامه‌ها به معنی: دانا، فرزانه، خردمند، خردپژوه و دانشمند آمده است و این همان واژه‌ای است که حکیم فردوسی خود، در مقدمه شاهنامه – در گفتار در ستایش خرد – خطاب به خود به کار می‌برد و می‌گوید:

«حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو آفرینش، چه بود»

 

اما در مورد آگاهی والای فردوسی از تاریخ و اسطوره نیازی به ذکر شاهد و مثال نیست و خود شاهنامه سترگ گواه دانش گسترده فردوسی در مورد تاریخ و اسطوره‌های ایران باستان است، به‌ویژه آنکه تا حدود 200 سال پیش کتاب‌های تاریخ کهن ایران، چیزی جز بازگویی متن شاهنامه نبود. ولی در مورد پزشکی و آگاهی فردوسی از پزشکی کافی است نگاهی بکنیم به شرح روشن روش رستم‌زاد (سزارین رستم پهلوان) در داستان «زادن رستم» قهرمان ملی ایران، تا ببینم که چگونه حکیم فردوسی عمل جراحی و روش شکافتن و دوختن پهلوی رودابه را برای به دنیا آوردن رستم شرح می‌دهد:

بیامد یکی موبد چرب‌دست
مرآن ماه رخ را به می کرد مست
بکافید بی‌رنج پهلوی ماه
بتابید سر بچه را سر زراه
چنان بی‌گزندش برون آورید
که کس در جهان این شگفتی ندید
...شبانروز مادر زمی  خفته بود
زمی  خفته و دل زهش رفته بود
همان زخمگاهش فرو دوختند
به دارو همه درد بسپوختند
چو از خواب بیدار شد سروبن
به سیندخت بگشاد لب بر سخن...»

حكيم ابوالقاسم فردوسي

همچنین برای آگاهی از عمق اندیشه و فلسفه و تسلط حکیم توس بر فلسفه هستی، از میان نمونه‌های فراوانی که در شاهنامه آمده است، می توان  بر مقدمه داستان رستم و سهراب اشاره کرد که علاوه بر اینکه از نظر هنر شاعری نمونه والایی است از صنعت «برائت استهلال» از نظر فلسفی نیز مبین اندیشه‌ای عمیق و نظریه‌‌ای دقیق در مورد مرگ و زندگی است و ریشه در جهان‌بینی الهی شاعر دارد:

«اگر مرگ داد است بی‌داد چیست
زمرگ این همه بانگ و فریاد چیست
از این راز جان تو آگاه نیست
وزین پرده اندر، تو را راه نیست
همه تا در آز، رفته فراز
به کس در نشد، این در آز باز
به رفتن اگر بهتر آیدت جای
گر آرام گیری به دیگر سرای
نخستین به دل، مرگ بستایدی
دلیر و جوان خاک نپساودی
...در این جای رفتن به جای درنگ
بر اسب قضا گر کشد مرگ تنگ
چنان دان که داد است و بی‌داد نیست
چو داد آمدست جای فریاد نیست
جوانی و پیری به نزد اجل
یکی دان چو دین را نخواهی خلل
دل از گنج ایمان‌گر آگنده‌ای
تو را خامشی به، که تو بنده‌ای.

ولی آنچه در این مختصر مورد نظر ماست، همانا دانش عمیق حکیم فردوسی در مورد ستاره‌شناسی و گاهشماری است، که با تاملی در برخی از بیت‌های شاهنامه به مواردی برمی‌خوریم که نشان از آگاهی کافی شاعر بر دانش ستاره‌شناسی و نیز گاهشماری رایج در زمانه وی دارد. مثل این چند بیت از «داستان پادشاهی کیومرث» که می‌گوید:

«چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان زبرج بره
که گیتی جوان گشت از او یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای»

که افزون بر اشاره به عمق دانش فردوسی در مورد انسان‌های اولیه و زندگی انسان‌های غارنشین در دوره‌های بسیار دور، دقیقاً از روز نوروز اعتدالی و رسیدن آفتاب به برج حمل در لحظه تحویل سال و آغاز سال نو در اول فروردین‌ماه صحبت می‌کند و نیز آغاز پادشاهی کیومرث در این روز، که به عنوان رسم و آیین کهن، در ایران باستان رعایت می‌شده است و پادشاهان ایرانی – به‌ویژه ساسانیان – در روز نوروز یعنی اولین روز سال نو تاج‌گذاری می‌کردند و این همان رسمی است که تا موقع تاج‌گذاری و به تخت پادشاهی نشستن یزدگرد سوم – آخرین پادشاه ایرانی پیش از اسلام – رعایت می‌شده است و خود این روز یعنی روز تاج‌گذاری و آغاز سلطنت این آخرین پادشاه پیش از اسلام ایران، بعدها موجب پدید آمدن تاریخ جدیدی در ایران شده است که به نام وی به تاریخ یزدگری معروف است و این همان تاریخ یا تقویم خورشیدی معروفی است که همواره در کنار تقویم مهی (هجری‌قمری) در ایران، هنگام گاهشماری رواج داشته است ولی از آنجایی که یک‌سال آن دارای 365 روز تمام بود به دلیل کسری 2422/0 روز از طول طبیعی سال، روزها و فصل‌های آن متغیر بود و در حدود هر 4 سال یک روز نسبت به تقویم یا گاهشماری خورشیدی اعتدالی جلو می‌افتاد و به‌طوری که منجمان و مورخان اسلامی نوشته انددر زمان تاج‌گذاری یزدگرد سوم در سال یازدهم هجری، مدت 90 روز تمام با نوروز حقیقی (اعتدالی) فاصله داشته است.
یعنی مدت 3623 روز با آغاز تاریخ هجری‌قمری و مدت 3742 روز با تاریخ هجری‌شمسی فاصله داشت که آن را مابین‌التاریخین می‌خوانند. همین‌طور است وقتی در شاهنامه صحبت از رسم نوروز و پیشینه جشن نوروز می‌شود، در «داستان پادشاهی جمشید» که می‌گوید:

«جهان انجمن شد بر تخت او
فرو مانده از فره بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را، روز نو خواندند
سر سال نو، هر مز فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زکین
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان، یادگار»

حكيم ابوالقاسم فردوسي

به این ترتیب گرچه بعد از اسلام در ایران تاریخ رسمی کشور تاریخ هجری‌قمری بود که از اول محرم سال اول هجرت حضرت رسول‌اکرم(ص) از مکه به مدینه آغاز می‌شد، و سالی بود مهی که هر سال آن 12 ماه 29 و 30 روزه  داشت و جمعاً دارای 354 روز (و در سال‌های کبیسه 355 روز) بود. در کنار این تاریخ رسمی مردم ایران‌زمین تقویم دیگری نیز داشتند که آغاز آن زمان به تخت نشستن آخرین پادشاه پیش ازاسلام ایران یعنی یزدگرد سوم ساسانی در سال یازدهم هجری‌قمری بود، و همان‌طور که گفتیم آغاز این تاریخ یا تقویم روز سه‌شنبه و روز نوروز (یزدگردی) مطابق با بیست‌ودوم ماه ربیع‌الاول سال یازدهم هجری‌قمری و اول تابستان یا نودویکمین روز سال خورشیدی اعتدالی (هجری‌شمسی) بود. که همین ذکر نودویکمین روز از سال و فاصله 10 سال و نودروز (3742 روز) بین آغاز تاریخ یزدگردی با آغاز تاریخ هجری‌شمسی نشان از دانش نجومی و تقویمی مردم و دانشمندان آن زمان دارد. به همین دلیل هم مردم ایران – به‌ویژه دانشمندان – ضمن رعایت – تقویم یزدگردی، دقیقاً می‌دانستند که این تقویم، تقویم کاملی نیست و تقویمی است ناقص و متغیر و نوروز یزدگردی همیشه در حال تغییر و جابه‌جایی است. با این وجود با دانشی که داشتند محاسبه روز و ساعت دقیق تحویل سال نو و آغاز سال نو خورشیدی اعتدالی برایشان عملی بود، به همین جهت نیز در کتاب‌های تاریخی و نجومی به اصطلاحاتی در تقویم یزدگردی – در طول زمان – اشاره کرده‌اند که به تقویم یا تاریخ متوکل و معتضدی معروف است و نیز در اکثر کتاب‌ها از تاریخ خورشیدی دیگری به اسم تاریخ زراعی (خراجی-دهقانی) نام برده‌اند که در حقیقت همان تاریخ یا تقویم هجری‌شمسی است. بدین‌ترتیب حکیم ابوالقاسم فردوسی نیز بر این دانش گاهشماری و ترتیب تطبیق تقویم‌ها با هم آگاهی کامل داشته است و بهترین گواه بر این آگاهی افزون بر بیت‌هایی که درباره «نوروز» بدان اشاره شد، بیت‌های تاریخداری است که در متن شاهنامه آمده است. بیت‌های تاریخداری که برخی صرفاً برای واقع‌نمایی یا واقعیت‌نمایی داستان به کار رفته‌اند و اشاره دقیقی به زمان خاصی ندارند ولی  بیت‌هایی است که شاعر از ذکر تاریخ در آنها تعمد داشته و روز و ماه ذکر شده در این بیت‌ها و نیز سال‌هایی در برخی در بیت‌های تاریخدار آمده آگاهانه و از روی محاسبه دقیق و علمی صورت گرفته و نمی‌توان به سادگی از کنار آنها گذشت. از این بیت‌های تاریخدار می‌توان به این دو بیت اشاره کرد:

«جو سال اندر آمد به هفتادویک
همی زیر شعر اندر آمد فلک
زهجرت شده پنج هشتاد بار
که گفتم من این نامه شهریار»

که راهگشای پژوهشگران و صاحب‌نظران در تعیین دقیق سال تولد حکیم ابوالقاسم فرودسی شد. چرا که شاعر در این دو بیت یکبار از 71 سالگی خود سخن می‌گوید و یکبار دیگر از تاریخ زمانی که شاعر 71 ساله شده یعنی سال 400 هجری‌قمری، حال اگر از 400، 71 سال را کم کنیم به تاریخ 329 هجری‌قمری می‌رسیم که تاریخ تولد شاعر است و  صاحب‌نظرانی چون ملک‌الشعرا بهار، مجتبی مینوی و ذبیح‌الله صفا، همگی سال 329 هجری‌قمری را سال تولد حکیم توس می‌دانند.

گرچه می‌دانیم تا 140 سال پس از درگذشت فردوسی، در هیچ کتاب ونوشته‌ای نامی از وی برده نشده است تا چه رسد به اینکه به سال تولد و مرگش اشاره‌ای بکنند و کسی که برای نخستین بار نامی از حکیم فردوسی و شاهنامه سترگ وی برده است. نظامی‌عروضی است که در مقاله دوم کتاب معروف خود به چهار مقاله، در صحبت از شعر و شاعری  در مورد شاهنامه و رابطه حکیم ابوالقاسم فرودسی و سلطان محمود غزنوی سخن گفته است، که بیش تربه افسانه شبیه است تا تاریخ، آن هم بعد از گذشت یکصدوچهل سال از زمان فردوسی با این وجود در شاهنامه فردوسی بیت‌های دیگری وجود دارد که نظریه صاحب‌نظران را در مورد تعیین سال 329 به عنوان سال تولد فردوسی تائید می‌کند. این بیت هاعبارتند از:

«چو بگذشت سال از برم شصت‌وپنج
فزون کردم اندیشه درد و رنج
به تاریخ شاهان نیاز آمدم
به پیش اختر دیر ساز آمدم»

و نیز:

«چو سال اندر آمد به هفتادویک
همی زیر شعر اندر آمد فلک
سی‌وپنج سال از سرای سپنج
بسی رنج بر دم به امید گنج»

که بیت اول فردوسی اشاره به سال 365 هجری‌قمری دارد و آغاز کار شاهنامه که در صورت کسر آن از 329 هجری‌قمری به 36 سالگی شاعر می‌رسیم که آغاز کار سرودن شاهنامه است یعنی (36=329-365) و در بیت آخر ضمن اشاره به 71 سالگی خود، شاعر از صرف 35 سال تمام از عمر گرانمایه‌اش در کار سرودن شاهنامه سخن می‌گوید که اگر این دو رقم را از همدیگر کسر کنیم باز به همان 36 سال – یا 36 سالگی شاعر – بالا می‌رسیم یعنی (36=35-71)، که بی‌ارتباط با بیت قبلی که در آن اشاره به سال 400 هجری‌قمری شده بود نیستند یعنی بیت زیر که می‌گوید:

«زهجرت شده پنج هشتاد بار
که گفتم من این نامه شهریار»

یعنی اگر از سال 400 هجری‌قمری رقم 365 را کسر کنیم باز به رقم 35 می‌رسیم که همان 35 سالی  است که شاعر به صراحت می‌گوید آن  را صرف سرودن شاهنامه کرده است.

حكيم ابوالقاسم فردوسي

بدین‌ترتیب به‌طوری که ملاحظه می‌شود اعداد و ارقام در شاهنامه به‌ویژه در بیت های تاریخدار مهمی چون بیت‌های بالا بی‌هدفی نیامده‌اند و شاعر بزرگ پارسی دقیقاً در این بیت‌ها قصد کدگذاری و انتقال داده‌ها به آیندگان داشته است. در همین رابطه باز باید به چند بیت تاریخدار دیگر شاهنامه اشاره کرد، که در آنها شاعر تاریخ را خیلی دقیق و به روز و ماه و سال و حتی علامت روز [ایام هفته] مشخص می‌کند و صحبت از سن و سال خود به میان می‌آورد، به  این چند بیت زیر در پایان «داستان پادشاهی شاپور ذوالاکناف» اشاره کرد که می‌گوید:

«چو آدینه هرمزد بهمن بود
برین کار فرخ نشیمن بود
می لعل پیش آورم هاشمی
زخمی که هرگز نگیرد کمی
چو شصت‌وسه سالم شد و گوش کر
زگیتی چرا جویم آیین و فر»

که افزون بر اشاره به پیری و 63 سالگی خود، به صراحت در مورد روز تولد خود یعنی «جمعه اول بهمن‌ماه» سخن می‌گوید، که با توجه به اینکه به همین ترتیب و پشت سر هم آمده است جای هیچ تردیدی باقی نمی‌ماند که شاعر در آنها قصد اشاره به روز تولد خود و پایان 63 سالگی و آغاز 64 سالگی خود دارد. روزی که برای شاعر بسیار عزیز و خاطره‌ برانگیزاست و به خاطر همین نیز با رسیدن چنین لحظه‌ای است که داستان «شاپور ذوالاکناف» رابه پایان می‌برد و به استراحت می‌پردازد و روز تولد خود را جشن می‌گیرد، آن هم با می لعل هاشمی، که با شناختی که از دین و مذهب حکیم توس در دست است در تعبیر این «می هاشمی» باید بسیار دقت کرد؛ چرا که شاعر در اینجا از می مجازی سخن می‌گوید نه می انگوری، و صفت «هاشمی»  نیز اشاره به حقیقتی دیگر دارد.

 همین جا و پیش از پرداختن به روز تولد و سن و سال شاعر ذکر این مطلب لازم است که بعد از اسلام در ایران تقویم رسمی کشور تقویم هجری‌قمری بوده است و در تمام کتاب‌ها، نوشته‌ها و اسناد دولتی و حتی عهدنامه‌های بین‌المللی تاریخ ذکر شده به صراحت به تاریخ هجری‌قمری آمده است، مگر در جاهایی که نویسنده به تاریخ دیگری مثل یزدگردی و یا اسکندری (رومی) اشاره کرده باشد. که دقیقاً در مقابل آن تاریخ دقیق هجری‌قمری را نیز آورده است و این رسم تا سال 1304 هجری‌شمسی و تصویب تقویم رسمی کشور (تقویم هجری‌شمسی جاری کشور) همیشه رعایت شده است. بنابراین هر کجا و در هر کتاب و نوشته‌ای که تاریخ بدون ذکر صفت (هجری‌قمری) آمده باشد باید آن را هجری‌قمری به شمار آورد، مثل تمام بیت‌های تاریخدار شاهنامه که همگی مثل مورد بالا به تاریخ هجری‌قمری است. ولی در شاهنامه فردوسی، حکیم توس در ذکر نام روز و ماه از روش تاریخ ایرانی (اعم از خورشیدی اعتدالی و یزدگردی) استفاده کرده است. یعنی همیشه تاریخ سال را به هجری‌قمری داده است و تاریخ روز و ماه را به تقویم ایرانی مثل همین مورد بالا که در آن منظور از آدینه روز جمعه است و روز هر مزد، روز اول ماه و بهمن یعنی ماه بهمن یا یازدهمین ماه سال خورشیدی و ماه دوم زمستان. همین‌طور است وقتی در پایان داستان پادشاهی اورمزد شاپور می‌گوید:

«شب اورمزد آمد از ماه دی
زگفتن بیاسای و بردار می»

دقیقاً اشاره به شب اول دی‌ماه دارد، یعنی شب چله یا شب یلدا، که یکی از جشن‌های باستانی ایران است و به همین دلیل نیز شاعر با رسیدن به شب چله یا یلدا، دست از کار می‌کشد و داستان پادشاهی اورمزد شاپور را با همین بیت به پایان می‌برد، تا همراه با دیگران به جشن شب یلدا بپردازد. شب چله یا شب یلدایی که بلندترین شب سال است و از قدیم آن را به عنوان شب تولد «مهر» ایرانیان جشن گرفته‌اند و کلمه «یلدا» در این شب نیز اشاره به میلاد مهر است. که این شب یلدا یا بلندترین شب سال، نمی‌تواند در تاریخ یزدگردی – که تقویمی ناقص و متغیر است – اتفاق بیفتد، بلکه باید نشان آن را در طبیعت و در تقویمی جست‌وجو کرد که با طبیعت و فصول و زمان دقیقاً هماهنگی داشته و فصل‌های آن ثابت و طبیعی تکرار شود و این تنها در تقویم خورشیدی اعتدالی امکان‌پذیر است. گرچه دانش ما در مورد چگونگی تقویم دوره‌های بسیار گذشته کافی نیست ولی با این حال می‌دانیم که آشنایی با بلند و کوتاهی شب‌ها و روزها از زمان‌های بسیار کهن مورد توجه و شناخت ایرانیان بوده است، به‌ویژه در دوره ساسانیان که به دانش والایی از ستاره‌شناسی دست یافته بودند، به‌طور یقین از زمان دقیق شب یلدا – بلندترین شب سال – آگاهی داشته‌اند که حاصل آن را در کتاب «بندهش» می‌بینیم، آنجا که سخن از گردش آفتاب و تغییر فصل و بلند و کوتاهی روزها و شب‌های سال سخن می‌گوید به صراحت می‌نویسد:

«هنگامی که خورشید از نخستین خرده بره فراز رفت، روز و شب برابر بودند که هنگام بهار است. سپس چون به نخستین خرده خرچنگ رسید، روزها بلندترین (شدند که) آغاز تابستان است، چون به خرده ترازو رسید روز و شب برابر (شدند که) آغاز پائیز است. چون به (نخستین) خرده بز رسید، شب‌ها بلندترین (شدند که) آغاز زمستان است.»

و بدین روش از نخستین خرده بز (جدی) یا اول زمستان و ماه دهم سال سخن می‌گوید، تا چه رسد به زمان حکیم ابوالقاسم فردوسی که منجمان  ایرانی به پیش‌رفت ‌های چشمگیری در ستاره‌شناسی و نیز رصد خورشید رسیده بودند. بدیهی است که در اینجا منظور حکیم توس از شب یلدا در تاریخ خورشیدی اعتدالی است، یعنی جایگاه واقعی شب یلدا در شب اول زمستان یا دی‌ماه پس با فرا رسیدن چنین شبی است که می‌گوید:

«شب اورمزد آمد از ماه دی
زگفتن بیاسای و بردار می»

ولی این تنها فرا رسیدن شب یلدا نیست که شاعر را به چنین اندیشه‌ای وامی‌دارد، چرا که بین این شب یلدا و روز تولد شاعر در اول بهمن‌ماه نیز ارتباط نهفته‌ای وجود دارد که هر دو با 63 سالگی شاعر در ارتباطند، یعنی سالی که برای شاعر بسیار مهم و نیز مقدس است.

پیش از پرداختن به این ارتباط، با توجه به گاهشماری رسمی رایج در زمان حکیم توس که تاریخ هجری‌قمری است، باید دانست که منظور شاعر از پایان 63 سالگی و آغاز 64 سالگی دقیقاً بر اساس تقویم هجری‌قمری است و از آنجایی که می‌دانیم شاعر در سال 329 هجری‌قمری به دنیا آمده است، پس  آغاز 64 سالگی مورد نظر شاعر را هم باید با افزودن 64 سال بر سال تولد وی یعنی 329 هجری‌قمری به دست آورد یعنی سال 393 (393=64+329) هجری‌قمری. بنابراین روز اول بهمن‌ماه مورد نظر شاعر که در سال خورشیدی مطابق با سال 393 هجری قمری  رخ می‌دهد، با توجه به تطبیق تقویم‌‌ها و محاسبات ویژه مطابق است با سال 381 هجری‌شمسی و 371 یزدگردی و 1003 میلادی و نیز 1314 اسکندری. و نیز در صورت برگشت به گذشته یعنی 64 سال  قبل خواهیم داشت سال 329 هجری‌قمری مطابق است با 319 هجری‌شمسی و 309 یزدگردی، و 941 میلادی و 1252 اسکندری. یعنی به‌طوری که ملاحظه می‌شود 64 سال هجری‌قمری در گاهشماری خورشیدی مطابق آن فقط 62 سال می‌شود و این تفاوت در سال موضوعی است که باید بدان توجه داشت.

همین جا باید گفت نخستین کسی که متوجه موضوع زادروز فردوسی در کتاب سترگ شاهنامه و بیت‌های تاریخدار آن شد آقای شاپور شهبازی بود که به درستی به موقع به این مسأله پی برد و آن را مطرح ساخت. ولی از آنجایی که ظاهراً اطلاعی از وضع گاهشماری یزدگردی و اعتدالی ایرانی و موضوع تطبیق تقویم ها نداشت، تلاش کرد تا موضوع زادروز فردوسی را با مقایسه با تقویم میلادی تثبیت کند، که متاسفانه اشتباهاً در محاسبه خود در برگشت به گذشته و سال تولد فردوسی با محاسبه‌ای نادرست به جای سال 309 یزدگردی سال 308 یزدگردی را ملاک عمل قرار داد و نیز در تطبیق آن با تقویم یزدگردی به افسانه‌پردازی‌هایی پرداخت، که موجب شد این کشف جالب تاریخی‌اش کم‌رنگ جلوه‌گر شود.

نکته مهم دیگری که در این گزارش تاریخی حکیم توس نهفته است موضوع خود 63 سالگی است که گفتیم در نظر فردوسی مهم و حتی مقدس بوده است، چرا که سن 63 سالگی یادآور سن مبارک حضرت رسول‌اکرم(ص) است، به همین جهت نیز همان‌طور که آقای رضا مرادی‌غیاث‌آبادی در کتاب «زادروز فردوسی» نوشته است در گذشته، در سرزمین خراسان بزرگ – خراسان فعلی و ماوراءرود – مردم مسلمان منطقه به همین مناسبت رسیدن مرد و زن را به سن 63 سالگی محترم می‌شمردند و جشن می‌گرفتند و در این روز مراسم جشن و سرور برپا می‌داشتند و با آش و خوراکی‌ها از مردم پذیرایی می‌کردند، به خاطر همین هم آن را «آش پیامبر» می‌نامیدند و سن 63 سالگی را «سن پیامبر». و این رسمی است که هنوز در تاجیکستان و بقیه جمهوری‌های آسیای میانه و حتی بخشی از افغانستان آن را رعایت می‌کنند. به همین جهت هم فردوسی در متن شاهنامه سترگ خود سه  بار در طول داستان‌های مختلف به سن 63 سالگی خود اشاره می‌کند، که نشانگر اهمیت این سال از نظر او ست، و این سه  بیت عبارتند از:

1- می لعل پیش آر ای روز به
که شد سال گوینده بر شصت‌وسه

2- چو شصت‌وسه سالم شد و گوش کر
زگیتی چرا جویم آیین و فر

3- ایا شصت‌وسه ساله مرد کهن
تو از باده تا چند رانی سخن

که به ترتیب در پایان داستان «اورمزد شاپور»، «بهرام بهرامیان» و «بهرام شاپور» آمده است و نشان از توجه فردوسی به این 63 سالگی دارد. همان‌طور که در طول شاهنامه فردوسی با توجه به اهمیت خاصی که  بر 65 سالگی خود قائل بوده است، سه بار به 65 سالگی  و پیری خود اشاره می‌کند. چرا که در این سن و سال است که حکیم توس تنها پسرش را از دست می‌دهد و با مرگ پسر جوان و 37 ساله خود است که خاطره تلخ 65 سالگی را فراموش نمی‌کند و در 3 بیت از شاهنامه بدان اشاره می‌کند که دو بار آن در شعر «زاری فردوسی از مردن فرزند خویش» آمده است که به دلیل اهمیت حادثه فردوسی آن را وسط داستان خسروپرویز و بهرام چوبینه آورده است و می‌گوید:

«مرا سال بگذشت بر شصت‌وپنج
نه نیکو بود گر بیازم به گنج
مگر بهره گیرم من از پند خویش
براندیشم از مرگ فرزند خویش
...مرا شصت‌وپنج و ورا سی‌وهفت
نپرسید ازین پیر و تنها برفت
وی اندر شتاب و من اندر درنگ
زکردارها تا چه آید به چنگ»

و دیگر در مقدمه داستان پادشاهی کیخسرو، در ستایش سلطان محمود است که باز به سن و سال خود اشاره می‌کند و می‌گوید:
«چنین سال بگذاشتم شصت‌وپنج
به درویشی و ژندگانی و رنج
چو پنج از بر سال شصتم نشست
من از شصت‌وشش سست گشتم چو مست
رخ لاله‌گون گشت برسان کاه
چو کافور شد رنگ مشک سیاه
زپیری خم آورد بالای راست
هم از نرگسان روشنایی بکاست»
به‌طوری که می‌بینیم اگر فردوسی در طول شاهنامه به سن و سال خود اشاره می‌کند از آن قصد خاصی دارد. به همین خاطر هم موضوع اشاره به 63 سالگی شاعر و فرا رسیدن شصت‌وچهارمین سال زندگی‌اش را باید جدی گرفت، به‌ویژه آنکه شاعر در اینجا ضمن اظهار صریح روز تولد خود در اول بهمن به رابطه آن با شب یلدا و اول دی‌ماه اشاره دارد و همین مسأله می‌رساند که فردوسی روز تولد خود را نه از روی تقویم هجری‌قمری و نه از روی تقویم یزدگردی، بلکه دقیقاً بر اساس گاهشماری خورشیدی اعتدالی گزارش می‌کند و همان‌طور که گفتیم وقتی سخن از «شب اورمزد از ماه دی» می‌کند منظور فرا رسیدن شب یلدا – آن هم شب یلدای واقعی و طبیعی است، یعنی بلندترین شب سال، نه شب یلدایی که با حساب گاهشماری یزدگردی پیش می‌آید و شبی است متغیر در طول سال، که گاه حتی می‌تواند به تابستان بیفتد یعنی زمانی که طول شب به کوتاه‌ترین حد خود می‌رسد – درست برعکس شب یلدای اول زمستان – بنابراین صحبت فردوسی از «اول بهمن‌ماه» هم به همین گونه در گاهشمار خورشیدی اعتدالی است که درست یک ماه بعد از اول دی‌ماه است و راز مطلب همین‌جاست. و می‌توان تصور کرد که از همان کودکی فردوسی از روز تولد خود در اول بهمن‌ماه – یعنی یک ماه بعد از اول زمستان و شب یلدا – باخبر بوده است، آن هم از طریق گفتار پدر یا مادر که به او گفته بودند تولدش یک ماه بعد از شب یلدا بوده است. یا از روی رسمی که در گذشته مرسوم بود و تاریخ تولد کودک را بزرگ خانواده بر صفحه سفید آخر قرآن‌کریم یادداشت می‌کرد. آن هم به  تاریخی که از نظر گاهشماری ثابت است و همیشه و در همه حال موقعیت زمانی آن معلوم و مشخص است چه در سال به دنیا آمدن فردوسی در سال 329 هجری‌قمری (319 هجری‌شمسی) و چه در سال 393 هجری‌قمری (381 هجری‌شمسی) که هر دو نیز جمعه بوده است، یعنی هم روز اول بهمن‌ماه 381 هجری‌شمسی و هم روز اول بهمن‌ماه سال 319 هجری‌شمسی.
افزون بر این در صورت محاسبه و تطبیق تقویم‌ها با کمال شگفتی متوجه خواهیم شد که در این سال یعنی سال 381 هجری‌شمسی (مطابق 393 هجری‌قمری) روز اول بهمن‌ماه در هر دو گاهشمار هجری‌شمسی (خورشیدی اعتدالی) و یزدگردی، دقیقاً با هم تقارن داشته است یعنی در این سال 1/11/381 هجری‌شمسی مطابق بوده است با 1/11/371 یزدگردی و روزش هم جمعه بوده است. به عبارت دیگر درست در سال 381 هجری‌شمسی و 371 یزدگردی است که با گذشت 371 سال از آغاز گاهشماری یزدگردی، از مجموع کسری‌‌های سال [2422/0 روز در هر سال] در کل 3742 روز پدید آمده و موجب شده است که دو تاریخ دقیقاً با هم مطابقت پیدا بکنند یعنی نوروز اعتدالی سال 381 هجری‌شمسی دقیقاً مطابق باشد با نوروز یزدگردی سال 371 یزدگردی،  که  در صورت محاسبه داریم:

3742-(2422/365×380)=365×370

بنابراین در این سال روز اول بهمن‌ماه خورشیدی اعتدالی (هجری‌شمسی) نیز مطابق خواهد بود اول بهمن‌ماه یزدگردی و نیز شب یلدا یا روز سی‌ام آذرماه یزدگردی باز در همان سال مطابق خواهد بود با سی‌ام آذرماه هجری‌شمسی و خواهیم داشت:
روز جمعه 1/11/381 هجری‌شمسی مطابق است با 1/11/371 یزدگردی، مطابق با 8/3/393 هجری‌قمری و مطابق با 15/1/1003 میلادی [ژولین] وبرلبربا 20/1/1003میلادی(گریگوری)و نیز مطابق با 15/4/1314 اسکندری که در صورت برگشت به گذشته و از طریق محاسبه و تطبیق قهقرایی تقویم‌ها در سال 329 هجری‌قمری (مطابق 319 هجری‌شمسی) خواهیم داشت:

روز جمعه 1/11/319 هجری‌شمسی مطابق است با 16/10/309 یزدگردی مطابق با 13/4/329 هجری‌قمری و مطابق با 15/1/941 میلادی [ژولین] وبرابر با20/1/941میلادی(گریگوری)و نیز مطابق با 16/4/1252 اسکندری.
به‌طوری که ملاحظه می‌شود اول بهمن‌ماه 381 هجری‌شمسی که در این سال مطابق با اول بهمن‌ماه  371 یزدگردی است و علامت روز آن هم جمعه است، در صورت بازگشت به سال 329 هجری‌قمری (319هـ .ش و 309 یزدگردی) به خاطر متغیر بودن تقویم یزدگردی این دو تاریخ با هم 15 روز اختلاف پیدا می‌کنند یعنی روز اول بهمن‌ماه  319 هجری‌شمسی مطابق می‌شود با شانزدهم دی‌ماه 309 یزدگردی – گرچه علامت روز هر دو همان روز جمعه است – و از نظر تطبیق روزهای سال قمری نیز 8/3/393 هجری‌قمری به 13/4/329 هجری‌قمری تغییر  می‌کند. ولی پانزدهم ژانویه تقویم ژولین در هر دو مورد یکسان باقی می‌ماند و این به دلیل ثابت بودن زمان در دو تقویم هجری‌شمسی و میلادی است که هر دو سال خورشیدی اعتدالی هستند، که در صورت تطبیق با گاهشمار میلادی امروزی یعنی تقویم گریگوری این پانزدهم ژانویه به بیستم ژانویه تبدیل خواهد شد.بدین‌ترتیب به‌طوری که ملاحظه می‌شود حکیم ابوالقاسم فردوسی در این دو بیت یعنی:

«شب اورمزد آمد از ماه دی
زگفتن بیاسای و بردار می»

و

«چو آدینه هر مزد بهمن بود
برین کار فرخ‌نشیمن بود»

و تاکید بر پایان 63 سالگی خود یعنی:

«چو شصت‌وسه سالم شد و گوش کر
زگیتی چرا جویم آیین وفر»

پرده از راز بزرگی برداشته و به بهانه یاد روز تولد خود، به یک تقارن شگفت تاریخی اشاره می‌کند. به‌ویژه آنکه ذکر روز جمعه (آدینه) در کنار اول بهمن‌ماه «چو آدینه هزمرد بهمن بود» نشان می‌دهد که شاعر علاوه بر روز دقیق تولد، از جمعه بودن آن نیز آگاه بوده است، یعنی جمعه اول بهمن‌ماه 319 هجری‌شمسی مطابق با 13/4/329 هجری‌قمری. و شگفت‌تر آنکه این روز «جمعه» اول بهمن‌ماه در سال 319 هجری‌شمسی دوباره در اول بهمن‌ماه  سال 381 هجری‌شمسی (بعد از 62 سال تمام) دوباره تکرار می‌شود، یعنی روز اول بهمن‌ماه سال 381 هجری‌شمسی (مطابق با اول بهمن‌ماه 371 یزدگردی) باز مصادف با جمعه بوده است. که در صورت محاسبه و تطبیق تاریخ‌ها به روشنی این موضوع ثابت خواهد شد و حکیم ابوالقاسم فردوسی حتماً در موقع سرودن این بیت بدان توجه داشته است. چرا که حتی با یک سال جابه‌جایی چه در سال تولد شاعر یعنی 319 هـ .ش و چه در سال مقارن با پایان 63 سالگی شاعر یعنی 381 هـ .ش، علامت روز یعنی این روز «جمعه» به هم می‌‌خورد.  یادآور می‌شود، که اول بهمن‌ماهی که مقارن با روز جمعه هم باشد در تقویم هجری‌شمسی درست 6 سال بعد از 381 هـ .ش یعنی در سال 387 هجری‌شمسی و نیز 11 سال پیش از آن یعنی در سال 370 هجری‌شمسی عملی است و در صورت اصل قرار دادن تاریخ یزدگردی باز این جمعه اول بهمن‌ماه 371 یزدگردی درست 7 سال بعد یعنی در سال 378 یزدگردی و یا 7 سال پیش از آن یعنی در اول بهمن‌ماه 364 یزدگردی مطابق با روز جمعه خواهد بود.

بدین‌ترتیب به‌طوری که ملاحظه می‌شود روز تولد دقیق حکیم ابوالقاسم فردوسی روز اول بهمن‌ماه است که در صورت تطبیق با تقویم رسمی جاری کشور تنها یک روز اختلاف خواهد داشت. برای اینکه در گذشته و در زمان حکیم توس و تا سال 1304 هجری‌شمسی در محاسبه همه ماه‌های سال خورشیدی را 30 روزه محاسبه می‌کردند و 5 روز بقیه را با عنوان پنجه دزدیده به آخر آبان‌ماه (ماه هشتم سال) اضافه می‌کردند، در نتیجه روز اول بهمن سیصدوششمین روز سال بود، که در تقویم هجری‌شمسی امروزی (تقویم رسمی کشور) که از سال 1304 به تصویب مجلس رسیده و به مرحله اجرا درآمده است، سیصدوششمین روز سال خورشیدی روز آخر دی‌ماه یا سی‌ام دی‌ماه است. بنابراین در صورت حفظ سنت پیشینیان روز اول بهمن‌ماه را به جای تبدیل به تقویم امروزی به راحتی می‌توان به عنوان یک روز سنتی به عنوان روز تولد حکیم ابوالقاسم فردوسی، این شاعر بزرگ حماسه سرای ایران بشمار آورد.

. هم چنین  براساس نوشته محققان و فردوسی‌شناسان پایان کار ویرایش اول شاهنامه در سال 384 هجری قمری و ویرایش نهایی آن همان سال 400 هجری قمری است،  ولی درباره روز و ماه پایان کار شاهنامه خود فردوسی بصراحت در پایان کتاب آن را 25 اسفند اعلام کرده است، اما بین محققان درباره سالی که (25 اسفند) شاهنامه به پایان رسیده است، اختلاف‌نظر وجود دارد. روزی که بصراحت متن شاهنامه، روز پایان داستان یزدگرد یا کل شاهنامه است، آن هم در سالی که مصادف با 71 سالگی شاعر است. یعنی سال 400 هجری قمری و این موضوع در بیت‌های زیر  از بیت‌های پایانی شاهنامه  به روشنی بیان شده است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
همی زیر شعر اندر آمد فلک
سی و پنج سال از سرای سپنج‌
بسی رنج بردم به امید گنج‌
سر آمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
که گفتم من این نامه شهریار

با توجه به این که حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری قمری دیده به جهان گشوده است، با گذشت 71 سال از این تاریخ، دقیقا به سال 400 هجری قمری می‌رسیم که خود شاعر در بیت‌های بالا به آن اشاره کرده (ز هجرت شده پنج هشتاد بار)‌ آن هم در 25 اسفند ماهی که مطابق با سال 400 هجری قمری بوده است، یعنی مطابق با سال 378 یزدگردی و 388 هجری شمسی.

حال چه این بیست و پنجم اسفند را در تقویم یزدگردی بگیریم، چه در تقویم خورشیدی اعتدالی (هجری شمسی  زراعی  دهقانی)‌ فرقی نمی‌کند؛ چراکه در این سال اختلاف تقویم یزدگردی با تقویم اعتدالی تنها یک روز است و در صورت محاسبه و تطبیق تقویم‌ها خواهیم داشت:

چهارشنبه 25/12/378 یزدگردی = 24/12/388 هجری شمسی = 19/7/400 هجری قمری

و

پنجشنبه 25/12/388 هجری شمسی = 26/12/378 یزدگردی = 20/7/400 هجری قمری‌

به این ترتیب تاریخ پایان شاهنامه دقیق و روشن در خود متن شاهنامه آمده است، یعنی 25 اسفند سال خورشیدی مطابق با سال 400 هجری قمری.

و اما آنچه برای محققان و فردوسی‌پژوهان مشکل‌سازاست تاریخی است که در بیت آغازین  داستان یزدگرد سوم  آمده است:

چو بگذشت او شاه شد یزدگرد
به ماه سپندار مذ روز ارد

که  باز اشاره به 25 اسفند است که با اسناد و مدارک تاریخی درباره تاجگذاری یزدگرد سوم در نوروز یزدگردی سال مطابق با سال یازدهم هجری قمری  همخوانی ندارد و گروهی آن را صرفا یک تعبیر شاعرانه پنداشته‌اند که در آن روز ارد (بیست و پنجم ماه)‌ صرفا به خاطر هم‌قافیه بودن با کلمه یزدگرد در مصراع اول بیت آمده است؛

ولی گروهی دیگر آن را اشاره به تاریخی خاص پنداشته‌اند، اما نتوانسته‌اند بگویند که منظور شاعر از این تاریخ چیست و چگونه است که شاعر به جای روز اول فروردین (نوروز یزدگردی)‌ از 25 اسفند سخن می‌گوید و اختلاف این 6 روز در کجاست.
واقعیت این است که آمدن کلمه «ارد» یا «روز ارد از ماه سپندارمذ» در این بیت نه اتفاقی است و نه تعبیری است شاعرانه، بلکه دقیقا اشاره به یک واقعه تاریخی خاص دارد، وگرنه حکیم ابوالقاسم فردوسی که کل سرگذشت و تاریخ گذشته ایران پیش از اسلام را مطالعه کرده است بهتر از هرکس می‌داند روز آغاز پادشاهی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی روز نوروز یزدگردی یعنی اول فروردین سال یزدگردی مطابق با سال یازدهم هجری است و اگر می‌خواست، می‌توانست براحتی همین تاریخ را در شعرش بیاورد مثلا بگوید، به  هرمزد روز از مه فرودین.

یا بگوید «سر سال نو هرمز فرودین» یعنی همان‌طور که در داستان جمشید و جشن نوروز باستانی گفته است:

سر سال نو، هر مز فرودین‌
بر آسوده از رنج تن، دل زکین‌

ولی هدف شاعر از آوردن «روز ارد از ماه سپندارمذ» یا «بیست و پنجم اسفندماه» چیز دیگری است و به نوعی اشاره به تاریخ خاص و حادثه‌ای ویژه است که در این روز اتفاق افتاده است و در حقیقت در این بیت شاعر به گونه‌ای کدگذاری کرده است و با آوردن 25 اسفند به جای اول فروردین به طور رمزی اشاره به حادثه‌ای خاص دارد که برای پی بردن به آن باید از تقویم و نحوه تقویم‌نگاری در دوره حکیم ابوالقاسم فردوسی و تقویم یزدگردی یا تقویم خورشیدی ناقص رایج در ایران اطلاع کافی داشت.

تقویمی که از زمان تاجگذاری یزگرد سوم در نوروز سال مطابق با یازدهم هجری آغاز می‌شود و طول هر سال آن 365 روز تمام است، یعنی به اندازه 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه کمتر از طول متوسط سال خورشیدی اعتدالی و به خاطر همین کسری سال است که حدود هر 4 سال یک بار این تقویم نسبت به تقویم اعتدالی یک روز جلو می‌افتد و حاصل چنین عملی است که در نتیجه در دوره‌‌ای از تاریخ اختلاف بین تقویم یزگردی با تقویم خورشیدی اعتدالی (هجری شمسی)‌ به 6‌‌روز می‌رسد، یعنی همان‌طور که در فرض ما در کدگذاری موردنظر فردوسی اتفاق افتاده است که در آن 25 اسفند در تقویمی مطابق با اول فروردین در تقویم دیگری بوده است، که این اتفاق خود به دو گونه ممکن و عملی است.

اول: 25 اسفند در تقویم خورشیدی اعتدالی مطابق با نوروز یا اول فروردین در تقویم یزدگردی باشد
دوم: 25 اسفند در تقویم یزدگردی مطابق با نوروز یا اول فروردین در تقویم خورشیدی اعتدالی باشد.

ولی رسیدن به این که این اتفاق کی افتاده است، کاری است مشکل و زمان‌بر که نیاز به محاسبات طولانی و آزمایش و خطای فراوان دارد، با وجود این پس از محاسبات متعدد و تطبیق دو تقویم یزدگردی و خورشیدی اعتدالی، و مقایسه آن دو با هم و با در نظر گرفتن زمان سرایش شاهنامه فردوسی به دو تاریخ می‌رسیم که اولی عبارت است از تاریخ 399 یزدگردی مطابق با سال 408 هجری شمسی (خورشیدی اعتدالی)‌ که مطابق با سال 421 هجری قمری است، و در این تاریخ است که داریم:
دوشنبه 1/1/399 یزدگردی = 25/12/408 هجری شمسی= 1/3/421 هجری قمری.

که با توجه به تاریخ پایان شاهنامه در سال 400 هجری قمری و درگذشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال 411 هجری قمری این تاریخ نمی‌تواند مورد استناد فردوسی باشد. پس به تاریخ دوم می‌رسیم که در آن روز 25 اسفند یزدگردی مطابق با نوروز خورشیدی اعتدالی بوده است که در صورت محاسبه و تطبیق تاریخ‌ها خواهیم دید که این اتفاق در345 یزدگردی  مطابق با 356 هجری شمسی و مطابق با 366 هجری قمری رخ داده است که داریم:
جمعه  25/12/345 یزدگردی = 1/1/356هجری شمسی = 22/7/366 هجری قمری
حال با توجه به این که خود حکیم ابوالقاسم فردوسی در پایان شاهنامه آغاز اندیشه پرداختن به شاهنامه (تاریخ شاهان)‌ را در سال 365 هجری قمری بیان کرده است،‌ می‌بینیم که محاسبه بالا با این تاریخ کاملا همخوانی دارد، یعنی آنجا که حکیم طوس می‌گوید:

چو بگذشت سال از برم شصت و پنج‌
فزون کردم اندیشه درد و رنج‌
به تاریخ شاهان نیاز آمدم‌
به پیش اختر دیرساز آمدم‌

به این ترتیب معلوم می‌شودحکیم  طوس  در سال 365 هجری قمری به فکر سرودن شاهنامه افتاده است و سرانجام در سال 366 هجری قمری دست به این کار زده است و به همین دلیل نیز تاریخ سرایش شاهنامه را این بار به صورت رمزی و کدگذاری شده با تاریخ 25‌اسفند در آغاز داستان یزگرد آورده است که هم اشاره به آغاز پادشاهی یزدگرد سوم است و هم اشاره به آغاز کار سرودن شاهنامه که پس از گذشت 35 سال کار بالاخره در سال 400 هجری قمری آن را به پایان می‌برد و باز هم در روز 25 اسفند و می‌گوید:

سرآمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
زهجرت شده پنج هشتاد بار
که گفتم من این نامه شهریار

و این همان 35 سالی است که در صورت محاسبه خودسال 366 هجری قمری تا سال 400 هجری قمری به دست می‌آید و با گفته خود فردوسی که می‌گوید:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک‌
همی زیر شعر اندر آمد فلک‌
سی و پنج سال از سرای سپنج‌
بسی رنج بردم به امید گنج‌
مطابقت دارد ، یعنی همان 71 سالگی که صاحب‌نظران و فردوسی‌پژوهان با کسر آن از سال 400 هجری قمری که سال پایان شاهنامه است به سال 329 هجری قمری رسیده‌اند و آن را به عنوان سال تولد فردوسی اعلام کرده‌اند (329 = 71 - 400)‌ و نیز با توجه به همین 35 سال بالا و باز همان سال 400 هجری قمری است که آغاز شاهنامه را در سال 365 هجری قمری اعلام کرده‌اند (365 = 35 - 400)‌ که با تاریخ رمزی ذکر شده در آغاز داستان یزدگرد یعنی:
چو بگذشت او شاه شد یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
دقیقا همخوانی دارد و نشان می‌دهد که ذکر این تاریخ «ماه روز» در این بیت یک اتفاق ساده یا یک تعبیر شاعرانه نیست، بلکه حاصل دانش و آگاهی حکیم ابوالقاسم فردوسی از تاریخ و تقویم است که در اینجا به صورت رمزی کدگذاری و تاریخ آغاز و پایان شاهنامه را به روشنی در متن شاهنامه بیان کرده است.
با این تفاوت که  در این روایت این  روز 25 اسفند در تقویم یزدگردی است که با نوروز سال 356 هجری شمسی (خورشیدی اعتدالی)‌ مطابق بوده است، ولی طبق روایت های تاریخی تاجگذاری یزدگرد سوم ساسانی در روز نوروز یزدگردی مطابق با سال یازدهم هجری بوده است و این جابه‌جایی بین دو تقویم، حاصل همان کدگذاری و نیز یک برداشت شاعرانه است که بسیار هم نیکو اتفاق افتاده است و نیز قرینه‌ای است بر روز «25 اسفند ماهی» که در تاریخ پایان شاهنامه در سال 400 هجری قمری آمده است که تاریخ پایان شاهنامه است .
بنابراین با توجه به روشن شدن تاریخ دقیق پایان شاهنامه در روز بیست وپنجم اسفند ماه و نیز زاد روزدرست  حکیم ابوالقاسم فردوسی در روز اول بهمن ماه به نظر می رسد انتخاب یکی از این دو روز به عنوان روز بزرگداشت فردوسی مناسب تر از روز بیست و پنجم اردی بهشت ماه  است که هیچ مناسبتی با زندگی و سر گذشت حکیم ابوالقاسم فردوسی ندارد.

زیر نویس:

***  به منظور رعایت اختصار از ذکر محاسبات ونحوه محاسبه و نیز فرمول های محاسباتی خودداری شد.علاقه مندان می توانند به کتاب زردشت وگاهشماری ایرانی تالیف ضیااءالدین ترابی مراجعه نمایند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه