تاریخ معاصر

زوایاى تاریک روشن می‌شود - گفتگو با دکتر حمید احمدى و استاد کاوه بیات درباره اسناد تازه فرقه دموکرات

برگرفته از روزنامه شرق، شماره 370، سه شنبه ۱ دى ۱۳۸۳

اسماعیل آزادى

 
زمانى که «ستارخان» و «باقرخان» خطه پرافتخار آذربایجان را براى پاسدارى از آزادى و مشروطیت ایران که در چنگال استبداد «محمدعلى شاه» و قزاق هاى «لیاخوف» روسى گرفتار شده بود، ترک کردند، شاید هیچ گاه فکر آن را هم نمى کردند که ۳۶ سال بعد، کسانى بخواهند با تکیه بر فرزندان لیاخوف، سرزمین ناجى ایران را به طرفة العینى به کسانى که از آن سوى مرزها با شعار سوسیالیسم آمده بودند، واگذار کنند، اما این اقدام از سوى «سیدجعفر پیشه ورى» و در قالب فرقه دموکرات آذربایجان انجام شد و او با هدف تجزیه طلبى حکومتى خودمختار ایجاد کرد، ولى اقدامات فرقه، پیشه ورى و حامیان خارجى‌اش مورد اقبال مردم ایران دوست آذر آبادگان قرار نگرفت و تنها یک سال بعد، با قیام ایرانیان آذرى و بسط حاکمیت دولت مرکزى، فرو ریخت و سران فرقه به شوروى فرار کردند. هر چند هواداران پیشه ورى، او را رهبر یک جنبش ملى و خودجوش در آذربایجان معرفى کرده‌اند و «استالین» را متهم مى‌کنند که از این جنبش در جهت منافع اتحاد شوروى بهره‌بردارى کرده است، اما با انتشار اسناد دفتر سیاسى حزب کمونیست شوروى (پولیت بورو) پرده از خیانتى بزرگ برداشته و آشکار شد که فرقه دموکرات آذربایجان با فرمان مستقیم استالین با هدف جدایى آذربایجان و حتى کردستان ایجاد شده است. در آستانه شصتمین سالگرد این واقعه تاریخى، در میزگردى با حضور آقایان «کاوه بیات» کارشناس و مورخ برجسته آذرى و دکتر «حمید احمدى» کارشناس مسائل قومیت ها، به تحلیل اسناد منتشر شده مربوط به فرقه دموکرات آذربایجان پرداخته‌ایم که ماحصل آن در پى مى‌آید.

 

•در آستانه شصتمین سال بحث فرقه دموکرات و نجات آذربایجان هستیم. بحث هاى تاریخى در این مورد، چه فراز و فرودهایى داشته است؟

بیات: مهم ترین ویژگى این بحث در این است که در سنوات اخیر على الخصوص تا پیش از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، بخش عمده دانش و آگاهى ما از این پدیده، به گزارش‌هاى یکى از طرفین این مناقشه محدود بوده است. یعنى از یک طرف، ما مقدار زیادى اسناد و گزارش هاى روزبه روز از تحولات جارى در آذربایجان در دست داریم که توسط ارگان هاى دولتى مانند فرماندارى ها، وزارت دارایى و وزارت فرهنگ و... تولید شده است. این گزارش ها تا پیش از چیرگى تشکیلات فرقه دموکرات، جنبه مستقیم داشتند و بعد که دست ارگان هاى حکومت مرکزى از آذربایجان کوتاه شد، جنبه غیرمستقیم و حاشیه اى پیدا کرد. این یک وجه اسناد است که از شکل گرفتن یک حرکت و تشکیل یک حکومت خودمختار تا مراحل پایانى و فروپاشى را در بر مى گیرد، براى بازسازى تاریخى این واقعه بسیار مهم هستند. از طرف دیگر در همین سو، ما گزارش هاى مقامات سیاسى و نظامى متفقین به ویژه بریتانیا و آمریکا را داریم که با دقت و نگرانى، تحولات این حوزه را دنبال مى کردند.

 

•گزارش روس ها چطور؟

بیات: گزارش شوروى‌ها یک اشکال عمده داشت و اینکه در تعیین و تبیین نیات دولت اتحاد شوروى در برپا داشتن این حرکت و همین طور نیات و اهداف مسکو در برچیدن این حرکت، خیلى ناقص بود. بیشتر روى حدس گمان حدس مى زدند، اما با فروپاشى اتحاد شوروى و بازشدن اسناد و آرشیوهاى بلوک شرق به تدریج، مجموعه گزارش هایى در این زمینه در دسترس پژوهشگران قرار گرفت که میزان دخالت و اهداف روز به روز اتحاد شوروى را از این حرکت روشن مى کند. به ویژه در سال هاى اخیر مخصوصاً با تلاش هایى که در خود جمهورى آذربایجان صورت گرفته است، به ویژه کتاب هاى «دکتر جمیل حسنلى» در مورد فرقه دموکرات ، در واقع اکنون گزارش هاى دقیق و مفصلى نه فقط از کم و کیف شکل گیرى فرقه دموکرات و ارتباط آن با سیاست روز اتحاد شوروى، بلکه از ریز مکانیسم درونى این تحول در اختیار ما قرار گرفته است که اکنون امکان نزدیک شدن به یک ارزیابى نسبتاً جامع از کل این پدیده را فراهم کرده است.

 

•برخى از عناصرى که امروز نیز فعالند، سعى مى کنند این قضیه را به گونه اى پیش ببرند که فرقه دموکرات آذربایجان واکنشى به دیکتاتورى رضاخان و یک امر داخلى و خودجوش بوده است. شما این ادعا را چگونه تحلیل مى کنید؟

احمدى: اسناد جدید خیلى از نقاط تاریک و سئوال هایى را که در ذهن تحلیل گران و مورخان و روشنفکران ایرانى وجود داشته است، روشن مى کند. البته باید به این نکته توجه کنید که بخشى از اسناد ادبیات رسمى بوده که در روزنامه ها نوشته مى شده است، مثل نوشته هاى آقاى «نجفقلى پسیان». بعضى از آنها نیز نگاه هاى رسمى و حکومتى به فرقه است. بخش دیگرى از اسناد و گزارش ها در بیان خود این گروه ها از فرقه دموکرات گرفته تا بعضى از چپ گرایان دیگر مانند حزب توده بود. البته این گزارش ها پر از شعارها و ابهاماتى بود که روایت هاى کلان و معمولاً ایدئولوژیک ارائه مى دادند و در آنها، نکات تاریک زیادى وجود داشت که بعد از فروپاشى اتحاد شوروى و حتى قبل از آن که بحث هاى گلاسنوست و پروستوریکاى گورباچف شروع شد، اولین نشانه هاى این ادبیات به دست همگان رسید.

 

•این اسناد چه بود؟

احمدى: گرچه بعضى از روزنامه نگاران آمریکایى، گزارش هاى پراکنده و قدیمى درباره کم و کیف قضیه و ابعاد داخلى آن منتشر مى کردند، اما در تحول اواخر دوره گورباچف، اولین کتابى که چاپ شد، نوشته «دیوید نیسمان» به زبان انگلیسى بود. شاید این اولین افشاگرى و یا نخستین گشایش تاریخى بود. وى ظاهراً به جمهورى آذربایجان رفته بود و چون به زبان ترکى آشنایى داشت بعضى از این اسناد را در کتابش آورد. از جمله نیات شوروى و اینکه چطور تدارکات فرستادند و نشریاتى مثل «وطن یولوندا» را چگونه منتشر کردند و... این اولین جرقه اى بود که تحلیل گران فهمیدند ابعاد دقیق خارجى فرقه دموکرات چه بوده است. پس از فروپاشى اتحاد شوروى، افشاگرى هاى دیگرى به طور پراکنده از طریق افرادى که به ایران برگشتند، انجام شد. براى مثال کتابى که آقاى شفایى در مورد افسران خراسان نوشت، (چون افسران خراسان نیز در این قضیه درگیر بودند) که به یک سرى از ابعاد داخلى آن اشاره کرد، از جمله این که ماجراى از بین رفتن پیشه ورى براى ما معلوم شد. همچنین نوشته هاى دکتر جهانشاهلو که خود از شخصیت هاى برجسته این ماجرا بود منتشر شد و بسیارى از زوایا را روشن کرد. از جمله اسناد دیگرى که ایرانیان پس از فروپاشى اتحاد شوروى از باکو به دست آوردند، خاطرات «سرگرد نوروزاف» است که افسر اطلاعاتى ارتش سرخ بود که بسیارى از نکات مهم را افشا کرده است.او نوشته است که این فرقه چگونه سازمان دهى شد و باقراف چه نقشه هایى در سر داشت. استالین چگونه با او تماس گرفت، چگونه تدارکات انجام شد. حتى نکات بسیار مهمى درباره تدوین آیین نامه فرقه دموکرات و کم و کیف فعالیت هاى آنها در شهرهاى مختلف ایران را منتشر کرد که بسیار افشاگرانه بود. خاطرات دیگرى مثل نوشته هایى که با عنوان محاکمات «بى ریا» منتشر شد و یا بعضى از نوشته هاى پراکنده پیرامون دانشجویانى که از طریق کردستان ایران و آذربایجان به شوروى برده شده بودند تا نخبگان آینده را تربیت کنند نیز چاپ شده‌اند.

 

•آیا در اسناد گذشته این صراحت وجود داشت که استالین این قضیه را پیگیرى مى کند؟

بیات: اسناد گذشته به تدریج به یک سطح بالاترى از روشن کردن مداخله شوروى ها رسید.هم کارگزاران عمده اى از رهبران فرقه دموکرات از جمله دکتر جهانشاهلو یا سرگرد نوروزاف به عنوان یک مامور امنیتى عالى رتبه برداشت هاى خود از ابعاد این مداخله را بیان کردند، ولى هنوز اسنادى در مورد مرکز تصمیم گیرى و جایى که سیاست ها را طرح، دیکته و اجرا کرد، موجود نبود.

 

•برخى مى گویند فرقه دموکرات داراى زمینه هاى داخلى و ملى بوده است آیا اسنادى در این مورد وجود دارد؟

احمدى: تفسیر و تبلیغات طرفداران این جریان در گذشته و امروز بر داخلى بودن ماجرا است و سعى شده است از بعد بین‌المللى آن چشم پوشى شود، در حالى که بعد بین المللى آن یک مسئله بنیادین است. مدافعان فرقه مى گویند این جریان از داخل شکل گرفت، یک حرکت اصیل بود و اتحاد شوروى تنها از آن بهره بردارى کرد. در حالى که آنچه از نوشته هاى مختلف ایرانى و اهالى آذربایجان و چه گزارش هاى خارجى به دست آوردیم نشان مى دهد که گرچه در زمان رضاشاه، خیلى کارها کردند و بحث استبداد وجود داشته است، ولى نشانه اى در دست نیست که حرکت فرقه قبل از ورود اتحاد شوروى به ایران شروع شده باشد. یعنى حتى بعضى از نویسندگان در نوشته ها و خاطرات خود اظهار تعجب مى کنند که به محض اینکه آذربایجان اشغال شد، شعارنویسى هایى بر در و دیوار تبریز مبنى بر «ستم فارس ها» آغاز شد که خود اهالى تعجب مى کردند که اینها چیست و نشانه اى دیده نمى شود که استبداد رضاشاه منجر به شکل گیرى این قضیه شده باشد. اسناد و بسیارى از گزارش ها نشان مى دهد که اصولاً قبل از تشکیل این جریان، مسئله اى وجود نداشته است. براى مثال، دیدگاه هاى خود پیشه ورى قبل از این داستان، دال بر این بوده که چنین نگرشى در او وجود نداشته و فرقه به طور ناگهانى تشکیل شده است. البته یک زمینه سازى بوده که با ورود اتحاد شوروى این کار شروع شده است. به هر حال، این حرکت خاص سیاسى که با حمایت اتحاد شوروى آغاز شد، زمینه داخلى نداشت.

 

•همانطور که مى دانید طرفداران این جریان در تبلیغات خود سعى مى کردند فرقه دموکرات آذربایجان را یک فرآیند خودجوش داخلى و ملى به تصویر کشند و این که استالین و شوروى ها بودند که سعى کردند از این فرآیند استفاده کنند. این اسناد جدید چه تغییرى را در این نگرش ایجاد مى کند؟

بیات: ببینید! فروپاشى حکومت رضاشاه، تقریباً هیچ کس را ناراضى نکرد.
استبداد فوق العاده اى که در زمان او وجود داشت و نارضایى گسترده اى که بود، یکى از مسلمات تاریخ معاصر ایران است. آذربایجان هم مثل بسیارى دیگر از نقاط ایران و آذربایجانى ها هم مثل بسیارى دیگر از شهروندان، از این دوره ناراضى بودند و از فروپاشى حکومت رضاشاه به عنوان فرصتى براى بازسازى ایران و احیاى ارزش هاى مشروطه استقبال کردند. یعنى زمینه نارضایى از نظام گذشته در سایر نقاط ایران با شدت و ضعف وجود داشت، اما مسئله اى که پیش مى آید، میزان خودجوش بودن این ماجرا است. خودجوش بودن تا جایى که نارضایى هست و امید به تغییر وضعیت موجود و جلوگیرى از بازسازى یک حکومت آمرانه در ایران وجود دارد، کاملاً قابل پذیرش است، اما حرکت هاى اولیه که در آذربایجان بود در سایر نقاط هم وجود داشت. رشد و توسعه جمعیت هاى آزادى خواه و مشروطه طلب تقریباً مبین همین حرکت ها است. ولى در آذربایجان، این نارضایى از جایى کانالیزه و حتى وجین شد و یک جهت اساسى به آن داده شد که به یک حرکت قوى تبدیل شد، در حالى که این پدیده با سوابق امر مطابقت نداشت. مسئله «ستم فارس ها» موضوعى است که مشخصاً در این تبلیغات مطرح مى شد و با بحث جعلى آذربایجان شمالى و آذربایجان جنوبى پیوند خورد.

 

•و اینها مسائلى هستند که ما سابقه آن را حتى با حرکت هاى خودجوش اولیه بعد از شهریور ۲۰ نیز نداریم. یعنى کاملاً خلق الساعه بود؟

بیات: بله، این وجه ماجرا کاملاً خلق الساعه بود. البته نارضایى ها خلق الساعه نبود، ولى کانالیزه کردن آنها در جهت تقابل قومى و طرح خواسته هاى قومى کاملاً خلق الساعه است. با اسناد جدیدى که آمده، از نقطه نظر سرمنشا و تاریخ شروع و مکانیسمى که اتحاد شوروى براى اشاعه این نوع دیدگاه ها مطرح کردند، قابل پیگیرى است. گروه هاى مخالف دیگرى وجود داشتند که تمام آن ها سرکوب شدند. تعداد زیادى روزنامه در پى تصمیم دولت اتحاد شوروى براى شروع این حرکت بسته شد.

 

•در کجا بسته شد؟

بیات: در تبریز. روزنامه هایى مثل «صداى آذربایجان» یا اتحادیه هاى کارگرى مثل اتحادیه اى که «یوسف افتخارى» و «خلیل آذر» ایجاد کرده بودند، توسط مقامات شوروى تعطیل شدند. تعداد زیادى از کسانى که با این حرکت مقابله مى کردند، تهدید، دستگیر، ربوده و اعدام شدند. اینها مسائلى است که در کنار تحولات باید به آنها توجه کرد. تا قبل از این تصمیم براى برپا داشتن یک حرکت جدایى طلبانه در بسیارى از گفتارهاى رایج کسانى که بعدها سردمدار این برنامه شدند نیز نشانى از ستم فارس ها و دو نیمه شدن آذربایجان نبود. «بى ریا» مقالات زیادى درباره حزب توده قبل از تشکیل حزب دموکرات دارد. پیشه ورى روزنامه «آژیر» را در مى آورد که تمام شماره هاى آن در دسترس است، اما در هیچ یک از اینها نشانى از این وجه جدید خلق الساعه نمى بینیم. اما شناسنامه آن با منتشر شدن این اسناد براى پژوهشگران مشخص شده است.

 

•فرآیند ایجاد فرقه دموکرات دقیقاً چه زمانى آغاز مى شود؟

بیات: بعد از رد تقاضاى روس ها براى امتیاز نفت شمال تصمیم براى برپا داشتن این حرکت اتخاذ شد. البته بعد از اشغال ایران و اعزام گسترده عناصر اطلاعاتى شوروى، زمینه سازى را با انتشار نشریاتى چون «وطن یولاندا» ایجاد موسسات و جمعیت ها آغاز کرده بود که وجه گسترده و عمومى آن به صورت فرقه دموکرات تبلور پیدا مى کند.

 

•این زمینه سازى ها چگونه انجام شدند؟

احمدى: بسیارى از حرکت هاى حزبى، سیاسى یا مسلحانه در دوره معاصر دو مرحله بنیادى دارند: اول، تبلیغات و آماده سازى براى توجیه حرکت و دوم، مرحله اجرایى و عملیاتى. در این زمینه آن طور که اسناد اولیه به خصوص اطلاعات سرگرد نوروزاف مى گوید، به محض این که ایران اشغال شد، عده اى از شرق شناسان و کسانى که زبان آذرى بلد بودند آمدند، نشریه چاپ کردند و حدود ۴ سال زمینه سازى کردند تا ذهن مردم را آماده کنند و بگویند حکومت دیکتاتورى و یا پهلوى، حکومت فارس ها علیه آذرى ها است. این زمینه  سازى علاوه بر «وطن یولاندا» و تبلیغات وسیع از طریق شعرا، ادبا، نویسندگان و تماس هاى مختلف انجام مى گرفت. بعد از آن، مرحله عملیاتى شامل این دستورات بود که فرقه باید تشکیل شود. اینجا بود که پیشه ورى را دعوت کردند. به نظر مى رسد که قبل از آن، چنین تصمیمى که پیشه ورى در راس امور باشد گرفته نشده بود. البته اینجا یک نکته مبهم باقى مى ماند که آیا تصمیم تشکیل گروهى به نام فرقه دموکرات از سه، چهار سال پیش روى آن فکر مى شد یا بعد از اینکه ما امتیاز نفت را ندادیم، این تصمیم را گرفتند. نظر خود من این است که از همان زمان، یعنى ۱۹۳۸ (آن طور که اطلاعات نشان مى دهد) شوروى ها در مسکو دست به تبلیغات وسیعى علیه دولت ایران زدند که ایران با آلمان ها ساخت و پاخت کرده اند. در واقع مى  خواستند نظر متفقین را علیه ایران بسیج کنند. این نیز یک زمینه سازى بود، زیرا استالین فرصتى را دید که در آینده با تضمین حکومت مرکزى بتواند جریان شورایى کردن کشورها را دنبال کند.بعد که مسئله اتحاد با چرچیل مطرح شد، این فکر زمینه عملى به خود گرفت و دستورات عملیاتى صادر شد. در واقع طبق اسناد، دستور تاسیس فرقه در خرداد و تیر صادر شد. دقت کنید که فرقه در شهریور شکل گرفت.

 

•پیشه ورى هنگام صدور دستور کجا بود؟

احمدى: پیشه ورى تا آن زمان در تهران بود، بعد از آن احضار شد. به احتمال قوى و حتى صددرصد خود پیشه ورى هم در جریان این قضایا نبوده و شاید اعتقادى هم نداشته است. در روزنامه آژیر که روزنامه رسمى پیشه ورى بود، هیچ نشانى از این حرکت قومى که فارس چه کار مى کند و یا زبان ترکى و... دیده نمى شود. اکثر بحث هاى او سوسیالیسم و دیدگاه هاى مارکسیستى بود. این نشان مى دهد که قضیه ناگهانى بوده است.

بیات: در تایید یکى از نکاتى که دکتر احمدى در پیشینه این جریان گفتند، مى خواستم قرارداد بین تروپ و مولوتف را که در سال ۱۹۳۹ منعقد شد، خاطرنشان کنم.در این قرارداد که یک نوع تقسیم استراتژیک بین آلمان و اتحاد شوروى بود، اسناد آن هم منتشر شده است، تمایل اتحاد شوروى به مرزهاى جنوبى خودش و نوعى حوزه نفوذ قائل شدن از طرف آلمان ها نیز به رسمیت شناخته شد.
یعنى روس ها از همان موقع در تدارک گسترش نفوذشان بودند که در آن مرحله به توافقشان با آلمان‌ها اتکا داشتند اما بعد که حمله آلمان به اتحاد شوروى پیش آمد، این تمایل خود را در ائتلاف با متفقین آمریکایى و انگلیسى قرار دادند. یعنى احتمالاً ردى از این برنامه ریزى را در توافق با آلمان ها مى توانیم ببینیم.

3


اسناد محرمانه افشا مى‌شود


•در اسنادى که در مورد همکارى حزب توده با حزب دموکرات آذربایجان وجود دارد، توده اى ها خیلى بازى گرفته نشدند. آیا خود توده اى ها تمایلى نسبت به فرقه دموکرات آذربایجان از خود نشان ندادند؟ یا قضیه به شکل دیگرى بوده است؟

بیات: همانطور که تحقیقات پیشین و همچنین خاطرات منتشر شده از حزب توده نشان داده است، حزب توده تقریباً با تشکیل فرقه دموکرات، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت.
یعنى از ابتدا به دلیل منافع تشکیلاتى، مخالف این امر بود و به نوعى، تشکیل فرقه دموکرات را که با ادغام تشکیلات حزب توده در آذربایجان توام شد، به نوعى برنتافت و نارضایتى خود را هم ابراز کرد و فرقه دموکرات را رقیب تشکیلاتى خود مى دانست. این چشم و همچشمى تشکیلاتى در آغاز وجود داشت، ولى نکته مهمى که باید درنظر گرفته شود این است که بعدها با فرامین صریحى که اتحاد شوروى به خصوص از طریق کامبخش منتقل کرد، این نارضایتى اولیه کاملاً از بین رفت و در مراحل بعدى، به عنوان بازو و همراه فرقه دموکرات در تمام مراحل پیش رفت.
«یرواند آبراهامیان» در تحقیقاتى در این زمینه، با ریشه یابى منشاء حزبى و قومى سران حزب توده و سران فرقه دموکرات سعى کرد به یک تحلیل جامعه شناختى از این اختلاف نیز برسد که بحث جالبى است و مى تواند مورد توجه قرار بگیرد، ولى همانطور که اشاره کردم، این نارضایتى، کوتاه مدت بود و با توجه به همسویى گسترده اى که حزب توده با اتحاد شوروى داشت، در مراحل بعدى هیچ خللى در کار ایجاد نکرد. فرقه دموکرات کار خود را مى کرد و حزب توده نیز در مرکز از تمام اقدامات فرقه دموکرات پشتیبانى مى کرد.

 

•انتشار این سه سندى که در نشریه «گفتگو» چاپ شد، چه تاثیرى در فرآیند تاریخ نگارى در مورد فرقه دموکرات آذربایجان ایجاد خواهد کرد؟

احمدى: با بحث هایى که شد، مى توان حدس زد که زوایاى تاریک مسئله تا حد زیادى روشن شده است. یعنى در تحلیل نهایى، گرچه زمینه هاى نارضایتى در آذربایجان و همه ایران بوده است، ولى این را نباید تماماً به مسائل داخلى منسوب کرد، زیرا این بخشى از بازى استراتژیک جهانى بود. زیرا ما نشانه هاى اولیه آن را دیده بودیم. در سال ۱۹۲۰ هم اسناد جدید انتشار یافته اتحاد شوروى در زمینه گیلان باعث افشاگرى هاى زیادى شد. نوشته هاى «مویسى پرسیتس» که ترجمه هم شد آنها مى خواستند در زمان میرزا کوچک  خان چنین بهره بردارى اى را بکنند. ولى به دلیل اشتباهاتى که مرتکب شدند و شرایط زمانى، این کار صورت نگرفت.

 

•در واقع، فرقه دموکرات آذربایجان مى خواست ادامه حرکت گیلان در آن منطقه باشد؟

احمدى: بله. به نظر من، اینطور بود، زیرا شوروى ها احساس کردند در شرایط نوین نظامى جهانى، این فرصت ها را دارند. چون بازیگر اصلى رقیب، یعنى بریتانیا و آمریکا به دلیل مقابله با هیتلر روابط خوبى با اتحاد شوروى پیدا کرده بودند.
به نظر من، این پدیده را باید در چارچوب جنگ سرد و ایدئولوژى مارکسیسم-لنینیسم دنبال کرد. خاطرات بعضى از ایرانیان درگیر در این قضیه، مثل «صفرخان قهرمانى» را در کنار اسناد جدید باز یافته قرار دهید، مى بینید که با هم مى خواند. براى مثال، فرض کنید فرقه یک تشکیلاتى درست کرد به نام «فدائیان» که افرادى غیر از کادرهاى وفادار شناخته شده بودند. آنها روستاییان، فقرا و افراد تحت ستم فئودال ها و دیگران را مسلح کردند و در حرکت هاى خود از آنها استفاده مى کردند. صفرخان در خاطراتش مى گوید: «ما اصلاً اطلاعى نداشتیم و به فرض به ما مى گفتند که شما الان به جنگ فلان فئودال مى روید در حالى که نمى دانستیم این جنگ در پادگان رضاییه است.» یعنى آنها خبر نداشتند. یکى از بندهاى همین اسناد، بحث واگذارى زمین و تشکیل چنین نیروهایى را نشان مى دهد. یعنى در داخل خیلى ها اصلاً متوجه مسئله نبودند. یکى از اسناد بسیار مهمى که منتشر شده است، خاطرات آیت الله «میرزا عبدالله مجتهدى» بود که بسیار تکان دهنده است. ایشان به صراحت مى گوید: «این حکومت (حکومت فرقه) در قلوب اهالى جاگیر نشده است و قبول عامه ندارد. سهل است که منفور هم هست.» یعنى مردم آذربایجان به رغم بحث هایى که بود و ستم رضاشاهى، این فرقه را نمى پذیرفتند و تفسیر قومى نمى کردند.آیت الله مجتهدى مى گوید: «گذشته از منفوریت حکومت فرقه، عامه مردم آن را قابل دوام نمى دانند و آن را مثل یک حادثه ناگوار، موقتى تلقى مى نمایند.» اولین خاطرات را در روزهایى نوشته که فرقه در اوج قدرت بوده است.

 

•کما اینکه بعد از ورود ارتش ایران به آذربایجان، مردم خیلى با ارتش همکارى و همیارى کردند تا فرقه متلاشى شد.

احمدى: بله. بسیارى از گزارشگران مثلاً یک خبرنگار آمریکایى گفته بود: «قبل از اینکه ارتش وارد شود، خود اهالى آذربایجان، تبریز و شهرهاى مختلف، ریختند و انتقامشان را از این فرقه و اذیت و آزار آنها گرفتند و حتى برخى وابستگان آنها را کشتند و خونریزى هایى صورت گرفت و وقتى ارتش آمد، مردم اوضاع را آرام کرده بودند.»خاطرات سرگرد نوروزاف نیز این را نشان مى دهد. خاطرات مجتهدى نشان مى دهد که مردم چطور براى انتقام از این فرقه منتظر بودند. وى مى گوید: «به محض اینکه نشانه هاى خروج سرباز هاى شوروى پدیدار شد، مردم به خیابان ها ریختند و اصلاً خبرى از ارتش نبود.» اگر ستم داخلى بود و مردم احساس قومى به این موضوع داشتند، از این موضوع دفاع مى کردند، ولى مردم قبل از رسیدن ارتش از آنها انتقام جویى کرده بودند زیرا حس کرده بودند و مى دانستند که فرقه یک پدیده خارجى است. اسناد فراوانى در باب نارضایتى گسترده مردم از این فرقه وجود دارد. براى مثال اعدام هایى که صورت گرفت از جمله، یک روحانى به نام «موسى خان» را که حکم جهاد علیه خارجى ها داد، کشتند و بسیارى را از بین بردند. روزنامه هاى ملى را بستند و صداها را خاموش کردند. آقاى مجتهدى در جایى مى گوید به رغم ۵-۴ سال تبلیغاتى که کردند و فارس ها و زبان فارسى را تحمیلى دانستند، اما دکه اى در تبریز بود که رادیو بى بى سى فارسى را پخش مى کرد و بسیارى از مردم دور آن جمع مى شدند. مدتى بعد فرقه متوجه شد این یک مشکل است که مردم جمع مى شوند و به اخبار گوش مى دهند تا بفهمند چه خبر است. بنابراین آن دکه را بستند.

 

•آقاى بیات! همان طور که مى دانید، انتشار این اسناد مى  تواند تغییراتى را در تاریخ نگارى درباره فرقه دموکرات ایجاد کند. شما فکر مى کنید این اسناد تا چه حد اهمیت دارند؟

بیات: دسترسى پژوهشگران به اسناد و آرشیوهاى مسکو و باکو یک تحول عمده به وجود آورده است. غیر از آن چند پایان نامه نیز الان در دانشگاه هاى آمریکا در مورد این قضیه تحقیق نشده و بعضى از آنها نیز در آستانه انتشار قرار گرفته اند، مهمترین نمونه هایى که ما از این اسناد داریم، در تحقیقات دکتر جمیل حسنلى متبلور شده است که در فاصله سال هاى ۸۹ _ ۱۹۸۷ دو کتاب عمده را در باکو به زبان ترکى منتشر کرد که تاکید اصلى ما نیز روى همین نکته است. حتى اسنادى که در نشریه گفتگو هم تجدید چاپ شد، اسنادى است که به لطف ایشان به مرکز مطالعات جنگ سرد واشینگتن تحویل داد و ترجمه شد که در اینجا از آنها استفاده شد. گزارش دکتر حسنلى از اسناد جدید را مى توان تحت چند عنوان خلاصه کرد.
اول، یک کالبدشناسى دقیق از یک مداخله، یعنى دلایل تصمیم گیرى، جزئیات تصمیم، نحوه اجراى آن، بر چیده شدن این تشکیلات، تعداد عناصر درگیر، دپارتمان هاى مربوط مخصوصاً کا.گ.ب اتحاد شوروى و شخص باقراف (دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان) در این اسناد منعکس شده است. موضوع دیگرى که گوشه هایى از آن در این اسناد منعکس شده، سرکوب عناصر مخالف در آذربایجان است. یعنى این کار هم بدون مقاومت نبود. در تدارک امر، تعداد زیادى از جراید و افراد سرکوب و مجازات شدند و تحت تعقیب قرار گرفتند و حتى از آذربایجان رانده شدند تا این برنامه بتواند پیش برود. جزئیاتى از این امر در این اسناد منعکس شده است. مرحله دیگرى که مطرح مى‌شود، پایان دادن به نوعى از افسانه‌هاى رایج در این زمینه است. فرقه دموکرات آذربایجان و طرفداران آن همیشه مطرح کرده‌اند که پیشه ورى در چارچوب تمامیت ارضى ایران حرکت مى کرد. خود فرقه دموکرات نیز در تبلیغاتش _ چه در آن زمان و چه در مراحل بعد _ روى این نکته تاکید مى کرد، در حالى که اسناد جدید نشان مى دهند که در یک مرحله از این تحولات در دى ماه ۱۳۲۴ طرحى از سوى سران فرقه دموکرات با حمایت باقراف براى جدایى کامل آذربایجان تسلیم مقامات مسکو شد که مورد موافقت قرار نگرفت.
مسئله مهم دیگر که در صحبت قبلى هم اشاره شد، نقش حزب توده در حمایت از فرقه دموکرات است و به رغم ناراحتى هاى اولیه در زمستان سال ۱۳۲۴ به سران فرقه دموکرات و مع الواسطه به مقامات اتحاد شوروى پیشنهاد مى دهد که با حمایت همدیگر کودتا کنیم و کل کار را تمام کنیم. یعنى بعضى از سران حزب توده مخصوصاً «عبدالصمد کامبخش» تا این حد در ماجراجویى ها پیش مى رفتند. بحث دیگرى که در این اسناد وجود دارد، اختلاف داخلى خود مقامات اتحاد شوروى است. یعنى مقامات دیپلماتیک مخصوصاً سفارت اتحاد شوروى در تهران اصولاً نسبت به این ماجرا حساس بودند و با بدبینى به آن نگاه مى کردند و دائماً تنش بین کا.گ.ب آذربایجان شوروى که مجرى این اوامر در آذربایجان بود و همچنین مقام هاى سفارت که در تهران مستقر بودند، دیده مى شود که از نقطه نظر تاریخى جالب است. نکته دیگرى که در این زمینه مى توان به آن اشاره کرد پیگیرى اختلافات قدیمى حزب کمونیست است. براى مثال، «سلام الله جاوید» که یکى از کارگردانان این ماجرا بود، با باقراف اختلاف و نسبت به او سوءظن داشت که این سوءظن به دوره اولیه فعالیت هاى کمونیستى در ایران برمى گردد. شما مى بینید که این سوءظن ادامه پیدا مى کند و بر مناسبات داخلى فرقه دموکرات سایه مى اندازد. بحث دیگرى که در حاشیه این اسناد مطرح مى شود، که در اسناد داخلى نیز گزارش هاى زیادى از آن داریم، اختلافات بین فرقه دموکرات آذربایجان و مقامات حکومت خودمختار مهاباد است. آنها بر سر حوزه‌هاى تقسیم قدرت و جاهایى که مرز کرد و ترک قابل تفکیک نیست، اختلاف دارند که در بعضى از جاها نیز به رویارویى و مبارزه مسلحانه با یکدیگر منجر مى شود.

 

•این اسناد در مورد کردستان چه مى گویند؟

بیات: در کردستان، زمینه محلى چیرگى دستگاه هاى امنیتى و اطلاعاتى اتحاد شوروى به اندازه اى که در آذربایجان فراهم بود، وجود نداشت. چون از ابتدا، حزب کمونیست جمهورى آذربایجان نظرى خاص به این حوزه (آذربایجان) داشت، اما در حوزه کردستان حضور مستقیم ماموران شوروى و در نتیجه، چیرگى نسبت به جریاناتى که در آنجا تحت رهبرى «قاضى محمد» صورت مى گرفت، خیلى سطحى بود. بنابراین ماهیت ماجرا و نحوه پیشرفت برنامه ها در کردستان متفاوت از جریان آذربایجان بود.
احمدى: یکى از بندهاى اسناد جدید، به این قضیه اشاره مى کند و مى گوید: «در میان کردهاى ساکن شمال ایران، براى جذب آنها در یک جنبش جدایى طلب که یک ناحیه خودمختار کرد را تشکیل دهد، اقدامات مناسب را صورت دهید.» تحولاتى که در آنجا رخ داده است نیز با سند مى خواند. «دیوید نیسمان» در کتاب خود مى نویسد: باقراف، روساى قبایل و شخصیت هاى کرد ایران را به باکو دعوت مى کند که دومین دعوت به باکو است. در این دعوت دوم که قاضى محمد نیز حضور دارد، در بحث هایى که مى‌شود، باقراف مى گوید: ما مى خواهیم کارهایى در آذربایجان بکنیم و دستور مى دهد حزب کومله را که قبلاً تشکیل شده بود، منحل و به حزب دموکرات تبدیل شود. این افراد وقتى برمى گردند، چند روز بعد حزب کومله رسماً منحل مى شود و به حزب دموکرات کردستان تبدیل مى شود تا شباهت اسمى با فرقه دموکرات آذربایجان وجود داشته باشد. در واقع، قضیه کردستان، فرعى بود و آنها به نوعى، کردستان را قربانى این قضیه کردند.در بعضى از خاطرات آمده است که پیشه ورى از کردها و قاضى محمد دعوت کرد که به تبریز بیایند. خاطرات مى گوید که معلوم بود این حرف ها دیکته مى شود. یعنى شوروى‌ها به آن افراد مى‌گویند و آن افراد براى کردها بازگو مى‌کنند. وقتى «قوام» فرقه را به تهران دعوت کرد، از کردها دعوت به عمل نیاورد. این موضوع نشان مى دهد که کردها قربانى شدند و خودشان هم احساس مى کردند که بازیچه قرار گرفته اند.


•اسناد در مورد کومله چه مى گویند؟

بیات: اصولاً در تلقى سنتى مقامات شوروى از تحولات کردستان، همیشه یک نکته منفى دیده مى شود. یعنى از دهه ۱۹۲۰ به بعد، مخصوصاً زمانى که کردها _ چه در ترکیه و چه در عراق _ جهتى مخالف ترکیه گرفتند که متحد شوروى آن دوره محسوب مى شد. در واقع حرکت هاى کردى همیشه به نوعى به حرکت هاى انگلیسى تعبیر مى شد و اصولاً تا مراحل بعدى جنگ سرد که مخصوصاً با پناهندگى «ملامصطفى بارزانى» به اتحاد شوروى، زمینه نزدیکى بیشترى پیش آمد مسئله «خلق کرد» در پرانتز بود، اما پس از آن، جایگاهى در سیاست جنگ سرد پیدا کرد، زیرا تا قبل از آن، اتحاد شوروى نسبت به کردها و سیاست هاى کردى نظر مساعدى نداشت.

 

•اکنون افراد و جریان هایى وجود دارند که سعى مى کنند با توجه به این پیشینه حرکت هایى را صورت دهند. به نظر شما، این جریان  ها چه اهدافى را دنبال مى کنند؟

بیات: مقدار زیادى از این تحرکات و تبلیغات، از سرناآگاهى است. مخصوصاً در جریان انقلاب که با زیر سئوال بردن تاریخ گذشته ایران خیلى از نکات مورد جرح و تحریف قرار گرفته است و اصولاً ما روایت دیگران را به صورت غیرانتقادى پذیرفته ایم. ولى متاسفانه کار چندانى براى نشان دادن نادرستى این روایت صورت نگرفته و به همین دلیل به نوعى باور پیش پا افتاده یا عمومى تبدیل شده است. من تصور مى کنم اگر کار تاریخى جدید صورت بگیرد و آگاهى‌هاى تاریخى نشر پیدا کند (کما اینکه این اتفاق در حال افتادن است و نسل جدید پژوهشگران ایرانى به طور جدى تر به این مسائل نگاه مى کنند و صرفاً باورهاى پیشین را تکرار نمى کنند) زمینه آن زایل مى شود، ولى در کنار آن، گروه هایى هستند که به صورت سیستماتیک و بدون توجه به داده‌هاى تاریخى، حرف خودشان را تکرار مى کنند. حرفى که از همان سال هاى ۲۴ _ ۱۳۲۳ در مقدمات تشکیل فرقه دموکرات شکل گرفت، فرموله شده است و هنوز هم ادامه دارد و جریان‌هاى بین المللى هم مانند سال هاى جنگ جهانى دوم، پشت این ماجرا هستند. نیروهایى که در جهت تشدید نارضایتى ها در ایران و فرآهم آوردن زمینه مداخله خارجى تلاش مى‌کنند، هنوز هم فعال هستند، البته آن زمان، روسیه مشترى آن بود، ولى الان متاسفانه مشترى هاى جدیدى (مثل بعضى از دولت هاى غربى و یا اسرائیل و متحدان منطقه اى آنها) روى آن کار مى کنند و به نظر من، حساب این گروه از حساب کسانى که از روى ناآگاهى این مسائل را تکرار مى کنند، جدا است.
احمدى: حرکت هاى کنونى زمینه نارضایتى هاى عمومى مانند مشکلات اقتصادى، فرهنگى، جوانان و... را در برمى گیرد. منهاى نگرش خاص بعد از انقلاب که به مسئله ملیت کم بها داده شد و این بستر را فراهم کرد که گفتمان سابقى که با آن کم و کیف شکل گرفته بود، (مبتنى بر ستم قومى یا محکوم کردن هویت ایرانى یا هویت ملى به عنوان پدیده هاى خارجى) در این فضا کمک کرد که آن گفتمان انحرافى شروع به بازسازى خود کند.