برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره دوم بهار 1388 خورشیدی، رويه 89
گروه گزارش
ژنرال علیاکرام همّتزاده نامی ماندگار در تاریخ ایران و جنبش تالشهای «ایران شمالی» (آران/ جمهوری آذربایجان) است. ژنرال همّتزاده پس از فروپاشی شوروی و به دنبال تشکیل حاکمیت نژادگرایانهی «جبههی خلق» در باکو، و پس از آغاز طرحهای جدّی این حکومت برای محو آثار تاریخی و فرهنگی ایرانی و از جمله برخورد با فرهنگ، هویّت و موجودیّت قوم کهن و تاریخی تالش، کمر همّت بست و «جمهوری دمکراتیک تالش ـ مغان» را با یاری مردم تالش و بدون وابستگی به کشورهای خارجی، به مرکزیت «لنکران» تشکیل داد. این حکومتِ دمکراتیک در نهایت با یورش نیروهای نظامی شکستخوردهی دولت باکو در جنگ قراباغ به لنکران، سقوط کرد. ژنرال همتزاده مردانه ایستادگی کرد و از منطقهی «جمهوری تالش ـ مغان» خارج نشد و در نهایت به اسارت نیروهای حکومت باکو در آمد. او پس از 13 سال زندانی بودن، آزاد و از ایران شمالی تبعید شد و هماکنون در هلند زندگی میکند.
بهدنبال دور جدید تلاشهای رژیم باکو علیه مردم تالش و زندانی کردن دانشمندان و روشنفکران پیشکسوتِ تالش [برای نمونه محکومیت ده سالهی دانشمند زبانشناس و سردبیر نشریهی باسابقهی «نولیشی صدو»، نوروزعلی محمداُف، به جرم جاسوسی برای ایران، آن هم بدون حضور وکیل و در شرایطی کاملاً مخفیانه]، ژنرال همتزاده، رهبر جنبش ملی تالشیهای ایران شمالی، نامهای خطاب به ملت و دولت ایران منتشر کرد و از آنها یاری خواست.
نامهی دردمندانهی ژنرال علیاکرام همّتزاده (همتاَُف) خطاب به ملت و دولت ایران، آشنایانِ مسایلِ تاریخی را به یاد تلاشهای ژنرال احسان نوریپاشا، رهبر رستاخیز آزادیبخش کردستان در قیام آرارات، در سالهای آغازین این سدهی خورشیدی میاندازد که مشابه همین درخواست را از ایران داشت که شوربختانه با تلاش رضاشاه برای ساختن دولت ـ ملتی بر مبنای ایران سیاسی همزمان شد و نهتنها حکومت ایران کمکی به همتباران خود نکرد بلکه با در اختیار نهادن بلندیهای آرارات به دولت ترکیه، زمینه را برای سرکوب قیامِ کردهای آرارات فراهم کرد.
گفتنی است، بهگمان ما میبایست دولت ایران در گفتوگوهای خود با سرانِ حکومت ایران شمالی، حفظِ حقوق مردمان تالش را خواهان شود تا اگر روزی با روی کار آمدن دولتی واقعگرا و آشنا با تاریخ در آن جمهوری، امکان شکلگیری اتحادیهای میان ایرانیان بهوجود آمد، تالشیان بتوانند در این میان، نقش راستین خود را ایفا کنند. همچنین شایسته است مسؤولان جمهوری اسلامی ایران در برابر انبوهِ تحریف تاریخ در کتابهای درسی جمهوری آذربایجان و تلاشهای دولت باکو برای گستراندنِ تخم نفاق، و اقدام برای تجزیهی ایران، واکنشی در خور و قدرتمندانه نشان دهند.
بخشهایی از نامهی دردمندانهی رهبر جنبش ملی تالش را در پی آوردهایم، به این امید که با آگاهی نسل جوان ایران با تاریخ و فرهنگ خود، این نامه، پاسخی شایسته را بههمراه داشته باشد:
«سرنوشت، اینگونه رقم زده است که بخشی جداییناپذیر از دولتِ قدرتمند ایران، و مردم تالش به عنوان یکی از اقوام کهن ایرانی، تقریباً بهمدتی نزدیک به 200 سال در نتیجهی خیانت سلسهی قاجار که در قرن 19 میلادی سلطنت ایران را بهدست آورده بود، با سیم خاردار به دو نیم تقسیم شد. در تمامی این مدت، تالشها با تبعیض قومی ـ ملی بیسابقهای مواجه شدند، بهویژه پس از فروپاشی شوروی و پیدایش دولت باکو، طی 17 سال اخیر تقریباً با خطر محو شدن از صحنهی تاریخ مواجه شدهاند. حاکمیت کنونی باکو که ترکگرایی و شوونیسم را به سطح ایدئولوژی دولتی ارتقا داده است، علیه تاریخ، فرهنگ، دین، معنویات و فولکور تالش و علیه امروز و فردای این قوم ریشهدار، وارد جنگی بیرحمانه شده و محوِ مردم تالش را به عنوان هدف خود انتخاب کرده است. در کتابهای درسی رژیم باکو، نام تالش بهطور کامل حذف شده است. نمونههای فرهنگ و هنر خلق تالش که آن را بههمراه سایر خلقهای ایران طی هزاران سال پدید آورده است، با بیحیایی بینظیری متعلق به سایرین اعلام شده است. ما از تاریخ خود، از فرهنگ خود، از عادات و سنن خود محروم شدهایم! این خلق حتا در مقابل سرکوبهای رژیم کمونیستی، دین بر حق خداوند و فرهنگ اسلامی خود را حفظ کرده بود، اما امروز حکومت ننگین باکو با اهداف از پیش تعیینشده، مذاهب و طریقتهای مختلفی (مانند وهابیت، مسیحیت و یهودیگری) را در اراضی محل سکونت این خلق رواج میدهد و با این کار نیز میخواهد فرهنگ و دینمان را از دستمان بگیرد. این حکومت نه تنها دشمنِ خلق تالش، بلکه به طور کل دشمن ایران است. تصادفی نیست که بسیاری از بلایایی که بر سر تالشها آورده میشود مربوط به این است که خلق تالش بخشی از ملّت و تمدن ایران است. به گونهای که حکومت کنونی باکو که از روزهای نخست اعلامِ استقلال، فعالیت علیه تمامیّت ارضی ایران را هدف قرار داده است. بسیاری از ظلمها و فشارهای این حکومت علیه ما نیز با وفاداری و محبّت قوی موجود در قلب تالشها به ایران مربوط است به گونهای که مقامات حکومت باکو تمامی کسانی را که در راه دفاع از حقوق مردم مظلوم تالش تلاش میکنند به جاسوسی برای ایران متهم میکند و آنها را سرکوب میکند. [...] ما تالشها از کلّ دنیا و در وهلهی نخست از وطن تاریخی خود ایران و رهبری آن، یاری به ملت [مردم] خود و جلوگیری از محو شدن آن را خواهانیم. [...] همکاری دولت ایران با حکومتی که شهروندان تحتِ ستم خود را با روحیهی نفرت از ایران تربیت میکند و تقریباً هر روز با «دستگیری جاسوسان ایران!؟» مشغول است، چگونه ارزیابی کنیم؟ از کدام دوستی و همکاری دولت ایران با این رژیم کافر که در ظاهر خود را مسلمان مینامد اما در حقیقت دشمن اسلام است، میتوان سخن گفت؟ ما تالشیها افتخار میکنیم که ریشهمان ایرانی است و خودمان را از ایران و وطن تاریخیمان نمیتوانیم جدا تصوّر کنیم. به رغم همهی تعقیبها و سرکوبها، محبّت به ایران در دلهای ما ابدی است. اما جای تأسف دارد که چنین محبّتی را از طرف حکومت ایران در قبال خودمان مشاهده و احساس نمیکنیم. با در نظر گرفتن تمامی اینها، ما امروز مملکت ایران و حکومت آن را به دفاع از مردمِ مظلوم تالش و ریشسفیدِ این ملت، نوروزعلی محمداف، فرا میخوانیم. ملتت [مردمات] امروز از تو کمک میخواهد، ایران».