پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز عید نوروز و جشن بزرگ فیروز جم - وحید دستگردی

نوروز

عید نوروز و جشن بزرگ فیروز جم - وحید دستگردی

برگرفته از مجله ارمغان، فروردین 1300، شماره 11، ص 1 تا 7


وحید دستگردی


از دیباچه این دفتر با‌ چشم‌ دانش‌ چنین می‌خوانیم: جشن‌ بزرگ نـوروز بـدستیاری فـکر جمشید ایران افروز گردید و در آغاز میمون و نخست مبارکش‌ جمشیدجم جهانیان را به رسم خاص‌ صلای عام به بارگاه درداد. هـنگامی‌که شاهان جهان و سالاران هفت‌ اقلیم در‌ برابر اورنگ کیان دست‌بکش‌ برای‌ تعظیم ایستاده و آن‌ خداوندگار زمـین بر سریر آسمان پایـه نـشسته بود همه دیدند و جهان‌را هنوز در خاطر است که پیش تابش افسر عظمت و جهانبانی جمشید تابش خورشید چنان پست و بی‌مقدار‌ بود که یک شمع نیم‌مرده‌ در پیشگاه آفتاب نو دمیده.

در قسمت سیاه این دفتر از فصول زشـتی و نحوست نیز چنین می‌خوانیم: زشت‌ترین روزها از عمر این جشن زیبا آن‌روز بود که ضحاک ماردوش بر‌ گنج‌ اورنگ جهانبانی ایران مارمانند چنبر زد. آن‌روز بود که اسکندر یونانی کتابخانه هوشنگی استخر را آتشکده و آتشکده‌ها را از خون فرزندان کـیان خـاموش کرد.

آنروز بود که شاهان اشکانیان از چشم ایران جای‌ اشک‌ خون‌ فرو ریختند. و بسا روزهای دیگر که جشن جهان‌دیده نوروز همه را با دیده حسرت نگریسته و از چشم ابر فروردین بجای‌ سرشک باران در کوه و بیابان خون گریسته.

در قـسمت سـفید‌ و روشن این دفتر از فصول سعادت و خطوط برجسته نیز چنین میخوانیم.بهترین ایام کامیابی از عمر جشن نوروز آنروز بود که سپاه‌انگیزی کاوه سپاهانی در سایه همای پرچم درفش کاویانی فریدون را‌ از‌ پایه‌ کوه باورنک عرش پایه نـشانید‌ و ضـحاک‌ را‌ از تخت بتخته بربسته ماردوشان را سر کوفته بخاک و خون کشانید. آن‌روز بود که اردشیر بابکان استخر ویران‌را آباد و آتشکده دلها را‌ فروزان‌ و گریه حسرت اشک و اردوان را بخنده‌ شادی مبدل‌ کرد. و‌ بالاخره آنروز بود کـه نـادرشاه افـشار در دشت‌ و بیابان باوقار کوه و بـلندی آسـمارن بـار دیگر سریر و افسر‌ کیان‌ را‌ زندگی‌ و زینت بخشید.

در خاتمه این دفتر کلک دبیر روزگار چنین‌ رقم کرده- بزرگان آن قوم و دودمان که بهترین روز اعتدال سـال را به ـاسم نـوروز جشن بزرگ خویش برگزیده و پیرامون وی‌ نیز‌ جشن‌های‌ کوچکی‌ بـه نـام (گهنبار) یا (کاهنبار) اختیار کرده‌اند.

آری چنانچه حکیم منوچهری در یکی از قصاید بهاریه‌ خود اشارت‌ فرموده جشن نوروز سپهسالاری است نامدار که با لشکر زمستان به عزم کار و زار بـرخواسته، و(جشن سـده) یا (دهقان آیـین) که‌ پنجاه‌ روز‌ و قبل از نوروز در همه‌ جا با زبان آتشین مقدم این جـشن‌ را‌ نوید‌ می‌دهد به منزله طلایه‌ نوروز است و دوازده جشن کهنبار دیگر که از دوم نوروز تا سیزده‌ پی‌درپی‌ فرا‌ میرسند و به مناسبت بروج دوازده‌گانه بـرقرار شده و هـریک بـه اسم برجی موسم هستند لشکریان نوروز‌ بشمار می‌آیند.

خوان هفت‌سین که هنوز هم در خانه فـرزندان جـمشید هنگام‌ تحویل خورشید گسترده می‌شود تحفه‌ و تبریکی‌ است که فرزندان‌ چهار مادر سفلی بپیشگاه هفت پدر علوی عرضه داشـته تـأثیر سـعادت‌ و خرمی‌ و بهروزی از آن پاداش می‌طلبند.

هفت‌سین به عدد هفت ستاره سیاره وضع‌شده و هریک سین‌ با یک‌ ستاره‌ خـالی از مـناسبت نـیست و این تحفه هفت‌سین را هفت‌ سین دیگر همواره پاداش و انعام‌ فرا‌ رسیده و میرسد.

ولی هفت‌سین تحفه خاکیان هرسال و زمـان بـیک نـوع و نسق‌ چیده‌شده‌ و هفت‌سین پاداش افلاکیان باختلاف زمان مختلف‌ بوده است.

این خلاف از حیث خوبی و بدی-یا سعادت و نحوست‌ بحدی‌ بـزرگ‌ و سـهمگین است که خوب و سعد را هفت‌سین‌ یزدان و بد و نحس‌ را هفت‌سین اهرمن نامیده‌اند.

اینک ما هرسه هفت‌سین را ذیـلا نـام بـرده و فهم درجه‌ اختلاف را به میزان‌ هوش‌ و فکرت قارئین واگذار می‌نمائیم.

(هفت سین تحفه فرزندان جمشید)

(1)سیب (2)سبزه (3)سیر (4)سرکه (5)سنجد (6) سرمه (7)سمنو.


(هفت‌سین یزدان)

(1)سپهبد (2)سالار (3)سرهنگ (4)سلحشور(5)سخن‌سنج (6) سپاهی (7)سفته کاسه


«هفت‌سین اهریمن»

«1»سالوس«2»سایه‌پرور«3»سفته‌گوش«4»سیاه‌پستان‌ «5»سعتری«6»سرابیلی«7»سکسار.

جشن بزرگ‌ نوروز هم پیـر اسـت و هم جوان: هم‌ جشن‌ است‌ و هم خطابه‌خوان و هرسال فراز کرسی خطابه‌ با‌ زبان‌ اندرزخوان چنین مـی‌سراید. ای فـرزندان ایـران که از پدران کار و خداوندان کوشش در جهان‌ یادگار‌ هستید. این‌سان که شما تن‌ پروری و کاهلی‌ و بیکارگی‌ و بیچارگی‌ را خوی و عـادت و طـبیعت‌ ثانوی‌ خود‌ قرار داده‌اید ناگزیر در قسمت سیاه دفتر یادداشت من‌ بفرزندان ناخلف و پسران‌ بـی‌نشان‌ از پدر نـامبردار مـیشوید و در آینده‌ نیز طعن و تیر‌ شماتت‌ اخلاف خود را هدف خواهید‌ گشت

ای فرزندان ایران نیاکان کوشش کار شـما بـچهار صـنف‌ منقسم میشدند.

«1»

«کاتوزیان»-یا «اثوریان» و حرفت آنان خداشناسی و راهبری‌ و حکمت‌اندوزی و صنعت‌آموزی بود.

«2»

«نیساریان»یا«ارتیشتاران»و شغل‌ ایشان‌ سپاهیگری‌ و رزم‌ازمائی و حفظ‌ وطن‌ و جـهانگیری بود.

«3»

«اهنوخشی»یا«هوتخشان»و کـار‌ آنان‌ پیشه‌وری و صنعت و بازرگانی و تجارت بود.

«4»

«نسودیان»یا«استریوشان»و عمل آنها دهقنت و شبانی‌ بود.

ای فرزندان ایران‌ که‌ اکنون بصد قسم بیکار و هـزار‌ صـنف‌ بیچاره‌ منقسم‌شده طوق‌ فرمان‌ بندگان‌ دیرینه را حلقه گوش‌ و زیب گردن خداوندی پیشینه سـاخته‌اید.مادام کـه از صفوف بیچارگان‌ و صنوف بیکارگان پیوند نبرید و بـصفوف‌ چـهارگانه‌ کـار و کوشش گران‌ نپیوندید آزادی از‌ زندان‌ بندگی‌ و از‌ سر گرفتن اسـتقلال‌ و خـداندی‌ برای شما محال است.

ای فرزندان ایران-من که جشن بزرگ نوروز بحساب‌ اندرم بر کوشش کاری و خـداوندگاری‌ پدرانـ‌ و نیاکان شما برهان‌ قاطع هستم و هـم بـر‌ این‌ دعـوی‌ ایـ‌ بـسا‌ گواه‌ که چون عاشق صادق‌ در آسـتین دارم.

زیرا در مـیان تمام اعیاد و جشنهای اقوام و ملل دنیا تنها منم که در عالم آبادی‌آرا و خرابی‌پیرا هستم.

بسعی مـن دانـه از‌ زمین میروید-بعمل من بر از شاخ و گـل از گلزار و سبزه از مرغزار سـر مـیزند-بکار من چشمه از کوهسار می‌جوشد-بکردار من کـودک نـهال از پستان دایه ابر بهار شیر مینوشد-بشغل من ابر‌ گریان‌ و غنچه خندان میگردد- بزحمت من فـاخته و بـلبل نفس راحت کشیده زندخوانی آغـاز میکنند-بکوشش مـن حـبه سنیله و سنبله خـرمن میشود.

پس بـحکم سنخیت پدران و نیاکان شما کـه مـن جشن‌ بزرگ‌ برگزیده‌ آنانم خداوندان کار و کوشش و آبادکننده جهان و تربیت‌دهنده صنوف انسان بوده‌اند.انصاف میخواهم آیـا شـما یادگار همان پدران و نواده همان نیاکان و درخور‌ دارائیـ‌ این‌ جـشن برگزیده بـزرگ هستید؟؟؟

این اسـت‌ خـطابه‌ اندرزآمیز جشن بزرگ نـوروز که همه ساله‌ بزبان خاموشی با فرزندان ایران باز گفته و میگوید و خواهد گفت.

مگر پاسخ همین خطابه بـود کـه گوشیاران‌ ایران‌ و شعرای شیرین‌ زبان در‌ مقام‌ سـتایش و سـپاس نـوروز چـون بـلبل با هزار گـونه‌ داستان داد نـغمه‌سرائی داده‌اند.و اینک ما بنام سپاس عید نوروز نمونهء از آن نغمات دلکش را ذیلا آوازه‌ساز طبع و نشر می‌نمائیم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه