گردشگری
یادی از سیدخلیل عالی نژاد/ صحنه کرمانشاه؛ نگینی برای حلقه تنبورسازان و تنبورنوازان
- گردشگری
- نمایش از چهارشنبه, 19 مهر 1391 21:28
- بازدید: 6644
نام شهرستان صحنه را در کنسرتهای موسیقی بسیار شندهام اما شاید ندانیم این شهر نگینی است برای نوازندگان تنبور و کسانی که دوست دارند تنبوری اصیل و ساخته دست داشته باشند باید سری به آنجا برنند.
new nike football boots 2012 2017 - 002 - Nike Air Max 270 ESS Ανδρικά Παπούτσια Γκρι / Λευκό DM2462 | 126 - Cement Grey 2022 For Sale CT8532 - Cardinal Red - Open Air Jordan 3 "Cardinal" White/Light Curry - nike 5 a side boots for sale 2017
به گزارش خبرنگار مهر، تنها با فاصله گرفتن 55 کیلومتری از کرمانشاه و حرکت در جاده بیستون و گذشتن از این مکان تاریخی شهری وجود دارد که بسیاری از بهترین موسیقیدانان و به خصوص تنبورنوازان ایران از خاک این شهر زیبا سربرآوردهاند؛ شهر صحنه.
صحنه از شرق به شهرستان کنگاور و از غرب به بیستون و از شمال به منطقه خدابنده لو و از جنوب به رودخانه گاماسیاب محدود است. آب و هوای این شهرستان در تابستان گرم و در زمستان سرد و خشک است که بنا به ادعای اهالی صحنه تغییرات آب و هوایی در این شهر بسیار هویداست. پیشینه فرهنگی شهرستان به قدمت تاریخ است، شهرستان صحنه مخصوصاً منطقه دینور از دیرباز سرزمین شکوفا شدن تمدنهای درخشانی بوده که در عصر خود بسیار پیشرفته بودهاند. پلهای تاریخی، دخمههای دربند، بقاع متبرکه فراوان از اماکن و آثار تاریخی مهم منطقه است و واقع شدن شهرستان در مابین دو اثر تاریخی ارزشمند، معبد آناهیتا و کتیبه بیستون شهرستان را به قطب گردشگری مبدل ساخته است.
تنبور سازی؛ شغلی فراموش شده در صحنه تاریخچهای از 1500 سال پیش از میلاد بر پایه سه مجسمه کوچک بازیافت شده در خرابههای شوش، تنبور دارای تاریخچهای مربوط به حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد است. تنبور زمانی در انواع کاسه گلابی شکل رایج در ایران و سوریه ساخته میشده سپس از طریق ترکیه و یونان به غرب رفته و کاسه بیضی شکل آن در مصر باب شدهاست. میعادگاه تنبورسازی و تنبورنوازی صحنه به عنوان میعادگاه تنبورسازی و تنبورنوازی یاد میشود. هنوز هم پیرمردانی هستند که با هیبت درویشی خود بر کوی و برزن نشسته و تنبور مینوازند. هنوز هم هستند تنبورسازانی مسن که در خانههای خود تنبور میسازند و این کار را یک کار قدسی میپندارند اما دیگر این شهر شاهد کارگاههای قدیمی و پرتعداد تنبور نیست و تنها دو کارگاه در این شهر هنوز هم تنبورهای دست ساز روانه بازار میکنند؛ سازسازی نکیسا و سازسازی زندی. این دو هنوز هم بر این شغل اصرار میورزند و کورسوی امید زنده ماندن ساز در این شهر را روشن نگه میدارند. پیام زندی؛ که در میان تنبورنوازان و سه تار نوازان با مهر زندی شناخته میشود از مشکلات این کار میگوید و از سختیهایش. وی به خبرنگار مهر میگوید: دو حوزه "صحنه" و "گوران" در شیوه نوازندگی تنبور با سبک و اساتید مخصوص وجود دارد. دو تن از پیشکسوتان تنبور صحنه درویشامیر حیاتی و سیدخلیل عالینژاد بودند که در شیوه استاد حیاتی با ضرباتی که به صفحه ساز میزند، تداعی کننده تکنیکهای ساز سرنا بوند.
زخمههایی که همزمان بر سیم و دل ساز نواخته میشد به راستی گاه به تکنیکهای نوازندگی ساز سرنا شبیه میشد. زندی در مورد ساخت تنبور توضیح میدهد: برای ساخت هر ساز باید ابتدا چوب مناسب را فراهم کرد. کاسه تنبور مانند کاسه تار و سه تار از چوب توت و یا گردو ساخته میشود. این هنرمند افزود: کاسه تنبور را از یک چوب یک تکه میسازیم یعنی داخل چوب را با مقار و تیشه خالی میکنیم و بیرون آنرا هم شکل میدهیم ولی دیده شده که برخی هم گاهی کاسه تنبور از چند تکه تخته که دور قالب خم شده و شکل گرفته ساختهاند. برای ساختن کاسه یک تکه چوب بیشتری مصرف میشود یعنی تمام داخل و خارج کاسه دور ریخته میشود در ضمن آماده کردن کاسه یک تکه با ضخامت مساوی کاری بسیارظریف و دشوار است. یکی از زیباترین تنبورهای یک تکه تنبورهای ساخت استاد اسدالله گهواره است که در عین سادگی بسیار خوش صدا است. کاسههای گهواره به شکل کشکول است.
وی میافزاید: برای ساختن پیشانی دو تکه تخته احتیاج داریم به ضخامت سه میلیمتر و به شکل مثلث قایمالاضلاع که ضلع کوچک آن ده سانتیمتر وضلع عمود بر آن چهل و شش سانتیمتر است. بعد از بریدن و آماده کردن پیشانی آنها را حدود یک ربع میجوشانیم تا نرم شوند. حالا دو قطعه پیشانی را دور قالب فلزی میبندیم وحرارت میدهیم تا خشک شوند. بعد از سرد شدن پیشانیها خم شده و شکل گرفته میمانند. حالا میتوانیم آنها را از دور قالب باز کنیم. دیگر آنها تغییر شکل نمیدهند. زندی میافزاید: وقتی پیشانیها خشک شدند آنها را از دور قالب باز میکنیم .آنها دیگر تغییر شکل نمیدهند و برای همیشه داسی شکل میماند. سپس مراحل باز کردن پیچ دستی، ساخت دسته، اتصال دسته و کاسه، ساخت صفحه و شیطانک و گوشی، سیمگیری و لاک زدن، پرده بندی و نصب سیم را انجام میدهیم. دیگر ساز آماده است تا نوای دوستی را به گوش جان اهل دلی نجوا کند. یادی از خلیل عالینژاد نمیتوان به صحنه آمد و به قبرستان این شهر نرفت. قبرستانهای شهرهای مختلف را به خاطر وجود بقاع متبرکه و یا اماکن تاریخی باید دید ولی به صحنه رفتن و یادی از خلیل عالی نژاد نکردن درست نیست. "خلیل آن دوست مهربان برای همه یکدل با هم دلها و هم نفس با هم نگاههای خوب آن مغنی شیدا و پرجذبه که امروز میزیست اما دل به جغرافیای دیگری داشت، جغرافیای عشق و جنون." این جملهای است که فردی که در کنار مزار این درویش موسیقی دان زندگی میکند در مورد ش میگوید و به احترامش گوشه چشمی خیس میکند.
در اواخر دهه پنجاه از دانشکده موسیقی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد که ثمره این دوران نوشتن رساله تنبور از دیرباز تا کنون است. در سال ۱۳۵۹ به دعوت استاد پورناظری به گروه تنبور شمس راه یافت که حاصل این همکاری تک نوازی و جواب آواز در آلبوم صدای سخن عشق به خوانندگی شهرام ناظری است. ------------------------- گزارش از: مجید احمدی
صحنه و مخصوصاً بخش دینور دیار علماء، ادبا و شعرای نامی و بزرگی همچون ابن قتیبه دینوری، ابوحنیفه دینوری، ملاپریشان دینوری و... بوده و در دوران دفاع مقدس هم همچون سایر نقاط میهن عزیز اسلامی شهدای گرانسنگی تقدیم ايران کردهاست.
تنبورسازی یکی از حرفی است که آن را به عرفا و دراویش نسبت میدهند و یکی از پایگاههای این فرق در ایران کرمانشاه و بطور اخص شهر صحنه است. تنبور یا به قول املایی دیگر طنبور، یکی از سازهای زهی است که در آن سیمها از روی دستهای بلند و کاسهای عبور کرده و با ضربه انگشتان و یا همان زخمه به صدا درمیآید.
امروزه از تنبور میتوان به ساز محلی با دستهای بلندتر و کاسهای بزرگتر و منحنیتر از سهتار دارای دو یا سه سیم و چهارده پرده که به فاصله اکتاو در ساز پردهبندی شده، تعبیر کرد. ویژگیهای اجرایی آن در دوتار مشهود نیست. تنبور را با پنجه مینوازند و این خود دلیلی است بر ارتباط خانوادگی تنبور و دوتار محلی و سهتار که آنها نیز با انگشت(ناخن) به صدا در میآیند.
همیشه تنبور در نواحی باختری ایران به ویژه در انجمن تنبورنوازان، قلندران و درویشهای اهل طریقت کردستان و کرمانشاهان استفاده میشود که با آن موسیقی مذهبی خود را اجرا میکنند.
از تنبور به سهتار باستانی ایرانیان تعبیر شدهاست که در زمان ساسانیان (خسرو پرویز) و قبل از آن هم به کار نواختن میآمده است. تنبور ساز نوازندگان ایرانیان محسوب میشده و ابن خرداد به آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلم را با تنبورها درست شمرده، میگوید ایرانیان تنبور را برتر از دیگر سازها دانسته، مینوازند.
تنبور در نوشتههای تاریخی به شکل سازی کامل و مناسب برای همراهی با آواز معرفی و از آن به عود دسته بلند ایرانی تعبیر شدهاست.
زندی که خود نیز دستی به ساز میزند و تنبورنوازی حرفهای به شمار میآید میگوید: مقامهایی که در شیوه صحنه اجرا میشوند به دو دسته مقامهای "حقانی" و "باستانی یا مجلسی" تقسیم میشوند که مقامهای حقانی تنها در جمخانهها در مراسم آیینی نواخته میشود.
وی پس از کوک کردن ساز خود شروع به نواختن و خواندن قطعهای در وصف حضرت علی(ع) کرد. این قطعه که با ریتم بسیار کندی آغاز شده بود، در میانه آن حالت ریتمیکتری به خود گرفت. در قطعه بعدی که غزلی از دیوان شمس خوانده شد، تنها یک ملودی تکرار میشد و در نوع خواندن و صدای ساز هماهنگی بسیار قوی وجود داشت، زندی با ساز خود همخوانی میکرد.
زندی که فردی میانسال است بهترین موقع برای تهیه چوب را فصل پاییز میداند و میگوید: در پاییز درختان در خوابند و فاقد برگ و میوهاند ولی باید در نظر داشت که درخت خشک برای ساختن ساز مناسب نیست. ابتدا تنه درخت با رگههای مناسب را تهیه میکنیم و آنرا به چوب بری میبریم و در آنجا تنه را به الوار یا قامه با ابعادی که برای ترک یا پیشانی لازم داریم تبدیل میکنیم سپس قامهها را با ضخامت چند میلیمتر میبریم و آنها را در سایه خشک میکنیم. هر چه از عمر چوب خشک شده بیشتر گذشته باشد سازی که از آن چوب ساخته میشود مرغوبتر خواهد شد.
این سازنده ساز به زحمات زیادی که برای ساختن یک ساز میکشد اشاره میکند ولی تاکید دارد که آن را به قیمتی که به دست نوازنده اصلی میرسد نمیتواند بفروشد و از دلالبازیهای این بازار مینالند: من سالیانه بین 10 تا 20 ساز میسازم که هر کدام را تقریبا بین 200 تا 300 از من میخرند ولی دلالان این بازار ساز آن را با قیمتی حدود 500 تا 700 هزار تومان به دست مشتری میرسانند.
بعد از خشک شدن چوب تازه کار اصلی شروع میشود که زندی در موردش میگوید: وقتی چوبها خشک و آماده شدند ساخت کاسه را شروع میکنیم. هر سازنده ساز میتواند قالب و الگویی مخصوص خود داشته باشد یا از الگوی دیگران استفاده کند. کار ساخت ساز از کاسه شروع میشود و به پیشانی و دسته میرسد.
زندی در حالی از ما خداحافظی میکند که دیگر نای مقاومت در برابر فشارهای زندگی را ندارد و میگوید با ساخت سازهای نامرغوب کارخانهای نه تنها یک میراث فرهنگی و شغلی از صحنه رخت برخواهد بست بلکه بعد از سالیانی نه چندان دور نیز باید نوای خوش تنبور دست ساز را تنها از روی آهنگهای قدیمی بشنویم.
سید خلیل عالینژاد در صبح بیستم آذر سال ۱۳۳۶ در صحنه دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم سید شاهمراد و مرحوم برادرش هم تنبور مینواخت اما به دلیل درگذشت آنان خلیل از آنان بهرهای نبرد. نوازندگی تنبور را به تشویق مادرش نزد استاد سید نادر طاهری آغاز کرد و بعد از دو سال نزد استاد شاه ابراهیمی رفت و از درویش امیر حیاتی هم بهره برد. به دعوت استاد شاه ابراهیمی سرپرستی اولین گروه تنبور نوازی موسوم به تنبور نوازان صحنه را به عهده گرفت همزمان به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت و از گنجینه ی پنهان در سینه آن مرحوم بهره برد. به گفته خودش موسیقی علمی را نزد استاد کیخسرو پورناظری و همچنین سه تار و تار نوازی را نزد ایشان فرا گرفت.
خلیل تنبور هم میساخت که سازهای ساخته او با مهر شیدا و قلندر موجود است اما سازسازی را فقط جهت تحقیق و پژوهش در مورد این ساز انجام میداد. پیرمردی که در کنار قبر وی خانه دارد و به نوعی کلیددار مزار وی نیز هست در مورد سازسازی خلیل عالینژاد میگوید: روزی با سهراب نامی آشنا شدم که از دوستان نزدیک آقا خلیل بود و در مورد سازسازی خلیل اینگونه میگفت: خلیل به نیازمندان سازسازی میآموخت تا از این راه امرار معاش کنند.
خلیل صدای گرمی داشت و آواز را از مکتب استاد میرزا حسین خادمی آموخته بود و حنجرهاش را وقف مولا علی(ع) کرد. از مرحوم نادر نادری هم نواختن دف را آموخت. در اواسط دهه ۶۰ گروه تنبور نوازی بابا طاهر را تشکیل داد. حاصل کار این گروه چهار آلبوم به نامهای قلندری، سماع مستان، آئین مستان و ثنای علی است که دو آلبوم آخر فقط مجوز انتشار دارد که آن هم با تلاش محمدرضا درویشی صورت گرفت.
با توجه به درگیریهای قومی خلیل ناچار شد ترک وطن کند و به کشورهای چین، هند و سوئد سفر کند. در ۲۷ آبان سال ۱۳۸۰ در شهر گوتنبرگ سوئد بعد از سالها زیستن در اختفا به دست کوردلان این زمان تکهتکه شد و بدنش را به آتش کشیدند و پیکرش در شهر صحنه به خاک سپرده شد. بازهم همان پیرمرد خوش برخورد در مورد جنازهاش میگوید: "تمام بدنش سوخته بود ولی صورتش کاملا سالم مانده بود و هیچ چیزی از صورتش نسوخته بود."