شاهنامه
سخنان دکتر هوشنگ طالع در روز بزرگداشت فردوسی در فرهنگسرای اندیشه (25 اردیبهشت ماه 1392)
- شاهنامه
- نمایش از سه شنبه, 07 خرداد 1392 18:49
- بازدید: 6921
با درود و آرزوی شادکامی برای باشندگان گرامی و سپاس از برگزارکنندگان
امروز بر آنم که از شاهنامه سخن بگویم؛ زیرا که شاهنامه و فردوسی چنان در هم تنیدهاند که سخن گفتن از یکی به مفهوم سخن گفتن از دیگری نیز هست.
ایرانیان از گاه کهن تا باستان بر این باور بودند که عمر هر دوره از جهان 12هزار سال است و در پایان هزارهی دوازدهم ، آزمون ایزدی و سپس یک دورهی 12هزار سالهی دیگر آغاز میگردد . از این رو عدد 13 به عنوان آغاز دور دیگر 12هزارسال یا نو شدن و تازه شدن جهان مقدس شمرده میگردید . چنین است که هنوز ایرانیان روز 13 فروردین ماه را به نماد آغاز دور دیگر از گاه شمار 12هزار سال جشن میگیرند و به عنوان نو شدن عمر جهان به آغوش طبیعت میروند.
شادروان و زنده یاد استاد ذبیح بهروز بر پایهی رصد زرتشت، زاد روز اشو زرتشت را محاسبه کرد و از آن جا که زاد روز وی بر آغاز هزارهی دهم قرار دارد ، راه بر زمان گذاری هزارهها گشوده شد؛ اما او به همین حد بسنده کرد .
از این رو با توجه به تاریخ هزارهی دهم، چند سال پیش اقدام به زمان گذاری بر روی هزارهها کردم و امروز ما میدانیم که آغاز هزارهی یکم 10762 سال پیش از میلاد مسیح یا 11383 سال پیش از هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه و نیز 8992 سال پیش از میلاد زرتشت بوده است.
دانشنامهی ایرانیان یا اوستای کهن را بر روی 12هزار پوســت گاو نوشته بودند . یک نســخه از آن در دژنبشت پارسه ( معروف به کعبهی زرتشت) و نسخهی دیگر آن در هگمتانه یا شیز نگاهداری میشد که در اثر یورش بربرهای مقدونی به سر کردگی اسکندر گجستک در آتش سوزانده شد وبه غارت رفت.
هرگاه پهنهی 12هزار پوست گاو را به اندازههای کاغذهای امروزین برگردانیم کتابی خواهد بود به قطع وزیری با 480هزار رویه که با توجه به خط آن کمابیش 50 میلیون واژه را در بر میگرفته است. برای مقایسه :
دانشنامۀ Brockhaus در پنج جلد به زبان آلمانی دارای 3500 رویه و کمابیش 6/5 میلیون واژه است .
دانشنامهی بریتانیکا دارای کمابیش 31 هزار رویه و 44میلیون واژه است .
شاهنامهای که امروز ما در دست داریم عبارتست از بخش اندکی از دانشنامه یا اوستای کهن که کمابیش 7 هزار سال از تاریخ ایران را در بر میگیرد.
نخستین کس که پس از سوزاندن و پراکندهشدن دانشنامه ایرانیان، فرمان به گردآوری آن داد ، بلاش یا ولاش اشکانی بود . این مجموعه که در دوران ساسانیان با توجه به آمیختگی دین و دولت در آن دستکاریهایی انجام شده بود در یورش تازیان در آتش تعصب سوزانده شد و به آب نادانی شسته گردید.
پس از فرو پاشی ساسانیان، یعقوب لیث مرد بزرگ تاریخ ایران فرمان به گردآوری بخشهای باقی ماندهی دانشنامهی بزرگ ایرانیان یا اوستای کهن داد.
یعقوب که در پی بازسازی دوبارهی شاهنشاهی ایران یا وحدت همهی سرزمینهای ایرانینشین و همهی مردم ایرانی تبار بود، نخست به احیای زبان فارسی پرداخت. در دوران یعقوب نویسندگان و گویندگان به زبان عربی مینوشتند و شعر میگفتند و در نتیجه زبان فارسی در حد زبان محاورهی مردم کوچه و بازار سقوط کرده بود. شاعران به مناسبت آزاد سازی بخشهایی دیگر از سرزمین ایرانیان توسط یعقوب از سلطهی عربان، شعرها به زبان عربی سرودند. یعقوب با گفتن این جمله :ٰ " آنچه من اندر نیابم چرا باید گفتن " و بر انگیختن شاعران به پارسی سرایی، زبان فارسی را از زبان گویش مردم کوچه و بازار به یک زبان ادبی بدل کرد. با این کار بزرگ، یعقوب در پی بازسازی تاریخ ایران کهن و باستان برآمد؛ زیرا میدانست بدون آگاهی مردم بر پیشینهی تاریخی خود امکان بازسازی مجد و عظمت کهن وجود ندارد. از این رو او فرمان به گردآوری اسناد تمدن و فرهنگ ایران ازگاه کهن تا گاه باستان داد. هرگاه دیباچهی این کار بزرگ در شاهنامهی بایسنقری به جای نمانده بود، همان گونه که بسیاری از اسناد و بن نبشتهای تاریخی ما از میان رفتهاند، این کار بزرگ نیز پنهان میماند.
با وجود دیباچهی شاهنامهی بایسنقری و اینکه چنین کار سترگ از مرد بزرگی مانند یعقوب برمیآمد، شماری از ادیبان و شاهنامه پژوهان با سرسختی و گونهای تعصب بر تنظیم شاهنامه از سوی " ابو منصور" پافشاری میکنند ، در حالیکه ابو منصور در جایگاه چاکری از چاکران پادشاه سامانی نه در این حال و هوا بود و نه امکانات گردآوری آن را داشت .
نخستین پژوهندهای که به مسالهی گردآوری دوبارهی اسناد ایران کهن از سوی یعقوب لیث به درستی تاکید کرد، دوست ارجمند و هماندیش دکتر علیقلی محمودی بختیاری است.
گفته شد که شاهنامه کمابیش 7هزار سال از تاریخ ایران کهن و باستان را در بر میگیرد. شاهنامهها، چه شاهنامهی فردوسی که در دست است و چه شاهنامههای دیگر (نوشتاری و به شعر) که جز یکی از آنها، بقیه را در دسترس نداریم، همگی با پادشاهی کیومرث که برابر است با آغاز هزارهی پنجم از گاهشمار12هزارسالهی ایرانیان آغاز میشود.
با شادمانی بسیار باید گفت که 5 هزارسال از تاریخ ایران کهن در دو فرگرد نخستین وندیداد که بخشی از اوستای نو میباشد محفوظ مانده و به دســت ما رسیده اســت. این دو فــرگرد ، هــزارههای ایران ویج ، جــم ویونگهان و کوچ ( مهاجرت) 3هزارسالهی ایرانیان از شمال به جنوب و از تاریکی به سوی روشنایی را در بر میگیرد .
در دوران چهارم زمین شناسی ( دوران حاضر) تا کنون 4 یخبندان رخ داده است. در پایان فرجامین یخبندان یا 10هزار سال پیش از میلاد، ناگهان لبهی یخ پیشروی میکند و تا 33 درجهی عرض شمالی یا حدود استانهای کنونی آذربایجان و خراسان را در بر میگیرد.
اسناد کهن ما نشان میدهند که ایرانیان به پیشوایی جم ویونگهان ( این جم با جمشید یا جم فرزند تهمورث دوشخصیت جداگانه هستند) و به راهنمایی اهورامزدا با ساختن "ور" یا دژ زیر زمینی خود را از گزند برف و سرما در امان نگاهمیدارند.
ایرانیان دو " ور" میسازند ، یکی برای انسانها و دیگری برای دامها. ابعاد هر کدام از آنها بر پایهی بن نبشتهایی که در دست داریم 1500×1500 متر یا دومیلیون و دویست و پنجاه هزار متر مربع یا 225هکتار و در 3 اشکوب( طبقه) بوده است . ساخت چنین سازهای با این ابعاد که امروز هم کاری است بسیار بزرگ، نشان میدهد که ایرانیان در ایران ویج دارای شگرد شناسی ( تکنولوژی) پیشرفتهای بودند.
با پایان یخبندان و بیرون آمدن از«ور» جمعیت ایرها یا ایرانیان رو به افزایش گذارد. از اینرو آنها در سه مرحله که مرحلهی نخست آن 900 سال و مرحلهی دوم 600 سال و مرحلهی سوم 300 سال به درازا کشید از شمال به سوی نیمروز و از تاریکی به سوی روشنایی روانه شدند. در وندیداد، مسیر مهاجرت به روشنی نشان داده شده است که این امر در کتاب جهاننمای تاریخ ایران بر پایهی عکسهای ماهوارهای ارایه شدهاند.
چند سال پیش (1987 میلاد) پس از گذشت کمابیش 12 هزار سال از آن رخداد شگرف، بر پایهی تصادف یک سازهی بزرگ در سه اشکوب (طبقه) در سیبری در جنوب استپهای اورال در منطقهای که امروزه به نام «آرکام» نامیده میشود پیدا شد. پهنهی این سازه کمابیش 2 هکتار یا 20 هزار متر مربع است.
سرزمینی که ور ارکام یا ایرکام یا به اصطلاح درست ایرگان یا ورگان در آن پیدا شده است در محدودهی ایرانویج کهن قرار دارد و شاید بتوان گفت که ور اصلی در پایتخت ایرانویج با پهنهی 225 هکتار قرار داشته و ور ایرگان یکی از ورهای فرعی است که بر پایهی الگوی ور اصلی ساخته شده است.
در این زمینه سازمان یونسکو به اشتباه به این باور رسیده است که این سازه همان « ورجمکرد» است که در اوستا به آن اشاره شده است.
برای آگاهی بیشتر: نگاه کنید بهنوشتهی فرشاد فرشیدراد زیر عنوان ارگ جم، کهنترین آپارتمان شهر جهان.
یا ایرگان یا ورگان نوشتهی هوشنگ طالع ـ ماهنامهی خواندنی ـ فروردین و اردیبهشت 1392 شماره 75
دوست ارجمند و گرامی فرشاد فرشید راد در کتاب ارزشمند خود جغرافیای کهن و سرزمینهای گم شده، این مساله را عنوان کرده است که نخستین زیستگاه ایرانیان یا ایرانویج نخست در قطب شمال قرار داشته است.
هرگاه در آینده دولت آرمانخواهی داشته باشیم که با توجه به پیدا شدن ایرگان یا ورگان در جنوب استپهای اورال، با تخصیص بودجهی کافی پژوهشها را برای یافتن ور اصلی در مرکز ایران ویج (نام برده شده در وندیداد) ادامه دهد و پژوهشگران آن را پیدا کنند، در آن صورت با یافتن این ور و اشیای به دست آمده از ایرانویج ، میتوان گامهای بلندتری در راه خاستگاه کهنتر ایرانیان برداشت و شاید بتوان 12 هزار سال دیگر بر ژرفای تاریخ کهن ایران ( یا فراکهن ایران)، افزود . پاینده ایران