انجمنها
به مناسبت هفتم آبان، همایش «سرشت فرمانروایی در ایران باستان» برگزار شد
- انجمنها
- نمایش از یکشنبه, 11 آبان 1393 05:17
- بازدید: 6006
مارال آریایی
هفتم آبان برابر با روز ورود کوروش بزرگ به بابل و اعلام منشور معروف به حقوق بشر اوست. بههمین بهانه، پنجم آبانماه 1393 بزرگداشتی برای آن شخصیت بزرگ تاریخ ایران، از سوی انجمن فرهنگی ایرانزمین (افراز) در فرهنگسرای سرو برگزار شد.
در آغاز فیلم مستندی در پیوند با ساخت سد سیوند و خردههایی که منتقدان بر آن میگرفتند و پاسخ برخی مسوولان پخش شد که ساختهی فرشید فرجی بود. در دنبالهی برنامه، علیرضا افشاری دبیر دیدهبان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران و هموند شورای عالی انجمن افراز که در آن سالها به نمایندگی گروهی از انجمنها به مخالفت با ساخت و راهاندازی آن سد برخاسته بودند، درباره سد سیوند و موضوعات پیرامون آن سخنان کوتاهی ایراد کرد. وی در آغاز سخن گفت: «ده سال پیش، آبان 1384 خورشیدی، در همین مکان بزرگداشت کوروش را با سخنرانی شادروان استاد ثاقبفر برگزار کردیم و یادش گرامیباد که با عشقی که به ایران داشت از روش فرمانروایی کوروش سخن گفت. از این رو، عنوان برنامهی امروز را بهگونهای گزینش کردیم که از وی نیز یادی کرده باشیم».
وی ادامه داد: «سد سیوند با تمامی هزینهها و سالهایی که برای ساخت آن صرف شد ــ چیزی نزدیک به 6 برابر زمان تعیینشده و 11برابر هزینهی در نظر گرفتهشدهی نخست ــ به بهرهبرداری نرسید و ای کاش میدانستیم کسانی که در این فیلم ما را به مقابله با توسعه متهم میکردند اکنون چه پاسخی دارند که با وجود اتمام سد و آبگیری آن، چرا آن سد رها شد و حتی آبراهههایی هم برایش ساخته نشد. اما آسیبهایی این سد و دیگر سدهای آن منطقه به سه دریاچه موجود از جمله تالاب ارزشمند بختگان و زیستبوم این گستره غیرقابل جبران است».
فیلمی از زندگی کوروش در حال تدوین است
در ادامه فرشید فرجی کارگردان فیلم پخششده بر روی صحنه آمد و از علت ورودش به این موضوع گفت: «با دیدن شور ایراندوستی و علاقهی مخالفان ساخت آن سد تصمیم گرفتم آن رویداد را ثبت کنم». او افزود: «این فیلم یک مجموعه هفت بخشی بود و در آغاز قرار بود ما تنها مستندی از سد سیوند بسازیم و زمانی که پیش رفتیم متوجه شدیم تنها سیوند نیست که آسیب میبیند بلکه یادمانهای فرهنگی و زیستبوم بسیاری از توسعه ناپایدار آسیب خواهند دید. راهکارهای کارشناسان، که به جای ساختن سدسازی میشد از آنها بهرهبرداری کرد، در این مجموعه گنجانده شد».
فرجی در ادامه به ساخت مستندی دربارهی زندگی کوروش بزرگ که زیر نظر سیروس کار در آمریکا ساخته میشود و وی نیز در فیلمبرداری صحنههایی از آن در عراق و چند کشور دیگ نقش داشت اشاره کرد که: «این فیلم به پایان رسیده و هماکنون در حال تدوین است. بخشی از آن در ایران، تاجیکستان، ترکیه و عراق فیلمبرداری شد».
سپس فیلم کوتاه «در جستوجوی کوروش بزرگ»، که پیشتولید فیلم یادشده بود، به نمایش گذاشته شد.
چگونگی گشایشهای کوروشبزرگ
سخنران سپسین عبدالمجید ارفعی از نخستین بهرهگیری نام کوروش در تاریخ گفت: «من آنچنان به نوشته و داستانسرایی یونانیان باور ندارم و هر آنچه را در سنگنبشتهها آمده میتوانم برای شما بگویم. نخستین بار نام کوروش در گاهنگار نبونید آوردهشد این گاهنگار، پادشاهیِ 17 ساله وی را در بر دارد. اندازه بالایی از این سنگنبشته ویران شده و ما تنها بخش کوچکی از آن را داریم. در سال ششم فرمانروایی نبونیید، «ایشتویگو» یا به زبان بابِلی «اختویگو» سپاهش را گردآوری کرده و برای جنگ به سوی کوروش رفت. در داخل ارتش ایشتویگو، پادشاه ماد، آشوب برپا میشود و سپاهیان پادشاهِ خود را دستگیر و به کوروشبزرگ تحویل میدهند. در پی آن کوروش به همدان رفته و زمانی را در آنجا به سر میبرد».
این سنگنبشتهشناس و استاد برجستهی خط میخی در ادامه از همبستگی پادشاهان در برابر کوروش گفت: «در بخش دیگری از گاهنگار اشاره به سال نهم پادشاهی نبونئید، 547 و 546 پیش از میلاد، میشود در ماه نیسان ماه یکم سال 546 پ.م. برابر با فروردین ایرانی، کوروش از جنوب اربیل به سوی لودیه میرود. کوروش پس از تسلیم پادشاه ماد، بخشهایی از جمله آسیای صغیر، ترکیه امروزی که از آنِ ماد بود را در اختیار میگیرد. در این زمان بین سه پادشاه مصر، بابل و لودیه در برابر کوروش همبستگی ایجاد میشود تا از پیشروی کوروش جلوگیری کرده و سرنگونش کنند.»
عبدالمجید ارفعی از گشایشهای (فتوحات) کوروش گفت: «کوروش ابتدا به سوی لودیه رفت و با کرزوس جنگید و براساس این نوشته کوروش پادشاه لودیه را به قتل رسانید و لودیه را گشود. بدین ترتیب از همبستگی سه تن، یک تن کم میشود سپس در سال 539 سپاه کوروش متوجه بابِل میشود. زمانی که کوروش سرگرم ایشتویگو پادشاه ماد بود، نبونیید از زمان بهره برده به سوی حران، نصیبه و پارهای از بخشها را که وابسته حکومت ماد بود به کف میآورد. در آن جا سنگنبشتهای از وی وجود دارد که دوستداریاش به «خدای سین و خدای ماه» را که مادرش از آن پرستشگاه بود نشان میدهد و آنجا را بازسازی میکند.»
این زبانشناس ایلامی افزود: «در گزارش سال هفدهم گاهنگار نبونیید آمده در ماه تَشویتو برابر با 5 مهر تا 4 آبان سپاه کوروش به بینالنهرین یورش برده و در مکانی به نام «اُوپا»، در زبانی یونانی به اُپیس، در کنار دجله بین سپاه کوروش و بابل درگیری رخ میدهد. جانشین پادشاه و فرمانده سپاه نبونیید کشته شده و سپاه بابل تسلیم می شوند. کوروش به سوی بابل رفته و در چهاردهم همان ماه کوروش شهر «سیپه» را در 16 کیلومتری بابل در 18 مهر را تسخیر میکند و دو روز پس از آن با فرماندهی «گُبریاس» بابل را میگشایند. با توجه به فاصله مکانی بین دو شهر سیپه و بابل، و حرکت سپاه کوروش نشان میدهد که بابل بدون خونریزی گشوده میشود. کوروش زمان ورود به پرستشگاه اساگیله سلاح را از خود دور میکند.»
او در بخش دیگری بیان کرد: «کوروش روز هفتم آبان وارد بابل میشود و چنانکه در نوشتهها آمده گُلهای بسیاری زیر پایش ریخته میشود و فرنشینان تبارهای گوناگون در برابرش کُرنش کرده پا بوسه میدهند و پس از آن فرمان آشتی به تمامی کشور فرستاده میشود. این امر از سه تکه از گِلنبشتههای آن که چهار سال پیش پیدا شد، تایید میشود.»
آزادسازی یهودیان به وسیله کوروشبزرگ
وی افزود: «مساله چشمگیر، مساله آزادی در آن زمان بود. در میانرودان چند گونه بردهداری وجود داشت. یکی بردههایی که در جنگ اسیر شده، به بابل کوچاندهشدهاند و بیشتر به آشور فرستاده میشدند البته زمانی که بابل نیرومند شد به بابل برده میشدند. گونه دیگر برده خانگی است که از دیربار وجود داشت. گونه سوم برده اقتصادی بود. برای نمونه اگر کسی پولی را وام (:قرض) میگرفت و توان بازپرداخت نداشت برای زمانی آن شخص، همسر یا فرزندش بهمانند برده در خانه وامدهنده کار میکرد تا جبران بدهیاش را بکند و سپس آزاد خواهد بود.»
ارفعی از تلاش یهودیان در زمان هخامنشیان گفت: «در آن زمان برخی از اسیران جنگی آزاد شده که به بابل کوچانده شدهبودند یهودی بودند و زمانی که کوروش آنان را آزاد کرد همه به سرزمین خود بازنگشتند، برخی که پیشه دادو ستد مانند بانکداری و صرافی داشتند به خدمت شاهان هخامنشی درآمدند و کارگزار حکومت هخامنشیان شدند. نام دو خاندان یهودی «مُراشو و ایگی که همان یعقوب است» در نوشتهها یافت شدهاست اینان کارگزار دولت بوده و پول بهره میدادند.»
دلیل برجسته شدن کوروش در درازای تاریخ
ارفعی در بخش دیگر سخنانش از دلایل برجسته شدن کوروش گفت: «آن زمان رسم براین بود وقتی کشوری سرکوب میشد شمار بسیاری را میکشتند یا مردمان را کوچ میدادند یا در سرزمین خود به برده گرفته میشدند. از این نمونه در نوشتههای آشوری البته با دروغهای بسیار دیده میشود. نبونیید از سال سوم پادشاهیش تا ده سال سرگرم تاخت و تاز بود تا مدینه و یثرب، کرانههای سوریه و فلسطین پیش رفت. در میانرودان مردمان مقاومت بسیاری میکردند نبونیید پس از فتح مردم را اسیر گرفته یا میکوچانید. کوروش این سیاست را نداشت بنابراین بسیاری از تبارها بدون جنگ و خونریزی پیرو ایران شده تا بتوانند از جنگهای سالانه آشوریها و بابلی خود را برهانند.»
سرگذشت سنگنبشتههای تختجمشید
ارفعی در بخش پرسش و پاسخ در برابر پرسشی از سرانجام شکایت و دادگاه سنگنبشتههای تختجمشید که در دانشگاه شیکاگو به امانت بود و او برای برگردان آنها دعوت شده بود، گفت: «سال 2003 پس از آنکه سنگنبشتهها را با بوق و کرنا به ایران بازگرداندند و بازتاب گستردهای در رسانههای ایران و امریکایی داشت. دو خانواده یهودی در بمبگذاری اورشلیم تلفاتی داده بودند، شکایت به دادگاههای امریکا بردند؛ دادگاههای امریکایی هم 5/73 میلیون دلار برای آنها غرامت تعیین میکند که دولت ایران میبایست پرداخت میکرد. دولت ایران طبیعی است چنین حکمی را نمیپذیرد. آنها از زمان بهره برده و از امریکا میخواهند برای پرداخت غرامت سنگنبشتهها را حراج کنند و این نیز وارون هنجاری بود که در زمان ریگان رییسجمهور پیشین امریکا مقرر شدهبود. هنجار براین اساس بود: اشیای فرهنگی نمیتوانند جزو اشیا مصادرهای در کشور امریکا باشند.»
این پژوهشگر ادامه داد: «به هر روی دادگاه از راه مجاری سیاسی به وزارت امور خارجه ایران آگاهی دادهمیشود که چنین درخواستی برعلیه ایران شده و شما باید وکیل خود را معرفی کنید. دولت ایران پاسخی نمیدهد زیرا نه دادخواست را قبول داشت و نه دادگاه را. با وجود تمامی تلاش دانشگاه شیکاگو، به خاطر غیبت طرف دعوا یعنی ایران رای به سود خواهان داده میشود. در این زمان ایران وکیلی برمیگزیند که به نیکی دفاع نمیکند و بار دیگر رای به زیان ایران داده شد. در دادگاه سوم خوشبختانه از ایران دکتر اشکان مشکور، پسر شادروان محمدجواد مشکور (از استادان بهنام کشورمان)، مسوول این کار شد. وی پس از پیگیریهایی، دو وکیل آگاه در امریکا را به کار گماشت که توانستند در دادگاه سوم برنده شوند.»
او افزود: «این بار خواهان دادخواست دادند و دادگاه به ایران گفت شما باید یک تن را بیاورید تا گواهی دهد این سنگنبشتهها تا چه اندازه ارزش علمی یا ارزش تجاری داد؟ این بود که من به این دادگاه دعوت شدم و در هفتم اسفند 91 بیش از شش ساعت مورد بازجویی قرار گرفتم سرانجام ثابت کردم این سنگنبشتهها تجاری نیستند و تنها ارزش علمی دارند، همچنین همکاری دانشگاه شیکاگو با ایران تنها براساس شناساندن سنگنبشتهها است بدون آنکه سود مادی در آن وجود داشتهباشد و دانشگاه شیکاگو کارگزار ایران نیست.»
ارفعی در بخش دیگری از رای نهایی دادگاه بیان کرد: «دادگاه در 28 اسفند 92 رای 25 رویهای (:صفحه) خود را صادر کرد که خوشبختانه به سود ما بود. بار دیگر آنان درخواست استیناف دادند و هم اکنون سه قاضی دادگاه در دادگاه فدرال امریکا رای قاضی را بررسی میکنند. امید بسیار میرود رای به سود ما باشد و پس از آن باید با شتاب در پی برگرداندن این سنگنبشتهها باشیم.»
زنان فرنشین دوبرابر مردان دستمزد دریافت میکردند
استاد در پاسخ به پرسش دیگری گفت: « اینان بزرگترین گنجینه نوشتاری (سندی) است که ما از ایران پیش از اسلام داریم که از دید ساختار اداری میتوان آنان را مورد بررسی قرار داد زیرا همه، نوشتارهای امور سالی هستند که روشها و مسایل گوناگونی در آنها مطرح شده است و ما میتوانیم با دستهبندی کردن آنها، کارگروه، تولید، حمل کالا، کنار گذاشتن کالا برای بذر، آذوقه، پرداختیهایی که از سوی شاه انجام شده، کارگران، جانوران، حتا ماکیان و نامهها را متوجه شویم و نام هفتسد شهر در آن وجود دارد که نزدیک به 300 شهر را روی نقشه میتوانیم پیاده کنیم. آگاهی درباره آیینهای دینی، هزینههای آن چه بین ایرانی و چه غیر ایرانی، همچنین اندازه دستمزد کارگران و فرنشینانشان پیدا کردیم. جالب است در این سنگنبشتهها نزدیک به پانصد زن به عنوان فرنشین شناخته شدند که یکونیم تا دو برابر مردان دستمزد داشتند و نام هیچ مردی را به عنوان فرنشین ندیدیم.»
اینک تو بنگر بر روزگار تیره و غمبار انسان
سپس بانو هما ارژنگی چکامهسرا سرود کوروش بزرگ خود را خواندند که بخشی از آن بدین قرار بود:
ای برترین آزاده، ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفره چرکین دنیا امروز
هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینه گسترده خاک امروز
هم بازیچه آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ، حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم می فروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده، ای ماناترین مرد.
ناگه غریو همسُرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در می رباید
گویی، زمین و آسمان سرداده
با درد بر بالهای باد شبگرد
این ناله سرد: آخر کجایی روشنایی؟ آخر کجایی روشنایی؟
در پایان نشست قرار بود فیلمی برای بزرگداشت استاد ثاقبفر پخش شود که به دلایلی امکان پخش آن آماده نشد. باشندگان به یاد آن شادروان یک دقیقه سکوت کردند. برنامه با نمایش فیلمی از پیشتولید کار جدید گروه رسانهی انجمن افراز، دربارهی خط میخی، و سرود ای ایران ــ به همراه تاریخچهای از ساخت آن که در این روزها 60 ساله میشود ــ به پایان رسید.