پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز جشن نوروز در دربار تیموریان هند

نوروز

جشن نوروز در دربار تیموریان هند

برگرفته از مجله مطالعات تاریخ اسلام، بهار 1389، شماره 4، ص 119 تا 139

جمشید نوروزی
استادیار گروه شبه قارۀ هند بنیاد دایرة المعارف اسلامی


چکیده:

نوشتار حاضر،  به بررسی چگونگی‌ برگزاری‌ مراسم‌ جشن نـوروز در شـبه قـارۀ هند می‌پردازد که عمدتا در عهد تیموریان هند به صورت منظم‌ و مفصل برگزار می‌گردید.  در این مقاله، با اتـکاء به اطلاعات موجود در منابع تاریخی‌ و با رویکردی توصیفی - تحلیلی، فرازوفرودهای‌ این‌ جشن در دربار چند شـاه نخست این حکومت مـورد بـررسی قرار گرفته است. مقاله، این پرسش اساسی را مورد توجه قرار می‌دهد که دیدگاه و موضع شاهان تیموری نسبت به جشن نوروز و تشریفات برگزاری‌ آن، متأثر از چه عواملی است. در این نوشتار، نشان داده شده است که نگاه حکمرانان تیموری بـه جشن نوروز و اقدامات آنها برای برگزاری یا عدم برگزاری مراسم این جشن، متأثر از طرز تفکر و اندیشۀ‌ این شاهان و اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار آنها بوده است. افزون بر این، رابطۀ میان میزان اقتدار و ثروت شاهان با چگونگی تـشریفات بـرگزاری این جشن و نیز تأثیرپذیری آداب و رسوم و تزیینات‌ جشن‌ از زمینه‌های ارتباطات فرهنگی و اقتصادی سلسله‌ی تیموریان هند با کشورهای دیگر باز نموده شده است.

 

واژه‌های کلیدی:

جشن نوروز، تیموریان هند، نوروز در هند

 

مقدمه

حکومت تیموریان هند یا مغولان هند، در سال 932 ق، در بخشی‌ از‌ شـبه قـارۀ هند تأسیس شد. مؤسس این حکومت، ظهیر الدین محمد بابر (حک:899-937 ق)، از نوادگان تیمور گورکانی (حک:771-807 ق) بود. بابر (حک:937-950 ق) و جانشینش همایون (حک:954-963ق)، فرصت‌ چندانی‌ برای‌ تثبیت حـکومت نـیافتند. این امر، در زمان‌ سومین‌ شاه‌ این سلسله، اکبر شاه (حک:963-1014 ق)، صورت گرفت که در طی فرمانروایی وی، اغلب دشمنان سرکوب شدند و تشکیلات اداری کارآمدی برای این حکومت پایه‌ریزی گردید. دوشاه بعدی‌ این‌ سلسله، جهانگیر‌ شاه (حک:1014-1037 ق) و شاه جهان (حک:1037-1068 قـ)، بر اقـتدار و وسـعت‌ قلمرو‌ حکومت مذکور افزودند. قلمرو تـیموریان هـند در زمـان عالم‌گیر (حک:1068-1118 ق)، به بیشترین حد خود رسید. پس از مرگ این پادشاه (در1118 ق)، دوران اقتدار این‌ سلسله‌ پایان‌ یافت. با این حال، یازده نفر بر تخت شاهی تـکیه زدنـد. سرانجام بـا‌ زندانی شدن آخرین فرمانروای اسمی این سلسله، بهادر شـاه ظـفر (حک:1253-1274 ق)، حکومت تیموریان از بین رفت و انگلیسی‌ها حکمرانی هند‌ را‌ به‌ دست گرفتند.

یکی از پیآمدهای مهم حکومت تیموریان هند، گسترش پاره‌ای از وجوه‌ فرهنگ‌ وتمدن ایـرانی در شـبه قـارۀ هند بود. این امر، بدان سبب حائز اهمیت بوده که جد اعـلای این سلسله، تیمور، توجه‌ خاصی‌ به‌ حفظ موازین ترکی-مغولی و برتری دادن ترکان جغتایی بر اتباع ایرانی داشته است(آژند، 1383، 4، 825-826). بعد‌ از‌ مرگ‌ تیمور، تعدادی ازفرزندان و نوادگانش از مـشی سـیاسی و فـرهنگی او فاصله گرفتند و شیفتۀ‌ فرهنگ، هنر، ادبیات‌ و علوم ایرانی شدند (رازپوش، 1383، 833-834؛راکسبرا، 1383، 517-518). بابر و شماری از شاهان بعدی سـلسلۀ تـیموریان هند، از جملۀ شاه‌زادگانی بودند‌ که‌ به مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی علاقه‌مند شدند. این طرز تفکر و بینش، هم زمینۀ ورودمـهاجران‌ ایـرانی‌ بـه‌ مشاغل مهم اداری و نظامی تیموریان هند را فراهم کرد، و هم برخی ازمظاهر فرهنگ‌ و تـمدن ایـرانی، چون جـشن نوروز، را در آن سرزمین رایج ساخت. دربررسی تلاش فرامانروایان تیموری برای‌ قرار‌ دادن‌ جشن نوروز در شمار جـشن‌های رسـمیدربار هـند، باید به این نکته توجه داشت که برخی از‌ احکام‌ مسلمان پیشین هند-مانندسلطان غیاث الدین الغ خـان بـلبن (حک:664-686 ق) و سلطان غیاث الدین‌ فیروز‌ شاه‌ تغلق (حک:752-780 ق) - به جشن نوروز توجه داشتند و مـراسمی بـرای آن بـرپا می‌کردند (فرشته، 1387، 1، 277-278؛سراج عفیف، 1891، 360-365).

 

نگاه بابر‌ و همایون به جشن نوروز

مؤسس حکومت تیموریان هند، ظهیر الدین محمد بابر، در ماوراء النهر‌ مـتولد‌ شـد که ازخاستگاه‌های دیرینۀ تمدن و فرهنگ ایرانی محسوب می‌شود. پدر بابر، عمر شیخ بن ابو سعید بـن مـیران‌ شـاه‌ بن تیمور، مردی سخن‌سنج بود و بخشی از اوقاتش را به مطالعۀمتون ادبی‌ و تاریخی فارسی و شاهنامه‌خوانی سپری می‌کرد (مشایخ فـریدنی، 1384، 2، 747). این‌ شـرایط‌ محیطی‌ و تربیتی، آن‌چنان بر ذهن و اندیشۀ بابر‌ اثر‌ گذاشت، که وی نیز به ادبیات فـارسی و بـرخی مـظاهر فرهنگ و هنر ایرانی علاقه‌مند‌ شد‌ و رابطۀ نزدیکی با دانشمندان و امرای‌ ایرانی پیدا‌ کرد (بابر، 1309، 11، 62، 81، 113-114). ازدواج‌ بابر‌ بایکی از نـوادگان شـهاب الدیـن احمد‌ جامی، به‌ نام ماهم بیگم (رای، 1383، 46)، نشانۀدیگر علاقۀ وی به ایرانیان تلقی می‌شود.

با مطالعۀ کتاب خـاطرات‌ وی (با‌ برنامه)، به نظر می‌رسد که فرارسیدن جشن‌ نوروزمورد توجه بابر و دیگر‌ شاه‌زادگان تیموری معاصر او قرار‌ داشت: یکی‌ از ایـن شـواهد، آن است که در سال 911 ق، مادرش (قتلق نگار خانم) را در باغی دفن‌ کرد‌ که توسط الغ بیگمیرزا احـداث‌ شـد‌ و«باغ‌ نوروزی» نام داشت (همان، 208؛گلبدن بانو، 1383، 31). نمونۀدیگر‌ آن‌ است کـه در ضـمن‌ تـبیین‌ وقایع سال 910 ق، چنین می‌آورد: «. . . در آن سال، نوروز به عید فـطر نـزدیک بود. تفاوت، یک روز بود. . . »(بابر، همان، 95). همچنین، در ضمن‌ ذکر‌ وقایع سال 933 ق، توجه خود را به‌ زمان‌ حلول سال‌ شمسی‌ آشـکار‌ مـی‌سازد: «. . . روز سه شنبه نهم جمادی‌ الآخر و روز نـوروز کـوچ کردیم. . . » (همان، 208). نکتۀ دیـگری کـه بـر علاقۀ بابر به جشن نوروز صحه مـی‌گذارد، شعرهایی‌ اسـت‌ که دربارۀ نوروز سروده است (جعفری، 1384، 4-5، 231، به نقل‌ از‌ با‌ برنامه، 1995، کیوتو؛ کهویهامی، 1954، 2، 341):

ماه نو‌ را به روی‌ مردم‌ شـادید و عـیدهاست
مرا از رو و ابروی او در ماه عید غم‌هاست

نوروز روی او و عید‌ وصـل‌ او‌ را غنیمت بدان
که ازین بـهتر نـمی‌شود، اگر شود‌ صد‌ نوروز‌ و عیدهاست

نوروز‌ و نـوبهار و مـی و دلربا خوش است
بابر به عیش کوش که دنیا دوباره نیست

همایون نیز که از زن ایـرانی بـابر (ماهم بیگم) زاده شده بود (هروی، 1912، 2، 21؛گلبدن بانو، همان، 35؛رای، همان، 46)، علاقۀ فـراوانی بـه بـرخی‌ از مظاهر فرهنگ وهـنر ایـرانی داشت. مهمان‌پذیری مناسب ایرانیان، از هـمایون، در ضـمن سفر اجباری وی به ایران (ربیع الآخر 950 ق-محرم 952 ق) و حمایت نظامی شاه صفوی از او، برای بازگشت مجدد به تخت سـلطنت، از دیـگر‌ عوامل‌ ایجاد این علاقه بود. حضور هـمایون در ایـران، مقارن با بـرگزاری جـشن نـوروز بود. به همین خاطر، او در بـرخی از مراسم این جشن مفصل شرکت نمود و هدایای متعددی نیز از بزرگان ایرانی‌ دریافت‌ نمود (علامی، 1887، 1، 214؛ بیات، 1382، 23؛رای، همان، 39-40). وی بعد از بازگشت از سـفر ایـران و استقرار مجدد بر تخت سلطنت، ادیبان، هنرمندان و نخبگان مـهاجر ایـرانی را بـه گـرمی پذیـرا شد. با اینحال، به نـظر‌ مـی‌رسد، به‌ علت گیر افتادن در نبردهای‌ متعدد‌ برای تثبیت حکومت و نیزکوتاه بودن مدت استقرار مجدد در دهلی، فرصت نیافت جـشن نـوروز را بـه عنوان یک جشن رسمی ترویج نماید. با این هـمه، از اشـارۀ‌ خـواهر‌ هـمایون (گلبدن بـانو، همان، 114) برمی‌آید کـه شاه‌ و اعضای خانواده‌اش به جشن نوروز تعلق خاطر داشتند و احتمالا نوروز را، با برپایی مجالس مختصر، جشن می‌گرفتند.

 

اکبر شاه و رواج تشریفات جشن نوروز

بعد از مرگ همایون (ربیع الآخر 963 ق) و جلوس اکبر بر‌ تخت‌ سلطنت، زمینۀ مـناسبتری برای ترویج مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی در قلمرو مغولان فراهم گردید. این امر، گذشته از ایرانی بودن مادر اکبر - حمیده بانو از نوادگان شهاب الدین احمد جامی (همان، 81-82؛ قندهاری، 1962، 1؛ رای، همان، 46-47) - و علاقۀ شاه به‌ برخی‌ از مظاهرفرهنگ‌ و تمدن ایرانی، مدیون حضور گـستردۀ ایـرانیان در دربار و حکومت بود. با این حال، بر اساس اطلاعات موجود، نمی‌توان دربارۀ توجه‌ اکبر شاه به جشن نوروز در سه دهۀ نخست سلطنت وی، اظهار نظر‌ قطعی‌ کرد. به‌ عنوان نمونه، مؤلف طبقات اکبری، ضمن بیان رخدادهای سال‌های آغـازین دهـۀ نخست حکومت اکبر، سخنی از رواج جشن نوروز و حمایت ‌‌اکبر‌ شاه به میان نمی‌آورد (نک:هروی، 1912، 2، 136، 133 و 178). اما همین مورخ، در ضمن بیان وقایع ابتدای سال دوازدهم‌ حکومت‌ اکبر (975‌ ق)، با اشاره بـه مقارن بـودن ایام نوروز با اوائل این سـال، از جـشن نوروز و رفتن شاه‌ به تفریح شکار در این ایام سخن می‌راند (همان، 206). اشارۀ این مورخ ایرانی به جشن نوروز، گویای‌ این نکته است که منصب‌داران‌ ایرانی، علاقۀ‌ خود به گرامی داشـت نـوروز را پنهان نمی‌کردند.

نظام الدین احمد هـروی در جـای دیگر و به بهانۀ شروع سال 982 ق و عزیمت شاه  برای تسخیر بنگاله، چنین می‌آورد: «زمانه به طلوع طلیعۀ فروردین‌ از استماع این مژده، در طرب و اهتزاز درآمد و بنات نبات به جهت تماشای جولانگاه این بادشاه زمین وزمن، سر از بـستر خـواب برداشت. . . ». وی، در ادامه، از مجلسی سخن می‌راند که شاه درروز اول‌ فروردین، با‌ حضور«سادات و اشراف امم و ارباب ذوق و مواجید و ارباب معرفت و توحید» تشکیل داد. در این مجلس باشکوه، اکبر شاه «دست دریا نوال به بذل درم و اموال گشوده، . . . حضار مجلس را نزدیک مسند سلطنت‌ طـلبیده، مشت‌مشت‌ اشـرفی و روپیه بـه دست گوهر افشان در دامن ایشان می‌ریختند. . . ». در این مجلس، «مغنیان خوش آواز و کلاوتان نغمه‌پرداز»، اسباب شادی شاه را فراهم ساختند (همان، 279-280).

نظام الدین شبیه مـراسم مذکور را، در هنگام حضور شاه‌ در‌ سفر، نیز مطرح می‌کند. به عنوان مثال، در ضمن با آغـاز سـال بـیست و دوم حکومت اکبر شاه (985 ق) و حضور شاه درسفر اجمیر، از مجلس جشنی سخن می‌گوید که در 9 ذیحجۀ 984 ق، و‌ به‌ مـناسبت‌ ‌ ‌فـرارسیدن «برج حمل» برگزار شد (همان، 320). در وقایع‌نگاری سال‌ بیست‌ و سوم حکومت اکبر(986 ق)نیز، پس از بیان زمان شروع این سـال و حـضور شـاه در سفر مالوه، از فرارسیدن «بنیاد نوروزی» و «بهار سلطانی» در یکی از اقامتگاه‌های‌ مسیر‌ سفر‌ سخن می‌گوید (همان، 329).

با شروع سال بیست و هشتم حـکومت‌ اکبر‌ شاه (991 ق)، حلول سال شمسی و فرارسیدن عید نوروز، به عنوان مبداء تقویم جدید (تاریخ الهـی) در نظر گرفته شد (همان، 126). بنا بـه دسـتور شاه، دفاتر‌ دیوانی‌ بر‌ مبنای تقویم جدید نوشته شدند. در توجیه این امر، گفته شده است که‌ تاریخ جلوس شاه به زمان تحویل سال شمسی نزدیک بود. مدارمحاسبۀ تاریخ الهی را، بر مبنای ماه و سال شمسی‌ قـرار‌ دادند. اسم‌ ماه‌های تاریخ الهی را نیز، همان اسم‌های ایرانی قرار دادند. تنها، پسوند «الهی» به آخر ماه‌های تاریخ‌ شمسی اضافه‌ شد. بخش عمدۀ کار طراحی و تدوین «تاریخ الهی»، توسط یکی از ایرانیان متنفذ دربار، به نام علامه فتح اللّه شیرازی، انجام‌ گرفت (علامی، 1887، 2، 9-10).

اقدام مهم‌ دیگر اکبر شاه، صدور فـران بـرگزاری جشن نوروز با تشریفات مفصل پر زرق وبرق‌ و پر‌ هزینه بود. مطابق فرمان شاه، مقرر شد این مراسم، هر ساله و بر اساس «قاعده واسلوب مشخص» برگزار شود. مراسم‌ اصلی‌ جشن‌ نوروز، در محل «دولتخانۀ عام‌وخاص» برگزار می‌شد (هروی، 1912، 2، 364-365 و 367 و 393) و مسئولیت تزیین دیوارها وستون‌های ایـوان‌ها و دولتـخانۀ‌ خاص‌وعام، بین امرا، تقسیم می‌گردید. برای تزیین دیوارها، انواع قماش‌ها، پرده‌های مصور و شامیان‌های زربفت و زردوزی، پارچه‌های طلایی‌ و گرانقیمت‌ گجراتی و ایرانی، مخمل‌های زربفت و پارچه‌های ابریشمی گل برجستۀ رومی وچینی و پرده‌های اروپایی، مورد استفاده‌ قرار‌ می‌گرفت. محل برگزاری جشن در هنگام شب، با فانوس‌های رنـگی آراسـته می‌شد(همان، 364؛ 811-711, aidnI ni slevarT ylraE(‌ .

روز اول‌ و آخر جشن نوروز، بسیار اهمیت داشت (علامی، همان، 1، 276-277). درروز اول، اکبر شاه بر تختی مزیّن به طلا و یاقوت، جلوس‌ می‌کرد. امراء، نجبا‌ ومنصب‌داران عالی‌رتبه، به ترتیب رتبه و منصب‌شان، در مقابل تخت شاه به صف می‌ایستادند. آنها، به ترتیب‌ رتبه، نزدیک‌ تخت‌ سـلطنت مـی‌رفتند و هـدایای خود را تقدیم شاه می‌کردند. این شیوۀ اسـتقرار، در روز آخـر جـشن (19 فروردین) که «روز شرف» نامیده‌ می‌شد، نیز، برقرار‌ بود. در‌ این روز، بسیاری از امرا و منصب‌داران مهم و درباریانبرجسته، خلعت، لقب، جاگیر و هدایایی چون‌ اسب‌ و شمشیر دریافت می‌کردند و به منصب بالاتر ارتقاء می‌یافتند (هروی، همان، 365).

اکبر شاه در هـیجده شـبانه روز جـشن نوروز، هر‌ شبانه‌ روز، یکی دو بار بر تخت طلایی و جواهر نـشان خـود می‌نشست و با‌ حضار‌ مجلس سخن می‌گفت (همان، 365). این تخت، در وسط تالار دیوان عام‌ و زیر‌ یک چادر و سراپردۀ بزرگ قرار داشت. طول‌ وعرض‌ ایـن سـراپردۀ کـم‌نظیر، به ترتیب 50 و 43 قدم، و مساحت پیرامون آن، حدود دوجریب بود. این‌ چادر‌ بزرگ و بـاشکوه، با پارچه‌های طلایی‌ و ابریشمی، چیت‌های زیبای گل‌ مانند‌ و شامیان‌های مخملی ظریف، گل‌دوزی شده بود. برخی از‌ قسمت‌های‌ این سراپرده، با مرواریدها، الماس‌ها، جواهرآلات، و شماری وسایل دست ساخت طـلایی تزیین شـده بـود. در حاشیه‌های این چادر، تابلوهای‌ نقاشی‌ و تصویرهای قاب شده درچهارچوب‌های نقره‌ای، آویزان‌ بودند. کف ایـن چـادر بزرگ، با‌ قالی‌های‌ گران قیمت وزیبای ابریشمی فرش‌ شده‌ و ستون‌های چادر، با روکش‌های نازک و زیبای نقره‌ای پوشیده بود )24-14 ,suiraelO;811-711,aidnI ni slevarT ylraE(‌ .

علاوه بـر اکـبر شـاه، منصب‌داران و امرای‌ عالی‌رتبه‌ نیز‌ سعی در برگزاری‌ هرچه باشکوه‌تر‌ جشن نوروز داشتند. سراپردۀ امرای‌ عالی‌رتبه‌ و نـجبای بـرجسته، در ایـوان‌های اطراف سراپردۀ شاه و نیز در فضای صحن دولتخانۀ عام قرار‌ داشت. این‌ سراپرده‌ها، باانواع جواهرآلات، مرواریدها، الماس‌ها و دیگر وسایل و ابـزارهای‌ نـادر و گـران‌بها‌ تزیین شده بود. تزیینات مورد نظر، از آن‌رو‌ اهمیت داشت، که اغلب این امرا، با یکدیگر رقابت داشتند و می‌خواستند قدرت و اعـتبارشان را بـه رخ‌ همدیگر‌ بکشند. همین رویه، در هنگام اعطای پیشکش‌های نوروزی امرا‌ به‌ شاه‌ نیز، مورد‌ توجه‌ قـرار مـی‌گرفت (هروی، همان، 365؛ 811-711, aidnI‌ ni‌ slevarT ylraE( . هـر روز، شاه به سراپردۀ یکی از امرای برجسته دعوت می‌شد. هر یک از امرا که وظیفۀ‌ میزبانی‌ شاه‌ را عـهده‌دار مـی‌شد، علاوه بر تهیه‌ی غذای مجلل، می‌بایست هدایایی‌ نفیس‌ به‌ شاه‌ تقدیم‌ نماید. معمولا‌ پیشکش‌های نوروزی، مشتمل بر پارچـه‌های هـندی، خراسانی، عراقی، و مـروارید، لعل و یاقوت، طلاآلات، اسب‌های عربی و عراقی، فیل‌های عظیم الجثه، اشتران راهوار و قطارهای شتر بودند. در ایام نوروز، برخی از صوبه‌داران و امرای محلی نیز راهـی دربـار‌ می‌شدند و پیشکش‌های ارزشمند تقدیم شاه می‌کردند (هروی، همان، 365؛ جهانگیر گورکانی، 1359، 29).

در هیجده روزی که تشریفات مجلل جشن نوروز بـرپا بـود (هروی، همان، 364 و 367)، افـزون بر محوطۀ کاخ و دربار، بازار شهرهای آگره و فتح‌پور نیز آذین‌بندی می‌شد‌ وبازارهای‌ تجملی نیز در نزدیک کـاخ بـرپا مـی‌گردید. در این روزها، سرگرمی‌ها و تفریحات افزایش می‌یافت (بدائونی، 1380، 1، 338). خوانندگان و نوازندگان ایـرانی و هـندی، برنامه‌های مختلفی اجرا می‌کردند. تشریفات مفصل جشن‌ نوروز‌ و شوروحال فوق‌العادۀ پایتخت در این ایام، گروه‌های مختلفی ازمردم آگره و مناطق اطراف شـهر را بـه تماشای مراسم می‌کشانید. بخشی از علاقۀ مردم، متأثر از‌ آن‌ بود که در ایام جشن‌ نوروز، شاه‌ یـک روز در هـفته، بار عام می‌داد و مردم عادیمی‌توانستند او را از نزدیک ببینند. در مـابقی روزهـای بـرگزاری جشن، فقط امرا، مقربان، اشراف و اعیان می‌توانستند به دیدار‌ شـاه‌ بروند (هروی، همان، 364-365).

از دیـگر مراسم ایام‌ نوروز‌ در عهد سلطنت اکبر، مجلس خاص شاه با زنان برجستۀحرم‌سرا بود، که اغـلب در هـنگام شب و بعد از ممنوعیت ورود غریبه‌ها بـه دولتـخانۀ برگزار می‌شد. شاه در ضـمن ایـن شـب‌نشینی‌ها، پیشکش‌ها و هدایای گران‌بهایی‌ به‌ زنان برجستۀ حرم مـی‌داد (همان، 367). توزیع پول بـین افراد فقیر و مستحق، از دیگر مواردیبود که در روز آخر جشن نوروز انجام می‌گرفت (بدائونی، همان‌جا).

تشریفات و رسوم جـشن نـوروز، در اواخر سلطنت اکبر شاه، مفصل‌تر و پر زرق‌وبرق‌تراز‌ سـال‌های‌ آغازین رواج‌ این جـشن بـود. با این همه، این جشن بیشتر یـک جـشن درباری محسوب می‌شد. به عبارت دیگر، اکثریت مردم عادی و فقیر، تماشاچی‌ جشن به حسابمی‌آمدند. به همین خاطر، جشن نوروز، بیشتر در شـهرهای بـزرگ پادشاهی تیموریان‌ هند برگزار‌ می‌شد.

 

جهانگیر شاه و اوج تـشریفات جـشن نوروز

جهانگیر شـاه در ابتدای سلطنت خـود، رویۀ اکـبر شاه دربارۀ تشریفات و مـراسم ‌‌جـشن نوروز‌ را ادامه داد. به نوشتۀ جهانگیر گورکانی، «چون اولین نوروز از جلوس همایون بود، فرمودم که دیوارهای‌ دولتخانۀ‌ خاص‌وعام‌ را بـه دسـتور زمان والد بزرگوارم دراقمشۀ نفیسه گرفته، آیینی در غـایت زیـب و زینت بـستند. . . » (جهانگیر‌ گـورکانی، همان، 29). همانند گـذشته، معمولا صحن دیوانخانۀ خاص‌وعام، با پارچـه‌ها، جواهر، مرصع آلات و شامیان‌ها، و دیوارهای اطراف آنها، با پرده‌های فرنگی‌ و زربفت مصور و قماش‌های نادر‌ و نفیس تزیین می‌شد (همان، 179-180؛ معتمدخان بخشی، 1931، 9). آراستن و تزیین دولتخانۀ خـاص‌وعام بـرای برپایی مراسم جشن نوروز، در هنگامی کـه جـهانگیر شـاه درسـفر بـود، نیز، مورد توجه قرار داشـت (جهانگیر گـورکانی، همان، 79، 95، 147، 211؛ معتمدخان بخشی، همان، 34، 42). در این مواقع، مراسم جشن نوروز پایتخت، با حضور ولیعهد‌ برگزار می‌گردید (جهانگیر گورکانی، همان، 211). در برخی سال‌ها، با وجود حضور شاه در پایـتخت، مسئولیت بـرگزاری مـراسم جشن نوروز به ولیعهد واگذار می‌شد (خافی خان، 1869، 1، 297).

از جـملۀ دیـگر رسـومی کـه جـهانگیر شـاه در ایام عید نوروز، به تبعیت از‌ پدرش، مورد‌ توجه قرار داد، می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد: نشستن بر تخت سلطنت درهنگام تحویل سال و روز اول فروردین، پذیرفتن امرا و مقربان دربار و نزدیکان به حضور و شنیدن پیـام تبریک آنان‌ در‌ روز اول عید، افزایش منصب امرا در ایام برگزاری جشن، سان دیدن از سپاهیان تحت امر برخی از امرا در ایام عهد، دادن خلعت و هدایای خاص به امرا و مقربان دربار، عزل افراد از‌ سمت‌های‌ مهم و یا نصب ایشان به آن سمت‌ها، ارسال هـدیه‌های خـاص برای شاهزادگان و امرای برجستۀ مستقر در صوبه‌ها، برقراری کمک خرجی و یا دادن انعام به برخی از علما و دراویش‌ و سادات، و‌ دادن نشانه‌ها امارت (مانند علم و نقاره) به‌ برخی‌ از‌ امرای برجسته(جهانگیر گورکانی، همان،  29-30، 50، 79-80، 88-90، 95-96، 110، 159، 212-213، 371، 391؛ معتمد خانبخشی، همان، 23، 34-35، 85). دادن فرصت شعرخوانی به تعدادی از شاعران، از دیـگربرنامه‌هایی بـود که از اوایل سلطنت جهانگیر در برخی جشن‌های نوروز‌ مورد‌ توجه‌ قرارمی‌گرفت (عبد الستار لاهوری، 1385، 198-200). با این حال، به نظر می‌رسد که‌ این‌ امربه صورت رسمی رایج در نیامد.

یکی از ویـژگی‌های بـارز جشن نوروز در عهد جهانگیر، برگزاری انـواع مـراسم رقص وآواز، و گسترش‌ انواع‌ تفریحات‌ بود. جهانگیر در یادداشت‌های روزانۀ خود، با غروری خاص به فراهم کردن این‌ نوع سرگرمی‌های عید می‌پردازد: «از روز اول نوروز تا نوزدهمبرج حمل، که روز شرف بود، خلایق داد عـیش و کـامرانی دادند. اهل‌ ساز‌ و نغمه، از هـرطایفه و هـر جماعت بودند. لولیان رقاص و دلبران هند، که به‌ کرشمه‌ دل از فرشته می‌ربودند، هنگامۀ مجلس را گرم داشتند. فرمودم که هرکس از مکیّفات و مغیّرات، آنچه می‌خواسته باشد، بخورد، منع و مانعی‌ نباشد. . . » (جهانگیر‌ گورکانی، همان، 29). ازدیگر تفریحات نوروزی جهانگیر شاه و برخی درباریان در ایام عید، اسب‌سواری و فیل سواری، رفتن‌ بـه‌ شـکار شیر، ببر، نیله گاو، آهو، و پرندگانی مانند طاووس، کلنگ سیاه وسرخاب بود. معمولا، شکار چند روز به طول می‌انجامید. گاهی‌ شاه، خدمتگزاران‌ وسپاهیانی‌ را که در شکار نوروزی همراه او بودند، مورد توجه خاص قرار می‌داد و با‌ دادن انعام‌ یا افزایش ماهانه، اسباب خوشحالی آنـها را فـراهم می‌ساخت (همان، 79، 95-96).

یکی دیگر از مـشخصه‌های مراسم جشن‌ نوروز‌ در‌ عهد جهانگیر، تقدیم پیشکش‌های عید به شاه بود. وی در اولین عید سلطنت خود، به خاطر آنچه «رفاهیت و آسودگی سپاهی‌ و رعـیت» می‌نامید، امرا و منصب‌داران را از ارائه‌ی پیشکش‌های عید معاف کرد (همان، 29). اما اجرای این رسم، در‌ سال‌های‌ بعد‌ مـورد تـوجه قـرار گرفت (همان، 95؛ معتمد خان بخشی، همان، 94). با گذشت زمان، بر تنوع و ارزش پیشکش‌هایی که شاه‌زادگان و منصب‌داران‌ عالی‌رتبۀ‌ مسلمان و غیر مسلمان تقدیم جهانگیر می‌نمودند، افزوده شـد. برخی ‌ ‌از شـاهزادگان و منصب‌داران، برای‌ تهیۀ‌ پیشکش‌های‌ نادر و ارزشمند، یا مأمورانی را به مناطق مختلف هند و نیز بنادر مـعتبر و مـناطق‌ سـرحدی‌ می‌فرستادند، یااز‌ بستگان و مأموران خود در این مناطق کمک می‌گرفتند. برخی از این پیشکش‌ها، توسط‌ هنرمندان‌ زبردست داخلی، و برخی دیـگر، توسط هنرمندان برجستۀ دیگر ممالک (مانند هنرمندان ایرانی و فرهنگی) ساخته می‌شد. حتی ممکن بود برخی ازشاه‌زادگان‌ و منصب‌داران، گروهی از هنرمندان و صـنعت‌گران را برای مدتی طولانی بـه کار تـهیه‌ی پیشکش‌ها‌ بگمارند. از‌ نظر ارزش پیشکش‌های عید نوروز، معمولا مقام نخست به‌ ولی‌عهد‌ اختصاص داشت. بعد از وی، دارندۀ سمت‌های وکالت و وزارت دیوان‌ اعلی، بیشترین پیشکش‌ها را تقدیم شاه می‌کردند. بهای این پیشکش‌های ارزشمند ونادر، از محل درآمد جاگیرهایی‌ که‌ شاه در اخـتیار این افراد‌ قرار‌ داده بود، تأمین‌ می‌شد (جهانگیر‌ گورکانی، همان، 300-302؛معتمد‌ خان بخشی، همان، 94، 135-136).

روال معمول آن بود که‌ شاه‌ از بین آنچه امرا، به عنوان پیشکش تقدیم می‌کردند، برخی را می‌پذیرفت و مابقی‌ را‌ به خود فرو می‌بخشید (جهانگیر گورکانی، همان، 29، 134). پیشکش‌ها، بسته به‌ موقعیت شغلی و توان‌ مالی‌ امـراء، متفاوت بـود. به عنوان مثال، از جمله‌ پیشکش‌های‌ عید سال پنجم سلطنت جهانگیر، یک دانه مروارید بود که چهارهزار روپیه قیمت داشت‌ و توسط یکی از صوبه‌داران تورانی‌ تقدیم‌ شاه‌ گردید. همچنین، 28 جانور شکاری‌ توسط‌ یکی از امرای بـرجستۀ‌ دربـار‌ به شاه تقدیم شد. از دیگرپیشکش‌های گران‌بهای این عید، دو صندوقچۀ ساخت فرنگ و مزیّن به‌ تخت‌های‌ بلورو صدف بود، که توسط یک صوبه‌دار‌ ایرانی‌ تقدیم شاه‌ شد. علاوه‌ بر‌ این‌ها، 20 زنجیرفیل، توسط یکی از‌ امـرای بـرجسته تقدیم گردید. دیگر هدایایی که در این سال پیشکششاه گردید، تخت‌های نقره‌ای منبت‌کاری شده و مصور، اسب‌های‌ عربی، غلامان حبشی، جواهرات، مرصع‌آلات، ظروف و آلات طلایی و نقره‌ای‌ بود (همان، 95-97).

رسم دادن‌ پیشکش‌ نوروزی، به اندازه‌ای اهمیت‌ داشت، که‌ برخی از صوبه‌داران مناطق دوردست، با طی هزاران کیلومتر، خود را بـه مـراسم جـشن نوروزی دربارمی‌رساندند، تا شخصا پیشکش‌های خـود‌ را‌ تـقدیم‌ شـاه کنند. برخی از امرا و منصب‌داران برجسته، با اعزام‌ سفر‌ و وکیل‌ ویژه‌ به‌ دربار، به اهدای پیشکش می‌پرداختند (همان، 95-97 و 134 و 372؛معتمد خان بخشی، همان، 193). پیشکش‌های امرای برجستۀمستقر در دربار و صوبه‌ها، به تدریج و در طـی روزهـای یـکم تا هیجدهم عید، تقدیم شاه می‌شد (جهانگیر گورکانی، همان، 96، 110، 135). چنانچه‌ شاه در ایام عـید در سـفر به سر می‌برد، معمولا امرا و منصب‌داران از تقدیم پیشکش معاف می‌شدند(همان، 211). میزان پیشکش‌های عید، به قدری زیاد بود، که یک نفر به سمت «تحویلداری پیشکش» تعیین می‌شد (همان، 95). جهانگیر، در بـرخی از جـشن‌های‌ نـوروز، تمام‌ پیشکش‌های نقدی و جنسی یک روز از ایام عید را به یکی از مقربان دربار هـدیه می‌داد (همان، 180 و 211). در طی سلطنت جهانگیر، ارزش کلی پیشکش‌ها و هدایایی که در عید نوروزهر‌ سال‌ تقدیم شاه می‌شد، افزایش قابل توجهی داشت. به عـنوان مـثال، قیمت تـقریبی پیشکش‌های شاه در عید نوروز سال 1028 ق، 20 لک روپیه بود (همان، 302).

از دیگر جلوه‌های بارز جشن‌ نـوروز‌ در عـهد جهانگیر، حضور شاه در‌ منزل‌ برخی ازشاه‌زادگان و پذیرش پیشکش‌های نوروزی و هدایای گران‌بهای آنان بود (همان، 134). بعد از مدتی، جهانگیر این امر را بـه وزیـر دیـوان اعلی و پدر زن خود (غیاث‌ الدین اعتماد‌ الدوله) و نیز برادر زنش (ابو‌ الحسن‌ آصف خان) تعمیم داد و با رفـتن بـه مـهمانی‌های باشکوه برگزار شده در منزل آنان در ایام عید، بخشی از پیشکش‌های متنوع و گرانقیمت ایشان را می‌پذیرفت (همان، 110، 96، 180، 301-302، 372). این نکته از آن لحاظ اهـمیت دارد کـه‌ مـطابق‌ رسم معمول در عهد اکبر، و حتی سال‌های نخست سلطنت جهانگیر، امرای عالی‌رتبه و حکام محلی، با حضور در دربار، پیشکش‌های خـود را تـقدیم می‌کردند. راضی شدن جهانگیر به برهم زدن سنت معمول پذیرش پیشکش‌های نوروزی و ایجاد‌ بدعت‌ تازه، هنگامی انـجام‌ گـرفت، که دخـتر اعتماد الدوله (نور جهان) بر اندیشه واعمال جهانگیر نفوذی قابل توجه یافت (همان، 180-181). در سال‌های آخر حکومت جهانگیر، که نـفوذ نـور‌ جهان به اوج آن رسید، خود وی نیز، مهمانی جشن نوروز ترتیب می‌داد و پیشکش‌های‌ گران‌بها‌ تقدیم شاه می‌کرد (همان، 371-372).

از دیگر تـغییراتی کـه در تـشریفات جشن نوروز عهد جهانگیر به عمل آمد، آن بود که از ‌‌سال‌ 1045 ق، سکه‌های مخصوصی برای نثار کـردن در ایـام جشن نوروز و دیگرجشن‌های مهم، ضرب‌ شد. این‌ سکه‌ها‌ که «نثار» نامیده می‌شدند، توسط امرا و برخی ازمردم مـعتبر خـریداری مـی‌گشتند، تا در هنگام جشن تقدیم شاه شوند (همان، 134، 148، 180). در‌ ایام جشن نوروزی، برخی از امرا و منصب‌داران برجسته، که ازصوبه‌ها به دربار مـی‌آمدند و فـرصت دیـدار شاه را‌ می‌یافتند، تعدادی‌ از این سکه‌ها یا مهرهارا به صیغۀ نذر، و مبالغی نیز بـه رسـم تصدق، تقدیم شاه می‌کردند (همان، 391-392).

جهانگیر، همچون اکبر شاه، توجه خاصی به برگزاری جشن روز 19 فروردین (جشن شرف) داشت. به استثنای سال 1033 ق، که جشن شرف در‌ منزل پدر زن شـاه برگزار شد (همان، 373)، معمولا ایـن جشن در دربار برگزار می‌گردید. از ویژگی‌های جشن شرف در عهد جهانگیر، دادن آزادی عمل فراوان بـرای عـیش و عشرت امرا و منصب‌داران عالی‌رتبه بود. به نوشتۀ جهانگیر، «. . . روز شـرف کـه‌ روز‌ خـرمی و خوشحالی حضرت نیزاعظم بود، فرمودم که مجلس جـشن تـرتیب داده، از اقسام مکیفات حاضر سازند و به امرا وسایر بنده‌ها حکم شد که هـرکس، به خـواهش طبیعت خود هرچه می‌خواسته بـاشد، اختیار‌ نـماید. اکثری‌ شراب و چـندی مـفرح و بـعضی افیونات. آنچه خواستند، خوردند و. . . »(همان، 96-97، 135). البته، برپایی مجلس مشروب‌خوری شـاه و بـرخی از مقربان درباری، اختصاص به روز آخر عید نداشت. ظاهرا این قبیل مجالس، در هنگامی که شـاه روزهـای‌ عیدرا‌ در سفر می‌گذرانید، بیشتر بود. در این واقـع، خود جهانگیر شاه با تـعارف شـراب به برخی از همسفرانش (همان، 212 و 255)، به زعـم خـود، جزئی از آداب جشن را به جا می‌آورد.

با خاتمۀ مراسم روز«شرف» و پایین‌ آمدن‌ شاه‌ از تخت، و خارج شدن مـهمانان‌ ازدربـار، بساط‌ فراهم‌ آمده برای جشن نـوروز بـرچیده مـی‌شد. همچنین، زمان معمول پذیرش پیشکش‌های نـوروزی و افـزودن به منصب افراد بـه مـناسبت عید نوروز، پایان یافته تلقی می‌شد. با این‌ حال، گاهی‌ اوقات‌ شاه اجازه می‌داد که برخی از مقربان و یـا‌ امـرای مستقردر مناطق دور، بعد از روز شرف نیز، ملاقات نـوروزی داشـته باشند (همان، 135).

از فحوای مـندرجات یـادداشت‌های روزنـامۀ جهانگیر (جهانگیر نامه)، چنین برمی‌آید که تـشریفات‌ و مراسم‌ جشن نوروز در زمان جهانگیر، مفصل‌تر از دوران اکبر شاهبوده است. احتمالا‌ گرایش جهانگیر به افزایش تشریفات و هزینه‌های ایـن جـشن، تحت تأثیرعلاقۀ فراوان وی به نور جهان بـیگم و حـرف‌شنوی‌ از‌ وی‌ صـورت گـرفته باشد. این ادعا زمانی تـقویت مـی‌گردد که به یاد آوریم در‌ عهد‌ جهانگیر، تعداد قابل توجهی از بستگان نور جهان در مشاغل مهم دربار و حکومت حضور داشـتند. نکتۀ مـهم دیـگری‌ که‌ ازمطالب‌ بخش پایانی خاطرات جهانگیر(نک:391-392، 406-407، 435، 477-478، 485-486 و 507؛ مـعتمد خـان بـخشی، همان، ص 207، 219، 234، 317)بـر مـی‌آید، آن اسـتکه شوروحال‌ جشن‌ نوروز‌ در سال‌های آخر سلطنت وی کم شد. تشدید بیماری شاه و اجبار او به سفرهای مکرر‌ به‌ کشمیر‌ در ایام بهار، درگیری شاه با ولیعهد (شاهزاده خرم)، افزایش احتمال جنگ با ایران بـر سر‌ قندهار، و‌ گرفتار شدن دربار به امر دسته‌بندی ورقابت و نزاع امرای قدرتمند، از جمله علل‌ و عوامل‌ این موضوع به نظر می‌رسد.

 

شاه جهان و تداوم جشن نوروز

جشن نوروز از آغاز سلطنت‌ شاه‌ جهان، با شکوه و تجمل فـراوان بـرگزار می‌شد. در نخستین جشن نوروز، «پیشکاران کارگاه دولت و کارگزاران‌ کارخانۀ‌ سلطنت» سعی کردند‌ بر تزیینات معمول «صحن دولتخانۀ خاص‌وعام» بیفزایند. از این‌رو، «سایه‌بانی موسوم به دل با دل» درست کردند، که بسیار مرتفع و زیبا بود. در‌ انتهای‌ این سایه‌بان، «اسپکی از مخمل زربفت»و در پیرامون آن، «شامیان‌هایی از جنس مـخمل و سـتون‌هاییاز‌ جنس‌ طلا و نقره» برپا کردند. آن‌گاه، کف دولتخانه را با فرش‌های رنگارنگ، و در ودیوار آن را با «مخمل زربفت‌ و پرده‌های‌ فرنگی و دیباهای رومی و چینی و زربفت‌هایگجراتی و ایرانی» تزیین کردند. در هنگام‌ تحویل‌ سال، در حـالی کـه شاه بر تخت تکیه زده بـود و شـاه‌زادگان و صاحب‌منصبان عالی‌رتبه در پیرامون وی‌ مستقر‌ بودند، «غریوکوس و کرنا و صدای نفیر و سرنا»بر شادی حضار و شکوه‌ مراسم‌ می‌افزود (عبد الحمیدلاهوری، 1867، 1، 186-189؛ خافی خان، همان، 399-400).

شاه جهان، بیشتر سنت‌های نوروزی مرسوم‌ در‌ عهد‌ پدرش، چون جلوس بـر تـخت سلطنت در هنگام تحویل‌ سـال، بار‌ عـام دادن به امرا و منصب‌داران برای تبریک عید و تقدیم پیشکش، برگزاری جشن روز‌ شرف، افزایش‌ منصب امرا و منصب‌داران در‌ روزهای‌ اول تا نوزده‌ فروردین، اعطای‌ خطاب‌ و جاگیر و علم و نقاره‌ به‌ برخی از منصب‌داران، را مورد توجه قرار می‌داد (عبد الحمید لاهوری، همان، 256-257، 297-298، 367، 418-419).

علاقۀ وافر شاه به مـلکۀ‌ ایـرانی‌ خود (ممتاز محل) و حضور پدر زنش (ابو الحسن آصف‌ خان) در سمت وکالت، در گرایش‌ شاه‌ جهان، به برپا داشتن هرچه باشکوه‌تر‌ جشن نوروز‌ مؤثر بود (همان، 186-189؛ 072-962,reinreB( . یکی از شواهد این ادعا، آن استکه در وقایع‌نگاری مورخان دربارۀ‌ جشن‌ عید نوروز سـال‌های نـخست سلطنت شاه‌ جـهان، خبر‌ افزایش‌ مقرری سالیانۀ ممتاز‌ محل‌ از اولویت و اهمیت‌ خاصی برخوردار‌ بوده است. مقرری ممتاز محل در نوروز سال اول سلطنت شاه جـهان، ده لک روپیه بود. این مقرری، تا‌ هنگام‌ مرگ وی (1039 ق)، سالانه یک لک اضافه‌ می‌شد (عبد‌ الحـمید لاهـوری، همان، 257‌ و 297). از‌ مـعدود سال‌هایی که شاه‌ جهان از برپایی مراسم مفصل و تشریفات جشن نوروز پرهیز کرد، سال 1040 ق بود. در این سال، به‌ علت بروز‌ قحطی گـسترده، مقرر ‌ ‌شـد که هزینۀ برپایی‌ تشریفات‌ جشن‌ نوروز، صرف‌ اطعام مستحقان و گرسنگان شود(خافی‌ خان، همان، 453). البته، احتمال‌ دارد که غمگینی شاهاز مـرگ زن مـحبوبش نـیز در اتخاذ این تصمیم مؤثر بوده باشد.

از دیگر‌ خبرهای‌ داغ‌ جشن نوروز در عهد شاه جهان، تنوع و ارزش‌ بـالای‌ پیشکش‌هاینوروزی‌ شاه‌زادگان‌ و امرا و منصب‌داران عالی‌رتبه بود. در زمان این شاه، دادن پیشکش ازحالت تعارف بـه حالت اجبار درآمد )172,reinreB( و شـاه جـهان انتظار داشت که امرا ومنصب‌داران برجسته، و نیز حکومت‌های‌ کوچک پیرامون قلمرو تیموریان، هدایایی گران‌بها تقدیم نمایند. در بین افرادی که پیشکش‌های متنوع و بسیار گران قیمت تقدیم می‌کردند، هدیه‌های پدر زن شاه، منحصر به فرد بود (عبد الحمید لاهوری، همان، 366-367). نکتۀ دیگر، آن اسـت که در بین امرا‌ و صاحب منصبانی که پیشکش‌های نوروزی تقدیم می‌کردند و یا هدیه‌های نوروزی از شاه می‌گرفتند، شمار منصب‌داران هندو مذهب بسیار کمتر از منصب‌داران مسلمان بود (به عنوان نمونه، نک:همان، 366-367، 473-474؛همان، 2، قسمت اول، 84-85؛همان، 2، قسمت دوم، 226-227). رقم کلی پیشکش‌های نوروزی، معمولا هر سال‌ افزایش‌ مـی‌یافت. با ایـن حال، در برخی سال‌ها، به دلایلی چون خشک سالی و شیوع بیماری‌های واگیر، ارزش کلی هدایا تقلیل پیدا می‌کرد (همان، 475؛همان، 2، قسمت اول، 87، 11). چنین به نظر می‌رسد که شاه‌ جهان‌ تمایل داشته است بدعت پدر دربارۀ‌ گرفتن‌ پیشکش نوروزی در بیرون از دربـار را کـم رنگسازد. با این حال، ندرتا موافقت می‌کرد پیشکش نوروزی بعضی از شاه‌زادگان (همان، 2، قسمت دوم، 333)، یا پدر زن خود را در‌ منزل‌ آنان بپذیرد (همان، 2، قسمت اول، 86).

یکی از‌ سنت‌های‌ نوروزی عهد شاه جهان، که ظاهرا پیشتر سابقه نداشت، سنت دادن «پان و عطریات، سر خوان‌های مرصع و طلا بـه اعـیان دولت و سایر حضار مجلس» بود. چنانچه در ایام عید، سفیر یکی از ممالک خارجی در‌ دربار‌ حضور داشت، دادن این هدایا به وی نیز در دستور کار قرار می‌گرفت (همان، 1، 365-366). از دیگر سنت‌های نوروزی، که در عهد شاه جهان پر رنگ و جدی گردید، شعرخوانی شاعران در بخشی ازمـراسم گـرامی‌داشت تـحویل سال و گرفتن‌ صله از‌ شاه بـودن (همان، 1، 473؛خافی خـان، همان، 425، 467، 494). به مـرور، این سنت چنان گسترش یافت که برخی شاعران موفقدر خشنود ساختن شاه جهان، برابر وزن‌ خودشان، صله می‌گرفتند (عبد الحمید لاهوری، همان، 2، قسمت اول، 80-82، 142).

از دیگر تشریفاتی که در عـهد شـاه‌ جـهان‌ تثبیت‌ گردید، چگونگی دادن خلعت وهدیۀ نوروزی به افراد حـاضر در مـجلس شاه بود. مطابق آنچه در سال هشتم سلطنت ‌‌وی(1045‌ ق)انجام شد، ابتدا، شاه‌زادگان به ترتیب سن، هدایای متفاوت می‌گرفتند. سپس، وکیل السلطنه، و بعد از وی، دیگر امرا و مـنصب‌داران، به‌ تـرتیب‌ شـأن و مقام، هدیه می‌گرفتند. نوع و ارزش هر هدیه، متفاوت بود. به عنوان مثال، در جشن عید سال هـشتم، فرزند ارشد‌ شاه(دار الشکوه)، دو لک روپیه به همراه«خلعت خاصه با نادری»گرفت، که«گریبان و دور آستین آن‌ و دامانش، مروارید نگار»بود. اما وکیل‌ السلطنه، «خلعت خاصه‌ با چارقب زر دوزی و شـمشیر مـرصع و اسـب از طویلۀ خاصه، یکی با زین مرصع و دیگری با زین طلای میناکاری، و فـیل از حـلقۀ خاصه با یراق نقره» دریافت کرد (همان، 82-83).

از دهۀ دوم سلطنت‌ شاه جهان، بر زرق‌وبرق دربار و تشریفات جشن نوروزی افزودهگردید (همان، 77-78؛ 492 ,3002). در برخی از سـال‌ها، سراپرده‌های مـتعدد و بـا شکوه، برای برگزاری جشن روز اول و روز 19 عید تدارک دیده می‌شد، که سراپردۀ بزرگ‌تر‌ و مجلل‌تر آن به شاه تـعلق داشـت. این سـراپرده‌ها، در مکان‌های مصفای پیرامون کاخ و یا در باغ‌های زیبای پایتخت برپا می‌شدند (عبد الحمید لاهوری، همان، 2، قسمت دوم، 142-143). از این سـراپرده‌ها، برای بـرپایی تـشریفات جشن نوروز در هنگام سفر‌ نیزاستفاده‌ می‌شد (همان، 183-184؛ 523,II,iccunaM( . از دیگر جلوه‌های بارز تشریفات جشن نوروز در دهۀ دوم سلطنت شـاه جـهان، جلوس وی بر تخت زیبا و گران‌قیمتی بودکه طی 7 سال و با هزینه کردن یکصد‌ لک‌ روپیـه تـدارک دیـده شده بود (عبد الحمید لاهوری، همان، 2، قسمت اول، 78-79؛ 962-862, reinreB( .

چنین به نظر می‌رسد که در عهد شاه جهان، ولی عهد و شاه‌زادگانی کـه در صـوبه‌هابودند، نیز، با آذین کردن دربار خود، مراسم مختصر‌ جشن‌ نوروز‌ را برگزار می‌کردند (کنبو، 1967، 1، 85). همچنین، از فحوای مطالب‌ خافی‌ خـان‌ دربـارۀ جـشن نوروز سال 1040 ق، این‌گونه برمی‌آید که کم‌کم برپایی جشن نوروز از انحصار دربار شاه جهان خارج گـردید وگـروهی از‌ مردم‌ کوچه‌ و بازار نیز به مشارکت در مراسم این‌ جشن‌ پرداختند:«. . . جشنسراپا سرور و بـزم عـالم افـروز به ترتیبی که هر سال کارپردازان در سرانجام اسباب عشرت آن مجلس بهشت مثال‌ اهتمام‌ بلیغ‌ بـه کـار مـی‌بردند، منعقد گشت و در هر کوچه و بازار، ساز خرمی آماده گردید و امیران و شعرا و صلحا و ارباب طرب از فـیض ذخـیرها اندوختند و اهل نغمه‌ و نشاط‌ مأمور گردیدند که به گرز طنبور و گلبانگ چنگ و رباب، لشکرغم‌ را‌ خوار زار نموده اخـراج نـمایند. » (خافی خان، همان، 425).

 

عالم‌گیر و برانداختن جشن نوروز

با وجود ایرانی بودن مادر عالم‌گیر (ممتاز محل)، وی‌ در‌ همان‌ اوایل سلطنت خـود، جشن نوروز را از جـایگاه جشن رسمی دربار کنار زد و جشن‌ عید‌ فـطر را جـای‌گزین آن نـمود. بنا بر دستور شاه، استفاده از تقویم الهی و ماه‌های سـال‌ شـمشی، در‌ محسبات‌ و دفاتر دیوانی ممنوع گردید و به جای آن، ماه و سال قمری در امور اداری‌ و محاسبۀ سـنوات حکومت پادشـاه، ملاک عمل قرار گرفت. به دنبال دسـتور مـمنوع ساختن بـرگزاری مـراسم جشن نـوروز، که‌ در‌ 24‌ رمضان 1069 ق، و در آستانۀ مراسم جلوس دوم عـالم‌گیر صـادرشد، عید فطر به عنوان مبنای‌ زمانی‌ آغاز هر سال از حکومت این شاه، در نـظر گـرفته شد (منشی قزوینی، 1868، 389؛خافی خان، 1869، 2، 76، 79).

فرمان عالم‌گیر‌ در‌ ممنوعیت‌ جشن نـوروز، هنگامی صادر شد که، به دنـبال شـکست ومتواری شدن مدعی اصلی جـانشینی (شاه زاده دار اشـکوه)، عالم‌گیر‌ خود‌ را پیروز قطعی جنگ‌های خونین فرزندان شاه جهان بر سر تخت سلطنت، می‌دانست. در این‌ جـنگ‌ها، شمار‌ قـابل‌ توجهی از امرای ایرانی به یـاری عـالم‌گیر، برای غـلبه بر برادرانش بـرخاسته بودند (همان، 33، 75، 78؛عاقل خـان رازی، 1945، 12-24، 16-46، 30-56). نقش امرای ایرانی در‌ پیروزی‌ عـالم‌گیر، به‌ قـدری چشمگیرو تعیین‌کننده بود که شاه جدید با واگذاری تعدادی از سمت‌های مهم‌ به‌ این افراد، به قـدردانی از وفـاداری و خدمات آنها پرداخت. روابط صمیمانۀ عالم‌گیر با امـرای ایـرانی خود، این انـتظار را‌ ایـجاد‌ کـرد که وی به مهم‌ترین جـشن ایرانیان به دیدۀ احترام بنگرد.

افزون بر این، تصمیم‌ عالم‌گیر‌ در براندازی جشن نوروز، با رفتارهای او در‌ دوران شاه‌زادگی‌ و برخی سیاست‌های حـکومتی او، نـیز سازگاری ندارد. وی در‌ سال‌ 1046 ق، به هنگام ازدواج با دخـتر یـکی از مـهاجران ایـرانی مـقیم هند (دلرس بانو، دختر شـاه‌ نـوازخانصفوی)، پذیرفت‌ که مراسم حنابندی و بخشی‌ دیگر‌ از تشریفات‌ ازدواج، مطابق‌ رسم‌ وسنت ایرانیان برگزار شود (کنبو، 1976، 2، 202). علاوه بر این، در‌ عهد‌ سـلطنت پدرش،  هم پیـشکش نـوروزی به دربار می‌فرستاد و هم خلعت‌ها و هدایای‌ نـوروزی‌ پدرش رادریـافت مـی‌نمود (عبد الحـمید لاهـوری، همان، 1، 474؛همان، 1868، 2، قسمت اول، 82؛هـمان، قسمت‌ دوم، 284).

برای درک چرایی تصمیم‌ عالم‌گیر‌ دربارۀ جشن نوروز، باید به شخصیت‌ واندیشۀ‌ خود وی و شرایط سیاسی هند در آن ایام، توجه کنیم. یکی از مدارکی که‌ به درک‌ این موضوع‌ها مدد می‌رساند، اظهارات مورخ‌ رسمی‌ عالم‌گیر‌ است کـه از‌ جملۀ ایرانیان‌ مهاجر بود. منشی محمد کاظم‌ قزوینی، در‌ توجیه فرمان شاه، به چند نکته اشارهمی‌کند: ابتدا، با اشاره به ارتباط این جشن با آیین زردشتی‌ و رواج آن توسط شاهان دورۀ باستان ایران، به‌ انتقاد‌ ضمنی از‌ شاهان‌ مسلمانی‌ می‌پردازد کـه ایـن جشن‌ را در هند ترویج کردند: «چون سلاطین عجم و اکاسرۀ فرس، به دأب و سنت جمشید که واضحآیین‌ کسروی‌ و مختار قوانین خسروی است عمل‌ نموده، غرۀ‌ فروردین‌ را‌ از‌ عیدهایبزرگ می‌دانسته‌اند و بعد‌ از آن خواقین اسلام نیز بنا به رسم و عـادت پیـشینیان آنطریقه را معمول داشته. . . ». سپس، اظهار می‌دارد‌ که‌ به‌ علت توجه بسیاری از سلاطین پیشین به این‌ جشن، مردم‌ عوام‌ به‌ گمراهی‌ افتادند و‌ با قرار دادن این جشن در کنار دیـگرجشن‌های دیـنی، ایام عید را جزو ایام متبرکه قـلمداد مـی‌نمودند:«. . . ملوک سالفه وخواقین ماضیه در هر نوروز لوازم جشن و عید به‌ عمل می‌آمد. . . رسوخ این بدعت بهمرتبه‌ای رسیده بود که عوام الناس این روز را در تعظیم و رعایت حرمت، ثانی عیدینمی‌شمردند و از ایـام مـتبرکه گمان می‌بردند. . . »(منشی قزوینی، 1868، 389-390).

مورخ عالم‌گیر در ادامـۀ بـیان‌ مطلب‌ مذکور، صدور فرمان ممنوعیت جشن نوروز راجزئی از برنامۀ شاه برای علمی ساختن احکام اسلام عنوان می‌کند و می‌نویسد:«. . . ازآنجا که این پادشاه مؤید حق آگاه را همواره همت والا نهمت‌ شریعت‌ پیرا بر رفـع آثـاربدعت و فسخ اطوار جاهلیت مقصور و طبع حق‌پسند حقیقت پیوندش از رسوم و قواعدکه نه بر قانون شرع و سنت‌ باشد نفور است، رفع آن بدعت‌ مستمره‌ که از آثار عجم واطوار مجوس است، از ضروریات دین‌پروری و لوازم شریعت‌گستری شـمرده، حکمفرمودند کـه من بـعد آن رسم مبتدع منسوخ باشد. . . »(همان‌جا).

شواهد دیگری وجود دارد‌ که‌ پای‌بندی عمیق عالم‌گیر به‌ مذهب‌ تسنن و عزم وی برای اجرای شریعت را تـأیید می‌کند. یکی از این شواهد، آن است که همزمان با صدور فرمان ممنوعیت مراسم نوروز، امر کـرد از کـلمۀ «اللّه» در نـقش سکه‌ها استفاده نکنند. زیرا، احتمال می‌داد این سکه‌ها‌ به‌ دست مشرکان بیفتد و یا در جای نامناسبی قرارگیرد (خافی خان، 1874، 2، 77). افزون بر ایـن، با ‌ ‌انـتصاب یکی از علمای دینی به سمت«محتسب»، تأکید کرد که باید ترتیبی اتخاذ نمود تا مـردم از ارتـکاب بـه «منهیات‌ ومحرمات»، به‌ خصوص شراب‌خواری، دوری‌ کنند. منشی محمد کاظم قزوینی در ضمنبیان این دستورات، اظهار می‌دارد که عالم‌گیر، «اجرای احکام الهـی»، «ترویج شرع مطهر» و «رفع آثار مناهی‌ و ملاهی»را از جملۀ اهداف اصلی سلطنت و پادشاهی می‌داند (منشی قزوینی، همان، 391-392).

 

رواج مجدد‌ جشن‌ نـوروز‌ بعد از عالم‌گیر

بعد از پایان سلطنت عـالم‌گیر (118 قـ)، حکومت تیموریان هند دستخوش جنگ‌های داخلی شد و به سراشیبی اضمحلال ‌‌افتاد. در‌ بین یازده شاهی که بعد از عالم‌گیر بر تخت سلطنت نشستند، تعدادی بر آن شدند‌ که‌ مجددا‌ مراسم و تشریفات جشن نوروز را دربار سلسله‌ی تیموریان احیا نمایند. یکی از شـاهانی که به این‌ موضوع توجه نمود، ابو النصر معین الدین محمد اکبر شاه دوم (حک:1221-1235 ق) بود. وی، درشرایطی به گرامی داشت‌ جشن‌ نوروز و برپایی مراسم مختصر برای آن پرداخت، که تنها بر دهلی و مناطق پیرامون آن فرمانروایی داشت. افزون بـر ایـن، در بسیاری از امور، مجبور به پذیرش نظارت و امر و نهی انگلیسی‌ها بود. این پادشاه، با دادن‌ پارچه و پوشاک به تعدادی از خویشاوندانش، به استقبال عید می‌رفت. در مجلس کم تعداد روز اول عید این پادشاه که در دیوان خاص برگزار می‌شد، شاه‌زادگان، زنان حـرم، برخی از مـتنفذان و نمایندۀ انگلیس حضور داشتند. در این مراسم، برخی‌ از‌ شاه‌زادگان و مردم معتبر حاضر در مجلس، سکه‌هایی به رسم«نذر»می‌گذرانیدند (جعفری، 1384، 8-10).

از دیگر سنت‌های نوروزی دربار محمد اکبر شاه، آن بود که هر سالی به اسم یکی ازحیوانات نامیده می‌شد. همچنین، پیش از تـحویل سـال، منجم دربار‌ به‌ پیش‌بینی وضعیت احتمالی سال جدید می‌پرداخت. به عنوان مثال، در ضمن وقایع‌نگاری عید سال 1204 ق، چنین آمده است:«. . . پرستیما منجم تقویم نوروز گذرانیده، دریافت شد که نوروز سواریپلنگ و رنگ سرخ و گل لالۀ‌ مـایل‌ بـه سـیاهی و گل گلاب و چمپا در هر دو دست دارد. باران بـسیار و نـرخ غـله ارزان و بیماری زیاده خواهد شد و سلامتی جان خواهد ماندو به تاریخ بیست‌ و چهارم‌ رمضان، وقت شب رسمیات نوروز به‌ عمل‌ آمد‌ و به تـاریخبیست و پنـجم صـبحی نذر خواهد گذشت»(همان، 9).

با وجود کم رونق بودن جشن نـوروز در ایـن هنگام، این جشن در خاطره‌ی‌ گروهی‌ ازمردم‌ آن‌چنان جا گرفته بود، که نام فرزندانی را، که در‌ هنگام‌ جشن نوروز متولد می‌شدند، «نوروز» می‌گذاشتند. ولی‌عهد همین پادشـاه (به نـام بـخت بهادر)، با دختری که «نوروز بایی» نام داشت، ازدواج کرد (همان، 10-11). از مندرجات برخی از تاریخ‌های نـگاشته‌ شده‌ درشبه‌ قاره‌ی هند، برمی‌آید، که بعد از مدتی، مجددا، روز اول فروردین و فرارسیدن عید نوروز، به‌ عنوان زمان آغاز سال جدید حکومت پادشاه تیموری در نـظر گـرفته شـد. به عنوان مثال، مؤلف سیر المتأخیرین، آورده است: «. . . و روز سه‌ شنبه‌ سوم‌ محرم الحرام، شروع سال پنجاه و چـهارم از مـاهها‌ی دوازدهم هجری نبوی صلی‌ اللّه‌ علیه و آله، نوروز شد» (طباطبائی، بی‌تا، 3، 848). شبیه این عبارت را با تغییر معادل ایام قمری، در پایـان ذکـر حـوادث سال‌ بعد نیز‌ درج‌ کرده است:«. . . و روز چهار شنبه سیزدهم محرم الحرام، شروع سال پنـجاه و پنـجم‌ ازمـائه‌ی‌ دوازدهم‌ هجری نبوی صلی اللّه علیه و آله، نوروز شد» (همان‌جا). این امر، در جاهای دیگر این اثر نیز تکرار‌ شـده‌ اسـت (همان، 849‌ و جـاهای دیگر).

در دوره‌ای که حکومت مرکزی تیموریان هند ضعیف شد و حکومت‌های محلی قدرت‌ گرفتند، رویه‌ی‌ برپا داشتن آیـین جـشن نوروز در بریخ صوبه‌ها، که به وسیله‌ی مهاجران و امرای ایرانی‌ اداره‌ می‌شد، رونق‌ گرفت. به این ترتیب، به نـظر مـی‌رسد بـعد ازانقراض تیموریان هند، جشن نوروز در برخی مناطق هند‌ مورد‌ توجه قرار داشت. از اینرو، انگلیسی‌ها در هنگام تـنظیم صـورت تعطیلات رسمی هند، روز تحویل سال‌ شمسی‌ رابه‌ عنوان عید و یکی از روزهای تعطیل رسـمی، در نـظر گرفتند(جعفری، همان، 10).

 

نتیجه

برپایی جـشن نوروز در هند، سابقه‌ای طولانی‌ دارد‌ و به دوران حکومت برخی از سلاطین دهلی (602-932 ق)برمی‌گردد. توجه برخی از پادشاهان دهلی‌ به‌ این‌ جشن، نشان ازنـفوذ چـشمگیر فرهنگ و تمدن ایرانی در دربار حکام شبه قاره‌ی هند دارد. به دنبالتأسیس‌ سلسله‌ی‌ تـیموریان‌ هـند در 932 قـ، توجه حکام این سرزمین به جشن نوروز  دو چندان گردید. علاقه‌ی‌ شاه‌زادگان‌ تیموری به فرهنگ و تمدن ایرانی، در کنار حـمایتحکومت صـفوی از بـه قدرت رسیدن و تثبیت حاکمیت‌ فرمانروایان‌ نخست این سلسله، در رونق و رواج جشن نوروز در هـند تـأثیر گذار‌ بود. این‌ امر، با حضور پر شمار و قابلتوجه بزرگان‌ ایرانی‌ در‌ دستگاه حکومتی این سلسله شدت بیشتری یافت.

در زمان‌ سـلطنت اکـبر شاه، جشن نوروز به عنوان جشنی رسمی و حکومتی تلقی شد وبا‌ شکوه‌ و عـظمت هـرچه بیشتر برگزار‌ می‌گردید. این‌ روند، در دوران‌ جهانگیر‌ وشـاه‌ جـهان بـه اوج خود رسید و تبدیل‌ به سنتی درباری شـد. جایگاه جـشن نوروز در دربارحکومت تیموریان هند به اندازه‌ای‌ مستحکم‌ بود، که حتی بی‌مهری او رنگ زیب‌ مـنجر به از مـیان رفتن‌ سنت‌ برگزاری آن در هند نـشد؛ب ه‌ گـونه‌ای‌ که چـندان زمـان زیـادی ازمرگ اورنگ زیب نگذشته بود، که ایـن جـشن مجددا مورد‌ توجه‌ شاهان تیموری قرارگرفت و بخشی‌ از‌ جایگاه‌ پیشین خود را‌ به‌ دسـت آورد. نـفوذ جشن نوروز‌ در‌ شبه قاره‌ی هند به قـدری زیاد بود که حـتی حـاکمان انگلیسی این سرزمین نیز، مجبور شـدند‌ آن‌ را به عنوان یکی از جشن‌های رسمی‌ هند‌ بپذیرند.

 

منابع

الف. فارسی

-آژند، یعقوب، «تیمور گورکان»، دانشنامه‌ی‌ جهان‌ اسلام، ج‌ 8، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلام.

-بابر، ظهیر الدین مـحمد، با بـرنامه، ترجمه‌ی عید الرحیم خانخانان، بمبئی، [بی‌نا]، 1309 ق.

-با یزید بـیات، تذکره‌ی هـمایون و اکـبر، تصحیح محمد هدایت حـسین، تهران، انتشارات‌ اسـاطیر، 1382‌ ش.

-بدائونی، عبد القادر، منتخب التواریخ، ج 1، تصحیح مـولوی احـمد‌ علی‌ صاحب، تهران، انتشارات‌ انجمن‌ آثار‌ ومفاخر فرهنگی، 1380 ش.

-جعفری، یونس، «جشن نوروز‌ در هند»، نامه‌ی پاریسی، سال 10، ش 4، زمستان 1384 ش.

-جهانگیر گورکانی، نور الدین محمد، جهانگیر نـامه(توزک جـهانگیری)، به کوشش محمد هاشم، تهران، بنیادفرهنگ ایران، 1359‌ ش.

-خافی خان، محمد‌ هـاشم خـان، منتخب اللباب، ج 1-2، تـصحیح مـولوی کـبیر الدین‌ احمد‌ و مولوی‌ غـلام‌ قادر، کلکته، [بی‌نا]، 1869‌ م.

-رازپوش، شهناز، «تاریخ تیموریان»، دانشنامه‌ی جهان اسلام، ج 8، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی.

-رای، سوکمار، همایون در ایران، ترجمه‌ی کیوان فروزنده شهرکی، تهران، آرون، 1383 ش.

-سراج عفیف، شمس، تاریخ فیروزشاهی، تصحیح ولایت حـسن، کلکته، انجمن آسـیایی بنگال، 1891 م.

-طباطبایی، غلام حسین خان، سیر المتأخرین، ج 3، لکهنو، منشی نولکشور، [بی‌تا].

-عاقل خـان‌ رازیـ، میر عـلی عـسکری، واقعات عـالمگیری، تصحیح خان بهادر مـولوی حـاجی ظفر حسن، دهلی، [بی‌نا]، 1945 م.

علامی، ابو الفضل، اکبر نامه، ج 1 و 2، تصحیح مولوی آغا احمد علی، کلکته، مطبعه‌ی اردوگائید پریس، 1873 و1877 م.

-فرشته، محمد قاسم هندو شاه استرآبادی، تاریخ فـرشته، ج 1، تـصحیح‌ مـحمد‌ رضا نصیری، تهران، انجمن آثار ومفاخر فرهنگی، 1387 ش.

-قندهاری، محمد عارف، تاریخ اکـبری مـعروف بـه تـاریخ قـندهاری، تصحیح مـعین الدین ندوی و اظهر علیدهلوی، رامپور، کتابخانه‌ی رضا، 1962 م.

-کنبو، محمد صالح، عمل صالح موسوم به شاه جهان نامه، ج 1-2، تصحیح وحید‌ قریشی‌ و غلام یزدانی، لاهور، مجلس ترقی ادبی، 1972-1976 م.

-کهویهامی، پیر غلام حسن، تاریخ حسن، سرینگر، 1954 م.

-گلبدن بانو، گلبدن نامه، به کوشش ایرج افـشار، تهران، بنیاد موقوفات افشار، 1383 ش.

-لاهوری، عبد الحمید، بادشاهنامه، ج 1-2، تصحیح کبیر الدین احمد‌ و عبد الرحیم، کلکته، انجمن آسیاییبنگاله، 1867-1868 م.

-لاهوری، عبد الستار‌ بن‌ قاسم، مجالس جهانگیری، تصحیح عارف نوشاهی و معین نظامی، تهران، میراثمکتوب، 1385 ش.

-مشایخ فریدنی، آزرمیدخت، «بابر»، دانشنامه‌ی زبان و ادب فارسی در شبه قاره، ج 2، تهران، فرهنگستان، 1384 ش.

-معتمد خان بخشی، اقبالنامه‌ی جهانگیری، تصحیح مولوی محمد رفـیع، اللّه‌ آبـاد، [بی‌نا]، 1931‌ م.

-منشی قزوینی، محمد کاظم، عالمگیرنامه، تصحیح مولوی‌ حسین‌ و مولوی عبد الحی، کلکته، [بی‌نا]، 1868 م.

-هروی، نظام الدین احمد، طبقات اکبری، ج 2، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته، انجمن آسیایی بنگاله، 1931 م. E}


ب. لاتین

- tneirO,elbatsnoC dlabihcrA yB. rT,)8661-6561(eripmE lugoM eht ni slevarT,siocnarF,reinreB tnirpeR .

- ihleD,retsoF mailliW yB. dE,)9161-3851(aidnI ni slevarT ylraE‌ .

- ,seivaC nhoJ yB. rT 811-711. p,ylraE,srodassabmA eht fo sllevarT dna segayoV ehT,madA,suiraelO nodnoL .

- ihleD,enivrI mailliW yB. rT,II. loV,)8071-3561(aidnI lugoM ro rogoM oD airotS,oalocciN,iccunaM .

- . 01. loV,0002,nedieL,malsI fo aidepolcycnE ehT,"gnitniap dna koob eht fo stra‌ ehT",. J. D,hgrubxoR‌ 915-715. p .

- 3002,ssergnoc yrotsihnaidnI,aidnI laveideM fo lavitseF turoc a:zoruan,manoop dna. R. N. S,izviR .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه