جشنها و گردهماییها
دربارۀ جشن تیرگان و تیر انداختن آرش در این روز
- تیر ماه
- زیر مجموعه: جشنها و گردهماییها
- جمعه, 27 آبان 1390 20:36
- آخرین به روز رسانی در چهارشنبه, 29 آبان 1392 05:02
- نمایش از جمعه, 27 آبان 1390 20:36
- بازدید: 15418
برگرفته از تارنمای فر ایران
دکتر هوشنگ طالع
دربارۀ ارتباط میان جشن تیرگان و آرش کمانگیر، اختلاف نظرهایی وجوددارد که لازم به شناخت درستتر است.
جشن تیرگان، در روز انقلاب تابستانی، یا بلندترین روز سال قرار دارد. از اینرو، ایرانیان پیش از برآمدن آفتاب به بلندای کوههـا میرفتند، تا به خورشیـد بلنـدترین روز سال یا پایـدارترین خـورشیـد ” ایران زمین“، درود بفرستند. از اینرو، میتوان جشن تیرگان را جشن پایدارترین خورشید ایران زمین نیز نامید.
به دلیل بلند بودن روز و نیز قرار داشتن این روز در آغاز تابستان و فصل گرما، مردمان برای خنک شدن، به یکدیگر آب میپاشیدند و ... رفته رفته، سنت سخت بالا رفتن برفراز کوهها پیش از برآمدن آفتاب، بهدست فراموشی سپرده شد و تراداد (سنت) پاشیدن آب به یکدیگر که میتوانست خود، جشن چند ساعته باشد جانشین آن شد و در دوران شاه عباس، این جشن در هنگامیکه شاه در اصفهان بود، کنار زاینده رود برگزار میشد و هرگاه در شمال ایران بود در کنار دریا. این جشن بهویژه در قریۀ رودسر آن روزگار که مردمان این جشن را با گستردگی و شکوه ویژه برگزار میکردند، برپا میشد.
اما در ارتباط تیرگان و آرش: جشن تیرگان، یادآور تثبیت مرزهای ایران و توران بهوسیلۀ تیر آرش است. بدون هرگونه دودلی، آرش این تیر را در بلندترین روز سال، یعنی در سیو یکم خرداد ماه افکنده است. زیرا سوارانی در پی آن اسب میتاختند و : 1
ایزدان آب و گیاه و مهر فراخ چراگاه [آن تیر را، راهی پدید آوردند.] آنگاه ... مهر فراخ چراگاه آن تیر را راهی پدید آورد.
اشی نیک و بزرگ و ”پارند“ سبک گردونه، باهم از پی آن روان شدند، تا هنگامیکه آن [ تیر] پران بر کوه ” خوانونت“ فرود آمد و در خوانونت به زمین رسید .
با توجه به این که تیر آرش به دور دستها میرفت و ایزدان برای او راه میگشودند و سواران در دنبال آن ”تیر“ اسب میتاختند، میبایست آرش تیر را در روز تیرگان که بلندترین روز سال (پایدارترین خورشید ایران زمین ) است، انداخته باشد.
تثبیت مرزهای ایـران و توران
چنان که میدانیم، با کشته شدن ایرج [ایر] به دست تور [تورج، تورک] و سلم [سرمت، سرمک ]، نبردهای درازمدتِ میان توران و ایـران آغاز شد.
تورها و سلمها یا تورانیان و سلمانیان، از سپاه منوچهر، نبیرۀ ایر [ایرج]، شکست خورند و با کشته شدن تور [تورج] و سلم، تا مدتی جنگ متارکه شد.
با در گذشت منوچهر، تورانیان تجاوز را پیگرفتند و حتا در جنگ، نوذر پسر منوچهر را کشتند.
ولی در اثر شکست در دوران کیقباد، تورانیان مرزبندی دوران فریدون را پذیرفتند. اما این کار نیز مانع پیمان شکنی و تجاوز آنان نشد. داستان پذیرش مرزبندی دوران فریدون از سوی پشنگ، فرمان روای تورانیان، در اسناد و مدارک کهن ایـران این گونه شرح داده شده است :2
...یکـی مرد بینـا دلـی، بـرگزید به ایـران فرستاد، چون آن سـزید
یکـی نامه بنـوشت، ارتنگ3 وار بـرو کـرده، صدگونه رنگ و نگـار
بـه نام خـداونـدِ خـورشید و ماه کـه او داد، بـر آفریـن دستگاه...
گر از تور، بـر ایـر( ج ) نیکبخـت بـد آمـد پدید، از پی تاج و تخت
بـر آن بـر، نمـیرانـد باید سخن نبایـد کـه پـرخاش ماند، به بن...
زخرگاه، تـا مــاورالنهـر بـــر کـه جیحون میانست، اندر گذر4
بـرو بـوم مـا بــود، هنگـام شاه نکـرد انـدر آن مرز، ایر( ج ) نگاه
همان بخش ایر( ج )، بُد ایران زمین کـه از آفریـدون، بـدش آفرین...
کس از ما نبیند، جیحون بـه خواب وز ایـران نیایـد، از ایـن روی آب
مساله تثبیت مرزهای ایـران و توران، در تیریشت، در قالب اسطورۀ زیبای« آرش»، بلورینه شده است.
نام آرش در اوستایی اِرِخش و صفت او ”خشویوی ایشو“ ( سخت کمان یا دارای تیر تیزرو ) است. در پهلوی شِپاکتیر و در مجملالتواریخ والقصص، شیوا تیر و در ویس و رامین، آرش کمانگیر است.5 فخرالدین اسعدگرگانی در منظومۀ ویس و رامین میسراید :
اگـر خـوانند، آرش را کمـانگیـر که از ساری، به مرو انداخت یک تیر
تـو انـدازی، به جـان من زگوراب همی هـر ساعتـی، صد تیـر پرتاب
در پی مصالحه و برای پایان دادن به مناقشههای مرزی، تورانیان میپذیرند که ایرانیان تیری بیفکنند و هر کجای که آن تیر فرود آمد، آن جای مرز ایـران و توران باشد.
آرش، بهترین تیرانداز ایرانی، انجام این کار را میپذیرد. آرش برای این که نگذارد، حتا ذرهای از خاک ایـران زمین نصیب تورانیان گردد، همۀ توش و توان خود را در آن تیر میگذارد :6
آرش ... دست به چلۀ کمان برد، به نیروی خدا داد، تیر از شست رها کرد ... خداوند به باد فرمان داد تا تیر را نگاهداری کند. آن تیر از کوه رویان به دورترین نقطۀ خاور، به فرغانه رسید و به ریشۀ درخت گردکانی که در جهان بزرگتر از آن درختی نبود، نشست. آنجا را مرز ایـران و توران شناختند. گویند از آنجا که تیر پرتاب شد تا بدان جایی که فرونشست، شصت هزار فرسنگ فاصله است.
این اسطوره، با کم یا بیشهایی در تـاریخ طبری و ترجمۀ فارسی آن (تـاریخ بلعمی) و در نوروزنامه خیام و روضه الصفا نیز آمده است :7
مردم روستای تاشقورگان در فلات پامیر، بر این باورند که تیر آرش برتنۀ درختی در این روستا نشسته است. مردم روستای تاشقورتان، این درخت را «درخت آرش» مینامند.
در تیریشت میخوانیم :
تشتر، ستارۀ رایومندِ فرهمند را میستاییم که شتابان به سوی دریای فراخ کرت بتازد، چون آن تیر در هوا پران که آرش تیرانداز ـ بهترین تیرانداز ایـرانی ـ از کوه ایریوخشوث به سوی کوه خواندنت بینداخت...
پس آنگاه، ] ایزدانِ[ آب و گیاه و مهر فراخ چراگاه، آن ] تیر[ را راهی پدید آوردند.
آنگاه... مهر فراخ گردونه ـ آن ]تیر[ را راهی پدید آورد.
اشی نیک و بزرگ و «پارند» سبک گردونه، با هم از پی آن روان شدند تا هنگامیکه آن ]تیر[ پران بر کوه «خوانونت» فرود آمد و درخوانونت به زمین رسید.
جشن تیرگان، یادآور روز تثبیت مرز ایـران و توران وسیلهای تیرآرش است. بدون تردید میبایست، آرش این تیر را در بلندترین روز سال، یعنی در سی و یکم خرداد ماه افکنده باشد؛ اما در دورۀ ساسانیان، در اثر نامگذاری روزهای سال، این تـاریخ به روز تیرگان از ماه تیرماه (سیزدهم تیرماه) تغییر روز داده است.
بدینسان، مرز ایـران و توران تعیین وتثبیت شد. اما تورانیان، عهد شکستند و تجاوز را پی گرفتند و این نبردها تا پایان دورۀ پادشاهی کیخسرو ادامه داشت و با کشته شدن افراسیاب، یعنی پیروزی قاطع ایرها بر تورها، پایان گرفت.
در هر دو دوره، آغازگر جنگ تورانیان بودند و نبرد ایـرانیان تدافعی بود. پس از شکست پشنگ از کیقباد، تورانیان در خواست آشتی میکنند. کیقباد میگوید :8
چنین داد پـاسخ کـه دانی درست که از ما نبـد، پیش دستـی نخست
زتـور انـدر آمـد، نخستین ستـم که شاهی چو ایر(ج)، شد از تختکم
بدیـن روزگـار انـدر، افـراسیاب بیـامـد به تیـزی و، بگذاشـت آب
شنیدی کـه باشاه نـوذر چه کـرد دلِ دام و دد شـد، پر از داغ ودرد...
زکـردار بـد، گـرپشیمان شـوید به نوی زسـر، بـاز پیمـان شـویـد
مـرا نیست از کینـه و آز، رنـج بسیچیــدهام، در سـرای سپنـج
شمـا را سپـردم، از آن روی آب مگـر یـابـد، آرامش افـراسیــاب
اما چنان که اشاره شد، تورها آرام نمیگیرند و در پی هر مصالحه، پس از تجدید قوا، تجاوز بر سرزمین ایرها را پی میگیرند. تا در هم میشکنند و در نتیجه، چند سالی آرامش برقرار میشود.
سرانجام نخستین دورۀ جنگهای ایـران و توران با پیروزی قاطع ایرها بر تورها در حدود سال 1825 پیش از میلاد پایان میگیرد. یعنی کمابیش 60 سال پیش از آغاز هزارۀ دهم و زایش زرتشت.
برپایۀ شاهنامه، نبردهای درازمدت ایـران و توران با گرفتار شدن افراسیاب (نماد حاکم بر تورانیان) برای بار دوم و کشته شدن او و برادرش گرسیوز (نماد هیات حاکمۀ توران)، پایان مییابد.
اما چند دهۀ بعد، جنگ به دنبال پذیرش آیین زرتشت از سوی ایـرانیان، با یورش چند بارۀ تورانیها پی گرفته میشود.
به دنبال دستگیری افراسیاب، کیفر خواست علیه او به عنوان نماد حاکم بر تورانیان خوانده میشود : 9
زخون بـرادرت، گـویـم نخسـت کـه هـرگز، بلای مهـان را نجست
دگر، نـوذر نـامـور شهـریــار کـه از تخم ایر( ج )، بد او یـادگار
زدی گردنـش را، بـه شمشیر تیز برانگیختـی، از جهـان رستخیز
سه دیگر، سیاوش کهچون او سوار نبنـدد کمـر، نیـز یـک نـامدار
بـریدی سـرش، چون سر گوسفند همـی بر گذشتی، ز چـرخ بلند...
بـه کـردار بد، تیــز بشتـافتـی مکـافـات آن بـد، کنـون یـافتی
در کیفرخواست صادره، نخستین گناهِ افراسیاب که بدون تردید بزرگترین آن نیز هست، کشتن برادر است. اگر چه، برادر او تورانی است و نه ایـرانی.
اَغریرثِ (به معنای دارندۀ گردونۀ پیشتاز)، پسر پشنگ و برادر افراسیاب است. از وی با صفت « نَرَوَ» به معنای نر، دلیر، مرد و پهلوان، نیز یاد شده است. البته پارهای از پژوهشگران « نَرَوَ» را نام خانوادگی وی میدانند و میان او و افراسیاب، خویشاوندی قایل نیستند.
در اوستا و دیگر متنهای دینی، از او به خوبی یاد شده و به او درود فرستاده شده است. در پهلوی اغریرث را «گُوپَت شاه» یا «گُوبَد شاه» مینامند و با توجه به بندهش، وی از جاودانان دین زرتشتی است...
در شاهنامه، وی سردار لشگر تورانیان است. اما برخلاف برادرش، گرسیوز، به ایـرانیان مهر میورزد و دوستدار ایـرانیان است. سرانجام نیز جان خود را بر سر دوستاری ایـرانیان میگذارد. حکم این چنین صادر میشود :
کنون، روز پاد افرۀ، ایزدیست مکافـات بـد را، ز یزدان بدی است
زکردار بـد، بـر تنـش بـدرسیـد مجـوی ای پسـر، بنـد بد را کلید
چـه جـویـی، ندانی که از کـار بد بـه فرجـام، بر بدکنش، بد رسد
شهنشه کـه بـا فـر یـزدان بـود همه خشم او، بنـد و زنـدان بود
چو خون ریـز گـردد، بماند نـژند مکـافـات یـا بـد، ز چـرخ بلنـد
چنین گفت مـوبـد، بـه بهرام تیز کـه خـون سـر بـیگناهان، مریز
نگهکن که تن، خود ابا سرچهگفت که با مغزت ای سر، خرد باد جفت
1ـ تیر یشت
2- شاهنامه فردوسی
3- ارتنگ به مفهوم نوشتار همراه با نقاشی است . ارتنگ یا ارژنگ مانی نیز همین است .
4- در پارهای از نسخههای شاهنامه: ز جیحون تا ماوراالنهر بر / که جیحون میانجی است، اندر گذر، نقل شده است.
5- این نام به صورت ”ایرش“ یا ” ایرج“ همسان است و ” ایرک“ نیز به همان معنا است.
6- آثار الباقیه ـ چاپ زاخو ـ رویه 220 ـ لایپزیک 1923 میلادی
7-” تاشقورگان“ : مرز ایران و توران ـ نادره بدیعی ـ ماهنامۀ در آستانۀ فردا ـ سال ششم ـ 1380 شمارۀ 55
8و9و10 ـ شاهنامه فردوسی