فروزش 1
پرتو فرهنگ ایران در تمدن جهان
- فروزش 1
- نمایش از سه شنبه, 31 خرداد 1390 21:03
- بازدید: 4914
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره يكم (زمستان 1387) - رویه 12 تا 13
دکتر محمود امامی نایینی
جای خوشوقتی است که نام ایران و منزلت والای فرهنگ دیرینهی آن همواره سردفتر آثار تحقیقی دانشمندان و محور کار پژوهندگان تاریخ و ادب فارسی و تمدن جهانی بوده است.
قوم ایرانی، در تاریخ تمدن جهان، دارای مقامی شامخ است و کمتر ملتی در تکوین تمدن گیتی، بدین حد سهیم تواند بود. اگرچه آثار مکتوب علمی و تاریخی مردم این سامان، بر اثر حوادث نامساعد روزگار، چنانکه بوده، برجای نمانده است و مآخذ موجود در مسایل مربوط به ایران قدیم، بیشتر آثار تاریخنویسان یونانی است که متأسفانه اغلب خالی از تعصب نبوده و در بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف تعمد داشتهاند، با این وجود، مطالعهی دقیق آثار ایشان راجع به ایران، ستایشنامهای افتخارآمیز از فرهنگ و سجایای مردمی را که به راستی و درستی و عمرانگری و قدرت سازماندهی و استعداد مدیریت موصوفاند، ارایه مینماید.
علاوه بر آن، جویشها و یابشهای قرن اخیر که از سوی عدهای از دانشمندان باستانشناس به عمل آمده، گوشههایی از تمدن و فرهنگ این سرزمین را به شایستهگی آشکار ساخته و برای شناختهای آینده، امید فراوان ایجاد کرده است.
بدیهی است پژوهشها و یابشهایی که در این زمینه صورت گرفته است نسبت به آنچه باید صورت گیرد، مانند مشت در برابر خروار است، معهذا از همین مقدار این نتیجه حاصل میشود که سابقهی دیرینهی مدنیت ایرانی، اثرهای بسیار بر تمدن امروزی داشته و پیشرفتهای خیرهکنندهی جهان امروز، به حد زیادی مرهون علوم و اندیشههای نافذ ایرانی است.
در ازمنهی باستانی تماس فیثاغورث، حکیم نامدار یونان با متفکران ایرانی، اندیشهی دانشوران این مرز و بوم را به یونان برد و نیز مسافرت پلوتن، مؤسس فلسفهی افلاطونیان جدید در عهد ساسانیان به ایران، مغربزمین را از فکر و فلسفهی ایرانی برخوردار ساخت.
حملهی اسکندر به ایران و انقراض سلسلهی هخامنشی و حکومت اسکندر و جانشینانش بر ایران، در عین حال فرصت مساعدی برای انتقال میراث فرهنگ این سرزمین به یونان و در نتیجه به اروپا پیش آورد، زیرا یونانیان پس از قرنها به آرزوی دیرپای خویش رسیدند و بر کشوری وسیع و آباد با تشکیلاتی بینظیر که هرگز در جهان مانند آن بهوجود نیامده بود، دست یافتند و اقتباس روش حکومت و کشورداری هخامنشی، پیشرفتهای جنگی و فرهنگی را برای آنان میسر ساخت و به قول پرفسور ج. وایلیف:
«باید کاملاً در نظر داشت که سرعت واقعی پیشرفت اسکندر و اثرهای آن در زمینهی فرهنگی تا حد زیادی معلول تهیهی زمینهی مساعد به وسیلهی هخامنشیان بود و اسکندر، سازمانهای ارتباطی و اداری و درباری ایشان را سرمشق قرار داد».
در مدت نزدیک به یک قرن، فرهنگ و هنر ایرانی در زمینههای امور کشوری و ترتیبات لشکری، راهسازی، ارتباط، عمران و آبادی و غیره فکر سلوکیدها را مسخر کرد و آنان را مغلوب تمدن ایرانی ساخت، به طوریکه محققان معاصر نه تنها قایل به اثرهای شگرف تمدن ایران بر یونان هستند بلکه اصولاً عقیده دارند که: «از لحاظ تاریخ مدنیت عمومی جهان، تاریخ اسکندر مقدونی جزوی از تاریخ ایران است و دورهای که عصر طلایی یونان نام دارد در واقع دنبالهی منطقی تاریخ ایران و نتیجهی توسعهی فرهنگ ایرانی است».
از آنجایی که تمدن امروز مغربزمین برگرفته از تمدن قدیم یونان است در نتیجه کلیهی تأثیرهای فرهنگ ایرانی، از راه یونان، در تمدن اروپا و دنیای متمدن امروز منعکس گردیده است.
ساختن و پرداختن سریع پلهای استوار بههنگام لشکرکشیها و نیز حفر کانالهای بزرگ نظیر کانال سوئز که به همت ایرانیان حفر شد و ایجاد بناهای با شکوه، ذوق و هنر و احاطهی مهندسان ایرانی را بر مسایل ریاضی و فنی نشان میدهد. آموزشگاههای درباری هخامنشی را باید نقطهی شروع کار سازمانی آموزش و پرورش جهان دانست و تا جاییکه اطلاع داریم اولین دانشکدهی پزشکی جهان به وسیلهی ایرانیان در مصر تأسیس شد و دانشکدهی معروف گندیشاپور در عهد ساسانیان سرمشق شایستهای برای تمام مدارس عالی جهان شناخته شده است.
در عهد اسلامی، دانش و اندیشهی ایرانی، در تکوین تمدن اسلامی رکن عمدهای بهشمار آمده است و نقش اصلی را در ایجاد و حفظ و تقویت آن به عهده گرفت و در ریاضیات و نجوم و طب و شیمی و هنرهای زیبا و غیره، مشعلدار فرهنگ متعالی اسلامی گردید. و بنا به قول گریستون میتوان گفت: «ایران فقط مشعلدار علم نبوده بلکه مشعل خود را به اروپا سپرده و این مشعل هنوز با نوری درخشانتر از همیشه میسوزد». در این ارتباط و انتقال، غیر از سهمی که متوجه جهانگردان و بازرگانان و جریان جنگهای صلیبی و غیر آنها میشود باید از آدلهارد، پارسای انگلیسی که شاگرد مدرسههای اسلامی اسپانیا بود و آثار محمد خوارزمی فرزند موسا و ابومعشر بلخی را در اوایل قرن ششم هجری ترجمه کرد و در انگلستان انتشار داد و نیز از ژرار ایتالیایی که حدود هشتاد کتاب از جمله کتاب «منصوری» و بخشی از «حاوی» نوشتهی زکریای رازی و «قانون» ابنسینا و «موسیقی» فارابی و «جبر و مقابله»ی محمد خوارزمی را در اروپا منتشر ساخت و همچنین از آلبرت بزرگ که در قرن هفتم هجری با عبا و عمامه در پاریس کتابهای فارابی و ابنسینا و غزالی را میآموخت و نیز از همراهی فردریک، پادشاه آلمان، که به دستور وی کتابهای زیادی، از جمله قانون ابنسینا از عربی به لاتین ترجمه شده یاد کرد. این کتابها که قرنها در دانشگاههای ایتالیا و فرانسه و انگلستان و آلمان و غیره تدریس میشد، ضمن اینکه موجب انتقال فرهنگ اسلام و ایران به اروپا گردید، زمینه را برای نهضت فرهنگی اروپا فراهم ساخت و تمدن امروزی جهان غرب را بنیاد نهاد. و نیز رایحهی دلانگیز شعر و ادب فارسی، که مشام جان جهانیان را معطر ساخته، و تارهای روح عالمیان را در شرق و غرب گیتی تکان داده است و نام نامی گویندگان و نویسندگان این دیار را آشنای خاطر نازکخیال و ذوق زیباشناس مردم اهل دل قرار داده، خود مفصلی است که در این مجمل نمیگنجد.
برگرفته از: پیشگفتار کتاب «... که از باد و باران...»
پینوشتها:
کتاب «میراث ایران» تألیف سیزده تن از خاورشناسان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، شمارهی 54، ص 17، مقالهی «ایران و دنیای قدیم».
همان، به نقل از شمارهی 14 مارس 1925 مجلهی Nouvelles Litteraires
همان، مقالهی «علم ایرانی» به قلم سیزیل الگود، ص 480.
سیدحسن تقیزاده، مقالهی «تحقیقات علمای مغرب در باب ممالک شرقی»، مندرج در نشریهی شمارهی 3 انجمن فلسفه و علوم انسانی ایران، خردادماه 1345.