هنر
پیشینۀ پیدایی موسیقی ـ 4 - پژوهشی علمی ـ ادبی در حوزه موسیقی
- هنر
- نمایش از جمعه, 23 دی 1390 18:24
- بازدید: 3935
برگرفته از روزنامه اطلاعات
دکتر محمدحسن ابریشمی
به نوشته همو (ص 197): «موسیقی سرود را گویند، و موسیقیان سرود گوینده را گویند و موسیقار آلتی که بدان سرود گویند». نخبشی شرحی مشابه داستان و تعاریف مزبور در طوطینامه (ص 131-133) آورده که متن اصلی آن به زبان سنسکریت بوده و خود به فارسی ترجمه کرده است: «... چوبی را خم داد و آن روده دروببست، آلتی شد از آلات موسیقی... تا به چنگ و رباب رسید. اما اغلب این کار از شیطان است، و او هنوز هم در این کار است. چنین گویند که چون شیطان مَندَل ساخت... گفت بر قومی میخندم که بر این آواز خوشحال خواهد شد».
در افسانههای ایرانی و برخی از متون کهن فارسی نیز گاهی از نوازندگی پریان و ملاهی شیاطین سخن رفته است. از باب نمونه در «قصۀ بلقیس و هدهد» در تفسیر سورآبادی، نوشته ابوبکر عتیق نیشابوری (وفات 494)، ضمن وصف عظمت سپاهیان سلیمان نبی(ع)، آمده است: «... ولشکریان شیاطین از دیگر سو مصاف برکشیدند... و لشکر پریان در هوا بیستادند، طبل و بوق و صنج میزدند...» (ص 290). همو، در «قصه دجال» از خیل سروصدای آلات مزبور (جمع اسامی هر یک به سیاق عربی) در اطراف مسیر حرکت دجال (از جهودزادگان مدینه) سخن گفته است: «چون قیامت نزدیک آید دجال... همی آید، خلق فتنه ]گمراه، مفتون[ وی گردند که آواز ملاهی و طبول و بوقات و صنوج شنوند که با وی بود...» (ص 294).
برخی از عارفان و شاعران نیز اشاراتی در باب چگونگی پیدایی موسیقی دارند. در این میان گفتار نغز و بسی دلنشین مولانا جلالالدین محمد بلخی، در باب ریشهیابی اصل و اساس موسیقی، حدیثی شنیدنی و خواندنی است که در مثنوی معنوی (دفتر چهارم، ابیات 729-739) در مَطلعِ داستان «سبب هجرت ابراهیم ادهم قدسالله سره و تَرک مُلک خراسان» نقل کرده است:
... او همی دانست کآن کو عادل است
فارغ است از واقعه ایمن دل است
عدل باشد پاسبان کامها
نه به شب چوبک زنان بر بامها
لیک بُد مقصودش از بانک رباب
همچو مشتاقان خیال آن خطاب
نالۀ سُرنا و آوای دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل
پس حکیمان گفتهاند این لحنها
از دوار چرخ، بگرفتیم ما
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خَلق
میسرایندش به طنبور و به حَلق
مؤمنان گویند کآثار بهشت
نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزای آدم بودهایم
در بهشت آن لحنها بشنودهایم
گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آمد از آنها چیزکی
لیک چون آمیخت با خاک کرب
کی دهند این زیر و این بم آن طرب
آب چون آمیخت با بول و گمیز
گشت ز آمیزش مزاجش تلخ و تیز...
مولانا در ابیات مزبور، بدواً به نقل شنیدههای خود در باب پیدایی موسیقی مبتنی بر اظهارنظر حکما و فلاسفه پرداخته و در پی آن قول و عقیده مؤمنان در این باب و نیز چرایی گرایش انسان به موسیقی را بیان کرده است. برخی از حکمای اسلامی از قبیل فارابی، به اقوال فلاسفه یونانی از قبیل فیثاغورث با عبارات مختلف، قریب به این مضمون و مفهوم، اشاره کرده اند:
«اِنَّ فیثاغورثَ صَعَدَ یَوماً اِلَی السَّماءِ، وَسَمِعَ صَوتَ الکُراتِ وَالکَواکِبِ، فَرَجَعَ اِلَی الأرضِ وَ وَضَعَ عِلمَ الموسیقی»یا«علم الموسیقیا». حکیم یونان (فیثاغورث) روزی به آسمان صعود کرد و صدای گردش افلاک و ستارگان را شنید، آنگاه چون به زمین بازگشت علم موسیقی را تنظیم و تدوین کرد».
البته ملاصدرا نیز در کتاب معروف اسفار، در مجلدات پایانی،به تفصیل از عشق سخن گفته و آن را(عشق را)علت دَوَران اجرام سماوی میداند. وی برای عشق، نوعی معرفت و نوعی وجود قائل میشود و به هر حال بدین ترتیب به موضوع دوران کرات و کواکب و صدای چرخش آنان مفهوماً توجه داشته است.8
2ـ روایت منظوم داراب هرمزدیار
روایت دوم، در حدود پانصد سال بعد از گردیزی، در قرن دهم هجری، در روایات داراب هرمزدیار (منسوب به زرتشت بهرام پژدو، ظاهراً اهل روستای مژنآباد کنونی در شهرستان خواف9) آمده است، که به قول کریستن سن (ج1، ص 228)، حکایتی مفصل از ماجرای تهمورث با اهرمن، سروده قرن 16 میلادی، در بحر متقارب، از روی الگوی شاهنامۀ فردوسی است، که از نظر ادبی ارزش اندکی دارد.
پینوشت:
8. از دوست فرزانه و نویسنده توانا آقای جلال رفیع سپاسگزارم که مطالب مولوی و فارابی و ملاصدرا را چندیقبل تلفنی یادآور شده و دستنوشته خود را نیز مرحمت کردند.
9. رحیم عفیفی، اردویرافنامۀ منظومِ زرتشت بهرام پژدو، مشهد، چاپخانۀ دانشگاه مشهد، 1343، پیشگفتار، ص پنج، نه، بیست و یک.