سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان چکیده ای از زندگینامه مولانا

نام‌آوران ایرانی

چکیده ای از زندگینامه مولانا

 سرزمین ایران از دیرباز مهد تفکرات عرفانی و تأملات اشراقی بوده است.از اینرو در طی قرون و اعصار، نام آوران بیشماری در عرصه عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است. یکی از این بزرگان نام آور حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است. او در ششم ربیع الاول سال 604هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر او، مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده است و نیز او را با لقب سلطان العلماء یاد کرده اند.بهاءولد از اکابر صوفیه و اعاظم عرفا بود. وی در علم عرفان و سلوک سابقه ای دیریه داشت و از آن رو که میانه خوشی با قیل و قال و بحث و جدال نداشت و علم و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست و نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی، پرچمداران کلام و جدال با او از سر ستیز در آمدند. از آن جمله فخرالدین رازی استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. به درستی معلوم نیست که سلطان العلماء در چه سالی از بلخ کوچید. به هر حال جای درنگ نبود. جلال الدین محمد 13سال داشت که سلطان العلماء رخت سفر بر بست و بلخ و بلخیان را ترک گفت و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته به شهر خویش باز نگردد. پس شهر به شهر و دیار به دیار رفت و در طول سفر خود با فرید الدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت. بالاخره علاءالدین کیقباد،  قاصدی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد.
سرانجام شمع وجود سلطان العلماء در حدود سال 628 هجری قمری خاموش شد و در دیار قونیه به خاک سپرده شد. درآن زمان مولانا جلال الدین گام به بیست و پنجمین سال حیات خود می نهاد. مریدان گرد او ازدحام کردند و از او خواستند که بر مسند پدر تکیه زند و بساط وعظ و ارشاد بگسترد.
سید برهان الدین محقق ترمذی مرید صدیق و پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی ناگهان بار سفر بربست تا به دیدار مرشد خود سلطان العلماء در قونیه برسد. شهر به شهر راه پیمود تا اینکه به قونیه رسید و سراغ سلطان العلما را گرفت غافل از آنکه او یکسال پیش ازاین، خرقه تهی کرده و از دنیا رفته بود.
وقتی که سید نتوانست به دیدار سلطان العلماء نائل شود رو به مولانا کرد و گفت در باطن من علومی است که ا ز پدرت به من رسیده است. این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شود.
مولانا نیز به دستور سید به ریاضت پرداخت و مدت نه سال با او همنشین بود و پس از آن برهان الدین رحلت کرد. 

 

طلوع شمس
مولانا در آستانۀ چهل سالگی، به تمام معنی، عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و عامه مردم از وجود او بهره ها می بردند؛ تا اینکه قلندری گمنام و ژنده پوش به نام شمس الدین محمد بن ملک داد تبریزی روز شنبه 26 جمادی الآخر سنه 642 هجری قمری به قونیه آمد و با مولانا برخورد کرد و آفتاب دیدارش قلب و روح مولانا را بگداخت و شیدایش کرد. و این سجاده نشین با وقار و مفتی بزرگوار را سرگشته کوی و برزن کرد تا بدانجا که خود، حال خود را چنین وصف می کند:
          زاهد بودم ترانه گویم کردی            سر حلقۀ بزم و باده جویم کردی
          سجاده نشین با وقاری بودم             بازیچۀ کودکان کویم کردی
چگونگی پیوستن شمس به مولانا
روزی مولوی از راه بازار به خانه باز می گشت ناگهان عابری نا شناس ا زمیان جمعیت پیش آمد گستاخ وار عنان فقیه و مدرس پر مهابت شهر را گرفت و در چشمهای او خیره شد و گستاخانه سؤالی بر وی طرح کرد: صراف عالم معنی، محمد (ص) برتر بود یا بایزید بسطام ؟
مولانا که عالی ترین مقام اولیا را از نازلترین مرتبۀ انبیا هم فروتر می دانست با لحنی آکنده از خشم جواب داد: محمد(ص) سر حلقۀ انبیاست بایزید بسطام را با او چه نسبت؟
اما درویش تاجر نما که به این سخن قانع نشده بود بانگ برداشت: پس چرا آن یک ( سبحانک ما عرفناک) گفت و این یک ( سبحانی ما اعظم شأ نی ) به زبان راند؟
مولانا لحظه ای تأمل کرد و گفت: با یزید تنگ حوصله بود به یک جرعه عربده کرد. محمد دریانوش بود به یک جام، عقل و سکون خود را از دست نداد. مولانا این را گفت و به مرد ناشناس نگریست. در نگاه سریعی که بین آنها رد وبدل شد بیگانگی آنها تبدیل به آشنایی گشت. نگاه شمس به مولانا گفته بود از راه دور به جستجویت آمده ام اما با این بار گران علم و پندارت چگونه به ملاقات الله می توانی رسید؟ آنگاه مولانا به او پاسخ داده بود: مرا ترک مکن درویش و این بار مزاحم را از شانه هایم بردار.
پیوستن شمس به مولانا در حدود سال 642 هجری قمری اتفاق افتاد و چنان او را واله وشیدا کرد که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف وسماع پرداخت و از آن زمان طبع ظریف او در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پر شور و حال عرفانی پرداخت. شمس به مولانا چه گفت و چه آموخت و چه فسانه و فسونی ساخت که سراپا دگرگونش کرد، معمایی است که « کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را». اما واضح و مبرهن است که شمس مردی عالم و جهاندیده بود. و برخی به خطا گمان کرده اند که او از حیث دانش و فن بی بهره بوده است. مقالات او بهترین گواه بر دانش و اطلاع وسیع او بر ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است.
غروب موقت شمس
رفته رفته آتش حسادت مریدان خام، زبانه کشید. آنها می دیدند که مولانا، مرید ژنده پوشی گمنام گشته و هیچ توجهی به آنان نمی کند. از این رو، فتنه جویی را آغاز کردند و در عیان و نهان به شمس ناسزا می گفتند و همگی به خون شمس تشنه بودند.
شمس از گفتار و رفتار گزندۀ مریدان خودبین و همچنین تعصّب کور و آتشین قونویان رنجیده شد و چاره ای جز کوچ ندید. از این رو در روز پنجشنبه 21 شوّال سال 643 قونیه را به مقصد دمشق ترک گفت.
شمس در حجاب غیبت فرو شد و مولانا نیز در آتش هجران او بی قرار و ناآرام گشت. مریدان که دیدند رفتن شمس نیز مولانا را متوجه آنان نساخت لابه کنان نزد او آمدند و پوزش ها خواستند. 
مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه گروهی به دمشق فرستاد تا شمس را به قونیه باز گردانند. سلطان ولد هم به فرمان پدر سفر را آغاز کرد و پس از تحمل سختی های راه، سرانجام، پیک مولانا به شمس دست یافت و با احترام پیغام جان سوز او را به شمس رساند و آن آفتاب جهانتاب عزم بازگشت به قونیه نمود. سلطان ولد به شکرانۀ این موهبت یک ماه پیاده در رکاب شمس راه پیمود تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رها شد.
غروب دائم شمس
مدتی کار بدین رویه سپری شد تا اینکه دوباره آتش حسادت مریدان خام، شعله ور شد. توبه شکستند و آزار شمس را از سر گرفتند. شمس از رفتار و کردار نابخردانۀ این مریدان رنجیده خاطر شد تا بدانجا که به سلطان ولد شکایت کرد:
           خواهم این بار آنچنان رفتن         که نداند کسی کجایم من 
          همه گردند در طلب عاجز           ندهد کس نشان ز من هرگز 
          چون بمانم دراز، گویند این          که ورا دشمنی بکشت یقین
او چندین بار این سخنان را تکرار کرد و سرانجام بی خبر از قونیه رفت و ناپدید شد. بدینسان، تاریخ رحلت و چگونگی آن بر کسی معلوم نگشت.
شیدایی مولانا
مولانا در فراغ شمس نا آرام شد و یکباره دل از دست بداد و روز و شب به سماع و رقص پرداخت و حال زار و آشفتۀ او در شهر بر سر زبانها افتاد.

 

 این شیدایی او بدانجا رسید که دیگر قونیه را جای درنگ ندید و قونیه را به سوی شام ودمشق ترک کرد. مولانا در دمشق هر چه گشت شمس را نیافت و ناچار به قونیه بازگشت.
در این سیر روحانی و سفر معنوی هر چند که شمس را به صورت جسم نیافت ولی حقیقت شمس را در خود دید و دریافت که آنچه به دنبال اوست، در خود، حاضر ومتحقق است. این سیر روحانی د ر او کمال مطلوب پدید آورد. مولانا به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت و پیر و جوان و خاص و عام همانند ذره ای در آفتاب پر انوار او می گشتند و چرخ می زدند. مولانا سماع را وسیله ای برای تمرین رهایی و گریز می دید. چیزی که به روح کمک می کرد تا در رهایی از آنچه او را مقید در عالم حس و ماده می دارد، پله پله تا بام عالم قدس عروج نماید.
چندین سال بر این منوال سپری شد و باز حال و هوای شمس در سرش افتاد و عازم دمشق شد ولی هرچه کوشید شمس را نیافت سر انجام چاره ای جز بازگشت به دیار خود ندید.
صلاح الدین زرکوب
مولانا بنا بر عقیدۀ عارفان و صوفیان بر این باور بود که جهان هرگز از مظهر حق خالی نگردد و حق درهمۀ مظاهر پیدا و ظاهر است و اینک باید دید که آن آفتاب جهانتاب از کدامین کرانه سر برون می آورد و از وجود چه کسی نمایان می شود؟
روزی مولانا از حوالی زرکوبان می گذشت از آواز ضرب ایشان حالی در وی ظاهر شد و به چرخ در آمد شیخ صلاح الدین به الهام از دکان بیرون آمد و سر در قدم مولانا نهاد و از وقت نماز پیشین تا نماز دیگر با مولانا در سماع بود.
بدین ترتیب بود که مولانا شیفتۀ صلاح الدین شد و شیخ صلاح الدین زرکوب توانست این لیاقت و شایستگی را در خود حاصل کند و جای خالی شمس را تا حدودی پر سازد. صلاح الدین مردی عامی و امّی از مردم قونیه بود و پیشۀ زرکوبی داشت و از علم و سواد بی بهره بود. مولانا زرکوب را خلیفۀ خود ساخت و حتی سلطان ولد را با آن همه مقام علمی سفارش اکید کرد که باید حلقۀ ارادت زرکوب را به گوش کند. هر چند سلطان ولد تسلیم سفارش پدر خود بود ولی در عین حال مقام خود را به ویژه در علوم و معارف برتر از زرکوب می دانست. اما سر انجام به فراست دریافت که معلومات و معارف ظاهری نمی تواند چاره ساز مشکلات روحی و معضلات معنوی باشد. او با این تأمل، خود بینی را کنار گذاشت و از سر صدق و صفا، مرید زرکوب شد. صلاح الدین زرکوب نیز همانند شمس تبریزی، مورد حسادت مریدان واقع می شد اما به هر حال مولانا مدت ده سال با وی مؤانست و مصاحبت داشت تا اینکه زرکوب بیمار شد و سرانجام نیز خرقه تهی کرد و در قونیه دفن شد.
حسام الدین چلبی
حسام الدین چلبی از اکابر عرفا و مرید صدیق مولانا بود. مولانا با او نیز ده سال مجالست داشت. پیش از آغاز نظم دفتر دوم مثنوی، مولانا پسر جوانش علاءالدین محمد را که سی و شش سال داشت از دست داد و از شدت تأثر، بر جنازۀ او حاضر نشد. درست است که بین علاءالدین با پدر در این ایّام اختلافاتی وجود داشت اما بدون شک این اختلافات مانع از تأثر شدید پدر در مرگ فرزند نشد. به این ترتیب مدت دو سال نظم مثنوی متوقف شد و در سال 662 هجری قمری مجدداً آغاز شد.
حسام الدین نزد مولانا مقامی والا و عزیز داشت. تا بدانجا که آورده اند: روزی مولانا با جمع اصحاب به عیادت چلبی می رفت در میان محله سگی برابر آمد، کسی خواست او را برنجاند فرمود که سگ کوی چلبی را نشاید زدن. همچنین آورده اند که از حضرت خداوندگار ( مولانا ) پرسش کردند که از این سه خلیفه و نایب کدامین اختیار است؟ فرمود: مولانا شمس الدین به مثابت آفتاب است و شیخ صلاح الدین درمرتبۀ ماه است و حسام الدین چلبی میانشان ستاره ایست روشن و رهنما.

 

آثار مولانا
آثار کتبی مولانا را به دو قسمت ( منظوم و منثور ) می توان تقسیم کرد. آثار منظوم:
1- مثنوی: کتابی است تعلیمی و درسی در زمینۀ عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف و مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب معروف شده. مثنوی از همان آغاز تألیف در مجالس رقص و سماع خوانده می شد و حتی در دوران حیات مولانا طبقه ای به نام مثنوی خوانان پدید آمدند که مثنوی را با صوتی دلکش می خواندند.
به مناسبت ذکر نی 18 بیت نخست مثنوی را نی نامه گفته اند. نی نامه حاوی تمام معانی و مقاصد مندرج در شش دفتر است به عبارتی همۀ شش دفتر مثنوی شرحی است بر این 18 بیت.
2- غزلیات: این بخش از آثار مولانا به کلیات یا دیوان شمس معروف گشته است. زیرا مولانا در پایان و مقطع بیشتر آنها، به جای ذکر نام یا تخلص خود به نام شمس تبریزی تخلص کرده. به احصای نیکلسن مجموعۀ غزلیات مولانا حدود 2500 غزل است.
3- رباعیات: معانی و مضامین عرفانی و معنوی در این رباعیها دیده می شود که با روش فکر و عبارت بندی مولانا مناسبت تمام دارد. اما روی هم رفته رباعیات به پایۀ غزلیات و مثنوی نمی رسد و متضمّن 1659 رباعی است.
آثار منثور:
1- فیه ما فیه: این کتاب مجموعۀ تقریرات مولانا است که در مجالس خود بیان کرده است و پسر او بهاءالدین یا یکی دیگر از مریدان یادداشت کرده. فیه ما فیه در موارد کثیر با مثنوی مشابهت دارد اما نسبت به مثنوی مفهوم تر و روشن تر است زیرا این اثر نثر است و کنایات شعری را ندارد.
2- مکاتیب: این اثر به نثر و مشتمل بر، نامه ها و مکتوبات مولانا به معاصرین خود است.
3- مجالس سبعه: و آن عبارتست از مجموعۀ مواعظ و مجالس مولانا. یعنی سخنانی که به وجه اندرز و به طریق تذکیر بر سر منبر بیان فرموده است.

وفات مولانا
مدتها بود جسم نحیف و خستۀ مولانا در کمند بیماری گرفتار شده بود و سرانجام این آفتاب معنا درپی تبی سوزان در روز یکشنبه پنجم جمادی الآخر سال 672 هجری قمری رحلت فرمود.
در آن روز پر سوز، سرما و یخبندان در قونیه بیداد می کرد و دانه های نرم و حریرین برف در فضا می رقصیدند و بر زمین می نشستند. سیل پر خروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی می گوید:« بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند » و چهل شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود.
آری چنین بود زندگی مولانا که برای وصول به عشق واقعی، برای نیل به از خود رهایی در مقام فنا و بالاخره برای سیر تا ملاقات خدا، که راه آن در فراسوی پله های حس و عقل و ادراک عادی انسانی است، از زیر رواقهای غرور انگیز مدرسه و از فراز منبری که در بالای آن آدمی آنچه را خود بدان تن در نمی دهد از دیگران مطالبه می کند، خیز برداشت و با حرکتی سریع و بی وقفه پله پله نردبان نورانی سلوک را یک نفس تا ملاقات خدا طی کرد. یک نفس اما در طول مدت یک عمر شصت و هشت ساله که برای عمر تاریخ یک نفس هم نبود.

 

فهرست منابع:

1- شرح زندگانی مولوی، به قلم استاد بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات تیرگان.

2- پله پله تا ملاقات خدا، تألیف دکتر عبدالحسین زرّین کوب، انتشارات علمی.

3- شرح جامع مثنوی معنوی، تألیف کریم زمانی، دفتر اول، انتشارات اطلاعات.

 

کتاب‌های منتشره درباره‌ی مولانا 

 عناوین زیر تنها بخشی از کتابهای منتشر شده در باره ی مولاناست:

 

نام کتاب: زندگی نامه مولانا جلال الدین مولوی

نویسنده: فریدون بن احمد سپهسالار

 

نام کتاب: گزیده مثنوی مولوی

مولف: دکتر توفیق ه.سبحانی

 

نام کتاب: ترانه های شورانگیز مولوی

مولف: منوچهر علی پور

 

نام کتاب: چون کشتی بی لنگر

نویسنده: نویسنده : نگار- نگارین (منیژه پلنگ پوش)

 

نام کتاب: معنی عشق نزد مولانا

نویسنده: دکتر روان فر هادی

 

نام کتاب: مکاشفات رضوی شرح مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی

نویسنده: مولوی محمد رضا لاهوری

  

نام کتاب: زندگی و آثار مولانا جلال الدین رومی

نویسنده: افضل اقبال

مترجم: حسن افشار

 

نام کتاب: چشمه خورشید

مولف: رضا قلی خان هدایت

 

نام کتاب: قصه های شیرین مثنوی معنوی(ویژه‌ی کودکان)

نویسنده: جعفر ابراهیمی

 

نام کتاب: عارف جان سوخته(شرح حال مولانا)

نویسنده: نهال تجدد

مترجم: مهستی بحرینی

 

نام کتاب: اصطلاحات و مفاهیم عرفانی دیوان شمس

نویسنده: مریم ابوالقاسمی

 

نام کتاب: مثنوی، زبان معرفت

نویسنده: پیمان آزاد

 

نام کتاب: کشف الابیات مثنوی معنوی مولوی

نویسنده: مهدی ایزدجو

 

نام کتاب: نگاهی به انسان‌شناسی در مکتب مولانا

نویسنده: محمد برادرثانی

 

نام کتاب: سودای حقیقت (هستی‌شناسی مولانا در مثنوی معنوی)

نویسنده: مجتبی بشردوست

 

نام کتاب: در دایره معنا (شرح آیات معنوی در ابیات مثنوی)

نویسنده: حسن بلخاری قهی

 

نام کتاب: در سایه آفتاب: شعر فارسی و ساخت‌شکنی در شعر مولانا

نویسنده: تقی پورنامداریان

 

نام کتاب: تأویل طبیعت (فرهنگ نمادها و نشانه‌ها در اندیشه مولانا)

نویسنده: علی تاج‌الدینی

 

نام کتاب: تجلی زن در آثار مولوی

نویسنده: زلیخا ثقفی

 

نام کتاب: حادثه کربلا در مثنوی

نویسنده:محمد تقی جعفری تبریزی

گردآوری، تنظیم و تلخیص: محمدرضا جوادی

 

 

نام کتاب: خدایان اساطیر در محضر مولانا و دفتر یونگ

نویسنده: اکرم جهانگیر تویسرکانی

 

نام کتاب: علم کلام در مثنوی

نویسنده: اکرم حبیب‌نژاد

 

نام کتاب: مولانا از بلخ تا قونیه

نویسنده: عبدالرفیع حقیقت

 

نام کتاب: برسی موانع معرفتی در مثنوی (با نگاهی به اندیشه‌ها و جهان‌بینی مولوی)

نویسنده: محمدعلی خالدیان

 

نام کتاب: از بود تا نبود (چند و چون نمادها در مثنوی مولوی)

نویسنده: زهره خسروانی

 

نام کتاب: نی‌نامه (در باره مولوی در قونیه)

نویسنده: خلیل‌‌الله خلیلی

 

نام کتاب: ظرف آب زندگی (بررسی ساختار قصه های مثنوی)

نویسنده: عباس خیرآبادی

 

نام کتاب: نقش حیوانات در داستان‌های مثنوی معنوی

نویسنده: بهروز خیریه

 

نام کتاب: سخن قطره از دریا: مجموعه مقالات عرفانی در بارة مثنوی

نویسنده: بتول درزی

 

نام کتاب: تحفه‌های آن جهانی (سیری در آثار و زندگی مولانا جلال الدین رومی)

نویسنده: علی دهباشی

 

نام کتاب: با یک تپش درنگ صور خیال و تعابیر متناقض نما در شعر مولوی و عطار

نویسنده: محمود دیانتی

 

نام کتاب: باغ عرفان: حرکت به سوی «او»، سیر و سلوکی بر شناخت عرفان مولانا جلال‌الدین

نویسنده: پوراندخت دیوانیان

 

نام کتاب: شمس در آینه اشارات و تلمیحات

نویسنده: آسیه رحیمی

 

نام کتاب: عقل از دیدگاه مولانا؛ پیشگفتار حسین نصر

نویسنده: پری ریاحی

 

نام کتاب: داستان‌ها و پیام‌های مثنوی

نویسنده: حشمت‌الله ریاضی

 

نام کتاب: سیمای تابناک قرآن در زلال مثنوی

نویسنده: حسین ریگی

 

نام کتاب: از شهر محمد تا سرزمین مولانا

نویسنده: مهدی زرقانی

 

نام کتاب: اخلاق عملی و تدبیر منزل در مثنوی مولانا

نویسنده: معصومه سالم کار

 

نام کتاب: عشق نوازی‌های مولانا

نویسنده: جلال ستاری

 

نام کتاب: دلیل آفتاب: تحلیل شخصیت‌ها (پیامبران، تاریخی و اساطیری) در مثنوی با توجه با مفهوم

نویسنده: معصومه شعبانی

 

نام کتاب: رنگ عشق: شرح و تفسیر سه داستان از مثنوی معنوی

نویسنده: اسماعیل شفق

 

نام کتاب: حضرت نوح(ع) در مثنوی

نویسنده: اعظم شفیعی

 

نام کتاب: کتاب‌شناسی مولوی

نویسنده: ماندانا صدیق بهزادی

 

نام کتاب: عجبا نماز مستان؛ تفسیر عرفانی نماز در آثار مولانا

نویسنده: فتح‌الله عباسی

 

نام کتاب: معجزات و کرامات مولانا و شمس تبریزی

نویسنده: ابوالفتح عرب

 

نام کتاب: عشق، عشق... باز هم عشق (زندگی پرماجرای مولوی)

نویسنده: عباس عطاری کرمانی

 

نام کتاب: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در مثنوی معنوی مولوی

نویسنده: قادر فاضلی

 

نام کتاب: اندیشه‌‌های کوانتومی مولانا: پیوند علم و عرفان

نویسنده: محسن فرشاد

 

نام کتاب: ارتباط غیرکلامی در مثنوی معنوی

نویسنده: کیومرث فلاحی

 

نام کتاب: ژرفای دریا جست‌وجوی مروارید ناسفته در دریای گفته‌‌های مولانا

نویسنده: منیژه قربانی

 

نام کتاب: پژوهشی پیرامون مسأله دعا و معرفی دعای مثنوی مولوی

نویسنده: محمد کرمانی

 

نام کتاب: بانگ آب؛ دریچه‌ای به جهان‌نگری مولانا

نویسنده: سودابه کریمی

 

نام کتاب: عشق درمانی؛ روان درمانی عارفانه براساس قصه شاه و کنیزک

نویسنده: عبدالعظیم کریمی

 

نام کتاب: گوهر گمشده؛ درنگی در دیدگاه های عرفانی مولوی در باره انسان و عشق

نویسنده: ابراهیم کلانتری

 

نام کتاب: نقدی بر عشق و جنایت؛ اولین داستان مثنوی معنوی

نویسنده: جلال لاهیجی و نازنین لاهیجی

 

نام کتاب: داستان‌های مثنوی (شامل 235 داستان)

نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی

 

نام کتاب: سیمای انسان در مثنوی مولوی

نویسنده: عباس محمدیان

 

نام کتاب: مقدمه‌ای بر شناخت مولانا (خودشناسی براساس مثنوی)

نویسنده: محمد امین مروتی

 

نام کتاب: معرفت‌شناسی مثنوی مولوی

نویسنده: جلیل مسعودی‌فر

 

نام کتاب: فرهنگنامه رمزهای غزلیات شمس؛ بیان رمزی در غزلیات شمس

نویسنده: رحمان مشتاق مهر

 

نام کتاب: علل رازپوشی در آثار مولانا و حافظ

نویسنده: یعقوب معصومی اصل

 

نام کتاب: فهرست الفبایی کلیات شمس

نویسنده: محمدعلی مقدم‌فر

 

نام کتاب: دنیا در مثنوی

نویسنده: احمد منیری

 

نام کتاب: جلوه‌های معاد در مثنوی

نویسنده: فرح الله موسوی

 

نام کتاب: تحلیل چهار موضوع قرآنی در مثنوی

نویسنده: مهدی مهدوی

 

نام کتاب: مصحف باطل؛ تحلیلی از رابطة شمس و مولوی

نویسنده: آروین مهرگان

 

نام کتاب: نماز و عرفان مولانا

نویسنده: رضا میرابوالقاسمی

 

نام کتاب: مولانا در فراق شمس

نویسنده: کریم میرزالو

 

نام کتاب: شیوه استدلال مولوی در مثنوی (استدلال تمثیلی)

نویسنده: رضا میرصادقی

 

نام کتاب: کشف الابیات موضوعی مثنوی معنوی براساس نسخه نیکلسون

نویسنده: اشرف میکاییلی

 

نام کتاب: آیات، احادیث و لغات مثنوی معنوی

نویسنده: نظام الدین نوری کوتنایی

 

نام کتاب: زندگینامه مولانا جلال الدین بلخی

نویسنده: توفیق هـ.سبحانی

 

نام کتاب: در جزیره مثنوی

 نویسنده: غلامرضا یاس پور کتاب‌های منتشره درباره‌ی مولانا

 

برگرفته از تارنمای:

http://mowlana.org/Pages/biography

http://asrebidari.com/print.aspx?id=3719

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه