پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ كهن و باستان باورهای دینی داریوش بزرگ

تاریخ كهن و باستان

باورهای دینی داریوش بزرگ

دکتر علی علی بابایی درمنی


شاها برخیز و آماده انجام خویشکاری هایی باش که اهورامزدا بر عهده ی تو نهاده است.


شکوه و عظمت ایران هخامنشی در دوران شاهنشاهی داریوش بزرگ، چنانچه والتر هینتس آن را از بسیاری از جهات با تشکیلات دولت‌های عصر حاضر دارای فاصله‌ی اندکی می‌داند،1 ضمن اینکه موجب شگفتی تاریخ پژوهان معاصر را فراهم کرده است، سبب شده تا این پژوهشگران هر یک به شیوه‌ی خود به دنبال کشف چرایی پیشرفت و اعتلای ایران در دوران این پادشاه هخامنشی باشند.

در این میان برخی از پژوهشگران غربی تنها به یاری روش‌های پوزیتیویستی خود و بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگی ایران در صدد بودند تا اوضاع و احوال ایران و علل پیشرفت و اعتلای آن را در آن دوره ارزیابی کنند که البته ناکام بودند. زنده یاد ثاقب فر در این زمینه چنین می‌گوید: «در یک گزارش تحلیلی از تاریخ و فرهنگ و تمدن هر کشور، عدم مطالعه‌ی مستقیم دین آن جامعه که زیر بنای ایدئولوژیک، فکری و فرهنگی دولت را تشکیل می دهد، کوتاهی بزرگی محسوب می شود. درست است که در مورد مذهب زرتشت پرسش های متناقض و پیچیده فراوانی مطرح است و گره‌های ناگشوده اندک نیستند، اما در صورت مطالعه ژرف مستقیم گاهان و مجموعه اوستا زیربنای بسیاری از رویدادهایی که برای مورخ و تحلیلگر بیگانه شگفت می‌نماید، روشن خواهد شد و بنابراین نویسنده تحلیلگر نباید فقط به گزارش های دست دوم در این زمینه بسنده کند و در نتیجه فقط ابهام‌ها را ببیند و خود نیز در ابهام بماند. این که چرا نظام بردگی (به معنای مارکسیستی آن) در ایران وجود نداشته است، چرا همیشه شاهان ایران با اقوام و ملل زیر دست خود با مدارا رفتار می کردند و چرا ایرانیان زبان و فرهنگ خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکردند، و فرهنگ ساز بودند و نه فرهنگ سوز، پرسش‌های بنیادینی است که پاسخ آنها را چه بسا فقط در آموزه‌های دین زرتشت بتوان یافت.»2

بله منابع تاریخی باستان چه ایرانی و چه یونانی نمایانگر آنند که باورهای دینی ایرانیان هخامنشی موثرترین عامل در پیشرفت و اوج گیری ایران هخامنشی در همه‌ی عرصه‌ها بوده است. اما متاسفانه برخی از پژوهشگران غربی مانند آلتهایم، به مانند اسلافش، یعنی پژوهشگران مارکسیست شوروی، با الهام از روش‌های ماتریالیست تاریخی کوشش کرده تا سازوکار برده داری را در شاهنشاهی هخامنشیان بیابد. آلتهایم در جایی شاهنشاهی هخامنشی را مانند مصر باستان یک «اردوگاه کار»3 می‌نامد  و در جایی دیگر برده داری در ایران ساسانی را بدیهی می‌داند چنانچه اصولا جایی برای بحث ندارد.4 آنها تحت تاثیر یک دید پوزیتیویستی، توان درک آموزه های دینی ایران باستان را نداشتند و پیوسته کوشش می کردند تا مانند یونان باستان و روم ساز و کار برده داری را در ایران باستان کشف کنند، اما در نهایت در ایران هخامنشی به جای انبوه بردگان، کارگرانی را می یافتند که دستمزد کافی دریافت می کردند و از حقوق شهروندان آزاد آتنی برخوردار بودند.

باورهای دینی در ایران هخامنشی را بیش از هر انسان دیگر در داریوش بزرگ متجلی است. کسی که آشیل در مورد او گفته است: «وه، چه زندگانی شکوهمند و با سعادتی در شهر امن ما بر قرار بود، هنگامیکه که آن پیر توانا، نیکوکار، شکست ناپذیر و صلح جو، خدایگان داریوش بر کشور فرمانروایی می کرد5 ...بگذارید آن خداوند بزرگوار، زاده ی شوش، سرور ایرانیان، از اقامتگاه شما بیرون آید. آن مردی که هرگز مانندش را خاک ایران دفن نکرده، به عالم بالا روانه سازید.»6

کتیبه ی بیستون تجلی گاه باورهای دینی داریوش بزرگ است؛ در این کتیبه داریوش بزرگ 31 مرتبه، اعمال خود را به خواست اهورامزدا (وَشنا اورمزدا) و 20 مرتبه پیروزوی های خود را به یاری اهورا مزدا نسبت می دهد (اورمزدا مَئی اوپستام اَبَرَ)7 اما عالی ترین جلوه ی باورمندی داریوش بزرگ را در کتیبه هایی که از شوش به دست آمده است، می توانیم ببینیم. این کتیبه ها به بهترین نحو بیانگر پیوستگی داریوش بزرگ و خدایش می باشد: «اهورا مزدا از آن من است و من از آن اهورامزدا هستم.»8 (DSK) «اهورامزدا دوست9 من بود، از همین روست که در هر کاری که کردم پیروز بودم.»10 (DSj)

اقدامات داریوش چنان رنگ و بوی دینی داشت که والتر هینتس بر این باور است که داریوش رسالتی دینی برای خود قائل بود: «داریوش برای شخص خود عمیقا به این باور رسیده بود که این «رسالت» را از خدا دریافت کرده است که بی نظمی را به نظم مبدل کند و در عین حال صلح را در میان مردمان پی افکند.»11 هینتس این کوشش داریوش را «اشاعه اشه (ارته)» نامیده است. یکی از اصول مهم دین مزدیسنا پاسداری از ارته (نظم و سامان هستی)، است که اهورامزدا و امشاسپندان در ملکوت و مزداپرستان بر روی زمین با خویشکاری های خود باید برای پاسداری از آن کوشا باشند. به موجب ارته باید هر چه در جهان است، منظم، بسامان، بی‌عیب و نقص، زمین و کشورها آباد، آدمیان راستگو، دادگر، وفادار به پیمان، خرسند و شادمان و پرفرزند باشند. از این رو عقیده بر آن بود که هر کس که خود را در مسیر و موافق این قانون اعظم قرار بدهد و مطابق با آن عمل کند، در حمایت آن قرار می‌گیرد و خدایان آنچه می‌خواهد به او ارزانی می‌دارند و اگر این قانون شناخته‌نشود یا بدان عمل نشود، نظم زندگی و کشور و جهان برهم خواهد خورد و نه تنها در این جهان کیفر در پی دارد بلکه پس از مرگ نیز باعث محروم ماندن از رستگاری خواهدشد، بنابراین دین مزدیسنا ظلم به زیردستان را نمی پذیرد و یک شاه آرمانی مزدیسن باید حداکثر کوشش خود را برای رفاه حال مردم انجام دهد، همانگونه که داریوش چنین بود و در روزگار او ایرانیان و مردم سایر نقاط آسیا، چنانچه آشیل گزارش می دهد، در آسایش می زیستند. هماهنگ بودن همه ی امور با سامان هستی در شاهنشاهی داریوش چنان است که هینتس تخت جمشید را تجلی گاه ارته می داند:« با تمام وجود احساس می کنی که تخت جمشید تجسم مفهوم نظم درست در روح زرتشت است که به صورت سنگ درآمده است.»12

سطح رفاه کارگران در دوره ی هخامنشی تا بدان جا بوده که بانو هاید ماری کخ از اصطلاح «تامین اجتماعی» برای توضیح برخی از مزایای ویژه‌ی کارگران در دوره‌ی هخامنشی استفاده کرده است: «الواح ایلامی تخت جمشید می‌گوید که در نظام هخامنشی حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایتی اجتماعی بهره می‌گرفتند. دستمزد کارگران بر اساس نظام منضبطِ مهارت و سن طبقه‌بندی می‌شده، مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز «حق اولاد» استفاده می‌کرده‌اند، دستمزد کارگرانی که دریافت اندکی داشتند با جیره‌های ویژه ترمیم می‌شد تا گذران زندگی‌شان آسوده‌تر شود، فوق‌العاده‌ی «سختی کار» و «بیماری» پرداخت می‌شد، حقوق زن و مرد برابر بود، و زنان امکان داشتند تا کار نیمه وقت انتخاب کنند، تا از عهده‌ی وظایفی که در خانه و به خاطر خانواده داشتند، برآیند. این همه «تامین اجتماعی» که لوح‌های هخامنشی گواه آن است، برای سده‌ی ششم پ. م دور از انتظار است. چنین رفتاری، که فقط می‌توان آن را مترقی خواند، نیازمند ادراک و دورنگری بی پایانی بوده‌است.»13

گزارش منابع یونانی نیز به مانند منابع فارسی باستان، نمایانگر تاثیر آیین مزدیسنا در جهانداری شاهنشاهان هخامنشی است. پلوتارک از یکی از پیشکاران داریوش بزرگ یاد می کند که هر بامداد، پیش از طلوع آفتاب داریوش بزرگ را با چنین عبارات تامل برانگیزی از خواب بیدار می کند:« شاها برخیز و آماده انجام خویشکاری هایی باش که اهورامزدا بر عهده ی تو نهاده است.»14 این عبارت بازتاب گفته های داریوش در کتیبه هایش است که خود را مجری اوامر اهورامزدا می داند و پیداست که یونانی ها نیز با متن کتیبه های هخامنشی آشنا بوده اند، زیرا از سخنان دیگر پلوتارک نیز می شود فهمید که این مورخ یونانی به طور کامل از کتیبه های داریوش آگاه بوده است، آنجا که از قول داریوش بزرگ می گوید:« به هنگام جنگ و به هنگام روبرو شدن با دشواری ها خوددار و آرام هستم.»،15 که همانند سخن داریوش در کتیبه ی نقش رستم (DNb) است :«چیزهایی که باعث خشم من می شوند را به قدرت اندیشه ام مهار می کنم و به سختی بر نفس خود تسلط دارم.»16


این نوشته پیش از انتشار در تارنمای ایرانبوم در شماره 329 هفته نامه امرداد، (11 مهر 1394، سال شانزدهم) رویه ی 12 به چاپ رسیده بود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمق پرویز رجبی، انتشارات ماهی، تهران، 1388، ص  311

2. ثاقب فر، مرتضی، یادداشت مترجم، ایران باستان (یوزف ویسهوفر)، ققنوس، تهران، 1385، ص 10-9

3. آلتهایم، فرانتس، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1381، ص 185

4. همان، ص 197

5. آیسخولوس، ایرانیان، نرجمه کامیاب خلیلی، انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران (سروش) تهران، 1356، ص 44

6. همان، 36

7. Kent, Roland Grubb, Old Persian: grammar, texts, lexicon (Volume 33 of American Oriental series), New Haven (Conn.) : American Oriental Society, 1989, pp  116-134

8. ibid, p 145

9. واژه ی دوست (دوشتا) در اینجای معنای جانشین خداوند بر روی زمین است. زیرا داریوش که بدان حد خود را به اهورامزدا نزدیک می داند که مدعی «خلیفه الله» ی است، جایگاهی بس بلند مرتبه تر از یک دوست ساده نزد خداوند دارد.

10. ibid, pp 144-145

11. هینتس، والتر، داریوش و ایرانیان، ترجمق پرویز رجبی، انتشارات ماهی، تهران، 1388، ص 220-219

12. همان، ص 400

13. کخ، هایدماری، از زبان داریوش، ترجمه‌ی پرویز رجبی، تهران، کارنگ، تهران، 1387، ص 346

14. " ανάστα, ώ βασιλεΰ, καί φρόντιζε πραγμάτων, ών σε φροντίζειν ό μέγας Ώρομάσδης  ηθέλησε "•Plutarch, Moralia, Vol X, Translated by  Harold, N, Fowler, Harvard University Press, London, 1960, p 57

15.  .Plutarch, Moralia, Vol III, Translated by  Frank,c, Babbitt, Harvard University Press, London, 1961, p 13

16. Kent, Roland Grubb, Old Persian: grammar, texts, lexicon (Volume 33 of American Oriental series), New Haven (Conn.) : American Oriental Society, 1989, pp  139-140

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید