شنبه, 01ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ كهن و باستان دموکراسی یا برده داری

تاریخ كهن و باستان

دموکراسی یا برده داری

 

برگرفته از شماره ی 66 ماهنامۀ خواندنی رویه‌های 38 و 39

مهدی شمسایی لشکریانی

یکی از نکات دانستنی تاریخ برده داری است،در اینجا به مقایسه ی ایران هخامنشی و دولتشهر ایونی می پردازیم، دولت­شهری که در آن برده‌داری، ساده‌ترین و بهترین روش برای ثروتمند شدن بود- سخنی از گزنفون - (1)، "تمدنی که در آن بردگان دارای لباس مخصوص بودند"، و "در آغاز هر سال چند تازیانه می‌خوردند تا فراموش نکنند که بَرده‌اند"(2). حکومتی که در آن  کشتن بردگان هیچ مجازاتی نداشت(3) و فرهنگی که "برده را یک ابزار زنده می‌دانست"- سخنی از ارسطو- و همین ارسطو است که میگوید:علم ارباب همان علم به کار بردن یک برده است (4) و هم اوست که میگوید برده تنها بنده ی ارباب نیست بلکه تمام و کمال به او تعلق دارد(5) و همه­ ی اینها سازنده ی  باوری است که در آن "بردگان، آدم حساب نمی‌شدند و به آنان «آندروپودون» یعنی «آدمی­پا» یا به سخن درست‌تر «جانورِ دوپا»... - گفته می شد-"(*).


--------------------------------------------------------------------------------

در راستای همین باورها بود که "در آتن به ازای 20 هزار شهروند، 200 هزار برده وجود داشت"(6)یعنی در ازای هر فرد آزاد 10برده و "... روزگاری دیگر – ناموَر به «عصر درخشان پریکلس!»– از حدود 500 هزار مردمان آتن، 450 هزار تن برده بودند و ... تنها 40 هزار تن حق رأی داشتند، و «موریس دو ورژه» جامعه‌شناس فرانسوی (در کتاب نظام‌های سیاسی) شمار رای­دهندگان را میان 3 تا 4 هزار تن می‌داند ..." (*) اما جالب اینجاست که در بخشی از کتاب­های درسی فرانسه ذکر می­شود:"در برخی از کشورهای مدرن مانند فرانسه و انگلستان که دموکراتیک هستند دولت بر همان اصولی که پریکلس الهام می­داد مستقر است(7) پس فرض اولیه این می­شود که یا برداشت ما از دموکراسی از پایه ویران است و یا اینکه این کشورها اصلی به نام دموکراسی را نمی­شناسند،اما فرضیه ی دیگری نیز وجود دارد که به حقیقت نزدیک­تر است، واقعیت این است که :" نخست هرودوت وسپس خطبای اخلاق یونانی و رومی، از افسونی از افسانه ها عشق به آزادی ساخته بودند که در آغاز فضیلتی یونانی ، سپس رومی و سرانجام شاه کلید تمدن غرب میشود" (8) این نوع از آزادی و دموکراسی را به راحتی می­توان در  روم هم مشاهده کرد به این شکل که در حکومت روم  آنجا که از حقوق رومی­های اصیل سخن گفته می­شود با حقوق مدنی روبرو هستیم و در مقابل ِ این حقوق ، حقوق ملل وجود دارد،شاخه ای از حقوق  که شامل  دامنه­ای به گستردگی روابط سایر نژادهاست (9)

 


اما اگر در این رویارویی به «برده‌داری» بپردازیم، درخواهیم یافت ‌که، "در ایرانِ آن زمان، طبق تمام مدارک باستان‌شناسی به دست آمده ... – همه- ... برای کارهایی که انجام می‌دادند و از جمله برای ساختن تخت‌جمشید، مُزد دریافت می‌کرده‌اند (نک: به تمام کتاب‌های باستان‌شناسی در این زمینه، حتا به کتاب‌های تاریخ‌تراشانی(!) مانند دیاکونف). و نظام تولید بردگی هیچگاه در ایران وجود نداشته است"(*)،

 


اما نمودی دیگر برای سنجش فرهنگ­ها، باز هم از دولت شهر های ایونی آغاز میکنیم، جامعه‌ای که زنان در آن از ‌کمترین جایگاه نیز بی­بهره‌اند. به گونه‌ای که نماد این دولت شهر- افلاطون- در بازگفتی از آرمان شهرش می­گوید: "نه تنها همه اموال، بلکه باید زنان و کودکان نیز میان مردم مشترک باشند" (10)، اما نمود بهره­کشی از زنان در این فرهنگ را زمانی می‌بینیم که کیمون، -فرمانروای آتن- که با خواهرش - الپنیس- زوج ر‌وار می‌زیست، او را در برابر پول واگذار‌ کرد و ثروتمند شد (11).


این گونه رفتارها در گذر تاریخ و در تمدن‌های زادۀ این فرهنگ هم به شیوه‌های گوناگون وجود دارد. زیرا چنین جامعه‌ای با آن برداشت و با چنان فلسفه‌ای از زندگی، اگر طبیعت سرزمینی و وضع جغرافیایی‌اش مانند جزیره‌ها و بندرگاه های یونانی بود؛ شهرهای آن جدا از یکدیگر، نامتّحد، دشمن و در نبردهای پیاپی با هم روزگار می‌گذراندند ...اما  اگر مانند روم، طبیعت سرزمینی و وضع جغرافیایی‌اش، امکان برپایی دولتی یگانه را به آنان  می‌داد، آن دولت، دولتی خونریز، ویرانگر و برده‌­سِتان ... بود، در حالی‌که وضع درونی‌ و ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی‌اش همانند جامعۀ نخست بود(*)


دربارۀ جایگاه زنان در ایران نیز بهتر است از «یَسنا - هات 30» آغاز کنیم، آنجا‌ که می‌گوید: "...- هر مرد و زن بایستی خود ... راه خود را برگزیند..."(12)، و نگاهی ‌کنیم به هات 37، آنجا ‌که می‌گوید: "... فرَوَهرهای راستکاران مرد و زن را ‌گرامی می‌داریم (13)، و یا در گات‌ها آنجا ‌که ‌گویا در جشن عروسی باشد و زرتشت به دخترش می‌گوید: «ای پوروُچیستا از خاندان سپی‌تاما و جوان‌ترین دختر زرتشت، برگزیدم برای تو این دین­پذیرِ نیک­دان را که بر توست تا بیندیشی و با خِرَدت مشورت ‌کنی و در صورت موافقت، قبولی را بر زبان آری» (14).


اما زنان در روزگاران‌ گوناگونِ ایران، جایگاه ویژه­ای داشته‌اند، به‌ گونه‌ای‌ که در زمان هخامنشیان: "مرد و زن در کنار یکدیگر ‌کار می‌کردند ...و در شرایط دستمزدها ... از حقوقی برابر برخوردار بوده‌اند ... امکانات آموزش‌های هنری و مهارت‌های حرفه‌ای برای مرد و زن یکسان و حقوق‌شان نیز برابر بوده  است، بنابراین در شهریاری عظیم عصر داریوش بزرگ ... تساوی حقوق زن و مرد ...- وجود داشته است-، البته این را هم باید ‌گفت ‌که زنان علاوه بر‌ کار بیرون، سر و سامان دادن کارهای روزمرۀ خانه را نیز به دوش داشتند ...، زنان با زادنِ کودک، برای مدتی از کار معاف می‌شدند. در طول مرخصی زایمان، حقوق دریافتی به اندازه­ای می‌رسید که با آن گذر زندگی ممکن بود ... در ‌کارگاه‌های خیاطی که بیشتر در دست زنان است، ‌گاه مردان، زیردست زنان قرار می‌گرفته‌اند و حقوق زنان سرپرست بیشتر از مردان است. زنان این امکان را داشتند که کار روزانه را کوتاه کنند تا قادر به برآوردن وظایف خانه‌داری خود نیز باشند. البته کار نیمه­وقت، حقوق کمتری نیز داشت ... هم‌چنین در لوح‌های باروی تخت‌جمشید به کارهایی (سخت) برمی‌خوریم که در آن زنان به کار گرفته نمی‌شدند، و به وظایف زنان در خانواده از سوی مدیریت اداری توجه خاص می‌شده ... بررسی لوح‌های دیوانی تخت جمشید نشان می‌دهد ‌که زنان در زمان فرمانروایی داریوش‌بزرگ از چنان مقامی برخوردار بوده‌اند ‌که در جهان نظیر ندارد"(15).


در این دوره به بانوان نامداری برمی‌خوریم، به مانند: ماندانا (مادر‌ کوروش بزرگ)، آتوسا (دختر کوروش بزرگ- خواهر ‌کبوجیه- همسر داریوش بزرگ و مادر خشیارشا)، اَرتَمیه (نخستین و یگانه زن دریاسالار در جهان) و یوتاب (سردار زن ایرانی و خواهر آیریابرزین). از سوی دیگر در زمان اشکانی و ساسانی نیز نمود این فرهنگ را می‌بینیم، به‌گونه‌ای که در میان شاهان ساسانی به نام‌های پوران‌دخت و آذرمیدخت  برمی‌خوریم(16)، شاه‌دُخت‌هایی که در جایگاه شاهنشاهی ایران در تاریخ نامدارند. در بررسی تاریخ ساسانی، پس از این شاهان، به چهره‌هایی مانند: هرمز پنجم، خسرو چهارم، فیروز دوم، و خسرو پنجم برمی‌خوریم، نام­هایی که  نشان­دهندۀ این نکته است که این شاه‌دخت‌ها در برابر شاهان پسین ساسانی (که مرد هستند) برتری داشته‌اند.


در این فرهنگ به دیدی انسانی برمی‌خوریم‌ که ورای نگاه سودگرایانه است، و وارونه بر فرهنگ‌های هم­روزگار خویش، بانوان را ارج می­نهد. برای نمونه زمانی که در گیرودار جنگ‌های کوروش بزرگ با رقیبان، «پانته‌آ» همسر اَبَرداته دربند سپاهیان او می­گردد، وی دستور می‌دهد که گرامی داشته شده و با پاکدستی او را به دست همسرش برسانند(17). شبیه این رخداد در تاریخ ایران را در زمان شاپور دوم ساسانی می‌بینیم، زمانی که در نبرد با رومیان، همسر گروگاسیون ِِرومی دربند سپاهیان ایران می­شود، و شاهنشاه ایران دستور می‌دهد که هیچ کس او نیازرده و به وی قول می‌دهد که او را به دست همسرش رسانند (18).


در دنباله این نوشتار، سخن را با چند گفته از کوروش‌نامه گزنفون و رساله میهمانی افلاطون که پیرامون شیوه زندگی و پوشش مردمان آن روزگار است، به پایان می‌بریم:


گزنفون می‌گوید: "(پارسیان) مقیدند که زیر پایه‌های تخت‌شان از فرش مستور باشد، تا زیر بار وزن بدن‌شان مقاومت تخته‌های کف اتاق احساس نشود. (پارسیان) آسایش را به جایی رسانیدند که در زمستان نه تنها سر و بدن و پاهای خود را خوب می‌پوشانند و گرم می‌کنند، بلکه دست­های خود را نیز در پارچه‌هایی گرم می‌کنند و انگشتان‌شان را با پارچه‌های‌ گرم (دستکش) می‌پوشانند. در تابستان به سایه درختان و کوهستان‌ها اکتفا نمی‌کنند، بلکه برای خود وسایلی ابداع کرده‌اند تا هوا را خنک کنند"(19). اما زمانی به چرایی کاربرد این واژه­ها پی ‌می­بریم که نگاهی گذرا به رساله میهمانی افلاطون بکنیم، که در آن می­گوید: "روزی تصادفاً سقراط را دیدم که که از گرمابه در آمده بود و کفشی به پا داشت و چنین چیزی کم اتفاق می‌افتد، پرسیدم به کجا می‌روی که خود را چنین آراسته‌ای؟!"(20)، فراموش نکنیم گزنفون و افلاطون در یک زمان می­زیسته­اند، این سخن خود نمودی از پوشش یونانی را هم در بر دارد پوششی که نمایی از آن را در تندیس­های خدایان یونانی میبینیم (تندیس هرکول در بیستون) و یا در رفتار بزرگان این فرهنگ، برای نمونه می­دانیم که اسکندر در شهر ایلیوم کاملا برهنه شد و برای احترام به آشیل در جایی که گور او خوانده میشد به دویدن پرداخت(21) در مقابل بسنده میکنم به سخنی از گزنفون در کورش­نامه پیرامون پوشش ایرانیان: کورش خود لباس مادی­ها را می­پوشید و یارانش نیز در این کار از او پیروی می­کردند، در واقع لباس مادی­ها این حسن را دارد که چون برتن می­کنند عیوب بدن را می­پوشاند و مرد را برازنده و زیبا جلوه­گر میسازد، کفش مادی ها راحت به پا میرود و از همه حیث مناسب است(این سخنان علاوه بر یگانگی فرهنگی ایران­ هخامنشی مادی روشن کننده­ی ریشه و نوع لباس­های کورش بزرگ در نگاره­ی پاسارگاد و همچنین سایر نگاره­های تخت جمشید است.)(22)


سخن در این نوشتار به درازا کشید، اما تمام سخنان بالا در چکیده ای؛ از چکیده­ی فرهنگ ایران و در بیتی از حضرت حافظ نمایان است:

 

 

سال­ها دل طلب جام جم از ما میکرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

 

 

پی نوشت ها:

 

 

 

 

 

1. یونانیان و بربرها- ج4- دفتر2- رویه181


2. همان- ج2- رویه122


3. همان- ج4- دفتر 2 رویه178


4. همان ج 2- رویه121


5. همان-جلد 2-رویه199


6. همان- ج1- رویه54


7. همان-جلد 5-دفتر2-رویه130


8. همان-جلد 4-دفتر 2-رویه178


9. مقدمه­­ی علم حقوق-دکتر کاتوزیان-بخش اول


10. یونانیان و بربرها- ج5- رویه360


11. همان - ج5- دفتر 2


12. اوستا- هاشم رضی- رویه159


13. همان- رویه273


14. همان- هاشم رضی- رویه147


15. از زبان داریوش- هاید ماری کخ- فصل 6- گزیده رویه 269 تا 278


16. تاریخ ده هزار ساله ایران- جلد دوم- رویه104


17. تاریخ ایران باستان- حسن پیرنیا- ج 1- رویه 316و317 (شرح کامل رخداد در کورو‌ش‌نامه گزنفون)


18. تاریخ ده هزار ساله ایران- عبدالعظیم رضایی- ج 2- رویه48


19. کوروش نامه- گزنفون- رویه274-ترجمه رضا مشایخى


20.یونانیان و بربرها-ج5-د2-رویه240


21.یونانیان و بربرها-ج 2- رویه 168


22.کورش­نامه- کتاب هشتم - رویه 234

 


دراین جستار از نوشتارهای زیر نیز بهرۀ فراوان برده‌ام:

 

(*)علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی- مرتضی ثاقب فر- ماهنامه دانشمند، مهر١٣٧0 (مقاله)


(**)ما نیازمند فهمی درست از خود و غرب هستیم- مرتضی ثاقب فر- فصل‌نامه فروزش (شمارۀ دوّم، بهار 1388)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید