دوشنبه, 14ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر به انگیزهٔ یکصدومین سالگـرد خیزش مشروطیت در ایران

تاریخ معاصر

به انگیزهٔ یکصدومین سالگـرد خیزش مشروطیت در ایران

برگرفته از آذرپادگان

دکتر هوشنگ طالع

مشروطیت ایران ، در رابطه با تجزیهٔ ایران ، درس بزرگ ولی ناآموختهٔ تاریخ میهن ماست .
مشروطیت ایران که بر پایهٔ حاکمیت مطلق مردم بر سرنوشت خود ، بنیان گرفته بود ، نشان داد که هر زمان مجلس شورای ملی در جایگاه واقعی خود قرار داشت ، ملت ایران توانست با شایستگی از منافع ملی دفاع کند و توطئه‌های تجزیهٔ ایران را خنثی سازد .
اما این نقش بسیار ارزندهٔ مشروطیت ایران ، هرگز مورد توجه پژوهندگان و تاریخ‌نویسان میهن ما قرار نگرفته است . با یقین کامل می‌توان گفت که اگر مشروطیت ایران ، در همان سال به بار ننشسته بود ، ایران در قالب کنونی و مرزهای سیاسی امروزی ، وجود خارجی نداشت . در این میان ، نقش مجلس اول ، در حفظ تمامیت ارضی ایران ، قابل ستایش و تکریم است .

ویژگی چشم‌گیر آغاز سدهٔ بیستم میلادی ، ادامهٔ حضور گستردهٔ استعمار دیرین و استبداد کهن در جهان بود .
استعمار اروپایی ، در درازای چند سده ، با چهرهٔ ویژه ،‌ راهبرد ویژه و کارکرد ویژه ، بیش‌ترین بخش از جهان را به زیر سیطرهٔ خود درآورده بود . از سوی دیگر ، در آغاز سدهٔ بیستم ، « استبداد» نیز هم چنان‌ ،‌ شیوهٔ غالب حکومتی در جهان به شمار می‌رفت .
از این رو ، در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان کشورهای جهان ، تنها 43 کشور به عنوان «مستقل» شناخته می‌شدند که بیش‌تر آن‌ها ، در قارهٔ اروپا قرار داشتند . به گونه‌ای که در قارهٔ پهناور آسیا ، تعداد کشورهای مستقل ، از تعداد انگشتان یک دست ، فراتر نمی‌رفت . در قارهٔ افریقا ، وضعیت بسیار اسف‌ انگیزتر بود و استقلال مفهومی نداشت .
از میان کشورهای مسلمان که امروز ، تعداد آن‌ها از 50 کشور افزون‌تر است ، تنها کشورهای ایران و عثمانی و تا حد کمی افغانستان ، مستقل بودند و بقیه ، زیر سلطهٔ استعمار قرار داشتند .
در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان 43 کشور مستقل جهان ، تنها 16 کشور (آن هم با اما و اگر)، دارای نظام مردم‌سالاری بودند . اما در دموکراسی‌های آن روز ، زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دادند ، از حق برگزیدن و برگزیده شدن محروم بودند . از سوی دیگر ، همهٔ مردان نیز ، از حق رای برخوردار نبودند .
البته بـاید بدانیم که آن دسته از استعمارگران اروپایی که دارای نظام مردم‌سالاری بودند ، با « استبداد» خشن و بی‌رحمانه ، بر ملت‌های اسیر حکم می‌راندند .

در چنین جهانی ، ملت ایران در سدهٔ بیستم ، پیشتاز بر پایی نظام مردم‌سالاری در پرجمعیت‌ترین قاره جهان به شمار می‌رود . در آغازین سال‌های سده‌ بیستم ، کشور ایران به جرگهٔ اندک کشورهای دارای نظام مردم‌سالاری پیوست .
روز 13 امرداد 1285 (5 اوت 1906 / 14 جمادی‌الثانی 1324) ، به دنبال خیزش گستردهٔ مردم ایران ، مظفرالدین شاه قاجار ، فرمان مشروطیت را امضا کرد و بدین‌سان ، نظام استبداد در ایران برافکنده شد و سامان مردم‌سالاری برپا گردید .
مشـروطیت ایران ، حاصل یک فراگشت چهارگانه است . فرمانی که در 13 امرداد ماه 1285 (5 اوت 1906) به امضای مظفرالدین شاه رسید ، نخست با جشن و چراغانی مردم روبرو شد . اما از آن جا که نام « ملت» در این فرمان به روشنی آورده نشده بود و جمله‌های آن مبهم و نامعلوم بود ، مردم نسخه‌های آن را از دیوارها کندند و اعتراض‌های مردم باعث شد که مظفرالدین شاه ، چهار روز بعد (روز 17 امرداد 1285 / 9 اوت 1906 / 18 جمادی‌الثانی 1324) ، فرمان دیگری صادر کرد که مکمل و متمم سند اول مشروطیت ایران می‌باشد .
در گام سوم ، قانون اساسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و روز هشتم دی ماه 1285 (30 دسامبر 1906 / 14 ذیقعده 1324) ، از سوی مظفرالدین شاه امضا شد . مظفرالدین شاه ، چند روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت .
نمایندگان مجلس شورای ملی ، برای آن که هر چه زودتر قانون اساسی را به امضای شاه برسانند، در تنظیم آن شتاب کردند و در نتیجه ، حدود اختیارات وزیران و سازمان‌های کشوری و... ، روشن و مشخص نشده بود . از این‌رو ، در گام چهارم ، نمایندگان مجلس اول ، متمم قانون اساسی ، یا آخرین مرحلهٔ شکل‌دهی به مشروطیت ایران را ، تنظیم و تصویب کردند .
سرانجام به دنبال کشمکش‌های بسیار میان مجلس شورای ملی و محمدعلی شاه ، وی روز چهاردهم مهر ماه 1286 (7 اکتبر 1907 / 29 شعبان 1295) ، متمم قانون اساسی را امضا کرد . باید دانست که متمم قانون اساسی ، چهارمین و مهم‌ترین سند مشروطیت ایران است .
دولت و دولت‌مردان ایران ، به ویژه پس از دوران فتح‌علی شاه ، در اثر نامردمی هایی که از بیگانگان دیده بودند ، کوشش می‌کردند تا حد امکان از نزدیکی به آنان خودداری کنند .
از این رو، در دوران محمدشاه قاجار ، روابط با خارج در پایین‌ترین سطح قرار داشت و تنها در پایان دورهٔ مزبور ، دولت ایران مجبور شد که برای حفظ مصالح تا حدودی به دولت انگلستان روی خوش‌ نشان دهد .1 در آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه ، میرزا تقی‌خان امیرکبیر ، با ظرافت و قدرت از دخالت بیگانگان در امور کشور جلوگیری کرده و حتا قدغن نمود که هیچ ایرانی ، نباید با نمایندگان خارجی رفت و آمد کند .
بدین‌سان ، پس از دوران فتح‌علی شاه ، دولت ایران معلم و مستشار نظامی از خارج استخدام نکرد ، زیرا ایرانیان به نیکی دریافته‌ بودند که همهٔ آنان، جاسوسانی هستند که در لباس دیگر ، سرگرم خیانت به ایران و خدمت به دولت متبوع خود می‌باشند .

اما دولت بریتانیا همیشه سخت مشتاق نفوذ در ایران بود . به ویژه هنگامی که روس‌ها در اثر ناتوانی دولت ایران ، در پی تهیه‌ مقدمات تجاوز و اشغال سرزمین‌های خوارزم و فرارود برآمدند ، اشتیاق انگلستان نیز فزونی گرفت . انگلیس‌ها بر این باور بودند که تصرف « مرو» ، در حکم گرفتن «هرات» است . تصرف هرات ، تصرف « قندهار» و گرفتن قندهار ، دستیابی به بلوچستان و مکران است که خود ، مقدمه ی حمله به هندوستان می‌باشد .
از این رو، دولت انگلستان در پی آن برآمد تا نسبت به روس‌ها پیش‌دستی کرده و مناطق راهبردی (استراتژیک) را در منطقه اشغال کند و یا موکلانی از سوی خود به حکومت آن مناطق بگمارد .

دولـت بریتانیا ، به دنبال تحمیل قرارداد 1957 م / 1236 خ (قرارداد جدایی افغانستان از ایران) و نیز پس از سرکوب گستردهٔ خیزش مردم هندوستان و نظامیانی که در خدمت حکومت مستعمراتی هند بودند ، به منظور کامل کردن منطقهٔ حایل میان ایران و هندوستان ، از در دیگری وارد شد . این بار ، سخن کشیدن خط تلگراف را به میان آورد. دولت انگلستان به دنبال چند سال گفتگو ، توانست امتیاز کشیدن خط تلگراف از خانقین به تهران و از تهران به بوشهر را به دست آورد . در همان سال ، دو قرارداد تکمیلی به امضاء رسید و به دنبال آن قراردادهای دیگر. رفته رفته ، به مرور زمان ، به مدت قراردادها افزوده شد و تا سال 1307 خورشیدی (1928 میلادی) نیز ، دنباله پیدا کرد .2
بدین‌سان ، ماموران دولت بریتانیا در لباس تلگراف‌چی ، تا دورافتاده‌ترین نقاط کشور نفوذ کردند و از شخص حاکم و اطرافیان او گرفته ، تا بازرگانان و مردم کوچه و بازار ، به حشر و نشر و کسب خبر پرداختند :3

... در این تاریخ ، جای صاحب‌منصبان نظامی انگلیس را صاحب‌منصبان تلگراف‌خانه گرفتند و در واقع تلگراف‌چی‌ها ، همان صاحب‌منصبان نظامی بودند که تغییر شکل داده بودند ...

ذکر این نکته در این‌جا ضروری است که مرز طبیعی ایران در جنوب خاوری ، همیشه رود سند بود . در درازای تاریخ ، هرگز به جز موارد نادر ، مرز طبیعی مزبور ، مورد تردید و کشمکش قرار نگرفته بود .
به دنبال شکست ایران در جنگ‌های قفقاز و سپس آشوب هرات ، ناآرامی‌هایی در مناطق مکران و بلوچستان نیز ایجاد شد . اما محمدشاه با گسیل نیرو ، منطقه را آرام کرد .

تجزیهٔ مکران و بلوچستان
دولت بریتانیا برای دست‌اندازی به این منطقهٔ پهناور که در کنار مرزهای هندوستان قرار داشت ، دست‌اندرکار زمینه‌چینی برای تجزیهٔ سرزمین‌های مزبور شد . دولت انگلستان ، به بهانهٔ حفظ و نگاهداری خط تلگراف که قرار بود در آینده از منطقهٔ مکران4 گذر کرده و به هندوستان اتصال یابد ، بدون کسب اجازه از دولت ایران ، اقدام به بستن قرارداد با برخی از خوانین بلوچ کرد . در این میان ، دولت بریتانیا برای آنان مقرری نیز تعیین کرد .
در پسِ پردهٔ کشیدن خط تلگراف ، دولت بریتانیا در پی آن بود که با ایجاد حکومت‌های محلی در منطقهٔ مکران و بلوچستان ، حمایت از آنان و عقد قرارداد با حکومت‌های مزبور ، منطقهٔ حایل میان ایران و مستعمرهٔ هندوستان را کامل کند .
از این‌رو ، دولت بریتانیا ، برای دست‌یابی به این هدف ، دست‌اندکار ایجاد « امارت کلات » شد . در این راستا ، آنان ضمن عقد قرارداد با خان کلات ، برای نگاهداری و حفظ خطوط تلگراف در آینده ، برای وی یک مستشار انگلیسی تعیین کرده و از او به نام امیر کلات نام بردنـد .5
دولت بریتانیا برای تجزیهٔ بخش‌هایی از مکران و بلوچستان ، باب گفتگو با دولت ایران را به نمـایندگی امیـر کلات بـه منظـور تعییـن مـرز آغاز کرد ، سرانجام در سال 1249 خورشیدی (1870 میلادی) ، کمیسیونی با شرکت نمایندگان دولت ایران و امیر کلات تشکیل گردید . کمیسیون مزبور ، فردریک گلد اسمیث را مامور تحدید حدود مکران و بلوچستان کرد . نامبرده ، بر پایهٔ خواست دولت بریتانیا ، مرزهای مزبور را تعیین نمود . با وجود پایداری و مخالفت برخی دولت‌مردان با تحدید حدود مزبور ، سرانجام ناصرالدین شاه ، زیر فشار دولت بریتانیا ، روز سیزدهم شهریورماه 1250 (4 سپتامبر 1871) ، سند مزبور را امضاء کرد . بدین‌سان ، سرزمین گسترده‌ای که میان رود سند و دماغهٔ گواتر قرار داشت ، از ایران منتزع گردید.
به دنبال تحدید حدود مزبور ، دولت بریتانیا با گسیل نیروهایی از هند ، رفته رفته آن سرزمین را اشغال کرده و در ژانویه 1877 میلادی (دی ماه 1255 خورشیدی) ، سرزمین مزبور را به عنوان مستعمرهٔ خود اعلام نمود . از این پس منطقهٔ مزبور ، « بلوچستان انگلیس» نامیده شد . پس از جنگ جهانی دوم که هندوستان استقلال خود را بازیافت ، در اثر توطئهٔ انگلیس ، شبه قاره هند دچار تجزیه شد . به دنبال ایجاد حکومت پاکستان ، سرزمین « بلوچستان انگلیس» ، ضمیمهٔ کشور مزبور گردید . مرزهای کنونی ایران با پاکستان بازماندهٔ حاکمیت گلد اسمیث است .
میرزا معصوم خان انصاری نمایندهٔ ایران در ماجرای حکمیت گلد اسمیث ، به وزیر امور خارجه می‌نویسد :6

... مدعی ما کلاتی‌ها والله بالله نیستند ، مدعی حکم ثالث [گلد اسمیث] است .

[وی در نامهٔ دیگری می‌نویسد : ] به نمک با محک سرکار اعلی حضرت اقدس همایون شاهنشاه [ناصرالدین شاه] روحنا فداه قسم که این مامور [گلد اسمیت] جز حمایت و تقویت مامور خان کلات و تحصیل سند که «کج» و «تمپ» و «بلیده» و «مند» و «کوهک» و «اسپندار» و بلکه بیش‌تر «سرباز» و دشت باهو تعلق به خان معزی‌الیه داشته ، خیال دیگری ندارد ...

تجزیهٔ سیستان
دولت بریتانیا ، در آخرین مرحلهٔ اجرای نقشه خود برای ایجاد منطقهٔ حایل میان ایران و هندوستان و پیش‌گیری از رسیدن روس‌ها به هندوستان ، درصدد برآمد تا ایالت پهناور سیستان را که دارای موقعیت راهبردی مهمی بود ، از ایران تجزیه‌ کند .
دولت بریتانیا ، با تحمیل قرارداد «گندمک» به حکومت افغانستان ، سرزمین مزبور را به صورت رسمی تحت‌الحمایهٔ خود کرده بود . بدین‌سان ، دولت مزبور در پی آن بود که در موقعیت مناسب ، بخش عمدهٔ سیستان را ضمیمهٔ حکومت دست نشاندهٔ خود در افغانستان کند .
در راه رسیدن به این هدف ، انگلیس‌ها در ماه مارس 1869 میلادی (اسفند ماه 1247 خورشیدی) ، « شیرعلی» ، امیر افغانستان را به دهلی دعوت کردند . در این سفر ، انگلیس‌ها از امیر شیرعلی پذیرایی مفصلی به عمل آوردند . امیر شیرعلی به محض بازگشت به کابل ، بر پایهٔ دستورالعمل دولت بریتانیا ، مدعی شد که سیستان جزو ملک خدادادی افغانستان است . وی به دنبال این ادعا ، بنای تجاوز به سیستان و قتل و غارت در آن خطه را گذارد .
دولت انگلستان ، بر پایهٔ آمادگی‌های از پیش ، به محض ترکتازی‌های امیر شیرعلی در سیستان ، به دولت ایران اطلاع داد که برپایهٔ مادهٔ ششم قرارداد پاریس (قرارداد جدایی میان ایران و افغانستان) ، اختیار حکمیت دربارهٔ اختلاف‌های طرفین را دارد . دولت ناتوان ایران هم از روی ناچاری به حکمیت دولت مزبور ، تن در داد .
برای حکمیت ، دولت انگلستان ژنرال فردریک گلد اسمیث را نامزد کرد . گلد اسمیث به خوبی توانسته بود امیال دولت متبوع خود را در تحدید حدود مکران و بلوچستان ، برآورده سازد . وی در ماه اوت 1872 میلادی (امرداد 1251 خورشیدی) ، سیستان را به دو منطقهٔ خارجی و داخلی بخش کرد . در این فرآیند ، وی بخش داخلی که تنها حدود 1500 کیلومتر مربع وسعت داشت برای ایران باقی گذاشت و بقیهٔ سرزمین پهناور سیستان را به عنوان بخش خارجی ، به حکومت افغانستان که تحت‌الحمایهٔ دولت بریتانیا بود ، پیوند داد . گرچه کشمکش بر سر «سیستان» ، سال‌ها دنباله پیدا کرد ، اما هرگز آب رفته به جوی برنگشت .

ژنرال گلد اسمیث ، چند سال بعد ، دو جلد کتاب دربارهٔ ماموریت خود منتشر کرد . وی در پیش‌گفتار کتاب مزبور ، چنین می‌نویسد :7

اینک موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد ، همانا نتایج این دو مأموریت سرحدی است که ... آیا آن مقصودی که در نظر بود به طور قطع و یقین انجام شده است یا نه ؟ و آن انتظارات سیاسی که راجع به این موضوع بوده ، حاصل گشته یا نه ؟ اگرچه این دو ماموریت دو کار جداگانه بوده است و از دیدگاه سیاسی و جغرافیایی ، دو مسالهٔ جداگانه فرض می‌شود اما هیچ شخص مآل‌اندیشی نمی‌تواند آن‌ها را مسایل جدا از هم تصور کند. باید هر دوی آن‌ها را [تجزیه مکران و بلوچستان و تجزیهٔ سیستان] یک امر واحدی بداند و آن هم عبارت از حفظ امنیت و آرامش سرحد هندوستان ماست ... ولی هرگونه اغتشاش و یا انقلاب در بلوچستان و افغانستان روی دهد ، دولت ایران باید بداند که به واسطهٔ سندی که به ما داده است ، نباید از این قبیل اتفاقات استفاده بکند و به قصد تصرف و تجاوز ، به طرف شرق دست‌اندازی کند.

تجزیهٔ سرزمین‌های خوارزم و فرارود
در اثر شکست‌های پیاپی و به ویژه تحمیل قرارداد پاریس ، نفوذ دولت ایران در مناطق خوارزم و فرارود ، رو به کاهش گذارد .
از زمان‌های دور ، خوانین مرو ، بخارا ، خیوه8، خوقند و دیگر نواحی خوارزم و فرارود ، خطبه به نام پادشاه ایران می‌خواندند و سکه به نام وی می‌زدند . پادشاه ایران نیز ، فرمان ولایت و امارت برای آنان صادر می‌کرد . 9
با جدایی افغانستان و به ویژه امارت هرات از ایران ، راه « مرو» و در این فرآیند ، راه دیگر مناطق خوارزم و فرارود به روی دولت بسته شد . راه مستقیم به مرو ، راهی بود که از بیابان‌های بی‌آب و علف گذر می‌کرد و برای حرکت نیروهای سازمان یافتهٔ نظامی مناسب نبود . راه اصلی به مرو و سمرقند و بخارا و ... چنان که گفته شد ، از هرات می‌گذشت . از سوی دیگر ، قاجارها ، جلگهٔ مرو را سرزمین موروثی خود می‌دانستند و پادشاهان قاجار آن را مُلک اجدادی خود به حساب می‌آوردند .
هم‌زمان با جدایی افغانستان ، ترکمان‌ها نیز به تحریک و اغوای روسیه ، علیه دولت مرکزی علم طغیان برافراشتند . در این راستا ، میان سال‌های 1236 تا 1239 خورشیدی (1860ـ 1857 میلادی) ، درگیری‌هایی بر سر ایالت مرو با شورشیان ترکمان رخ داد . با وجود پیروزی‌های اولیه، در نبرد نهایی نیروهای دولت مرکزی شکست خورد و در نتیجهٔ از دست رفتن « مرو » ، راه دسترسی به امارت بخارا به کلی به روی نیروهای دولت بسته شد . از این تاریخ ، روس‌ها که دیگر مانعی برابر خود نمی‌دیدند ، دست به لشگرکشی به خوارزم و فرارود زدند .

امپراتوری روسیه ، پس از شکست در جنگ‌های کریمه و پذیرش عهدنامهٔ پاریس10، نیک دریافته بود که دولت‌های اروپا ، اجازه نخواهند داد که کشور مزبور اقدام به توسعهٔ ارضی در این قاره نماید . از این رو، در پی اجرای بخش دیگری از منشور پتر برآمد . در بند نهم منشور مزبور آمده است : 11

... کلید هندوستان هم سرزمین ترکمنستان است . تا می‌توانید باید به سوی بیابان‌های قرقیزستان و خیوه و بخارا پیش روید ...

دو سال پس از پذیرش عهدنامهٔ پاریس از سوی دولت ایران و هم‌زمان با قیام مردم هند علیه استبداد انگلیس ، روس‌ها درصدد دست‌اندازی به سرزمین‌های خوارزم و فرارود برآمدند . دولت روسیه در سال 1858 میلادی (1237 خورشیدی) ، ژنرال اگناتیوف (Ignatiov) را مامور تصرف نواحی مزبور کرد . وی در همان سال ، یک هیأت علمی به ریاست خانیکوف (Khanikov) را ، که بعدها شهرتی نیز به هم رساند ، مامور انجام پژوهش‌های جغرافیایی در نواحی شمال خاوری ایران نمود . 12 بدین‌سان ، روس‌ها توانستند پیش از آغاز تهاجم به سرزمین‌های خوارزم و فرارود ، آگاهٔهای گران بهایی دربارهٔ اوضاع و احوال مناطق مزبور ، نیروهای نظامی ، جمعیت منطقه ، وضع زندگی و ... ، به دست آورند .
روس‌ها پس از دریافت اطلاعات جمع‌آوری شده وسیلهٔ خانیکوف ، در سال 1860 میلادی (1239 خورشیدی) ، تهاجم نظامی به فرارود و خوارزم را آغاز کردند . روس‌ها در یک نبرد خونین، نیروهای امارت خوقند را در هم شکسته و به کرانهٔ سیر دریا (سیحون) ، رسیدند . سرانجام در ماه اکتبر 1864 (مهر ماه 1243 خورشیدی) ، آخرین پایداری سپاهیان امارت خوقند در نبرد « چم‌کند» ، درهم شکسته شد .
در سال 1865 (1244 خورشیدی) ، روس‌ها تاشکند را اشغال کردند . در سال 1866 میلادی (1245 خورشیدی) ، ارتش تزاری توانست که سپاهیان امیر بخارا را در هم شکسته و در سال 1868 میلادی (1247 خورشیدی) ، سمرقند را تصرف کند . بدین‌سان ، آخرین پایداری منظم امارت بخارا نیز درهم شکسته شد .
به دنبال این پیروزی‌ها ، دولت روسیه در سال 1872 میلادی (1251 خورشیدی) ، اقدام‌های جدی برای اشغال امارت خیوه را آغاز کرد . در همین سال ، روس‌ها روی به کاشغر آوردند .
در این میان ، به دنبال تجزیه‌های خونبار و شکست‌های خفت‌بار ، دولت ایران توان لازم بـرای رویـایی را از دست داده بـود . در ایـن فرآیند دولت ایـران ، بـرابـر تجزیهٔ سرزمین‌های « ایران‌ویچ» ، تنها به سخنان اعتراض گونه‌ بسنده کرد .13 دولت انگلستان نیز گرفتار شورش هند و پی‌آمدهای آن بود . در نتیجه ، دولت ایران نمی‌توانست ، روی حمایت احتمالی دولت مزبور حساب کند .

در ژوئن سال 1857 (تیرماه 1236) ، سپاهیان هندی که در خدمت فرماندار کل هند بودند ، دست به شورش زده و پس از گشودن شهر دهلی ، بهادر شاه دوم را که از سوی فرماندار کل در قصر خود زندانی بود ، آزاد کرده و وی را امپراتور هند اعلام کردند .
در این زمان ، بزرگان افغانستان نیز که به شدت از سلطهٔ انگلستان خشمگین بودند ، «دوست محمدخان» امیر کشور مزبور را زیر فشار قرار دادند که به یاری مردم هند بشتابد . اما دوست محمدخان نپذیرفت و در مقابل پافشاری بزرگان و روحانیون افغانستان گفت : 14

... من باید به انگلیسی‌ها بچسبم تا مرا در مقابل قاجارهای لعنتی حفظ کنند . من با انگلیسی‌ها قرارداد بسته‌ام و تا زمان مرگم به آن وفادار خواهم بود .

اما انگلستان به زودی موفق شد که شورش هند را فرو نشاند . ارتش انگلیس پس از فتح دهلی ، دست به قتل عام فجیع و گسترده‌ای زد . بهادر شاه نیز دستگیر و از کشور تبعید شد . به دنبال این واقعه در دوم اوت 1858 (11 امرداد ماه 1237) ، شرکت هند شرقی همهٔ حقوق خود را به دولت انگلستان واگذاشت و چند سال بعد ، کشور مزبور به عنوان مستعمرهٔ رسمی بریتانیا اعلام گردید . 15
دولت انگلستان ، پس از ایجاد آرامش در هندوستان ، در پی آن برآمد ، تا برای مصون نگاه ‌داشتن سرزمین مزبور ، از عبور روس‌ها از آمو دریا (جیحون) ، جلوگیری کند . 16 سرانجام در فوریه 1873 (اسفند ماه 1251) ، وزیران خارجهٔ دو کشور در این زمینه به توافق رسیدند . اما برخلاف مفاد تفاهم ، روس‌ها از آمو دریا گذشتند .
دولت انگلستان ناچار دست نیاز به سوی دولت ایران دراز کرد . دولت ایران اظهار داشت که هرگاه انگلستان صددرصد از ایران حمایت نماید ، آماده است که نیرو به خوارزم و فرارود گسیل دارد . اما دولت مزبور حاضر به قبول تعهداتی در این زمینه نشد .

بدین‌سان ، دولت روس بدون برخورد با مقاومت از سوی دولت ایران ، به دامنهٔ متصرفات خود در خوارزم و فرارود افزود . روز دهم اسفند ماه 1259 (28 فوریه 1881) ، شهر مرو به دست ارتش تزاری سقوط کرد .
دولت ایران ، پیش از آن دو سپاه به مرو روانه کرده بود . اما در اثر اختلاف میان فرماندهان آن دو سپاه ، در حوالی قوچان کار به ستیز و زد و خورد میان آنان کشید . در این فرآیند ، آنان ماموریت خود را رها کردند و مرو نیز چنان که گفته شد سقوط کرد . بدین‌سان ، سرتاسر خوارزم و فرارود به دست روس‌ها افتاد .

دولت روسیه ، ایران را برای پذیرش وضع جدید در خوارزم و فرارود ، زیر فشار قرار داد . دولت ایران که در اثر مداخلات سیاسی و لشگرکشی‌های نظامی دو قدرت بزرگ جهان ، یعنی امپراتوری روس و انگلیس به شدت ناتوان گشته بود ، به پذیرش قرارداد آخال تن در داد .
بر پایهٔ قرارداد مزبور که روز 23 آذرماه 1260 (14 دسامبر 1881) میان میرزا سعیدخان مؤتمن الممالک وزیر امور خارجه ایران و ایوان زینوویف (Ivan Zinoviev) وزیر مختار دولت روسیه در تهران به امضاء رسید ، دولت ایران از همهٔ دعاوی خود نسبت به مناطق خوارزم و فرارود صرف‌نظر کرد و رود اترک را به عنوان مرز میان دو دولت پذیرفت : 17

بعد از قرارداد ترکمان‌چای ، پیمان آخال ضربهٔ مهلک دیگری به تمامیت ارضی ایران به شمار می‌رفت زیرا به موجب آن خانات ترکمنستان و ماوارءالنهر که ... تابع پادشاهان ایران بودند ، برای همیشه از قلمرو ملی میهن ما منتزع گردید ...

بدین‌ سان ،‌ حکومت روسیه تـزاری در راستـای اجرای منشور (وصیت‌نامه) پتر ، پس از آن کـه : 18

در نتیجهٔ دو دوره جنگ با ایران ، سراسر قفقاز را تصرف کرد ، با انعقاد پیمان آخال ، توانست دومین مرحله از برنامهٔ توسعهٔ ارضی خود را بدون اشکال زیاد عملی سازد ...

قرارداد 1907
30 سال‌ پس‌ از تجزیهٔ‌ مکران‌ و بلوچستان‌ وسیلهٔ‌ دولت‌ بریتانیا و 26 سال‌ بعد از تحمیل‌ قرارداد آخال‌از سوی‌ امپراتوری‌ روسیه‌ که‌ به‌ جدایی‌ سرزمین‌های‌ خوارزم‌ و فرارود انجامید، دو قدرت‌ مزبور، در پی‌تجزیهٔ‌ کامل‌ ایران‌ برآمدند. در این‌ راستا، هر یک‌ منافع‌ ویژهٔ‌ خود را جستجو می‌کردند :
روسیان‌، در پی‌ اجرای‌ مرحلهٔ‌ دیگری‌ از منشور پتر در مورد ایران‌ و رسیدن‌ به‌ آب‌های‌ گرم‌ خلیج‌فارس‌ بودند . آن‌ها در سه‌ مرحله‌، سرزمین‌ بزرگ‌ ایرانیان‌ را تجزیه‌ کرده‌ و در این‌ فرآیند سرتاسر قفقاز و همهٔ ‌سرزمین‌های‌ خوارزم‌ و فرارود را اشغال‌ کرده‌ بودند.
انگلستان‌ با تصرف‌ کامل‌ هند و اعلام‌ کشور مزبور به‌ عنوان‌ «مستعمره» ، در پی‌ حفظ و در امان‌ نگاه‌ داشتن ‌آن‌ از دستبرد قدرت‌های‌ دیگر بود . در این‌ راستا، انگلستان‌ موفق‌ شده‌ بود که‌ با لشگرکشی‌ به‌ ایران‌ و تحمیل‌جدایی‌ میان‌ ایران‌ و افغانستان‌ و نیز تجزیهٔ‌ بخش‌هایی‌ از مکران‌ و بلوچستان‌ و سیستان‌، میان‌ کشور ایران‌ و هندوستان‌ منطقهٔ‌ حایل‌ پهناوری‌ به‌ وجود آورد .
انگلیس‌ها به‌ همین‌ حد هم‌ بسنده‌ نکرده‌ بودند. آن‌ها بالشگرکشی‌ به‌ درون‌ افغانستان‌ و تحمیل‌ قرارداد گندمک‌ (5 خرداد 1258 خورشیدی‌ / 26 مه‌ 1879میلادی‌) ، سرزمین‌ مزبور را تحت‌الحمایهٔ‌ خود قرار داده‌ بودند .
در این‌ مرحله‌، انگلستان‌ در پی‌ آن‌ بود که‌ باتجزیهٔ‌ ایران‌ به‌ دو بخش‌ شمالی‌ و جنوبی‌ و ایجاد یک‌ منطقهٔ‌ حایل‌ میان‌ دو بخش‌، مانع‌ دیگری‌ برابر روس‌ها برای‌ رسیدن‌ به‌ هندوستان‌ و نیز مانعی‌ برای‌ رسیدن‌ آنان‌ به‌ خلیج‌فارس‌ ایجاد کند .

از سوی‌ دیگر، سر برآوردن‌ قدرت‌ امپراتوری‌ آلمان‌ و نفوذ روزافزون‌ دولت‌ مزبور در منطقهٔ‌ بالکان‌ وقلمرو عثمانی‌، دو دولت‌ استعمارگر روس‌ و انگلیس‌ را سخت‌ به‌ هراس‌ انداخته‌ بود . افزون‌ بر آن ‌، شکست ‌سخت‌ روس‌ها برابر ژاپن‌ ، دولت‌ مزبور را ناچار کرده‌ بود تا به‌ اختلاف‌های‌ خود با انگلستان‌ در آسیا پایان‌ دهد .
روس‌ها در پی‌ آن‌ بودند که‌ در این‌ فرآیند ، علاوه‌ بر این‌ که‌ مرزهای‌ آسیایی‌ خود را از نظر دولت‌ بریتانیا تثبیت ‌کنند ، منافع‌ نوینی‌ نیز به‌ دست‌ آورند . از این‌‌رو ‌، دولت‌ روسیه‌ پذیرفت‌ که‌ اختلاف‌های‌ خود را با انگلستان‌ در آسیا ، حل‌ کند .
البته‌ در این‌ میان ‌، دولت‌ فرانسه‌ هم‌ که‌ از نیرومندی‌ آلمان‌ سخت‌ به‌ هراس‌ افتاده‌ بود ، در نزدیک‌ کردن‌ دو دولت‌ مـزبور (به‌ زیان‌ کشورهای‌ منطقه‌ و به‌ ویژه‌ ایران‌) ، نقش‌ به‌ سزایی‌ داشت‌ .
روز سی‌ و یکم‌ اوت‌ 1907 (نهم‌ شهریور ماه‌ 1286‌) سه‌ قرارداد میان‌ نمایندگان ‌انگلستان‌ و روسیه‌ در سنت‌ پترزبورگ‌ به‌ امضاء رسید . بر پایهٔ‌ قرارداد نخست‌، سرزمین‌ افغانستان‌ در حوزهٔ ‌نفوذ انگلستان‌ قرار گرفت‌ . طبق‌ قرارداد دوم‌ ، سرزمین‌ تبت‌ جزو حوزهٔ‌ نفوذ روسیه‌ شناخته‌ شد و سرانجام‌ برپایهٔ‌ قرارداد سوم‌، ایران‌ به‌ سه‌ بخش‌ تقسیم‌ گردید (پیوست شماره 3):

1ـ بخش‌ شمالی‌ ، یعنی‌ از خط فرضی‌ میان‌ قصر شیرین‌ ، اصفهان‌ ، یزد ، خواف‌ و مرز افغانستان‌ (نقطهٔ ‌تقاطع‌ دو خط سرحدی‌ روس‌ و افغانستان‌) ، منطقهٔ‌ نفوذ روسیه‌ شناخته‌ شد .
2ـ بخش‌ جنوبی‌ ، یعنی‌ از خط فرضی‌ که‌ از مرز افغانستان‌ و بیرجند و کرمان‌ به‌ بندرعباس‌ می‌پیوست‌ و برای‌ دفاع‌ از هندوستان‌ دارای‌ اهمیت‌ حیاتی‌ بود ، در منطقهٔ‌ نفوذ انگلستان‌ قرار گرفت‌ .
3ـ بخش‌ مرکزی‌ ، در حیطهٔ‌ نفوذ دولت‌ ایران‌ قرار گرفت‌ . در حقیقت‌ ، بخش‌ مرکزی‌ ، حد فاصلی‌ بود میان‌ مناطق‌ نفوذ دو دولت‌ روسیه‌ و انگلستان‌، به‌ منظور جلوگیری‌ از برخورد احتمالی‌ آنان‌ در این‌ بخش‌ از جهان‌ .
روز 24 سپتامبر 1907 (اول‌ مهرماه‌ 1286‌) سفارت‌ انگلیس‌ در تهران‌ طی‌ یادداشتی‌ به‌ طوررسمی‌ دولت‌ ایران‌ را از قرارداد « تقسیم‌ ایران‌» ، آگاه‌ کرد . بر اثر این‌ خبر ، مردم‌ ایران‌ به‌ پا خاستند . نمایندگان‌دورهٔ‌ اول‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ، به‌ شدت‌ با قرارداد مزبور مخالفت‌ کردند و روزنامه‌ها مقاله‌های‌ بسیاری‌ در رد آن‌ انتشار دادند .
چند روز بعد ، مشیرالدوله‌ پیرنیا وزیر امور خارجه‌ ، اطلاعیهٔ‌ سفارت‌ خانه‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ را به ‌آگاهٔ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ رسانید .
این مساله روز 12 مهر ماه 1286 (5 اکتبر 1907) در مجلس شورای ملی مطرح شد و مجلس شورای ملی ، یک صدا ، آن را از نظر ملت ایران کان‌لم یکن اعلام کرد .
در حالی که هرگاه خیزش مشروطیت ایران به بار ننشسته بود ، دولت‌های روس و انگلیس بدون زحمت می‌توانستند این قرارداد را به امضای محمدعلی شاه رسانیده و در نتیجه ، بر ملت ایران تحمیل کنند .
چنان که دولت‌های روس و انگلیس ، هر کدام به تنهایی توانسته بودند ، در این اواخر ، قراردادهای تجزیهٔ بخش‌هایی از مکران و بلوچستان و سیستان و نیز سرتاسر خوارزم و فرارود را به ناصرالدین شاه که به مراتب دارای قدرت و اقتدار بیش‌تری از محمدعلی شاه بود ، تحمیل کنند . در جلسهٔ تاریخی روز 12 مهر ماه 1286 ، رییس مجلس شورای ملی ، گفت :

این قرارنامه و مراسله‌ای است که از سفارت انگلیس برای وزارت امور خارجه رسیده و آن قرارنامه را با مراسله فرستاده‌اند به مجلس قرائت شود و در این قرارنامه بین دولتین روس و انگلیس آن چه راجع به ایران است نوشته‌اند :

... برحسب دستورالعملی که از دولت متبوعه دوستار رسیده شرف دارم که صورت ترتیب منعقده فیمابیمن دولتین روس و انگلیس مورخه 31 اوت 1907 [8 شهریور 1286] را تا اندازه‌ای که راجع به دولت علیه ایران است لفا ایفاد می‌دارم . محض تسهیل قرائت نوشته مزبور ، ترجمه غیرمستند آن را [به فارسی] به نسخهٔ فرانسه الحاق داشت . محض احتراز از هرگونه اشتباه نیز باید اظهار بدارم که مسلم است که نسخهٔ فرانسه سندیت خواهد داشت . صورت این قرارداد رسما به دول معظمه ایفاد خواهد شد و به زودی انتشار خواهد یافت . در این موقع احترامات فائقه را تجدید می‌نماید .
امضای سفیر [انگلیس]
24 سپتامبر 1907 [اول مهرماه 1286]

قرارداد در مجلس خوانده شد . آقای مستشارالدوله راجع به آن صحبت کرد . وثوق‌الدوله نیز صحبت کرد و بالاخره وکیل الرعایا اظهار کرد که این قراردادی است بین خودشان و ما می‌توانیم با کمال استقلال هر امتیازی که مقرون به صواب بدانیم ، به سایر دول بدهیم . آقای میرزافضل‌علی آقا گفت :

دیگران هر چه می‌کنند ، از برای خود می‌کنند . چیزی که بر ما لازم است همین است که دقت کرده خود را حفظ کنیم .

بدین‌سان ، مجلس شورای ملی در جلسهٔ روز 12 مهر ماه 1286 (5 اکتبر 1907) ، قرارداد را رد کرده و آن را از نظر ملت ایران کان لم یکن اعلام نمود .
از این‌ رو ‌، روز دهم‌ آبان‌ماه‌ 1286 (2 نوامبر 1907) دولت‌ ایران‌ ضمن‌ یادداشتی‌ به ‌دولت‌های‌ بریتانیا و روسیه‌ اعلام‌ کرد :19

چون‌ قرارداد میان‌ آن‌ دو دولت‌ بسته‌ شده‌ است‌ ، مربوط به‌ آن‌ دولت‌هاست‌ و دولت‌ ایران‌ نظر به‌ استقلال‌ تامه‌ای‌ که‌ دارد ، تمام‌ حقوق‌ و آزادی‌ عمل‌ خود را محفوظ داشته‌ و خود را از هر نفوذ و اثری‌ که‌ قرارداد می‌تواند دربارهٔ‌ ایران‌ داشته‌ باشد ، مطلقا مصون‌ و آزاد می‌داند .

با توجه به این مسایل ، وزارت امور خارجهٔ ایران ، پیوسته با کمال دقت و وسواس :20

مراقب‌ بود که‌ حتا در جواب‌ مراسلاتی‌ که‌ از طرف‌ آن‌ها [روس‌ها و انگلیس‌ها] رسیده‌ و اسمی‌ از قرارداد برده‌اند ، جملهٔ‌ ناپسندی‌ که‌ دلالت‌ بر شناسایی‌ آن‌ باشد ننویسند و مدرک‌ندهند... .

چند سال پس از آن ، درگیر و دار جنگ جهانی نخست ، روس‌ و انگلیس بر پایهٔ یک قرارداد محرمانه ، موافقت کردند که منطقهٔ بی‌طرف قرارداد 1907 ، ضمیمهٔ منطقه نفوذ انگلستان شود و روس‌ها مجاز باشند تا هر بخش از خاک عثمانی را که اشغال کردند ، به خاک خود منظم نمایند .21
بر پایهٔ این قرارداد ، هم‌چنین به دولت روسیه اجازه داده شده بود که در منطقهٔ مربوط به خود ، نیروی قزاق را به وجود آورد و فرماندهی آن را به دست گرفته و هزینه‌های آن را جزو بدهٔهای گذشته و آینده ایران محسوب نموده و به نام قیم دولت ایران به هر نحوی که مقتضی بداند از قوای مزبور بهره بگیرد . افزون بر آن دولت روسیه اجازه یافته بود در شمال منطقهٔ بی‌طرف ، از کرمانشاه تا بروجرد ، کاشان ، تربت‌حیدریه ، تبس و بخشی از قاین تا جام (با خزر) ، خواف و سرخس ، نیروهای خود را جلو آورد .22

با وجودی که روس‌ها در اتفاق مثلث ، هم پیمان دولت‌های انگلستان و فرانسه بودند ، در سال 1910 میلادی (1289 خ) ، نیکلای دوم امپراتور روس ، از آلمان بازدید رسمی به عمل آورد. در این بازدید ، وی گفت و گوهایی را با قیصر ویلهلم اول امپراتور آلمان انجام داد که یک سال بعد ، منجر به بستن قرارداد پتسدام شد .
روز 27 امرداد 1290 (19 اوت 1911) ، قرارداد پتسدام میان امپراتوری روسیه و امپراتوری آلمان به امضاء رسید . بر پایهٔ این قرارداد ، دولت آلمان حقوق روسیه را طبق معاهدهٔ 1907 بر بخش‌های شمالی ایران به رسمیت شناخت و در برابر دولت روسیه ، موافقت خود را با احداث راه‌آهن خانقین ـ خرم‌شهر از سوی آلمان‌ها ، که بخشی از آن ، از منطقهٔ نفوذ آنان می‌گذشت ، اعلام کرد .
در این میان ، روس‌ها که از پشتیبانی آلمان نیز برخوردار شده بودند ، بر خودسری و دخالت در امور ایران افزودند . دولت انگلستان نیز از ترس نزدیکی بیش‌تر روس‌ها به آلمان‌ها ، از نشان دادن هرگونه واکنش خودداری می‌کرد . با توجه به این مسایل ، روسیان در پی آن برآمدند تا دوباره محمدعلی شاه را به قدرت رسانیده و ایران را به طور کامل قبضه کنند .
روز 27 خرداد 1290 (18 ژوئن 1911) ، محمدعلی شاه مخلوع ، به همراهی عده‌ای از افسران روسی از مرز گذشت و وارد ترکمن صحرا شد . اما وی پس از چند تاخت و تاز ، از نیروهای ایران شکست خورد و روز 13 شهریور ماه (5 سپتامبر) ، دوباره به روسیه گریخت .

دولت ایران ، پس از سازش روسیه با آلمان ، بیش از پیش ، خود را تنها احساس می‌کرد و به دنبال متحدینی بود . از سوی دیگر با توجه به بی‌سروسامانی و آشفتگی اوضاع مالی ، قضایی ، امنیتی و... راه‌حل را در استخدام مستشارانی از کشورهای بی‌طرف یافت . از این رو مورگان شوستر (Morgan Shuster) آمریکایی را برای ادارهٔ خزانه‌داری و کلنل پالمرسون
(H. Palmarson) و تعدادی افسر سوئدی را برای ایجاد ادارهٔ تشکیلات ژاندارمری و آدولف پُرنی (Adolph Perny) فرانسوی را برای ادارهٔ دستگاه قضایی کشور استخدام کرد .
دولت روسیه که هرگونه اصلاحات را در ایران مغایر با منشور پتر می‌دانست ، سخت از این مساله برآشفت و به دنبال استقرار پنج هزار سرباز در داخل خاک ایران ، روز نوزدهم آبان ماه 1290 (11 نوامبر 1911) ، ضرب‌الاجل 48 ساعته‌ای مبنی بر اخراج شوستر ، تسلیم دولت ایران کرد . دولت روسیه برای اثر بخشی بیش‌تر این اخطار ، نیروهای خود را به سوی قزوین به حرکت درآورد .
مردم ایران برابر این لجام گسیختگی روس‌ها ، بار دیگر به پاخاستند . در شهرهای ایران ، به ویژه تبریز ، تهران و رشت ، تظاهرات گسترده‌ای علیه زورگویی‌های روسیه برپا شد . مجلس شورای ملی در آن شرایط هراس‌انگیز که نیروهای خونخوار روس دروازه‌های تهران را تهدید می‌کرد ، با شجاعت و رشادت بی‌مانند ، ضرب‌الاجل روس‌ها را رد کرد .
دولت از ترس سقوط تهران به دست روس‌ها ، مجلس دوم را منحل کرد و در دوم دی ماه 1290 (24 دسامبر 1911) ، اولتیمالتوم روسیه را پذیرفت و شوستر را اخراج کرد .
روس‌ها که از ضعف دولت جری‌تر شده بودند ، به تعدی و تجاوز افزودند . روسیان ، روز عاشورای همان سال ، روحانی بزرگ تبریز ، شادروان « ثقه‌الاسلام» را به همراه تنی چند از آزادی‌خواهان ، به دار آویختند و برای ایجاد رعب بیش‌تر ، روز دهم فروردین ماه 1291 (30 مارس 1912) ، بارگاه حضرت رضا (ع) را به توپ بستند .
انگلستان نیز از فرصت طلایی که روس‌ها ایجاد کرده بودند ، بهره جست و در اواخر سال 1290 خورشیدی (اوایل سال 1912 میلادی) ، با آوردن نیروهایی از هند ، به طور عملی منطقهٔ مورد نظر خود را اشغال نظامی کرد . بدین‌سان ، دو قدرت اهریمنی روس و انگلیس ، بیش‌ترین بخش‌های ایران را اشغال کردند .

چنان که گفته شد ، هرگاه در سال 1907 که روس‌ها و انگلیس‌ها بر مناقشه‌های میان خود در آسیا پایان دادند و با تقسیم ایران به مناطق نفوذ ، به گونهٔ عملی استقلال ایران را پامال کردند ، نظام مشروطیت مستقر نشده بود ، دو دولت مزبور به راحتی می‌توانستند این قرارداد را به امضای محمدعلی شاه برسانند و استقلال ایران و تمامیت ارضی ایران را پای‌مال کنند .
از سوی دیگر ، چنان که دیده شد ، در تحولات بعدی ، یعنی فروپاشی امپراتوری روس و استقرار نظام بلشویکی در آن کشور ، هیچ یک از مناطق جدا شده از ایران بر پایهٔ قراردادهای گلستان ، ترکمان‌چای و آخال ، به ایران بازگشت داده نشد . در حالی که دولت وقت ایران کوشش‌هایی را در این زمینه در انجمن صلح ورسای به عمل آورد و مردمان کشورهای جدا شده نیز تلاش‌های چشم‌گیری به عمل آوردند .
از این رو ، با پذیرش قرارداد 1907 ، به گونه‌ عملی استقلال ایران و تمامیت ارضی ایران از دست رفته بود و بدون تردید ، در صورتی که این ایستادگی از سوی مجلس شورای ملی به عمل نیامده بود و قرارداد به تصویب رسیده بود ، بلشویک‌ها ، از اجرای قرارداد محرمانهٔ 1916 که پایان کار ایران بود ، سرباز نمی‌زدند .

اما نظام مشروطیت ایران ، فرصت نیافت که به گونهٔ اساسی جابیفتد و نقش خود را در حیات سیاسی و اجتماعی ملت ایران ، ایفا کند .
مشروطیت ایران در درازای زندگی 72 ساله خود (1357 - 1285) ، با سه کودتا روبرو شد و دوبار نیز کشور در جریان دو جنگ جهانی ، از سوی ارتش‌های روسیه و انگلستان اشغال شد . در جریان جنگ دوم جهانی ، روس‌ها و انگلیس‌ها ، با پشتیبانی آمریکایی‌ها ، دست به اشغال ایران زدند .
پایان هر سه کودتا ، همراه با جنگ ، آشوب ، انقلاب و ... بود که می‌توانست استقلال و تمامیت ارضی ایران را به گونهٔ جدی مورد مخاطره قرار دهد .
پایان کودتای نخست ، همراه با جنگ داخلی بود که با دخالت نظامی روس‌ها به نفع نیروهای کودتا ، استقلال کشور و تمامیت سرزمینی ایران را با چالش جدی روبرو کرد .
کودتای دوم ، با اشغال ایران از سوی متفقین پایان یافت . در حالی که نشانه‌های آشکار از آمادگی جنگی انگلیس‌ها در عراق برای حمله به ایران وجود داشت و دست کم ، گزارش‌های سفارت ایران در عراق و کنسول‌گری‌های ایران در بصره ، خانقین ، می‌توانست حکومت ایران را متوجهٔ این امر کند . اما بدون توجه به اخطارهای متفقین ، نشانه‌ها و گزارش‌های آمادگی آن‌ها برای حمله به ایران ، حکومت فردی ، ایران را به کام فاجعه کشاند :23

نشانه‌های زیادی وجود داشت که دولت بریتانیا ، به زودی ایران را مورد یورش نظامی قرار خواهد داد و هم‌آوایی دو کشور روس و انگلیس ، تردیدی باقی نگذارده بود که دولت شوروی نیز در این یورش نظامی ، در کنار دولت بریتانیا خواهد بود . اما گویی که دولت ایران : نه می‌دید و نه ، می‌شنید .

در پایان کودتای سوم نیز ، ایران به سوی انقلاب رانده شد و با یورش نظامی عراق که از پشتیبانی غرب و شرق برخوردار بود ، می‌توانست عواقب سنگینی برای استقلال و تمامیت ارضی ایران داشته باشد .

در سال نخستِ مشروطیت ، شوربختی ، هنگامی به ایرانیان روی نمود که در بیست و هشتم دی ماه 1285 (19 ژانویه 1907) ، محمدعلی میرزا به جای مظفرالدین شاه به تخت نشست . محمدعلی شاه که با مشروطیت مخالف بود ، نمایندگان مجلس شورای ملی را به آیین تاج‌گذاری دعوت نکرد و بدون توجه به احوال مشروطیت، باب مراوده و گفتگو را با سفارت‌خانه‌های روس و انگلیس برای گرفتن قرضهٔ جدید گشود .
مجلس‌ شورای‌ ملی ، به‌ شدت‌ با این‌ اقدام‌ خودسرانهٔ‌ محمدعلی‌ شاه‌ مخالفت‌ کرد و وی‌ را وادار کرد که هیات‌ وزیران‌ را به‌ مجلس‌ معرفی‌ کند .
روز 29 اسفندماه‌ همان‌ سال‌ ، نخستین‌ دولت‌ زمان‌ مشروطیت‌ (بدون‌ نخست‌وزیر) ، به‌ مجلس‌ معرفی‌ شد . محمدعلی‌ شاه‌ در پی‌ آن‌ بود که‌ میرزاعلی‌ اصغرامین‌ السلطان‌ (اتابک‌) را از اروپا احضار و او را که‌ نماد مخالفت‌ با آزادی‌ و مشروطیت‌ بود ، به‌ نخست‌وزیری‌ برگمارد .
بدین‌سان ‌، ملت‌ ایران‌ که‌ زیر فشار گاز انبری‌ دولت‌های‌ روسیه‌ و انگلستان‌ دچار تجزیه‌ و پراکندگی‌ و در این‌ فرآیند ، فقر و تنگدستی‌ شده‌ بود، ناچار شد که‌ با خودکامگی‌های‌ محمدعلی‌ شاه‌ نیز به‌ مبارزه‌ برخیزد .
محمدعلی‌ شاه‌ از اتابک‌ که‌ مورد تنفر شدید مردم‌ بود ، دعوت‌ کرد که‌ به‌ کشور باز گردد . وی‌ در اردیبهشت‌1286 (مه‌ 1907) زیر حفاظت‌ شدید قزاق‌های‌ روس‌ وارد بندر انزلی‌ شد و در خردادماه ‌همان‌ سال ‌، دولت‌ خود را به‌ مجلس‌ معرفی‌ کرد . روز هشتم‌ شهریور ماه‌ 1286 (31 اوت‌ 1907‌) ، یک‌ تن‌ از مجاهدان‌ تبریزی‌، وی‌ را برابر مجلس‌ شورای‌ ملی‌ به‌ ضرب‌ گلوله‌ از پای‌ درآورد .24
به‌ دنبال‌ این‌ واقعه‌ ، رابطهٔ‌ شاه‌ با مجلس‌ تیره‌تر شد . مجلس‌ ، ناصرالملک‌ قره‌گوزلو را به‌ نخست‌وزیری‌ برگزید . وی‌ دولت‌ خود را روز سوم آبان‌ ماه‌ 1286 (26 اکتبر 1907) به‌ مجلس‌ معرفی‌ کرد . اقدام‌های ‌قانونی‌ نخست‌وزیر جدید در راستای‌ حذف‌ بخشی‌ از بودجهٔ‌ اضافی‌ وزارت‌ دربار و نیز برنامه‌هایی‌ برای‌ خارج‌کردن‌ عملی‌ ارتش‌ از اختیار شاه‌ و قراردادن‌ آن‌ زیر نظر وزیر جنگ‌ ، باعث‌ برانگیخته‌ شدن‌ خشم‌ بیش‌تر محمدعلی‌ شاه‌ شد . محمدعلی‌ شاه ‌، دستور داد نخست‌وزیر را بازداشت‌ کرده‌ و وی‌ را به‌ اروپا تبعید نمایند . مجلس‌ نیز نظام‌السلطنه‌ مافی‌ را به‌ نخست‌وزیری‌ برگزید .

از سوی‌ دیگر ، چند ماه‌ بعد ، هنگامی‌ که‌ محمدعلی‌ شاه‌ روانهٔ‌ مجلس‌ بود ، بمبی‌ به‌ سوی‌ کالسکهٔ‌ وی‌ پرتاب‌ شد و در نتیجه ‌، تنش‌ میان‌ محمدعلی‌ شاه‌ و مشروطیت‌ جوان‌ ایران‌ افزایش‌ یافت‌ . افزون‌ بر آن‌ ، دولت ‌روسیه‌ که‌ یک‌ دولت‌ استبدادی‌ کامل‌ بود ، به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌توانست‌ وجود یک‌ حکومت‌ مردم‌ سالار را در همسایگی‌ خود تحمل‌ کند . از این‌ رو ‌، دولت‌ مزبور محمدعلی‌ شاه‌ را به‌ مخالفت‌ با مشروطه‌ و برافکندن سامان (نظم‌) مردم‌ سالاری‌ در ایران‌ تشویق‌ می‌کرد . البته دولت بریتانیا نیز با خرسندی ، در انتظار پایان کار بود .

خشم‌ روس‌ها ، هنگامی‌ بیش‌تر شد که‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ با اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ ، لایحهٔ ‌استقراض‌ از دولت‌های‌ روسیه‌ و انگلستان‌ را رد کرد . از این‌ رو ‌، روس‌ها بر آن‌ شدند تا وسیلهٔ‌ محمدعلی‌شاه‌ ، به‌ عمر مشروطهٔ‌ جوان‌ ایران‌، پایان‌ دهند .
در نخستین کودتا ، محمدعلی شاه که قرآن مهر کرده بود که به مشروطیت ایران وفادار باشد، دستور داد تا روز دوم تیرماه 1287 (23 ژوئن 1908) مجلس را به توپ بستند و بسیاری از آزادی‌خواهان و نمایندگان مجلس اول را کشتند و گروه بیش‌تری را در « باغ شاه» به زنجیر کشیدند و نفی بلد کردند .

در این میان ، دولت روسیهٔ تزاری نقش فعال داشت و دولت بریتانیا ، دم فرو بسته بود . انگلیس‌ها در جریان مشروطیت ، از این خیزش هواداری کردند . البته دولت انگلیس که دارای نظام پارلمانی بود ، به این نظام حکومتی با نظر مثبت می‌نگریست و از سوی دیگر ، آنان بر این باور بودند که تغییر نظام حکومتی ایران از استبداد به مشروطه ، از نفوذ دولت استبدادی روسیه می‌کاهد و بر نفوذ دولت بریتانیا که دارای نظام پارلمانی است ، می‌افزاید .
اما رد قرارداد 1907 از سوی مجلس اول ، انگلیس‌ها را با این حقیقت تلخ آشنا کرد که مشروطهٔ ایران ، نمی‌تواند با مطامع استعماری بیگانگان ، هم‌آهنگ و هم‌گام باشد . از این رو، باید گفت که انگلیس‌ها ، در یک توافق « ناگفته و نانوشته» با روس‌ها ، دست‌اندرکار تخریب مشروطیت ایران شدند .

قیام‌ آزادی‌خواهان‌ و مردم‌‌سالاران‌ تبریز، تنها نوری‌ بودی‌ که‌ در آن‌ روزها، ظلمت‌کدهٔ‌ ایران‌ را روشنایی‌ می‌بخشید . مردم‌ تبریز ، با دلیری‌ بی‌مانند برابر محمدعلی‌ شاه‌ و ارتش‌ استبداد، پایداری‌ کردند . مقاومت‌ دلیرانهٔ‌ مردم‌ تبریز ، نه‌ ماه‌ به‌ درازا کشید . سرانجام‌ ، چون‌ محمدعلی‌ شاه‌ نتوانست‌ پایمردی‌ مردم‌ تبریز را ، به‌ پیشوایی‌ ستارخان‌ و باقرخان‌ درهم‌ شکند ، روسیان‌ به‌ بهانهٔ‌ حفظ جان‌ اتباع‌ خود ، نیرو به‌ تبریز فرستادند . روز ششم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ 1288 (26 آوریل‌ 1909‌) ، ارتش‌ روسیه‌ از رود ارس‌ گذشت‌ و چند روز بعد ، تبریز را اشغال‌ کرد.

در میانه‌های‌ اردی‌بهشت‌ ماه‌ ، سردار اسعد و صمصام‌ بختیاری‌ برای‌ درهم‌ شکستن‌ قدرت‌ استبداد ، با گروهٔ از سواران‌ ایل‌ بختیاری‌ ، اصفهان‌ را در اختیار گرفته‌ و آماده‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ تهران‌ شدند . در رشت‌ نیز مردم‌ به‌ هواخواهٔ مشروطیت‌ قیام‌ کردند . در این‌ فرآیند ، حاکم‌ مستبد گیلان‌ کشته‌ شد و رشت‌ به‌ دست‌ مجاهدین‌ مشروطیت‌ افتاد . محمدعلی‌ شاه‌ ، محمدولی‌ خان‌ سپهدار رشتی‌ را که‌ تا آن‌ زمان‌ سرگرم‌ جنگ‌ با آزادی‌ خواهان‌ تبریز بود ، مأمور سرکوب‌ مشروطه‌طلبان‌ گیلان‌ کرد . اما سپهدار که‌ از خواب‌ غفلت‌ بیدار شده‌بود ، با نیروهایش‌ به‌ مجاهدان‌ پیوست‌ و همراه‌ آنان‌ برای‌ درهم‌ کوبیدن‌ بساط استبداد ، عازم‌ تهران‌ شد .
در این‌ گیرودار ، نمایندگان‌ سیاسی‌ روس‌ و انگلیس‌ وارد معرکه‌ شدند و برای‌ نجات‌ تخت‌ و تاج‌ محمدعلی‌شاه‌ به‌ تکاپو افتادند . هر دو می‌دانستند که‌ در صورت‌ پیروزی‌ مشروطه‌خواهان‌ ، اجرای‌ طرح‌ تقسیم‌ ایران‌ (قرارداد 1907) ، غیرممکن خواهد بود و یا با دشواری‌ روبرو خواهد شد. آن‌ها برای برون رفت از بحران ، محمدعلی‌ شاه‌ را راضی‌ کردند تا در برابر نجات‌ سلطنت‌خود ، امتیازاتی‌ به‌ آزادی‌ خواهان‌ بدهد . محمدعلی‌ شاه‌ ، سرانجام‌ تسلیم‌ نظر سفیران‌ روس‌ و انگلیس‌ شد .
اما مشروطه‌ خواهان‌ که‌ در راه‌ تهران‌ بودند ، زیر بار مصالحه‌ نرفتند . وزیرمختار روس‌ به‌ مجاهدان‌ اخطارکرد که‌ در صورت‌ ادامهٔ‌ پیش‌روی‌ ، با قوهٔ‌ قهریه‌ مانع‌ از ورود آنان‌ به‌ تهران‌ خواهد شد . اما مجاهدان‌ به‌پیش‌روی‌ ادامه‌ دادند . سردار اسعد ، برابر اخطار سفارت‌ خانه‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ مبنی‌ بر انصراف‌ از تصرف‌ تهران‌ ، گفت :25

فشار افکار عمومی‌ مرا وادار به‌ نجات‌ کشور و برانداختن‌ استبداد کرده‌ است‌ و به‌ هیچ‌ وجه ‌از تصمیم‌ خود عدول‌ نخواهم‌ کرد .

مجاهدین‌ رشت‌ روز بیست‌ و هفتم‌ اردیبهشت‌ ماه‌ و مجاهدان‌ اصفهان‌ تا میانه‌های‌ خرداد به‌ اطراف ‌تهران‌ رسیدند . دولت‌ روسیه‌ ، با توجه‌ به‌ پیش‌روی‌ مشروطه‌ خواهان‌ ، دست‌ به‌ تراکم‌ نیرو در باکو زد و در اوایل‌تیرماه‌ این‌ نیرو به‌ بندر انزلی‌ رسید . ورود قوای‌ روس‌ به‌ انزلی‌ باعث‌ شد که‌ مجاهدان‌ به‌ سرعت‌ عمل‌ خود بیافزایند .
از این‌ رو‌ ، روز 22 تیرماه ‌1288 (13 ژوئیه‌ 1909) ، تهران‌ را آماج‌ حملات‌ خود قرار دادند . نبرد ، تنها سه‌ روز به‌ درازا کشید و روز 25 تیرماه‌ (16 ژوئیه‌) ، کلنل‌لیاخوف‌ فرمانده‌ بریگاد قزاق‌ تسلیم‌ گردید و محمدعلی‌ شاه‌ از ترس‌ مجازات‌ به‌ سفارت‌ روس‌ پناهنده‌ شد و خود را زیر حمایت‌ امپراتوری‌ روسیه‌ قرار داد .
همان‌ شب‌ ، شورای‌ سران‌ مشروطه‌ ، محمدعلی‌ شاه‌ را از سلطنت‌ خلع‌ و فرزند وی‌ احمدشاه‌ رابه‌ سلطنت‌ برگزید .
روس‌ها پس‌ از این‌ ناکامی‌، دولت‌ ایران‌ را زیر فشار قرار دادند تا برای‌ شاه‌ مخلوع‌ مقرری‌ تعیین‌ کند . سرانجام‌ دولت ‌، به‌ شرطی‌ که‌ وی‌ اقدامی‌ علیه‌ مشروطیت‌ نکند ، این‌ امر را پذیرفت‌. به‌ دنبال‌ این‌ موافقت‌نامه ‌، روس‌ها به‌ تدریج‌ قوای‌ خود را از بخش‌هایی از ایران‌ بیرون‌ بردند و محمدعلی‌ شاه‌ نیز به‌ شهر باکو رفت‌ و مورد استقبال ‌نمایندهٔ‌ ویژهٔ‌ تزار روسیه‌ قرار گرفت‌ .

سرانجام‌ پس‌ از خلع‌ محمدعلی‌ شاه‌ ، در بیست‌ و سوم‌ آبان‌ ماه‌ 1288 (15 نوامبر 1909‌) ، دومین‌ دورهٔ‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ به‌ طور رسمی‌ آغاز به‌ کار کرد . در این‌ میان‌ ، از مهم‌ترین‌ مسایلی‌که‌ حکومت‌ ملی‌ را نگران‌ می‌کرد ، اشغال‌ برخی‌ از شهرهای‌ شمالی‌ کشور وسیلهٔ‌ روس‌ها بود . روس‌ها که‌حاضر نبودند شهرهای‌ مزبور را تخلیه‌ کنند ، پاره‌ای‌ افراد شرور و ماجراجو را تحریک‌ می‌کردند که‌ به‌ عنوان‌ تبعه‌ و تحت‌الحمایهٔ‌ دولت‌ روسیه‌ ، دست‌ به‌ اغتشاش‌ بزنند تا سپاهیان‌ روس‌ بتوانند به‌ بهانهٔ‌ حفظ منافع‌ و جان‌ شهروندان‌ خود ، مناطق‌ مزبور را در اشغال‌ نگاه‌ دارند .
با شرمساری‌ بسیار باید گفت‌ که‌ در این‌ دوران‌ تاریک‌ ، تعدادی‌ از اعیان‌ ، اشراف‌ ، مالکان‌ و بازرگانان‌ برای ‌کسب‌ منافع‌ نامشروع‌ ، ننگ‌ تابعیت‌ دولت‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ را پذیرفته‌ و زیر حمایت‌ آن‌ دو دولت‌ قرار گرفته ‌بودند . از این‌ رو ، دولت‌های‌ مزبور به‌ بهانهٔ‌ حفظ منافع‌ اتباع‌ خود و یا بهانه‌های‌ دیگر ، بیش‌ از پیش‌ بردامنهٔ‌ دخالت‌های‌ خود در امور ایران‌ افزوده‌ بودند .

سرانجام‌ روز سوم‌ اوت‌ 1914 (11 امردادماه‌ 1293) ، نبردی‌ که‌ سال‌ها اروپاییان ‌دست‌اندرکار تدارک‌ آن‌ بودند ، آغاز شد .
در یک‌ سو، دولت‌های‌ بریتانیا ، فرانسه‌ و روسیه‌ (اتحاد مثلث‌) ، و در سوی‌ دیگر آلمان‌ و امپراتوری‌ اتریش‌ ـ مجارستان‌، رو در روی‌ هم‌ صف‌ کشیده‌ بودند . رفته‌ رفته‌ دولت‌های‌ صربستان‌ ، رومانی ‌، ایتالیا ، ایالات‌ متحده‌ آمریکا ، یونان‌ ، بلژیک‌ ، پرتقال‌ و چند کشور دیگر ، به‌ « اتحاد مثلث‌» پیوستند و عثمانی‌ و بلغارستان‌ نیز به‌ صف‌ « اتحادمرکز» ملحق‌ شدند .
ایران‌ در این‌ جنگ‌ اعلان‌ بی‌طرفی‌ کرد . اما از آن‌جا که‌ دولت‌ ایران‌ دارای‌ قدرتی‌ نبود که‌ بتواند بی‌طرفی‌ را حفظ کند ، خاک‌ کشور بدل‌ به‌ صحنهٔ‌ نبردهای‌ سنگین‌ میان‌ نیروهای‌ عثمانی‌ با قوای‌ روس‌ و انگلیس‌ شد . شهرها و روستاهای‌ کشور زیر سم‌ ستوران‌ و چکمهٔ‌ سربازان‌ بیگانه‌ لگدمال‌ شده‌ و دست‌ به‌ دست‌ می‌گشت‌ . دولت‌ مرکزی‌ که‌ یارای‌ جلوگیری‌ از دخالت‌ بیگانگان‌ را نداشت‌ ، ناچار به‌ اعتراض‌ بسنده‌ می‌کرد .
سرانجام‌ آلمان‌ها نیز به‌ وسیلهٔ‌ جاسوسان‌ خود، وارد صحنهٔ‌ نبردهای‌ ایران‌ شده‌ و پیروزی‌هایی‌ نیز به‌کف‌ آوردند . دخالت‌ آلمان‌ در صحنه‌های‌ پیکار بر سر ایران‌، بهانهٔ‌ تازه‌ای‌ به‌ دست‌ روس‌ها برای‌ گسترش‌ عملیات‌ داد . روسیان‌ ، نیروهای‌ تازه‌ نفسی‌ از راه‌ بندر انزلی‌ در خاک‌ ایران‌ پیاده‌ کرده‌ و تهران‌ را هدف‌ گرفتند .
در این‌ راستا ، گروهٔ از نمایندگان‌ مجلس‌ و رجال‌ کشور، به‌ قم‌ مهاجرت‌ کرده‌ و در آن‌جا «کمیتهٔ‌ دفاع‌ ملی‌» را بنا نهادند . در اثر این مهاجرت ، مجلس سوم از اکثریت افتاد و به حالت تعطیل درآمد .
بخش‌ بزرگی‌ از نیروهای‌ ژاندارم‌ نیز که‌ از نظر سطح‌ سواد ، تعلیمات‌ و تجهیزات‌ ، زبده‌ترین ‌نیروهای‌ نظامی‌ ایران‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و افسران‌ میهن‌پرست‌ زیادی‌ را در خود جای‌ داده‌ بود ، بدین‌ کمیته ‌پیوست‌ . گروهٔ که‌ در قم‌ اجتماع‌ کرده‌ بودند ، برای‌ رهایی‌ کشور از سلطهٔ‌ روس‌ و انگلیس‌ ، به ناچار هم‌کاری‌ با آلمان ‌را برگزیده‌ بودند . در آذرماه‌ 1294 (دسامبر 1915) نیروهای‌ کمیتهٔ‌ دفاع ملی‌ در قم‌ و همدان‌ از روس‌ها شکست‌ خورد .

به‌ دنبال‌ این‌ پیروزی‌ ، روس‌ و انگلیس‌ ، برپایهٔ‌ یک‌ قرارداد محرمانه‌ ، موافقت‌ کردند که‌ منطقهٔ ‌بی‌طرف‌ قرارداد 1907 ، ضمیمهٔ‌ منطقهٔ‌ نفوذ انگلستان‌ شود و در برابر ، روس‌ها مجاز باشند که‌ هر بخش‌ ازخاک‌ عثمانی‌ را که‌ اشغال‌ کردند ، به‌ خاک‌ خود منضم‌ نمایند .27
نبرد ایران‌ ، با دخالت‌ اندک‌ و گه‌گاه‌ ایرانیان‌ از سوی‌ حکومت‌ موقت‌ در کرمانشاه‌ و نیروهای‌ ژاندارم‌ ادامه‌ داشت‌ . در همین‌ اوان‌ ، دولت‌ مرکزی‌ زیر فشار خردکنندهٔ‌ روس‌ و انگلیس‌ ، نیروهای‌ ژاندارم‌ را منحل‌ کرد . بدین‌ سان‌ ، در شمال‌ کشور نیروی‌ قزاق‌ به‌ فرماندهٔ افسران‌ روسی‌ و در جنوب‌ کشور ، پلیس‌ جنوب‌ که‌ زیر نظر افسران‌ انگلیس‌ قرار داشت‌ ، به‌ نام‌ دولت‌ ایران‌ و به‌ هزینهٔ‌ ملت‌ ایران‌ ، عمل‌ می‌کردند .

روز سیزدهم‌ فروردین‌ ماه‌ 1296 (2 آوریل‌ 1917) ، نیروهای‌ اشغالگر روس‌ و انگلیس‌ ، آخرین‌ هسته‌های ‌مقاومت‌ ایرانیان‌ را درهم‌ شکستند‌ و در کرمانشاه‌ به‌ یکدیگر پیوستند . آنان‌ ، نیروهای‌ عثمانی‌ را از بخش‌های‌ بزرگی‌ از ایران‌ رانده‌ و کشور را به‌ اشغال‌ خود درآوردند . در این‌ میان‌ ، دولت‌ مرکزی‌ که‌ حیطهٔ‌ نفوذش‌ به ‌درون‌ دروازه‌های‌ تهران‌ محدود شده‌ بود ، چونان‌ شبحی‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ می‌داد .
روز پانزدهم‌ مارس‌ 1917 میلادی‌ (24 اسفندماه‌ 1295 خورشیدی‌) ، با استعفای‌ تزار نیکلای‌ دوم‌ و خودداری‌ برادرش‌ «گرانددوک‌ میشل‌» ، از پذیرفتن‌ تاج‌ و تخت‌ ، امپراتوری‌ روسیه‌ فروپاشید . ایرانیان‌ از فروپاشی‌ نظام‌ جبار روسیه‌ ، غرق‌ در سرور و شادمانی‌ شدند . با انتشار خبر فروپاشی‌ امپراتوری‌ ، ارتش‌ اشغالگر روسیه‌ در ایران‌ ، از هم‌ پاشید و به‌ صورت‌ فرار ، آغاز‌ به‌ عقب‌نشینی‌ کرد . اما در آن‌ لحظه‌های‌ زودگذر ، کسی ‌نمی‌توانست‌ تصور کند که‌ حکومت‌ جانشین‌ آن‌ ، با خشونت‌ و ستم‌گری‌ بیش‌تری‌ ، هدف‌ها و سیاست‌ تجاوز و توسعهٔ‌ ارضی‌ تزارها را دنبال‌ خواهد کرد .
در ماه‌ ژوئیه‌ 1917 (تیرماه‌ 1296) . حکومت‌ پرنس‌لووف‌ ، جای‌ خود را به‌ حکومت‌ موقت‌ کرنسکی‌ داد . حکومت‌ کرنسکی‌ با دست‌ زدن‌ به‌ اصلاحات‌ اقتصادی‌ ، به‌ جنگ‌ با آلمان‌ ادامه‌ داد . اما ارتش‌ روسیه‌ در نبردگالیسی‌ (Galicie) شکست‌ سختی‌ را متحمل‌ شد . در این‌ فرآیند ، ارتش‌ آلمان‌ به‌ داخل‌ خاک‌ روسیه‌ نفوذ کرد .
لنین‌ که‌ سال‌ها در تبعید به‌ سر می‌برد ، با آلمان‌ها به‌ توافق‌ رسید . وی‌ متعهد شد که‌ در برابر کمک‌ آلمان‌ها ، در صورت‌ دست‌ یافتن‌ به‌ حکومت‌ ، به‌ طور یک‌جانبه‌ ترک‌ مخاصمه‌ کرده‌ و مطامع‌ ارضی‌ آنان‌ را برآورده‌ سازد . از این‌ رو‌ ، دولت‌ آلمان‌ وی‌ را با یک‌ قطار ویژه‌ از مناطق‌ اشغالی‌ عبور داده‌ و وارد خاک‌ روسیه‌ کرد . لنین‌ دراندک‌ مدت‌ با بهره‌گیری‌ از حمایت‌های‌ همه‌ جانبـهٔ‌ آلمان‌هـا ، نـارضایی‌ مـردم‌ از جنگ‌ و شکست‌ فـاحش‌ حکومت‌ موقت‌ در نبرد گالیسی‌ (Galicie) برابر ارتش‌ رایش‌ دوم‌ 28، قدرت‌ را در روسیه‌ قبضه‌ کرد .
روز هفتم‌ نوامبر 1917 (16 آبان‌ 1296) ، بلشویک‌ها با کودتا ، حکومت‌ کرنسکی‌ را سرنگون‌ کردند29. دراین‌ روز ، نیروهای‌ کودتاگر مرکب‌ از ملوانان‌ و سربازان‌ ، مراکز حساس‌ پتروگراد ، پایتخت‌ روسیه‌ را اشغال‌ کرده‌ و سران‌ حکومت‌ را بازداشت‌ نمودند .
گرچه‌ به‌ صورت‌ ظاهر ، تغییرات‌ بنیادین‌ در روسیه‌ انجام‌ گرفت‌ ، اما نفس‌ دیکتاتوری‌ در درون‌ و سیاست‌ تجاوز و گسترش‌ ارضی‌ نسبت‌ به‌ بیرون‌ ، تغییری‌ نیافت‌ . بدین‌ سان‌ ، «دیکتاتوری‌ شاهزادگان‌ و اشراف‌» به‌ عنوان ‌پر طمطراق‌ «دیکتاتوری‌ پرولتاریا» تبدیل‌ گشت‌ و اتحاد شوروی‌ تا آخرین‌ روز فروپاشی‌ ، از سیاست‌ امپراتوری‌ روسیه‌ که‌ بر پایهٔ‌ منشور توسعه‌ و گسترش‌ ارضی‌ « پتر» بنا شده‌ بود ، پیروی‌ کرد .30

اما دوران کودتای دوم نسبت به کودتای نخست و سومین کودتا نسبت به دومین ، دیرپاتر و درازمدت‌تر بود .
کودتای دوم ، در دوران فترت (میان دورهٔ سوم و چهارم) و تنها 14 سال پس از صدور فرمان مشروطیت و 12 سال پس از کودتای نخست ، به وقوع پیوست . کار مشروطیت در کودتای دوم به جایی کشانیده شد که سید ضیاءالدین طباطبایی ، از احمد شاه خواسته بود که به جای رییس الوزرا ، فرمان او را به نام « دیکتاتور ایران» ، صادر کند .
البته از یاد نبریم که پیش از کودتای دوم ، مشروطیت ایران ، سه بار دچار فترت شده بود . بار نخست در اثـر به تـوپ بستن مجلس درروز دوم تیرماه 1277 و پایان دادن به عمر مجلس اول . فترت میان مجلس اول و دوم ، کمابیش 17 ماه به درازا کشید و مجلس دوم روز 24 آبان ماه 1288 ، افتتاح شد .
مجلس دوم نیز بر اثر رد اولتیمالتوم روس‌ها دربارهٔ اخراج شوستر مستشار دارایی ، از سوی دولت منحل شد . روز سوم دی ماه 1290 ، به فرمان رییس دولت ، نمایندگان ملت را از مجلس بیرون کردند و در مجلس را قفل زدند و دستور داده شد که کسی را به آن جا ، راه ندهند .
فترت میان مجلس دوم و سوم ، نزدیک به سه سال ادامه یافت و مجلس سوم روز 14 آذر ماه 1293 افتتاح شد .
عمر مجلس سوم نیز تنها یک سال و هفت روز بود و با وجودی که ایران در جنگ اول جهانی اعلام بی‌طرفی کرده بود ، نیروهای روس و انگلیس و هم چنین عثمانی که در جبههٔ متحدان آلمان قرار داشت ، خاک ایران را مورد تجاوز قرار دادند .
روز هژدهم آبان ماه 1294 ، به دنبال حرکت نیروهای ارتش تزاری به سوی تهران ، عدهٔ زیادی از دولت مردان ، رجال و نمایندگان مجلس به قم رفتند و روز بیستم همان ماه ، کمیتهٔ دفاع ملی را تشکیل دادند . در نتیجه روز بیست و سوم آبان ماه 1294 ، به علت مسافرت گروه زیادی از نمایندگان مجلس شورای ملی به قم و سپس کرمانشاه ، مجلس از اکثریت افتاد و تعطیل شد .
در جریان فترت مجلس سوم و چهارم بود که کودتای دوم به عمل آمد و این فترت تا اول تیرماه 1300 و افتتاح مجلس چهارم به درازا کشید . بدین سان فترت میان دورهٔ سوم و چهارم، بیش از پنج سال و نیم ، ادامه داشت .
در دوران کودتای دوم ، با وجود تلاش بسیار آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان ، با تصویب رساندن مادهٔ واحده در جلسهٔ روز 9 آبان ماه 1304 مجلس شورای ملی ، در اندک مدت نظام مشروطیت ایران ، جای خود را به حکومت فردی سپرد، گرچه مظاهر مشروطیت پابرجا بود.

 

مادهٔ واحده ـ مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعهٔ مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می‌کند . تعیین تکلیف حکومت قطعی ، موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر اصول 36- 37- 38- 40 متمم قانون اساسی تشکیل می‌شود ...
نایب رییس مجلس شورای ملی ـ سید محمد تدین

در دوران حکومت فردی که نزدیک به 16 سال به درازا کشید ، مردم حاکم بر سرنوشت خود نبودند و در تعیین نمایندگان مجلس شورای ملی دخالت مؤثر نداشتند . گرچه در این دوران اقدام‌های مؤثری در حفظ یک پارچگی ایران انجام شد اما به خاطر نبود مردم‌سالاری ، زیان‌هایی به منافع ملی ایران وارد آمد و تمامیت ارضی ایران ، مورد خدشه قرار گرفت .
در این دوران ، با کان لم یکن اعلام کردن قرارداد دارسی که نیمی از مدت آن سپری شده بود ، قرارداد جدیدی با شرکت نفت ایران و انگلیس (محدود) به مدت 60 سال بسته شد و امتیاز نفت ایران به شرکت مزبور واگذار شد .31
در سال 1311 کمیسیون تعیین حدود ایران و ترکیه ، کار خود را به پایان رساند و قرارداد آن به امضای دو طرف رسید . در این قرارداد ، با کمال تأسف ، آرارات کوچک که در نبردهای دولت ترکیه علیه قوای احسان نوری پاشا32 ، به تصرف نظامیان ترک درآمده بود و دارای ارزش راهبردی بالایی بود ، به دولت ترکیه واگذار گردید و در برابر دولت ترکیه از ادعای خود بر ناحیه « قطور» که براساس پروتکل 1913 تعیین حدود ایران و عثمانی متعلق به ایران بود ، دست برداشت و این منطقه به ایران ملحق شد .
تا سال 1207 خورشیدی (1828 میلادی) که با تحمیل ننگ‌نامهٔ ترکمان‌چای ، ایالت نخجوان به تصرف روس‌ها درآمد ، قله و دامنهٔ آرارات (آگری) بزرگ و دامنهٔ خاوری آرارات (آگری) کوچک ، در خاک ایران قرار داشت33. بر اثر قرارداد ترکمان‌چای ، قله و دامنهٔ آرارات بزرگ تحت سلطهٔ روس‌ها قرار گرفت . در این میان آرارات کوچک ، به گونهٔ علامت مرزی مشخصی میان ایران ، روسیه و عثمانی درآمد . به موجب پیمان مسکو در 16 مارس 1921 (24 اسفند 1310) ، میان دولت اتحاد شوروی و جمهوری ترکیه ، جلگه ارس به دولت ترکیه واگذار شد .
در اثر ندانم‌کاری و در دوران از کار افتادن نظام مشروطیت ایران ، چنان که اشاره شد ، بخشی از دامنهٔ شرقی آرارات (آگری) کوچک که در خاک ایران قرار داشت ، به دولت ترکیه واگذار گردید .34
با از کار انداختن دوبارهٔ مشروطیت ایران بر اثر کودتای 28 امرداد در سال 1332 (کودتای سوم علیه مشروطیت ایران) ، زیان‌های بیش‌تری بر منافع ملی ایران وارد شد و بخش‌های بزرگ‌تری از خاک میهن از دست رفت .
بر پایهٔ فصل سوم قرارداد 1921 (مودت) میان دولت ایران و اتحاد شوروی ، آمده بود :

... هم‌چنین قریهٔ فیروزه را با اراضی مجاوره آن که مطابق قرارداد 28 مای 1893 [7خرداد 1272] از طرف ایران به روسیه انتقال داده شده است ، به ایران مسترد می‌دارد .
[در برابر] ، دولت ایران از طرف خود رضایت می‌دهد که شهر سرخس روس یا سرخس کهنه با اراضی مجاورهٔ آن که منتهی به رودخانهٔ سرخس می‌شود ، در تصرف روسیه ، باقی بماند ....

از سوی دیگر ، متفقین در درازای اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی ، نیاز به « ریال» داشتند که انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها با پول ملی خود (پوند و دلار) می‌پرداختند . اما از آن جا که پول ملی شوروی مورد پذیرش دولت ایران نبود ، قرار شد که برابر « ریال » دریافتی از بانک ملی را ، با « زر» پرداخت کند . (موافقت‌نامهٔ 18 مارس 1943 / 27 اسفند 1321) . اما دولت شوروی با وجود پی‌گیری‌های دولت قوام‌السلطنه در مسکو ، دولت‌های بعدی و به ویژه دولت مصدق در جریان مبارزهٔ نفت که کشور بیش از هر زمان دیگر ، نیاز به طلب مسلم ایران داشت، تن به بازپرداخت آن نداد .
اما با گذشت یکسال و چند ماه از کودتای 28 امرداد ، دولت وقت موافقت‌نامه‌ای را بدون هیچ مخالفتی به تصویب مجلس هژدهم رسانید و بر پایهٔ آن ، قصبهٔ فیروزه و زمین‌های اطراف آن به اتحاد شوروی واگذار شد و در برابر روس‌ها ، طلب ایران را پرداخت کردند . بر پایهٔ ماده یک این موافقت‌نامه :

... قریهٔ فیروزه و زمین‌های اطراف آن ، در حدود خاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باقی می‌ماند .

بر پایهٔ مادهٔ چهار ، روس‌ها تعهد کردند :

... الف ـ بانک دولتی شوروی در مدت دو هفته در دو قسمت از روزی که این موافقت‌نامه دارای اعتبار رسمی می‌گردد ، در ایستگاه راه‌آهن مرزی جلفای ایران ، معادل 2/11196073 (یازده میلیون و یکصد و نود و شش هزار و هفتاد و سه و دو دهم) گرم طلا بر استهلاک دعاوی طرف ایران ، ناشیه از موافقت‌نامهٔ مورخ 18 مارس 1943 مذکور در این ماده ، به بانک ملی ایران تحویل می‌دهد .
ب ـ طرف شوروی از آ‎غاز اعتبار قانونی این موافقت‌نامه ، در مدت یک سال معادل 07/8648619 (هشت میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و ششصد و نوزده و هفت صدم ) دلار آمریکا ، به طوری که از موافقت‌نامه 18 مارس 1943 فوق‌الاشعار ناشی است ، به وسیلهٔ تحویل کالا به ایران به بهای حدوسط جهانی ... استهلاک می‌کند .
(متن موافقت‌نامه در صفحه‌های 122 تا 133 مجموعهٔ قوانین سال 1333 ، چاپ شده است)

یکی از پی‌آمدهای شکست ایران در نبردهای قفقاز برابر روس‌ها ، تحمیل کاپیتولاسیون یا قضاوت کنسولی به ملت ایران بود . این تحمیل در دوران مشروطیت ، برطرف شد .
پس از کودتای 28 امرداد و در دوران حکومت فردی ، در سال 1343 دولت لایحه‌ای تحت عنوان « اجازهٔ استفادهٔ مستشاران نظامی آمریکا از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین» ، به مجلس سنا داد .
این لایحه ، روز سوم امرداد ماه 1343 ، به اتفاق آرا مورد تصویب مجلس سنا قرار گرفت . سپس این لایحه در قالب مادهٔ واحده به مجلس شورای ملی رفت . با وجود مخالفت تعدادی از نمایندگان ، سرانجام روز 21 مهرماه همان سال به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد و بدین‌سان ، دوباره کاپیتالاسیون به ملت ایران تحمیل گردید .
در دورهٔ بعد (دورهٔ بیست و دوم) ، مسالهٔ تجزیهٔ بحرین را به مجلس کشاندند و آن را به گونهٔ غیرقانونی (بدون توجه به اصول قانون اساسی و متمم آن) ، از ایران جدا کردند . 35 در این میان ، تنها 4 تن از نمایندگان مجلس شورای ملی ، این شجاعت را داشتند که با آن به مخالفت برخیزند که موضوع این کتاب است .

باید گفت که عمر مفید مشروطیت ایران یا دوران «مردم‌سالاری» ، بسیار محدود و کوتاه بـود . به گونه‌ای که از 24 دورهٔ مجلس‌های دوران مشروطیت ، تنها هشت دوره را می‌توان به عنوان دوره‌های «مردم‌سالاری» نام برد . در حقیقت ، در درازای عمر مشروطیت ، می‌توان از دو مرحلهٔ مردم‌سالاری ، نام برد :
مرحلهٔ نخست ، دوره‌های اول ، دوم و سوم مجلس شورای ملی را دربرمی‌گیرد که پس از گذر از استبداد صغیر ، در دوران فترت ، دچار کودتا و سپس ، منجر به برقراری حکومت فردی شد .
مرحلهٔ دوم ، مجلس‌های بعد از شهریور 1320 تا کودتای 28 امرداد 1332 را دربرمی‌گیرد . یعنی دوره‌های 13 ، 14 ، 15 ، 16 و 17 . البته باید بدانیم که نمایندگان دورهٔ 13 ، برگزیدهٔ دوران حکومت فردی بودند و دورهٔ هفدهم با رای مردم (همه‌پرسی) ، منحل شد .
در هر دو مرحله که مجلس شورای ملی ، کمابیش ، در جای‌گاه راستین خود قرار داشت ، با شایستگی از منافع ملی ، استقلال و تمامیت سرزمینی ایران ، دفاع کرد .
دربارهٔ مرحلهٔ نخست مردم‌سالاری در دوران مشروطیت ایران ، در پیش به کوتاهی سخن گفته شد . در مرحلهٔ دوم مردم‌سالاری ، دولت‌های برگزیدهٔ مجلس ، با تکیه بر آرای نمایندگان ، با وجود اشغال کشور از سوی نیروهای متفقین ، دخالت نیروهای اشغال‌گر در امور داخلی ایران ، وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی کشور که حاصل یورش نیروهای بیگانه بود ، توانستند به خوبی از منافع ملی ایران و تمامیت ارضی ایران ، پاسداری کنند .
دولت‌ ، با تکیه بر مجلس شورای ملی ، تلاش اشغال‌گران را برای قبولاندن طرح کمیسیون سه جانبه که در حقیقت ، در حکم طرح تکمیلی 1907 بود ، خنثی کرد . توطئهٔ اتحاد شوروی را برای تجزیهٔ آذربایجان ، ناکام گذارد و توانست از تجزیهٔ آذربایجان جلوگیری کند.
در این مرحله ،‌ نه تنها از دادن امتیاز نفت شمال به روس‌ها ، خودداری شد ، بلکه نفت جنوب نیز ، که در دست انگلیس‌ها بود و امتیاز آن در دوران حکومت فردی به مدت 60 سال ، تمدید شده بود ، ملی گردید و ...

 


پی‌نوشت‌ها

1ـ به‌ دستور میرزا آقاسی ‌صدراعظم‌ محمدشاه‌ ، میرزا آقاخان‌ نوری‌ ، هنگام‌ بیرون‌ آمدن‌ از سفارت‌ انگلیس ‌وسیلهٔ‌ مأموران‌ دولت‌ دستگیر به‌ جرم‌ رابطه‌ با خارجیان ‌، چوب‌ زده‌ شد .
2ـ خط تلگراف‌ تهران‌ـ مشهد تا سال‌ 1307 خورشیدی‌ (1928 میلادی‌) ، در اختیار انگلیس‌ها بود .
3ـ تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ ـ چاپ‌ دوم‌ ـ جلد سوم ـ ص‌ 685
4ـ استان‌ کهن‌ مکران‌ ، منطقه‌ای‌ میان‌ بندر جاسک‌ تا بندر کراچی‌ را دربر می‌گرفت ‌.
5ـ دولت‌ بریتانیا در مقدمهٔ‌ قراردادی‌ که‌ با جام‌ میرخان‌ در 21 دسامبر 1862 (30 آذر 1241 خورشیدی‌) بست‌ ، از خدادادخان‌ به‌ عنوان‌ فرمانروای‌ دارالسلطنهٔ‌ کلات‌ ، نام‌ برد .
6ـ یک‌ صد سند تاریخی‌ دوران‌ قاجاریه‌ ـ سند 90 و سند 93
7ـ تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ ـ جلد سوم‌ ـ ص‌ 378
8 ـ خان‌های‌ خیوه‌، خود را از بازماندگان‌ خوارزم‌شاهیان‌ و از فرزندان‌ جلال‌الدین‌ خوارزمشاه‌ می‌دانستند .
9ـ امارت‌های‌ مزبور ، همگی‌ بخشی‌ از شاهنشاهٔ ایران‌ و یا در اصطلاح‌ دربار وقت‌ ایران‌ ، جزئی‌ از «ممالک ‌محروسه‌ ایران‌» بودند .
10ـ دولت‌ روس‌ در سال‌ 1853 میلادی‌ (1231 خورشیدی‌) ، برپایهٔ‌ وصیت‌ پتر برای‌ سلطه‌ بر تنگه‌های‌ بسفور و داردانل‌ ، اقدام‌ به‌ لشگرکشی‌ به‌ «ملداوی‌» و «والاشی‌» کرد . به‌ دنبال‌ آن‌ ، دولت‌های‌ بریتانیا و فرانسه‌ به‌ پشتیبانی ‌عثمانی‌ به‌ دولت‌ روسیه‌ اعلان‌ جنگ‌ دادند . دو کشور مزبور ، نیروی‌ زیادی‌ در شبه‌جزیرهٔ‌ کریمه‌ (قرم‌) پیاده‌ کرده‌ و سرانجام‌ پس‌ از یک‌ سال‌ محاصره‌ ، بندر سواستوپل‌ ، بندر نظامی‌ مهم‌ روسیه‌ در دریای‌ سیاه‌ را تصرف‌ کردند . در این ‌فرآیند ، روس‌ها تقاضای‌ ترک‌ مخاصمه‌ نمودند و سرانجام‌ در سی‌ام‌ مارس‌ 1856 میلادی‌ (10 فروردین‌ 1235خورشیدی‌) ، تن‌ به‌ معاهدهٔ‌ پاریس‌ دادند . برپایهٔ‌ معاهدهٔ‌ مزبور ، روس‌ها از داشتن‌ نیروی‌ دریایی‌ در دریای‌ سیاه ‌محروم‌ شدند .
11ـ برای آگاهی از متن منشور پتر (معروف به وصیت‌نامه) ، مراجعه فرمایید به کتاب‌های تاریخ و به ویژه : تزارها و تزارها ، چکیده تاریخ تجزیه ایران و یک صد سند تاریخی دوران قاجاریه و...
12ـ بررسی‌های‌ خانیکوف‌ ، دو سال‌ به‌ درازا کشید . نتیجهٔ‌ بررسی‌های‌ مزبور در دو جلد دربارهٔ‌ ایران‌ و نژاد ایرانی‌ در سال‌ 1862 میلادی‌ (1241 خورشیدی‌) در پاریس‌ منتشر شد .
13ـ ایران‌ویچ ‌، ایران‌ ویژه‌ یا بنگاه‌ ایرانیان‌
14ـ تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌ ـ ص‌ 282
15ـ روز اول‌ ژانویه‌ 1877 (12 دی‌ ماه‌ 1255‌) ، ملکه‌ ویکتوریا ، خود را امپراتور هند اعلام‌ کرد .
16ـ سرحد طبیعی‌ ایران‌ از سمت‌ شرق‌ ، رود جیحون‌ است‌ که‌ از دریاچهٔ‌ بلخ‌ (اورال‌) شمال‌ خراسان‌ شروع‌ شده ‌، ساحلی‌ جنوب‌ شرقی‌ بحر خزر و تمام‌ صحاری‌ خوارزم‌ قدیم‌ و ریگستان‌ اتک‌ و شهرهای‌ : گرسناووسکی‌ ، عشق‌آباد ، مرو ، تجن ‌، خیوه ‌، هزار اسب ، اورگنج‌ و سایر بلوکات‌ و چراگاه‌های‌ اتک‌ و آخال‌ را دربر گرفته‌ و همه‌ جا سواحل‌ غربی‌جیحون‌ را پیموده‌ ، به‌ ایالت‌ بلخ‌ منتهٔ و از بلخ‌ برگشته‌ و ولات‌ هرات‌ به‌ خراسان‌ جنوبی‌ اتصال‌ می‌یابد .
تا اوایل‌ سلطنت‌ ناصرالدین‌ شاه‌ ، دولت‌ ایران‌ در نواحی‌ مزبور ، نفوذ داشت‌ ، خوانین‌ خیوه‌ که‌ خود را جانشین‌خوارزم‌شاهیان‌ می‌دانستند ، مطیع‌ و اگر هم‌ گاه‌به‌گاه‌ مخالفتی‌ می‌ورزیدند ، از طرف‌ دولت‌ تأدیب‌ می‌شدند ... (محمدتقی‌ بهارـ روزنامه‌ ایران‌ ـ چاپ‌ تهران‌ ـ شماره‌ 384 - 28 دلو 1297 / 17 فوریه‌ 1919‌)
17ـ تاریخ‌ روابط خارجی‌ ایران‌ ـ ص‌ 287
18ـ تزارها و تزارها ـ ص‌13
19ـ چکیده‌ تاریخ تجزیهٔ ایران ـ ص 59
20ـ رقابت روسیه و انگلیس در ایران ـ صص 41- 40
21ـ چکیده تاریخ تجزیه‌‌ی ایران ـ ص 68
22ـ همان ـ ص 74 ـ پی‌نوشت یک
23ـ تاریخ تجزیهٔ ایران ـ دفتر یکم ـ ص 24
24ـ این روز ، برابر بود با روز امضای قرارداد 1907
25ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 335
26ـ در کنار شادروان ثقه‌الاسلام ، روس‌ها اشخاص زیر را نیز به دار کشیدند :
شیخ سلیم ـ ضیاء العلما ـ میرصادق خان (صادق‌الملک) ـ آقا محمد ابراهیم قفقایچی ـ حاج محمد قلی‌خان (دایی ضیاء العلما) ـ حسن (پسر نوجوان علی مسیو) ـ مدیر (یکی دیگر از پسران علی موسیو) .
27ـ این قرارداد ، پس از فروپاشی نظام تزاری ، وسیلهٔ حکومت بلشویکی فاش شد .
28ـ رایش دوم در سال 1871 (1250 خورشیدی) ، از سوی بیسمارک صدراعظم آلمان پایه‌گذاری شد و با تسلیم آلمان در جنگ جهانی اول در سال 1918 (1297 خورشیدی) ، فروپاشید .
29ـ هفتم نوامبر ، برابر است با 25 اکتبر به تقویم یولیان روسی . از این رو ، بلشویک‌ها از کودتای مزبور که در ماه نوامبر انجام شده بود ، به عنوان « انقلاب اکتبر» ، نام می‌برند .
30ـ پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991 میلادی (1370 خورشیدی) ، دولت فدراسیون روسیه به صورت رسمی اعلام کرد که از تعقیب اجرای منشور پتر ، دست برداشته است .
31ـ این قرارداد روز 7/3/1312 به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد .
32ـ احسان نوری پاشا از کردهای ساکن ترکیه بود که سال‌ها برای به دست آوردن حقوق حقهٔ کردها ، علیه دولت ترکیه جنگید و سرانجام به ایران پناهنده شد .
در ایـن زمینـه نگاه کنید به : وقایع آرارات ـ خاطرات احسان نوری‌ پاشا فرمانده کردهای شورشی ترکیه 1309- 1307 ـ به کوشش کاوه بیات ـ نشر شیرازه ـ چاپ نخست ـ تهران 1378 / شورش کردهای ترکیه و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران 1311- 1307ـ کاوه بیات ـ نشر تاریخ ایران ـ چاپ نخست ـ تهران 1374
33ـ آرارات (آگری) ، آتشفشانی است خاموش که دارای دو چکاد است که در شرق خاک جمهوری ترکیه در عرض شمالی 39 درجه و 45 دقیقه و طول شرقی 44 درجه و 20 دقیقه قرار دارد . قلهٔ آن را به فارسی کوه نوح و به ارمنی ماسیس یا ماسیک می‌نامند . قلهٔ آرارات بزرگ 5172 متر و آرارات کوچک 3962 متر بلندا دارند .
34ـ قانون اجازه مبادلـه قرارداد تعیین خط سرحدی ایران و ترکیه در 5/3/1311 به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد .
35ـ این اصول عبارتند از : اصل 22 قانون اساسی و اصل سوم متمم قانون اساسی .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید