صنایع دستی
ابريشم ايران
- صنايع دستي
- نمایش از چهارشنبه, 16 شهریور 1390 18:18
- بازدید: 4153
دکتر محمد حسن ابريشمي /بخش هفتم
مبدأ و پيشينه تاريخي*
در رد نظريات مذکور و تبيين کلمه پيل به معناي کرم پيله در ايران باستان و همچنين در تأييد منشأ ايراني ابريشم مي توان به دلايل زير استناد جست:1
الف. بر خلاف نظريه مزبور، از جزئيات داستان جمشيد با ديوان اطلاعات بيشتري موجود است که در منابع ايرانيِ اوستايي و اسلامي (عربي و فارسي) نقل شده است. در گات ها، قديمي ترين بخش اوستا، چنين آمده است:«جمشيد خوردن گوشت را به آدميان آموخت.» (يسنا، هات 32، بند 8؛ دار مستتر، ص 57)، و به همين سبب جمشيد در زمره گناهکاران شمرده شده است (پورداود، يشتها، ج 1، ص 180). وانگهي به تصريح اکثر منابع تاريخي کهن ايراني و اسلامي (که مطالب آنها مبتني بر خاينامک يا ساير متون از ميان رفته ايران باستان استان) اول بار جمشيد استحصال ابريشم از کرم پيله را ابداع کرد و صنعت بافندگي ابريشم را او در جهان رواج داد.2
مطابق برخي از روايات، او ديوان را به بافتن ابريشم واداشت؛ چنانکه در نوروزنامه (تأليف 495، منسوب به حکيم عمر خيام، ص 17) ضمن برشمردن اوصاف جمشيد آمده است: «ديوان را مطيع خويش گردانيد و بفرمود تا گرمابه ساختند و ديبا را ببافتند و ديبا را پيش از ما ديو بافت خواندندي.» بنابراين جمشيد گوسفند کشتن را به مردمان آموخته و پيل يا کرم پيله را از ديوان گرفته بود. داستاني با وجود نسبتاً مشابه در يکي از متون کهن فارسي نقل شده، و در آن ابريشم ارمغاني بهشتي و رؤيايي آموخته در خواب به پادشاه ختا است.3
ب. چنانکه مي دانيم کرم ابريشم گونه اي کرم برگخوار است (که در زمره حشرات و آفتي براي درختان توت و سرو و بلوط و غير آن محسوب مي شود). بنابراين، مبدأ اوليه پروانه و کرم ابريشم نواحي جنگلي پر درخت بوده است. در جنگل هاي جنوبي درياي خزر شرايط زيستي کامل براي پراکنش کرم و پروانه ابريشم فراهم است. از طرفي، در عصر زردشت و قبل از آن مردمان بومي نواحي مازندران و گيلان از نظر فرهنگ و مدنيت برتري هايي بر ساير مردمان داشته يا حداقل در برخي از زمينه ها پيشقدم بوده اند. در اوستا، و به تبع آن در منابع پهلوي، و سپس در مآخذ سده هاي نخستين اسلامي (پهلوي، فارسي، عربي) از اين مردمان با نام «ديو» يا پيروان «اهرمن / اهريمن» ياد شده است. کرم پيله و زنبور انگبين، که در جنگل هاي نواحي جنوبي درياي خزر، شرايط محيطي مناسبي براي زيست داشتند، از آغاز مورد توجه و شناسايي «ديوان» يا مردمان بومي مستقر در نواحي جنگلي مزبور، قرار گرفته بودند. مطابق روايات، کيومرث و هوشنگ و تهورث و جمشيد در ناحيه دماوند ظاهر شدند و تهاجم و پيشروي در قلمرو بوميان يا ديوان را در آن نواحي آن قدر ادامه دادند تا سرانجام بر آنها پيروز شدند،4 از جمله ارمغان هاي مغلوبين به تهمورث آموزش خط (تحرير)، و به جمشيد روش هاي استحصال انگبين و ابريشم (حرير) از دو حشره جنگل هاي آن نواحي بود، که در منابع کهن نيز به آن اشاره شده است. اکثر منابع جمشيد را مبتکر استحصال ابريشم دانسته اند؛5 اما در دو روايت نسبتاً مشابه و منحصر که راوي آن گرديزي در قرن پنجم و داراب هرمز ديار در قرن دهم بوده اين اقدام به تهمورث نسبت داده شده است، و مسلماً اين روايات مبتني بر منابع پهلوي ديگري بوده است.6
ج. در جمله توضيحي مينوي خرد در مورد ارمغان پيشنهادي ديوان به جمشيد، يعني پيل، تأکيد مي شود که «او را حافظ و نگهباني لازم نيست.»، با توجه به اين توضيح، و دلايلي که به شرح آنها مي پردازد، مي توان اطمينان يافت که پيل اهدايي ديوان به جمشيد کرم پيله بوده است:
اولاً، در اين جمله آشکارا به پيل يا کرم پيله ابريشم اشاره دارد که آن را، همانند ديگر حشرات، نمي توان حافظ و نگهبان گماشت.7 بنابراين، کرم پيله رام نشدني است؛ و اهلي شده، يا در واقع کرم پرورش يافته توسط انسان با کرم وحشي يا اهلي نشده آزاد در نواحي جنگلي، تفاوتي ندارد.
1- علاوه بر دلايلي که در متن مقاله حاضر اشاره شده، شواهد ديگري نيز موجود است، در مقالات بعدي به برخي اشاره خواهد شد.
2- تاريخ طبري، ترجمه پاينده، ج 1، ص 118؛ همان کتاب، ترجمه نشات، ص 35؛ تاريخ بلعمي، ج 1، ص 130؛ فردوسي، شاهنامه، چاپ دبير سياقي، ج 1، ص 23؛ ابن بلخي، ص 34؛ مبارکشاه، ص 7؛ ابن اثير، ص 14؛ منهاي سراج، ج 1، ص 135؛ جمال الدين احمد ابن عنبه، ص 26؛ فصيحي خوافي، ج 1، ص 17.
3- بناکتي (اهل شهر بناکت از نواحي ماوراء النهر) در روضه اولي الاباب (تأليف 717)، پيدايي ابريشم را به پسر شن وت (پادشاه سي و دوم سرزمين ختا) نسبت مي دهد که «به جنگ ديو رفت و او را بکشت. و در آن زمان ابريشم نبود ... در خواب بهشتيان را ديد، جامه هاي خوب پوشيده، حال آن پرسيد و بياموخت. چون بيدار شد، به تدبير آن مشغول گشت، تا ابريشم ساخت و جامه بافت و بدوخت و مردم را بياموخت» (ص 344). احتمال دارد اين داستان مبتني بر باورهاي اهالي ختن باشد که «مردم آن اصلاً ايراني بوده اند» (دايره المعارف فارسي، ص 884).
4- در مورد کلمه «ديو» مراجعه شود به دايره المعارف فارسي و لغت نامه، و نيز پورداود، گاتاها و يادداشت هاي گاتاها، ص 38؛ در مورد جنگ ايرانيان با بوميان نواحي ساحلي خزر رجوع شود به «ذبيح الله صفا»، حماسه سرايي در ايران، ص 22-28؛ بلعمي نقل مي کند که ديوان تا آنجا رانده شده اند «که امروز شهر بلخ است» و نخستين آبادي ها در ناحيه دماوند و طبرستان احداث شده است (تاريخ بلعمي، ج 1، ص 119).
5- از آن جمله: طبري، بلعمي، فردوسي ابن بلخي و ... که در پانوشت صفحه قبل آمده است.
6- گرديزي، زين الاخبار، ص 31، 32؛ داراب هرمزديار، ج 1، ص 311، 312؛ روايات داراب هرمزديار توسط کريستن سن (ج 1، ص 228 – 233) نقل شده است.
7- چون کرم پيله، مثل برخي حشرات، از برگ درختان جنگلي تغذيه مي کند و پس از رشد کامل از خوردن باز مي ايستد و تنيدن تار را، با حرکات منظم سر خود، آغاز مي کند. به اين ترتيب که آب يا لعاب دهان خود (با اين خاصيت که در مجاورت هوا سفت مي شود) را با حرکات منظم و ممتد سر، به شکل (علامت
بي نهايت) يا .... (زيگزاگ) متصل به هم، تار يا رشته اي به طول حدود يک کيلومتر – در کلافه اي دقيق – به شکل پيله به دور پيکر کاملاً تحليل رفته خويش مي تند و پس از آن، تدريجاً جسم و جان خسته و فرسوده کرم در درون پيله، به صورت شفيره (پروانه در حال تکوين) در مي آيد. پس از چند روز، در شکل پروانه تکامل يافته، با سوراخ کردن پيله از آن خارج مي شود و پرواز مي کنند؛ سپس در اوايل بهار عمل تفريخ (خروج کرم از تخم) صورت مي گيرد و نسل جديد کرم هاي ابريشم زندگي خود را شروع مي کنند و با تغذيه از برگ ها (تا حدود يک ماه) رشد کامل پيدا کرده پيله تنيدن، و به دنبال آن دگرديسي تکاملي، به شرح مذبور، را آغاز
مي کنند. به اين ترتيب، با فراهم شدن خوراک کرم پيله (که همان برگ درختان توت و برخي از درختان و رستني هاي ديگر است) تغذيه را آغاز مي کند و پس از رشد کامل به تنيدن رشته ابريشم به دور پيکر خويش مي پردازد.