یادمان
تاملی در برنامه طنز خندوانه
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- جمعه, 24 اسفند 1397 19:58
- آخرین به روز رسانی در جمعه, 24 اسفند 1397 19:58
- نمایش از جمعه, 24 اسفند 1397 19:58
دکتر حکمت الله ملاصالحی
یادداشت کوتاهی که از محضرمخاطبان ارجمند ما می گذرد به پیشنهاد ریاست محترم موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران و نقد بجا و بحقی که ایشان درباره محتوای یکی از برنامههای خندوانه درباره مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی کشور داشتهاند به رشته تحریردرآمده است.
اتفاقا" در طنز تلخ برنامه خندوانه درباره مآثرتاریخی ومواریث فرهنگی کشور آنهم درحضور یکی از میراثیان میهنی نکتههای ظریف و مهم و تامل برانگیز فراوان هست که به پارهای از آنها در اینجا فهرستوار اشاره میشود:
نخست آنکه به ما میگوید؛ جامعه ما تا چه میزان فاقد آگاهی تاریخیست. آگاهی تاریخی که در عالم مدرن درصف مقدم تصمیمگریهای سیاسی و فرهنگی و مدنی و معنوی دولتیان دنیای مدرن ایستاده است و در معادلات ومناسبات سیاسی دولتها نقش تعیین کننده برشانه می کشد.
دو دیگرآنکه از فحوای آن برنامه چنین استنباط می شود که مردم ما تا چه میزان نسبت و تعلق خاطرشان را به گذشته خویش از کف دادهاند و یا به مفهوم دقیقتر به بخش عظیمی از سنت و میراث و تاریخ خود تعلق خاطرندارند و به آن احساس دلبستگی نمیکنند.
سه دیگرآنکه با مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی خود نمیتوانند نسبت برقرارکنند. علی الخصوص نسبت و رابطهای باستانشناسانه که در دوره جدید بر اندیشه و احساس وروان و رفتار انسان روزگار ما سروری میکند. تاریخ ملی برایش فراموش شده است. انگیزه و اندیشه ملی به سرزمینی که در آن زندگی می کند ندارد. حتی وقتی مورخ یا باستان شناس هم هست اصلا" نمی داند بر چه مورخ یا باستان شناس است. چهارم آنکه همه چیز برایش سودا و سوداست. این چیزیست که خلاء مدنی ومعنوی که با آن دست وپنجه میفشارد میتواند پرکند. پنجم آنکه در برزخ بی تاریخی بسر میبرد و فهم درستی از زمان تاریخی ندارد. دچارنوعی زمان پریشی یا "انا کرونیزم "شده است. صیانت از مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی برایش مهم نیست. اصلا" مسئله نیست و اساسا"موضوعیت ندارد. روی ستونهای تخت جمشید یادگاری حک کنند! نقشه برجستههای عصر ساسانی را آسیب برسانند! کاشی و کتیبه از پیشانی ابنیه تاریخی برکنند وبغارت برند! به محوطههای باستانی تجاوز کنند و آثارش را به غارت برند و بتاراج دهند! اموال واشیاء موزه های کشورش را سرقت کنند! درامانت خیانت کنند. چنانکه در موزه قزوین اتفاق افتاد! مشاهیر ومفاخر کشورش را کشورها و دولتهای جعل تاریخ دوره جدید بنام خود ثبت جهانی کنند! برایش مهم نیست!
زبان طنز هرچند همیشه شیرین نیست. اتفاقا"ریشخند و پوزخند و به سخره گرفتن چیزهای جدی از شاخصههای همین طنزهای ناشیرین و تلخ است. ممکن است بگوئید واقعا" تهیه کنندگان و مجریان برنامه خندوانه اینها همه را میدانند اینها همه را میفهمند. اصلا" و اساسا" اینها همه برایشان مهم است. برایشان مسئله است. چنین دغدغههایی را در دل و در سردارند. گمان نمیبرم که اصلا" میدانند و اساسا" میفهمند و چنین دغدغههایی را در دل و درسردارند! به صراحت و موکدا" میگویم آنها هم خود فاقد چنین دانش و بینش و آگاهی تاریخی هستند هم مخاطبان خود را نیز چنین می بینند و چنین میپندارند. آنچه که برای آنها مهم است و دراولویت قرار میگیرد و اولاست خنداندن مخاطبان و بینندگان آنهاست؛ البته که خنداندن مخاطبان و بینندگانشان به هر بهایی و با هرهزینهای؛ و این همان چیزیست که بحق و به جا به مذاق حضرتعالی که مسئولیت سنگین وخطیر موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران را برشانه میکشید؛ خوش نیامده است. هرباستان شناسی به هرمیزان به صیانت از مآثرتاریخی ومواریث فرهنگی مُلک وملت خویش به معنی الاخص و مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی جامعه و جهان بشری به معنی الاعم حساستر و جدیتر و مصممتر، باستانشناستر و در رشته و حرفه و دانش خود فهیمتر ودانا تر! متاسفانه صدا وسیمای ملی که ظاهرا" و در حرف و نه درعمل یک رسانه ملیست درچهاردهه اخیر در تحقیر و تحریف و ترویج تخریب مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی کشورآنقدر که با ایران ستیزان همراه و همسو بوده است با ایران دوستان درمعرفی و صیانت از مآثرتاریخی و مواریث فرهنگی کشور همدل و همنظر وهمپا نبوده است. حضرتعالی مدیریت موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران را بر شانه میکشید دریغ و صد دریغ که تا این زمان حتی یکبار هم مسئولان و مدیران رسانه ملی از شما دعوت بعمل نیاوردهاند که بپرسند؛ موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران چگونه موسسه ایست؟ طرحها وبرنامهها و اهداف و غایاتش چگونه است؟! اصلا" و اساسا" میراث فرهنگی چیست؟ و ضرورت وحاجتش در صیانت از مواریث فرهنگی درچیست؟ اگرچنین نکنیم چه میشود؟ ما حافظان مواریث مدنی و معنوی خویش هستیم یا مواریث ما حافظان فرهنگ وزندگی ما؟ ما از مواریث فرهنگی خویش صیانت میکنیم یا آنکه این مواریث فرهنگی ما هستند که از ما صیانت میکنند و بود ونبود ما در گرو بود و بود آنهاست.
به هر روی ما چه بخواهیم وچه نخواهیم چه بدانیم وچه ندانیم چه بپذیریم و چه نپذیریم موجوداتی فرهنگی هستم. دمی بیفرهنگ و مواریث فرهنگی که برآن تکیه زدهایم نمیتوانیم زنده و برپای به ایستیم و بجای بمانیم. تحریف فرهنگ، تخریب فرهنگ، تحقیرفرهنگ ، تحقیر وتخریب و تحقیر انسان وانسان بودن اوست. تحقیرنحوه بودنی که سرشتی فرهنگی دارد و فرهنگی ره میسپارد. ما به هر میزان فرهنگیتر زیستهایم، انسانیتر زندگی را تجربه کردهایم. فرهنگ امری کیفی و کیفیت زندگی و نحوه بودن ما درجهان است. یک جامعه و جهان فرهنگ گریز و میراث ستیز جامعه و جهان انسان ستیز هم هست. تصادفی نیست که هول انگیز وغم انگیز و پرخسارت و پرتلفات ترین دورههای تاریخی را درهنگامه افول نظام های ارزشی وانحطاط فرهنگی وحیات معنوی جامعهها زیسته و آزمودهایم. آنچه در برنامه نمایش سخیف خندوانه درباره مواریث فرهنگی کشور دیدیم و شنیدیم تصویری از قانقاریای فرهنگیست که با آن دست وپنجه میفشاریم.
با تهیات صمیانه
ح ملاصالحی.دانشگاه تهران۲۲/۱۲/۱۳۹۷ هجری خورشیدی