یادمان
ویرانهای تاریخی به نام ابرندآباد یزد
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- چهارشنبه, 19 اسفند 1388 07:15
- آخرین به روز رسانی در چهارشنبه, 19 اسفند 1388 07:28
- نمایش از چهارشنبه, 19 اسفند 1388 07:15
- بازدید: 3919
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه میراث فرهنگی ـ خیلی از دیوارها فرو ریخته اما هنوز شمایل تاریخی آن بافت روستایی باقیمانده است. از بعضی خانهها طاقهای فرو ریختهای دیده میشود که همچون دهان باز از خاک پر شدهاند. جمعیت چندانی در روستا دیده نمیشود اما از در و پیکر آهنی تعدادی از خانههای خشتی میتوان فهمید که هنوز سکونت و زندگی در این روستا جریان دارد. اینها مشخصات ابرندآباد، روستایی تاریخی در 12 کیلومتری یزد است. روستایی که ویرانههایش هر روز بیشتر میشود.
میگویند "ایراندخت" دختر "خسرو پرویز" پس از آنکه یزد را از پدر هدیه میگیرد، به یکی از سرهنگهای خود به نام "ابرند" دستور میدهد که املاکش را در این شهر سرو سامانی بدهد. ابرند، پس از پایان کارش تصمیم به ساخت قلعهای در نزدیکی یزد میگیرد و نام خود را بر آن میگذارد. این قلعه هنوز به نام سرهنگ ایراندخت برپاست و بر همین اساس تاریخ سکونت در روستای ابرندآباد را تا دوره ساسانی عقب میبرند.
روستای ابرندآباد امروز در مجاورت دو روستای دیگر به نامهای "گردفرامرز" و "نصرتآباد" قرا گرفته است. از تلفیق این سه روستا شهر شاهدیه را پدید آوردهاند که امروز تقریبا به یزد چسبیده است. بر این اساس ابرندآباد را با نام شاهدیه میشناسند و حتی محلیها هم دیگر به این اسم صدایش میکنند.
شهرک شاهدیه و مرگ تدریجی ابرندآباد
شکلگیری شهرک شاهدیه اولین گام در تخریب بافت تاریخی روستای ابرندآباد است. ساخت و سازهای جدید در اطراف روستا که به گسترش شهرک مربوط میشود تا داخل آن پیشروی کرده و حتی در بافت تاریخی آن نیز تاثیر گذاشته است. پیش از ورود به روستا بقایای یک خانه بزرگ تاریخی که بیشباهت به وسعت قلعههای خشتی نیست، توجه هر بینندهای را جلب میکند. اینجا دروازه ساکنان بخشی از تاریخ کویر است. آنها که با خانههای خشتی، هنر معماری را به گونهای دیگر آفریدند.
گسترش شهرک شاهدیه باعث فراموشی آثار تاریخی اطراف یزد شده است. هرچند این محدوده به لحاظ تاریخی از ارزش مهمی برخوردار است، اما گویی آثار تاریخی آن به دست فراموشی سپرده شده و خانه تاریخی نزدیک ابرندآباد به واسطه همین فراموشی به تلی از خاک بدل شده است. تپهای که تنها ردپایی از بنایی تاریخی را میتوان در آن دید.
در حاشیه جاده دسترسی به ابرندآباد هنوز خانههای خشتی دیده میشود. ظاهر نیمه مخروبه این خانهها نشان میدهد که گویی ساکنانشان مدتها قبل این خانهها را ترک کرده و از این دیار رفتهاند. اما وقتی درست نگاه میشود، رشد تدریجی ساخت و سازهای جدید را در پشت این خانهها میتواند دید. گسترش شهرک شاهدیه باعث مرگ تدریجی ابرندآباد شده است.
ابرندآباد؛ قابی زیبا از تاریخ کویر
اما روستای ابرندآباد به وسیله جادهای که از مسیر اصلی منحرف شده قابل دسترسی است. در امتداد این مسیر تازه هر بینندهای با تودهای خشتی که خانههای سنتی ابرندآبادیها بوده مواجه میشود. گویی بر فراز تپهای خاکی اشکالی هندسی پدید آمدهاند که با طاقهای زیبا و دیوارهای خشتی، عظمت تاریخیاش را به رخ میکشد. اما لکههای ویران شده این ساختار خشتی نشان میدهد که سرنوشت شومی در انتظار این تاریخ پویاست.
از همان ورودی روستا میتوان ساخت و سازهای جدید را دید. ساخت و سازها به صورت چند لکه ناهمگون در نمای اصلی روستا بالا میروند. اگر این ساختمانهای جدید که تازه ستونهای بتونی خود را بالا بردهاند، ساخته شوند، تصویر تاریخی روستا را که در مسیر ورودی دیده میشود، مخدوش میکنند.
البته تخریبها در ابرندآباد خیلی زودتر آغاز شده است. طاقهای فرو ریخته در اکثر کوچههای این روستا دیده میشود. در کنار هر دو یا سه خانهای یک مخروبه قرار گرفته که به نظر میرسد روزی بنای زیبایی بوده است. اکثر این خانهها اول متروکه شده و بعد تخریب شدهاند. اما هنوز زندگی در ابرندآباد جریان دارد و میتوان این مینیاتور زیبای معماری را سرپا نگه داشت.
اما تخریبها به فرو ریختن طاقها تمام نمیشود. تغییرات ظاهری در شکل و قیافه معماری روستا هم بخش دیگری از این تخریبهاست. در و پنجرههای فلزی، دیوارهای آجری که باعث پیدایش نماهای شهری در روستای تاریخی ابرندآباد شده نیز در دگرگونی چهره این روستا بی تاثیر نیستند.
حسینینههای ناهمگون در بافت همگون ابرندآباد
پیشینه مذهبی مردم ابرندآباد، زبان زد اهالی منطقه و شهر یزد است. مراسم عزاداری در دو ماه محرم و صفر بدون توقف در این روستا ادامه دارد و برای برگزاری این مراسم حسینیههای زیادی در جای جای ابرندآباد بنا شده است. این حسینههای بزرگ که بیشتر به سولههایی با سقفهای طاقی شکل شبیهاند، نه تنها هیچ شباهتی به بافت تاریخی ابرندآباد ندارند که منظر فرهنگی این روستا را به طور کامل مخدوش کردهاند.
حسینیه باب الحوائج که به تازگی در داخل این روستا ساخته میشود، دومین یا سومین حسینیه این روستا است. اهالی روستا میگویند که در ماههای محرم و صفر، تعداد بیشماری عزادار راهی ابرندآباد میشوند و شاید بعداز یزد، یکی از بزرگترین مراسم عزاداری امام حسین (ع) در اینجا برگزار میشود.
سیل مراجعه کنندگان باعث شد تا فکر ساختن حسینههای بیشتر در ذهن اهالی روستا بیافتد. اما راه حل ساخت این حسینهها چندان دشوار نبود. قرار نیست تاریخ و هنر معماری در این روستا متوقف شود. متولیان ساخت حسینیهها میتوانستند بهجای ساخت سولههای حجیم و بد شکل، از ذات هنر معماری روستا الهام بگیرند و بناهایی با تناسب معماری منطقه میساختند. اما این اتفاق که همواره در بافتهای تاریخی کشور نمیافتد، نیافتاد و سولههای جدید با کاربری مراسم عزاداری امام حسین (ع) در بخشهایی از روستا، حتی بر ویرانههای تاریخ آن ساخته شدند.
در میان حسینیههای ساخته شده در ابرندآباد، حسینیهای در یکی از قدیمیترین محلههای آن ساخته شده است؛ روبروی مسجد جامع و کبیر ابرندآباد که امروز در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده است. ارتفاع بیش از حد حسینیه که نمای سوله شکل آن از داخل حیاط مسجد معلوم است، باعث بر هم زدن منظر فرهنگی و خط آسمانی این مسجد تاریخی شده است. گفته میشود که قدمت این مسجد تاریخی به قرن نهم ه.ق مربوط میشود و سازمان میراث فرهنگی آن را با شماره 2304 به ثبت رسانده است.
در کنار این مسجد آبانبار بزرگی نیز قرار دارد که گویا با تاریخ مسجد بی ارتباط نیست. گفته میشود که این آبانبار هم در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده اما از وضعیت اسفباری برخوردار است. امروز این آبانبار بیشتر به یک مخزن زباله تبدیل شده تا آبانباری تاریخی.
مراسم نخلگردانی در ابرندآباد هم مثل دیگر مناطق کویری از جمله یزد وجود دارد. در ایام غیر عزاداری، این نخلها در حسینیه جدید نگهداری میشوند. این در حالی است که پیش از این نخلها به مسجد جامع برده میشدند و در آنجا مورد نگهداری قرار میگرفتند.
مسجد جامع ابرندآباد از دو صحن مجزا تشکیل شده که به وسیله حیاط مرکزی به هم متصل میشوند. این صحن اصلی که بسیار بزرگ بوده و گنجایش پذیرای تعداد زیادی نمازگزار را دارد. بزرگی این مسجد نشانگر آن است که در گذشته نیز ویژگیهای مذهبی روستا از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. از حیاط اصلی مسجد میتوان به راحتی سولهای که به آن حسینیه گفته میشود را دید.
بزک و دوزک معماری
گوشهای دیگر از روستا و در نزدیکی مسجد جامع توسط سازمان میراث فرهنگی مرمت شده است. این مرمت شامل بدنهسازی چندخانه و یک ساباط بسیار بزرگ میشود. محلیها میگویند این مرمتها که تازه انجام گرفته است، به منظور ساماندهی بخشی از روستا و تشویق اهالی برای انجام کارهای مرمتی بوده است. اما گویا هنوز این شیوه به درستی جواب نداده باشد.
اما آنسوی این مرمت نقطهای که تنها بخشی از روستا را مورد توجه قرار داده، دوباره به محدوده تخریبهای روستا وارد میشویم و حتی ویرانههایی بدتر از آنچه دیده بودیم را میبینیم. گویا تنها لحظهای در گذشته روستا قدم برداشتهایم و زمان به سرعت پایان رسیده است.
حمام تاریخی ابرندآباد، محل تجمع معتادها
میگویند حمام تاریخی ابرندآباد یکی از آثار مهم تاریخی این روستاست. پیدا کردن حمام با مشکلاتی همراه بود. این حمام مدتهاست که از کار افتاده و به همین علت برخی اهالی روستا جای آن را فراموش کردهاند. بالاخره یکی از اهالی راهنما میشود و ما را به حمام ابرندآباد میبرد. این حمام تا 40 سال قبل هم مورد استفاده اهالی روستا بوده است. هرچند شکل تاریخی آن در تغییراتی که توسط وزارت بهداشت قبل از انقلاب صورت گرفته عوض شده، اما کاربری حمام تا مدتها پس از این تغییرات وجود داشته است.
به نظر میرسد حمام ابرندآباد که از دو بخش کوچک و بزرگ ساخته شده، متعلق به دوره قاجار باشد. این حمام با معماری زیبایی ساخته شده و البته تغییراتی که به منظور بهداشتی شدن حمام، پیش از انقلاب صورت گرفته، کمی چهرهاش را متفاوت از حمامهای قاجاری کرده است. کاشیکاریهای حمام به صورت سفید یکدست درآمده و در پشت خزینه نیز اطاقهایی را برای گذاشتن دوش و سردوش انتخاب کردهاند. کل حمام لولهکشی آب شده و به این ترتیب تا مدتها مورد استفاده اهالی قرار میگرفته است.
با متروکه شدن حمام، مراجعه کنندگان به آن هم عوض شدند. امروز حمام ابرندآباد محل تجمع معتادان منطقه است. به گفته یکی از اهالی روستا، هرشب معتادان به داخل حمام میروند و تا نزدیکی صبح مواد مخدر مصرف میکنند. با ورود به حمام، به راحتی ردپای آنها را در بخشهای مختلف حمام میتوان دید. از سوی دیگر همین افراد معتاد به قصد پیدا کردن گنج بخشهایی از حمام را کندهاند و به این ترتیب این حمام تاریخی نیز در آستانه تخریب قرار گرفته است.
ساکنان تازه ابرندآباد
البته تجمع معتادان در روستای ابرندآباد تنها به داخل حمام تاریخی آن خلاصه نمیشود. ردپای معتادها را میتوان در انبار برخی خانههای رها شده و بناهای مخروبه نیز پیدا کرد. از آنجایی که کسی به این بناها سرکشی نمیکند، محل مناسبی برای معتادها شده است.
ترک اهالی روستا از این بستر تاریخی باعث شده تا مهاجران و افاغنه وارد منطقه شوند و به این ترتیب بافت مردمی روستا نیز تغییر کرده و از آنجایی که تازه واردها دلشان برای میراث فرهنگی روستا نمیسوزد، خانهها یکی پس از دیگری تخریب میشوند و شاید در آینده هیچ اثری از این روستا و بافت منسجم خشتیاش باقینمانده باشد.
مسجد ابرندآباد، حمام ابرندآباد، کاروانسرای ابرندآباد، آب انبار ابرندآباد، قلعه گرد فرامرز، آب انبار نصرت آباد، حسینه سیدگلسرخ، کوچه آروک، تل پشک، تل چل دختر، تل چاه گرگ، آب انبار صحرا، محله باغستان، محله انجیرک، محله غفور، محله سیف که فقط کوچهای از آن باقی است و آثا باستانی دیگری که در روستای ابرندآباد واقع شده در حال فراموشی و تخریب هستند و شاید به زودی همه از بین بروند.
روستای ابرندآباد و تاریخ معماریاش به فراموشی سپرده شده است. همه بودجهها صرف گسترش شهرک شاهدیه میشود و کسی به بافت تاریخی و خشتی این روستا اهمیتی نمیدهد. ای کاش سازمان میراث فرهنگی که متولی حفاظت از آثار و بافتهای تاریخی است، به داد این روستا میرسید. وقتی از قدیمیهای روستا میپرسیم هنوز هم دوست دارند در بستر تاریخی مکانی که بهدنیا آمدهاند زندگی کنند. اما اگر به آنها رسیدگی نکنند، بزک و دوزک شهرک شاهدیه، آنها را هم با خود از روستا میبرد و به این ترتیب روستا ویران میشود.