زیست بوم
نگاهی به مشکلات باغوحشهای ایران و مطالبات حامیان حیات وحش
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 30 خرداد 1393 19:52
- بازدید: 5546
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره های 25899 (چهارشنبه 28 خرداد 1393) و 25900 (پنجشنبه 29 خرداد 1393)
وجیهه تیموری
حیوانات باغوحش کی نفس راحت میکشند؟
قفسی پر از مرغ و خروسو جوجه...کنار پیادهرو، لب جوی یخ بستهای گذاشته بود...
لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شدهیخ بسته که پر مرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریدهمرغ و پهن اسب توش افتاده بود...
کف قفس خیس بود... پای مرغ و خروسها و پرهایشان خیس بود. از فضله خیس بود. جایشان تنگ بود. همه تو هم تپیده بودند. مانند دانههای بلال به هم چسبیده بودند. جا نبود کز کنند. جا نبود بایستند. جا نبود بخوابند. پشت سرهم، تو سرهم تک میزدند و کاکل هم را میکندند... همه سردشان بود. همه گرسنهشان بود. همه با هم بیگانه بودند. همه جا گند بود. همه چشم به راه بودند. همه مانند هم بودند و هیچکس روزگارش از دیگری بهتر نبود.
آنهایی که حتی جا نبود تُکشان به فضلههای ته قفس بخورد، به ناچار به سیم دیوارهقفس تُک میزدند و خیره به بیرون مینگریستند. اما سودی نداشت و راه فرار نبود. جای زیستن هم نبود... دنیای بیرون با آنها بیگانه و سنگدل بود. نه خیره و دردناک نگریستن و نه زیبایی پر و بالشان به آنها کمک نمیکرد.
به ناگاه در قفس باز شد و در آنجا جنبشی پدید آمد. دستی سیاه سوخته و رگ درآمده و چرکین و شوم و پینه بسته تو قفس رانده شد و میان هم قفسان به کندوکاو در آمد...
دست همه جا گشت و از بیرون چشمی چون «رادار» آن را راهنمایی میکرد تا سرانجام بیخ بال جوجه ریقونهای را چسبید و آن را از آن میان بلند کرد...
پای قفس، در بیرون کاردی تیز و کهن بر گلوی جوجه مالیده شد و خونش را بیرون جهاند. مرغ و خروسها از تو قفس میدیدند. قُدقُد میکردند و دیواره قفس را تُک میزدند. اما دیوار قفس سخت بود... آنها کنجکاو و ترسان و چشم به راه و ناتوان به جهش خون هم قفسشان که اکنون آزاد شده بود، نگاه میکردند. اما چاره نبود. این بود که بود. همه خاموش بودند و گرد مرگ در قفس پاشیده شده بود....
بخشی از داستان کوتاه قفس- صادق چوبک
حیات وحش ایران
کشته شدنهای پیاپی پلنگها، زندگی فلاکت بار خرس قهوهای در چالهای خاکی، تلمبار شدن چندین شیر پیر و جوان بر روی هم در فضایی چند متری و در هوایی گرم و شرجی، مثله شدن بی شمار حیوانات توسط شکارچیان غیرمجاز، بیخانمان شدن پرندگان مهاجر به دلیل از دست رفتن زیستبومها و خشک شدن تالابها و دیدن صحنهها و عکسهای واقعی خبرهایی از این دست، دلم را به درد میآورد. از این که انسان تا این حد میتواند خودخواه و سنگدل و یا بیتفاوت و بیتوجه شود، میترسم. ناخودآگاه به یاد داستان کوتاه «قفس» چوبک میافتم و آن را دوباره میخوانم. پلیدی رفتاری که با حیات وحش میشود، شبیه پلیدی شرایطی است که این حیوانات خانگی در قفس دارند و مرگ را انتظار میکشند.
درست است که ماجرای حیوانات حیات وحش با داستان زندگی مرغ و خروسها فرق دارد، ولی وحشت و دردی که آدمی میتواند به جان محیطزیست و جانوران آن بیاندازد، نه انتها دارد و نه نوع آن حیوان در دل آدمی که بیرحم شده است، تأثیر میگذارد. چه فرق میکند که پرندهای در بازار پرنده فروشان و جلوی چشم رهگذران، سربریده شود و جیغ بکشد و بال بال بزند و کودک و جوان و زن و مرد هم این را ببینند و از کنارشان رد شوند، یا حیوانی در باغ وحش یک شهرستان، 12 سال به زنجیر و میخ بسته باشد و آن قدر دور خودش در خاک بچرخد که زمین زیر پایش مثل چالهایگود شود و مردم هم برای دیدن همین صحنه بلیط بخرند و بیایند و پفک در دست و تخمه در دهان، ببینند و بروند و چیزی هم اذیتشان نکند!
در همین حال و هوای ناراحتکننده هستم که خبر میرسد خرس قهوهای باغ وحش آمل را نجات دادهاند و به پارک پردیسان تهران آوردهاند. شیرهای سیرک جزیره قشم هم به کرج انتقال یافتهاند.
بهترین فرصت است تا به سراغ دامپزشکی بروم که بالای سر این حیوانات است و از نزدیک درد و رنجشان را میبیند. با هماهنگی مشخص میشود که دامپزشک صبحها در باغوحش تهران است و عصرها در پارک پردیسان و چون نمیتوانم تا عصر صبر کنم، قرار ملاقات در همان باغ وحش تهران گذاشته میشود.
باغ وحش تهران
چند سال پیش برای گزارش به باغ وحش تهران رفته بودم. خیلی چیزها را جدید میبینم و بعضی چیزها تغییر کرده و اصلاح شده است. دیدن کانگوروی قرمز و فیلهای جوان و جایگاههای تازه ببر و پلنگ و برخی حیوانات دیگر، نشانه خوبی است. در مقابل قفسها خبری از ردیف فنسها نیست و شیشههای چند میلیمتری ضخیمی که تاب پنجههای شیر را دارد، فاصله میان ما و حیوانات را پر میکنند و سیم بوکسلهای نقرهای رنگ که زیر آفتاب میدرخشند، با آن حالت ارتجاعی شان، دور تا دور جایگاههای گوزن و گور و مانند اینها، کشیده شده اند.
دکتر ایمان معماریان- دامپزشک حیات وحش به داخل محوطه میآید و ما را که از دیدن این تغییرات به وجدآمدهایم، به داخل اتاق مدیریت راهنمایی میکند.
می گوید دو سال است که دامپزشک باغوحش تهران است و تغییراتی که دیدهایم، بخشی از رویدادهای حیات وحش در تهران و البته ایران است!
بی مقدمه میرویم سر اصل مطلب و گفتگو را با این پرسش آغاز میکنیم: چه شده است که کسی برای باغ وحش دلسوزی میکند؟ پولی رسیده یا نگاه مدیریتی دلسوزانه شده یا قوانین محیط زیست تغییر کرده است؟
دکتر معماریان میگوید: در این دو سال خیلی کارها انجام شده است، ولی هنوز خیلی کارها هم باید انجام شود. اگر باغ وحش تهران را در دو سال پیش دیده باشید و با شرایط فعلی مقایسه کنید، تغییرات بسیاری نظیر شیشهها، سیم بوکسلها، جایگاههای نو، گونههای جدید جانوری و مانند اینها را خواهید دید.
چرا که وقتی آدم میبیند که میشود شرایط باغ وحش را درست کرد و تصمیم آن را هم دارد، پس اقدام میکند.
وی ادامه میدهد: خودمان میدانیم که باغ وحش تهران چه مشکلاتی دارد و سعی میکنیم این مشکلات را حل کنیم. این طور نیست که کسی باید باشد تا به ما بگوید که مثلا جایگاه شامپانزهها بد است و ما هم قبول نکنیم.
درست است که ما یک سری قوانین اشتباه در سازمان محیط زیست داریم، ولی همانها هم اگر اجرا میشدند، شرایط فعلی ما خیلی بهتر بود، مثلا در مورد جایگاه نگهداری حیوانات، یک سری قوانین بینالمللی خیلی خوب و درست وجود دارد، ولی قوانین ایران در خصوص شرایط جایگاهها چندان درست یا کامل نیست و هیچ وقت از باغ وحشها نخواستند که همان قوانین اشتباه را هم اجرا کنند.
از باغ وحش تهران هم نخواستند که چنین کاری کند، باغ وحش تهران خودش این تغییرات را اجرا کرده است و کسی نیامده است بگوید شما باید جایگاه پلنگتان را درست کنید. برایش تخت یا درخت بگذارید. شاید برای این که این موارد نه دغدغه کسی بوده و نه تاکنون کسی چنین چیزی را خواسته است و نه علم آن را داشتهاند.
دکتر معماریان در خصوص هزینههای اجرای این تغییرات میگوید: به هر حال پول بوده که امروز این تغییرات اجرا شده است. به علاوه یک سری تغییرات خیلی پول نمیخواهد، بلکه فقط ایده میخواهد. این جوری نیست که برای همه تغییرات باید پول کلان بدهیم تا بتوانیم به آنچه که میخواهیم، برسیم.
مثلا ما برای تغییر فنسها، آهنهایش را فروختیم و پولش خیلی بیشتر از هزینه سیم بوکسلهایی شد که خریدیم. این سیمبوکسلها هم شکیلترند، هم دید بهتری دارند و هم آسیب کمتری به حیوانات میرسانند.
علاوه بر آن، ارزان هستند و ضد زنگ زدن و رنگ کردن هم نمیخواهند. حالت ارتجاعی دارند و حیوان شاخش به آن گیر نمیکند، دست و پایش نمیشکند، پس هزینه تغییر یک وقتهایی خیلی کم است اما منکر نمیشوم که برخی اقدامات و تغییرات نیز هزینه دارد. مثلا ما برای جایگاه شامپانزهها که نتوانستهایم تا حالا تغییر دهیم، بودجه زیادی لازم داریم.
مثلا 300- 400 میلیون تومان اعتبار لازم داریم و آنچه که الان میبینید، خیلی بد است و باید کلا عوض شود.
از نظر او، تغییرات در باغ وحش تهران میتواند شروع خوبی باشد برای این که بقیه باغوحشها را هم به تغییر وادارد و سازمان محیط زیست نیز افراد و مراکزی را که تحت نظارتشان قرار دارند، مجبور کند که به سمت تغییر بروند.
فاجعه در باغ وحشها!
گویی تلاشهای طرفداران و حامیان حیات وحش و محیط زیست، این روزها جدیتر شده است. اگر تا روزگاری فقط عدهای شکارچی و محیط بان و دامپزشک و اهل محیط زیست با دغدغههای حیات وحش درگیر بودند و مردم هم گاهی در کتابهای علوم جانوری و گاهی در فیلمهای تلویزیون زندگی حیوانات را میدیدند، اما الان دیگر به لطف شبکههای اجتماعی که اغلب خانوادهها حداقل یک عضو در این شبکهها دارند، بحرانهای زیست محیطی و مسایل این چنینی به گوش همه میرسد.
حالا سطح مطالبات مردم بالا رفته است و مسئولانی که تا دیروز از نداشتن قانون سفت و محکم برای عقب نشاندن شکارچیان خوابشان آشفته نبود و کشته شدن هیچ حیوان نادری، نفس گرمشان را به شماره نمیانداخت، حالا مجبورند از این که هر روز یک خبر ناراحتکننده از اوضاع اسفناک حیات وحش در ایران به گوش مردم میرسد، کلافه شوند. حالا مجبورند کما بیش به خواستهای برحق حامیان و فعالان حیاتوحش، تن بدهند.
حالا مردم میدانند که نه قانونی وجود دارد که پارک ملی گلستان را در برابر رفت و آمد خودروهای سبک و سنگین در زیستگاه حیات وحش محافظت کند و نه جریمه دو میلیون تومانی راننده خاطی، جان پلنگ کشته شده را بر میگرداند! حتی به اصطلاح باغوحشهای گوشه و کنار کشور هم دیگر از تیررس نگاه مردم در امان نیستند!
می پرسم: آیا آگاهی و حساسیت مردم نیست که جریان تغییر و توجه به حیات وحش و محیط زیست در ایران را رقم زده یا حداقل شدت بخشیده است؟
دکتر معماریان در پاسخ میگوید: تغییر در باغ وحش تهران، پیش از مطالبات اخیر مردمی شروع شده است، ولی قطعا اوضاع نامساعد باغوحشها از مدتها قبل بوده است و مسئولان هم از آن خبر داشته اند. آنچه که شما الان میبینید، من سالها پیش وقتی از سفر آفریقا برگشتم، دیدم. باغ وحشهای بابلسر، شیراز، آمل و زابل، همه از سالها قبل تحت نظر سازمان حفاظت محیط زیست بودهاند و هستند و سازمان همه این شرایط را بهتر از بقیه میداند و میبیند، ولی گویا تا امروز نسبت به تغییر، احساس نیازی نمیکردهاست.
وی ادامه میدهد: موقعی که دانشجو بودم، سیاه گوش مادهای را آوردند دانشکده دامپزشکی که مشکلات شدید دندانی و بیماریهای دیگری داشت که البته درمانش کردیم و خوب شد، ولی بعد خود سازمان محیط زیست «سیاهگوش» ماده را از پارک پردیسان برد و به باغ وحش بابلسر داد.
گوزن زرد ایرانی را هم خود سازمان محیط زیست به بابلسر فرستاد. باغ وحش بابلسر که میبینید. الان پیگیری میکنند تا تعطیلش کنند، همین جوری و شاید با شرایط بدتر در این سالها همواره فعال و از سازمان محیط زیست، حیوان گرفته است.
شیرهای سیرک جزیره قشم که روی همدیگر تلمبار شده بودند، از باغ وحش شیراز به آنجا انتقال یافتند و سالها نیز با همین وضعیت در شیراز بودند! درست است که با زیاد شدن حساسیتها شیرها از قشم به کرج آورده شدند، ولی شرایط نگهداری شان در همان قفس کوچک و با همان وضعیت روحی و جسمی اسفناک است.
راه حل پله پله
فعالان حقوق حیوانات و دوستداران حیات وحش، درپی انتشار تصاویر و اخبار شرایط نادرست و دردناک نگهداری حیوانات در مراکز غیر استاندارد و کوچک، که بیشتر اسارتگاهی برای حیوانات است تا باغی برای آنان، خواستار تعطیلی این مراکز به عنوان تنها راه نجات و رهایی حیات وحش درمانده این باغ وحشها هستند. اما دامپزشک باغوحش تهران میگوید: نباید بر تعطیل شدن یک باره باغ وحشها اصرار کنیم. چراکه حتی اگر بگوییم خیلی از این باغ وحشها شرایط نامناسبی دارند، ولی یک سری حیوان دارند که اگر تعطیل شوند، با آنها چه کنیم؟ چرا که آیا الان سازمان محیط زیست خودش جایگاه استاندارد دارد و میتواند همه آنها را بگیرد و بیاورد در یک جای مناسب نگهداری کند؟
اصلا هزینه و پول نگهداری این حیوانات را دارد؟ هزینه حیواناتی را که در طبیعت میمیرند یا آسیب میبینند، ندارد، چه برسد به این که بخواهد این حیوانات را نگهداری کند!
معماریان میافزاید: باغ وحشهای دنیا در اروپا و آمریکا و استرالیا برای خودشان و به صورت جداگانه یک سری استانداردها دارند که از میان آنها، شرایط باغوحشهای اتحادیه اروپا برای ایران بسیار مناسب است.
اولین قدم برای کنترل باغوحشها در ایران این است که قاچاق حیوانات، کنترل و تعطیل شود! آن وقت کلی از این باغ وحشها تعطیل میشوند و کنار میروند؛ چون کارشان قاچاق حیوانات است و جایی نیستند که بازدید کنندگان آنچنانی داشته باشند و برایشان درآمد تولید کنند. کار اصلی این باغوحشها، خرید و فروش غیر قانونی حیوانات است.
مرحله بعدی این است که باغوحشها باید مسئول فنی و دامپزشک داشته باشند و مراکز نگهداری حیوانات موظف شوند ورود و خروج و تلفات حیوانات خود را اطلاع بدهند و سازمان محیط زیست و دامپزشکی نیز بر آنها نظارت و کنترل کنند.
این کار باید جدی باشد و وقتی میگویند هر حیوان حیات وحشی که دارید باید «میکرو چیپ» داشته باشد، یعنی کسی برود این میکروچیپ را کنترل کند و ببیند این همان حیوان است یا میکرو چیپش عوض شده است و آیا حیوانات کم و زیاد شدهاند؟
با این کار تا حد زیادی جلوی قاچاق حیوانات گرفته میشود.وقتی باغوحشها مجبور شوند یک دامپزشک متخصص حیات وحش با تأیید سازمان دامپزشکی داشته باشند، این فرد نیرویی میشود در آن باغوحش که میتواند عملکرد و فعالیتهای آنجا را کنترل کند. دامپزشک باغ وحش تهران میافزاید: در مرحلهای که قاچاق حیوانات کنترل شده است و مسؤول فنی هم وجود دارد، نوبت آن است که استانداردهای نگهداری حیوانات باغ وحش ارائه شود. مثلا اگر پلنگ دارند، میگویند استانداردهای جایگاه نگهداری پلنگ چیست و باید بروید آنها را اجرا کنید. بعد استاندارد جایگاه شیرها و گوزنها و به همین ترتیب همه حیواناتی که در آن مرکز وجود دارند، مشخص میشود اگر این جایگاهها را طبق استاندارد نشناختند، حیوانات را از آنها میگیرند.
از طرف دیگر درست است که از حیوانات نمیشود پرسید که آیا از شرایطشان راضی هستند یا نه، ولی میتوان کارهایی انجام داد که نشان میدهد حیوانات در چه شرایطی به سر میبرند.
مثلاً درصد و غلظت یک سری آنزیمها و هورمونها در بدن حیوان، میزان شادمانی، افسردگی، رضایت، استرس، سطح باروری و سلامت حیوان را در محیط باغ وحش نشان میدهد و با این حساب میتوان وضعیت یک حیوان را در شرایط باغ وحش کنترل کرد!
دکتر معماریان همچنین میگوید: این راه حل پله پله است که بهتر است جایگزین تعطیل کردنهای مقطعی باغوحشها شود، ولی این را که این روش در مورد باغوحشهای ایران کی انجام میشود و یا اصلاً انجام میشود یا نه، نمیدانم!
شیر ایرانی به زیستگاهاش بازمیگردد
میدانیم که نامتان بهعنوان قدرتمندترین مردان جهان، در تاریخ ثبت شده است.
می دانیم که در کشورهای مختلف تشویق و حیرت مردمان را برانگیخته اید.
می دانیم که از مقامات مهم سرزمینهای دیگر سوغاتهای باارزش، مدال و جام قهرمانی دریافت کرده اید.
می دانیم که برای سرگرمی و شاد کردن مردم سرزمینتان، بسیار کوشیده اید.
می دانیم که در یک نمایش مشترک، یکی از شما پهلوانان خود را به یک جیپ بست و راننده هرقدر گاز داد، نتوانست ماشین را حرکت دهد و دیگری یک جیپ و یک اتوبوس پر از مسافر را با دندان کشید.
می دانیم که پهلوانانی نام آور و تکرارنشدنی هستید و بسیار قابل احترام.
آخرین رسم پهلوانی را نیز به جا آورید تا نامتان در تاریخ، نیک و جاودان شود.
آخرین رسم پهلوانی را به جا آورید و درخواست مردمانتان را اجابت کنید:
حق زندگی و آزادی را به حیوانات، مخلوقات بی گناه خداوند بازگردانید. همان حقی که خداوند به آنان عطا فرموده است، نه بیشتر و نه کمتر!
مردم ایران امروز فکر و اندیشه متفاوتی دارند و از اسارت حیوانات و استثمار آنان برای تفریح خود، لذتی نمیبرند و آنان که لذت میبرند از واقعیت تلخ پشت پرده ناآگاهند و نمیدانند سلطان جنگل با چه هزینه گزافی از حلقه آتش عبور میکند. حقیقتا امروز، آنها هم اگر بدانند، این تفریح را بر خود حرام خواهند داشت.
پهلوانان سرزمینم، بیایید دست به دست هم بدهیم و رسم ناجوانمردانهای را که در کشورهای دیگر هم منسوخ شده است، برای همیشه در ایران ریشه کن کنیم. بیایید نشان بدهیم گذشت زمان بر شعور و تفکر مردم ایران هم تأثیر میگذارد. بیایید نشان بدهیم که جسارت لازم را برای اعتراف به اشتباهاتمان داریم. میدانیم که انسان جایزالخطاست و آنچه مهم است، پذیرفتن اشتباهات و جبران آنهاست.
همانگونه که پیشگامان و بنیانگذاران سیرک در ایران بودهاید، بنیانگذار یک حرکت زیبای انسانی، اخلاقی، فرهنگی و مهمتر از همه مردمی باشید: ثبت نام ایران در فهرست کشورهایی که حیوانات را از سیرک حذف کرده اند.
اطمینان داشته باشید مردم سرزمینتان، قدردانتان خواهند بود و برای هرگونه حمایت از برنامههای شاد، مهیج و صلحآمیز سیرکهایتان از هیچ تلاشی دریغ نخواهند کرد.
آخرین رسم پهلوانی را نیز به جا آورید پهلوانان ایران زمین.
شادی مدرس، فعال و حامی حقوق حیوانات
یادآور میشود با ارسال این نامه برای خلیل عقاب، تغییرات مثبتی در شرایط نگهداری حیوانات در سیرک متعلق به ایشان، اعمال شده است
تقاضای نهادهای مردمی
نامهای که خواندید، دست نوشته یکی از دوستداران فعال و حامی حقوق حیوانات است که مدتی قبل برایم فرستاد تا در روزنامه چاپ کنیم؛ همان موقعها که خبرهایی از کشته شدن پلنگها دریافت میشد، همان موقعی که صدای بر زمین خوردن شاخ قوچها بر اثر گلوله شکارچیان بلند شد، همان موقعها که باغوحشها و حیوانات اسیر آنها، تیترهای خبری شدند، همان روزها که ناگهان تصویر قفس چند متری شیرها در سیرک جزیره قشم، نفس همه را از سینه بیرون آورد و گفتند خسته شدیم از این همه آرامش و خونسردی مسئولان!
نامه شادی مدرس را که خواندم، صدای طپش قلب بی شمار انسانها را در جملات آن شنیدم که مدتهاست از دیدن صحنههای آزار حیوانات و دست آموز کردن آنها به هر قیمتی، برای این که چند ساعت بی پناهی و مظلومیتشان را نمایش دهند، لذت نمیبرند.
با شدت گرفتن در خواست نهادهای مردمی از برگزارکنندگان سیرک در ایران- خلیل عقاب و سیروس قهرمانی- برای رهاسازی حیوانات و در پی انتقال شیرهای سیرک قشم به کرج و خرس قهوهای باغ وحش آمل به پارک پردیسان تهران، ما نیزپیرامون شرایط پیشآمده با دکتر ایمان معماریان- دامپزشک باغ وحش تهران و پارک پردیسان، گفتگو کردهایم و از اوضاع پیش آمده پرسیدهایم.
وی در این باره میگوید: باغ وحش بابلسر تعطیل نشده، بلکه فقط به مدیرآن فرصت تجدید نظر و تصمیم گیری درباره بهبود شرایط باغ وحش بابلسر داده شد.
شیرهای سیرک جزیره قشم که این همه سر و صدا کردهاند نیز سالهاست که با همین وضعیت در باغوحش شیراز زندگی میکنند، باغ وحشی که شرایط بسیار وحشتناکی دارد و یکی از مراکز اصلی تکثیر و قاچاق شیر است. جمعیت شیرها به سرعت زیاد میشود و این باغ وحش تولهها را میفروشد و شیرهای بالغ را به سیرک میفرستد.
در باغ وحش شیرازخرس نیز به تعداد بسیار زیاد در جایگاههای خیلی کوچک وجود دارد که همگی از نژاد خرس قهوهای ایران هستند، ولی بالای قفسهایشان به اشتباه نوشتهاند مثلا خرس مکزیکی!
همچنین کفتار و گرگ این مرکز در شرایط بسیار بد زندگی میکنند و خلاصه این که باغوحش شیراز سالهاست که با این شرایط وجود دارد و فعال است.
ایمان معماریان میافزاید: شیرها از این باغ وحش و همان قفس کوچک به سیرک قشم منتقل شدند و مسلم است که بدون مجوز دامپزشکی و سازمان محیط زیست هم نمیشود که شیرها را جا به جا کرد! حالا هم شیرها را با همان قفس از قشم به کرج انتقال دادهاند و در شرایط بسیار بدی به سر میبرند.
مشکلات سیرکها
دکتر معماریان خبر تعطیل شدن سیرکها در توالی 6 سال در ایران را شنیدهاست، ولی از تصویب و قانون شدن آن اطلاعی ندارد و در این باره میگوید: نگهداری حیات وحش یک قانون دارد و این است: هر مرکزی که میخواهد حیوان حیات وحش نگه دارد، خواه سیرک باشد، خواه باغ وحش و نظیر آن بایدحیوان تکثیر شده در باغ وحش را بیاورد که مشکلات ژنتیکی و بیماریهای دیگر نداشته باشد و از آن حیوان در جایگاه استاندارد نگهداری کند.
با این حساب، سیرکها بالقوه به دلیل این که جا به جا میشوند، نمیتوانند شرایط استاندارد داشته باشند چون نمیتوانند مدام یک جایگاه استاندارد بسازند و بعد آن را به یک شهر دیگر انتقال دهند.
همچنین از آنجا که حیوانات سیرکها تحت نظر دامپزشکان نیستند و بدون کنترل جفتگیری میکنند، موجب میشوند حیوانی تولید شود که مشکلات ژنتیکی اساسی دارد و میتواند در نهایت به ژن کلی آن گونه آسیب برساند.
به عنوان مثال ببر سفید(یکی از ژن های خاص ببر بنگال که در طبیعت وجود ندارد) و ببر بنگال را با هم قاطی میکنند و تولهای از این دو به دنیا میآورند که مشکلات ژنتیکی اساسی به همراه دارد.
وی ادامه میدهد: موضوع تربیت و نگهداری حیوانات نیز اهمیت دارد و خیلی از کشورها به دلایل مختلف اجازه نمیدهند که افراد و سیرکها حیوانات وحشی را نگه دارند.
به هر حال، این روزها در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا، سیرکها تعطیل نمیشوند، بلکه حیوانات در آنها نگهداری نمیشود و به عبارت دیگر، حیوانات از محل سیرکها حذف میشوند. گونههای با ارزش را به باغوحشها میسپارند و آنهایی را که مشکل دارند، خارج کرده یا یوتانایز می کنند .
معرکه معرکه گیران!
هنوز هم ما در ایران وضعیت اسفناکی به نام «معرکهگیری» داریم که یک سری افراد با حیواناتی نظیر خرس یا میمون به شهرها میآیند و معرکه میگیرند. دامپزشک باغ وحش تهران با اشاره به این معضل زیستمحیطی میگوید: سازمان حفاظت محیط زیست در این دو سالی که اینجا هستم، دو یا سه بار مجوز داده است که معرکه گیران بیایند و از باغ وحش، خرس و میمون و این جور حیوانات را بخرند و ببرند.
حتی خرسی را که از باغ وحش تهران برده بودند و در شرایط بدی نگهداری میشد، رفتیم و آوردیم، ولی دوباره معرکه گیران با مجوز قاضی و دادگاه آمدند و آن خرس را با خود بردند که در حال حاضر پشت یک وانت نگهداری میشود و دست و پایش درب و داغان شده است.
قاچاق حیوانات وحشی
«شاید یکی از دلایلی که بازار پرندگان و حیوانات قاچاق برپاست، این باشد که زور محیط زیست به قاچاقچیان نمیرسد! از طرفی وقتی دو یا چند نفر محیط بان را میفرستیم برای این که مقابل یک جمعیت قاچاقچی قرار بگیرند، طبیعی است که نمیتوانند برخورد کنند و اگر بخواهند درست برخورد کنند، حتما وضع فرق خواهد کرد!»
دکتر معماریان با بیان مطلب بالا میافزاید: در ایران یک سری بازگیر وجود دارند که گونههای بسیار نادر و در معرض خطر انقراض و حفاظت شدهای را برای شیوخ کشورهای حاشیه خلیج فارس شکار میکنند و به صورت قاچاق برایشان میفرستند.
این افراد اگر دستگیر هم شوند، همان موقع وکیل دارند و پول جریمه را میدهند که البته برایشان پولی نیست! این اتفاق خیلی زیاد میافتد و در تمام استانهای کشور این بازگیرها میروند و شکار میکنند.
این حیوانات تا وقتی توله هستند، زیبا و آرامند. اما وقتی بزرگ میشوند و نگهداری شان سخت میشود، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارشان است.وی به باغ پرندگان نیز اشاره میکند و میگوید: همین باغ پرندگان تهران که به تازگی افتتاح شده است، با مجوز سازمان محیط زیست شروع به کار کرد ولی تمام پرندگانش قاچاق است!
پرندگان آبزی از طبیعت شمال ایران شکار شدهاند کما این که یک مدت شکارچیان فریدونکنار بسیج میشدندکه پرنده بیاورند و به باغ پرندگان بدهند، اما چون درآنجا تکثیر نمیشوند، همان جا میمیرند و در نتیجه شکارچیان دوباره از شمال پرنده میآورند و میفروشند! خلاصه این که متأسفانه قاچاق حیوانات در ایران خیلی سخت نیست!
خرس آمل!
حتما ماجرای خرس قهوهای خبرسازی را که از باغوحش آمل به پارک پردیسان تهران منتقل شد، شنیدهاید. این خرس12 سال در یک اتاقک کوچک 2-3 متری بوده است! یعنی 12 سال همه بازدید کنندگان این حیوان را در این شرایط بد میدیدند و اعتراضی و حرفی هم نداشتند!
دکتر معماریان، دامپزشک حیات وحش پارک پردیسان میگوید: وقتی حیوان را به فضای باز آوردیم، فورا رفت و خودش را انداخت در چاله بین جایگاه دو تا خرسها. در یک فضای بزرگ هم میرود کنجی را انتخاب میکند و همانجا میچرخد و خودش را به در و دیوار میمالد.
حتی غذاهای مختلف هم میدهیم نمیخورد، ماهی نمیخورد، میوه نمیخورد، سبزی نمیخورد و فقط کمی نان میخورد و شرایطاش اصلاً خوب نیست. این خرس خیلی چاق است، چون تحرک نداشته و سالها در جای کوچکی بوده است و در واقع دیگرخرس نیست... نه این که اهلی باشد نه، بداخلاق هم هست و استرس زیادی دارد و به همین دلیل مجبور شدیم آن را به داخل اتاقک خرسها ببریم تا کمکم به فضای بازتر و زندگی در کنار سایر خرسها عادت کند.
وی در خصوص سرنوشت این خرس میگوید: محیط زیست مازندران این خرس را برایمان آورده است و نمیدانیم با مسئول باغ وحش آمل چه برخوردی کردهاند! در نهایت هم باید مدیر پارک پردیسان و سازمان محیط زیست تصمیم بگیرند که این حیوان اینجا بماند یا جا به جا شود!
پارکهای ملی یا کشتارگاههای حیات وحش؟
گویا فاجعه حیات وحش محدود به باغ وحشها نیست و پارکهای ملی هم که از نامشان پیداست چه شرایطی باید داشته باشند و حیوان باید بتواند در زیستگاهش به راحتی و ایمنی، رفت و آمد و زندگی کند نیز، گاهی در ایران مقتل حیوانات میشوند! همین چند وقت پیش، راننده کامیونی در پارک ملی گلستان گاز میداد و میرفت و پلنگ بیچارهای را به زیر گرفت و کشت و البته دو میلیون تومان ناقابل هم جریمه شد و آن را پرداخت! حال با این همه آسان گیری در حق این نوع متخلفان، آیا کسی تضمین میکند که این اتفاق تکرار نشود؟دامپزشک حیات وحش میگوید: پارک ملی گلستان خودش یک داستان مفصل است. در پارکهای ملی دنیا، اولا جاده عمومی وجود ندارد. چرا که حیات وحش و پارک ملی سرمایه آن مردم و مملکت هستند و آن قدر اهمیت دارند که رانندگان راه را دور بزنند و از وسط پارک ملی رد نشوند و یک ربع یا یک ساعت دیرتر به مقصد برسند.
اگر هم جاده از وسط پارک رد میشود، مثلا در آفریقا، همان اول از راننده تعهد میگیرند که از ماشین پیاده نشود و با سرعت خاص و ماشین خاص برود و اگر سرعت خودرو بیشتر شود، ماشین را ضبط میکنند و حتی تعهد میگیرند که اگر آسیبی به کسی برسد و حیوانی حمله کند، مسئولیت با خود فرد است!
در پارک ملی اسپانیا (دانیانا)دو طرف جاده کاملاً فنس کشی شده است و زیر گذرهایی دارد که حیوانات از آنجا به این طرف و آن طرف جاده رفت و آمد میکنند و اصلا امکان برخورد با جاده و ماشین را ندارند.
معماریان معتقد است: اصولاً وقتی وسط پارک جاده میکشند، به زیست بوم حیوان آسیب میرسانند. مثلا پلنگها با هم زندگی نمیکنند، ولی برای جفتگیری احتیاج دارند که وارد قلمرو یکدیگر شوند. وقتی وسط زیستبوم آنها جاده میکشید، یعنی زندگی اش را خراب کردهاید. حالا فرقی نمیکند پارک ملی گلستان باشد یا جای دیگر! قوانین عبور و مرور از این جادهها نیز در ایران اشتباه است زیرا جریمه فرد خاطی این قدر کم است که میزان مجازات با جرم برابری نمیکند!
خبرهای خوش
در پایان گــفتگو، از دکتر معماریان میپرسم به ازای این همه خبرهای کاستی و ناراستی در حق حیاتوحش ایران، هیچ خبر خوشی نیست که به خوانندگان و دوستداران حیات وحش بدهیم؟
وی نیز دو مژده بزرگ دارد و میگوید: اولین خبر خوش این است که شیر ایرانی بعد از حدود 90 سال دوری، به ایران بر میگردد و البته متأسفانه نه به طبیعت و تنها به باغ وحش تهران. نسل شیر ایرانی منقرض نشده است و همانطور که از اسمش- پنترا لئو پرسیکا (Panthera leo persica)- پیداست، تحت گونهاش پرسیکاست و الان به شیر آسیایی معروف شدهاست.
هندیها سعی دارند که «پرسیکا» را Indika کنند و برای همین خیلی مهم است که شیر ایرانی را به ایران بازگردانیم.از طرفی چند چون زیستگاهها وآن جاهایی که قبلا شیر ایرانی زندگی میکرده، کاملاً از بین رفته است و دیگر نمیتوانیم در طبیعت این شیر را داشته باشیم، همین که در باغوحش شیر ایرانی داشته باشیم، موجب میشود که این حیوان دوباره یک جایی در زادگاه خودش داشته باشد و از اینرو باید سعی کنیم که بهترین جایگاه ممکن را برایش داشته باشیم.
دامپزشک حیات وحش همچنین خبر میدهد که به خاطر پلنگ ایرانی، عضو اتحادیهای میشویم که تکثیر گونههای در معرض خطر انقراض را در اسارت کنترل میکند.دکتر معماریان همچنین میگوید:
ما دو پلنگ ایرانی داریم به نامهای «ریکا» که دندانهایش پارسال درمان شد و دیگری «کیجا» که یک دستش در تله قطع شد. این پلنگها نر و ماده هستند و با عضویت در اتحادیه یادشده، یکی از مراکز جهانی تکثیر پلنگ و شیر ایرانی که گونههای بسیار مهم متعلق به کشور خودمان هستند میشویم. به ما پلنگ ایرانی میدهند تا کمکی باشد برای تکثیر آن و باغ وحش تهران هم یکی از مراکزی میشود که این کار را در دنیا انجام میدهد.
برای 2 یوز پلنگ آسیایی در اسارت -کوشکی و دلبر- نیز در حال ساخت جایگاه استاندارد هستیم و امیدواریم که برای این دو یوزی که تنها یوزهای آسیایی در اسارت هستند، بیشتر کار و فرهنگ سازی و آموزش و کارهای تحقیقاتی کنیم. چراکه تکثیرشان در اسارت کار بسیار سختی است مخصوصا که فقط با دو قلاده کار بسیار سخت است و اگر شما فکر میکنید که میشود فقط با 2 تا یوز در اسارت گونه آن را تکثیر و در طبیعت رها کرد، ممکن نیست! ما باید زیستگاههایمان را حفظ کنیم و این یوزهایی را که در زیستگاه زندهاند، کمک کنیم تا بتوانند نسل خودشان را درآنجا حفظ کنند و کلا این فکر که هر حیوان در معرض خطری مثلا پلنگ را بیاوریم و در باغ وحش تکثیر کنیم و ببریم در طبیعت رها کنیم تا مسأله درست شود، از اساس غلط است.زیستگاهها ایراد دارد و ما باید آن ایرادهایی را که موجب میشود نسلشان کم شود برطرف کنیم.