پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جهان ایرانی همه عالم تن است و ایران، دل - گفت‌و‌گو با ایران‌شناسِ ایران‌دوست آقای دکتر قابیل جمال‌اف

جهان ایرانی

همه عالم تن است و ایران، دل - گفت‌و‌گو با ایران‌شناسِ ایران‌دوست آقای دکتر قابیل جمال‌اف

برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، سال ششم، شمارهٔ نهم، از پاییز 1385 تا تابستان 1386 خورشیدی، صفحه 29 تا 31 به نقل از روزنامهٔ اطلاعات (چهارشنبه 27 شهریور 1382)

 

 

جمهوری آذربایجان یا همان اران تاریخی، سابقه‌ای به قدمت تاریخ و پیوندی پایدار با ایران‌زمین داشته و دارد. خاستگاه، مذهب، نژاد، تاریخ و فرهنگ مشترک، از مؤلفه‌های مهمی است که این پیوند را پیوسته، پویا و پایا می‌دارد. آن‌چه در پی‌ می‌آید، گفت‌و‌گویی است با ایران‌شناس ایران‌دوست آقای دکتر قابیل جمال‌اف.

من در سال 1976 از دانشگاه خاورشناسی باکو فارغ‌التحصیل شدم و بعد از آن مقرر کردند که در سفارت جماهیر شوروی در ایران به سمت مترجم زبان فارسی مشغول به کار شوم. من باید بگویم که تاریخ ایران، فرهنگ ایران و ادبیات پارسی برای مردم جمهوری آذربایجان ارزش دارد، چرا؟ ببینید اگر شما تاریخ ادبیات فارسی و تاریخ ایران‌زمین را ورق بزنید، می‌بینید که شعرای کلاسیک آذربایجان، تصور کنید مثلاً خاقانی شروانی که به فارسی شعر گفته، شاهکارهای فرهنگ جهانی را به وجود آورده است؛ مثلاً در آن دوره جمله‌ای گفته که به تمام ملل مشرق‌زمین درس می‌آموزد:

هان ای دل عبرت‌بین، از دیده‌نظر کن هان
ایوان مداین را، آیینه‌ی عبرت دان

ما بایست با بصیرت و درک فرهنگ مشرق‌زمین بتوانیم به تاریخ و ادبیات خودمان نگاه کنیم. ادبیات فارسی را نمی‌‌توان بدون نظامی گنجوی درنظر گرفت که برای اولین بار در ادبیات شرق «خمسه» را سرود و تمام آثارش به زبان فارسی است و همه‌ی ملل، خمسه‌ را می‌آموختند و در آینده هم خواهند آموخت. چه نظریات اخلاقی، منطقی و فلسفی و زیباشناسی که در خمسه نظامی گفته نشده است! از طرف دیگر خمسه‌ی نظامی یک تاریخ است؛ یعنی او می‌گوید که بر سر ملل مشرق‌زمین چه اتفاقی افتاده است…

 

-  اهمیت برگزاری اولین همایش ایران‌شناسی را چگونه دیدید؟

ایران‌شناسی برای آذربایجان‌شناسی خیلی مهم است. ما قسمتی از فرهنگ و تاریخ و ادبیات خودمان را در این‌جا می‌آموزیم و به دیگران هم می‌‌گوییم که این تاریخ و فرهنگ غنی را بیاموزند. هرچه دولت‌های بزرگ بیایند و بروند و تبلیغات کنند، نمی‌توانند این صحبت و پیوستگی و هم‌بستگی را از ما دور و از دستمان بگیرند.

 

- نگاه مردم جمهوری آذربایجان به مردم، تاریخ و فرهنگ ایران چگونه است؟

وقتی که شما در مورد تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایران صحبت می‌کنید، نباید فراموش کنید که تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران از آن مردم جمهوری آذربایجان نیز هست. درست است که در حال حاضر عده‌‌ی زیادی می‌خواهند در مناسبات ما و ایران سایه بیفکنند و متأسفانه دسیسه‌هایی نیز در کار است که می‌خواهد این روابط را به هم بزنند. ولی مردم ما را نمی‌شود از مردم ایران جدا ساخت و خواست شیطانی آن‌ها که می‌خواهند میان مردم ایران و جمهوری آذربایجان دشمنی به‌وجود آورند، توفیق نخواهد یافت. برای این‌که این فرهنگ ماست، این تاریخ ماست و این کشور سابقاً‌ مشترک ماست که بین‌مان پیوند برقرار می‌کند. حالا ما در قرن 21 زندگی می‌کنیم و جمهوری آذربایجان بعد از نزدیک به 200 سال از روسیه استقلال پیدا کرده و به خواست مردم، این پیوند و هم‌بستگی و مناسبات صمیمانه با ایران پایدار خواهد بود و هیچ دسیسه‌ای موفق نخواهد شد.
شما از دوره‌ی هخامنشیان بگیرید تا اشکانیان و ساسانیان و همین‌طور پس از اسلام، تا برسیم به دوره‌ی قاجاریه، می‌بینیم که ما تاریخ مشترکی داشته‌ایم. در دوره‌ی صفویه جمهوری آذربایجان جزیی از ایران و ما همه یکی بودیم اما پس از این که مرکزیت دولت صفوی به قزوین و از آن‌جا به اصفهان منتقل شد و با توجه به این‌که خوانین آذری [ارانی] نیمه‌مستقل بودند و نیز پس از آن‌که روسیه، قدرت نظامی و سیاسی یافت شهرهای ما را جدا کرد و تحت اشغال خود قرار داد.

ما حالا خیلی خوشحال هستیم که در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست‌ویکم از روسیه استقلال پیدا کرده‌ایم و اما نگاه مردم ما به ایران، نگاه خوبی است و هیچ‌وقت مردم ما را از درد و الم مردم ایران و از شادی و روزها‌ی خوش ایران نمی‌توان جدا کرد، مثلاً اگر ما به قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم نگاه کنیم، می‌بینیم که جنبش آزادی‌خواهی مردم جمهوری آذربایجان را نمی‌‌شود از جنبش آزادی‌بخش مردم ایران جدا کرد؛ آن‌ها با هم در راه استقلال، در راه مشروطه و در راه دمکراسی مبارزه کردند، ولی بعد از آن‌که انقلاب اکتبر در روسیه پیروز شد، روسیه نه آن‌که آن انقلاب را، بلکه سیاست اشغالی خود را در قفقاز، جنوب و آسیای مرکزی ادامه داد. امروز دیگر برای همه معلوم است با این‌که ادعا می‌شد این جمهوری‌ها مستقل بودند، در حقیقت هیچ از استقلال خبری نبود، برای این‌که تمام سیاست‌های خارجی و داخلی 14 جمهوری، غیر از روسیه فدراتیو، در پایتخت روسیه متمرکز شده بود و سیاست‌های آن‌ها تحت‌نظر دولت روسیه و حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی طرح‌ریزی می‌شد.

 

- وضعیت ایران‌شناسی در جمهوری آذربایجان به چه صورتی است؟

ایران‌شناسی در جمهوری آذربایجان مسأله‌ی مهمی است. خدا بیامرزدش استاد ارجمند من «مبارز علیزاده» را وقتی که درس تاریخ‌ ادبیات فارسی را می‌داد (توضیحاً بگویم که آن موقع نمی‌گفتند «تاریخ ادبیات ایران»، از مسکو این‌طور دستور رسیده بود که باید می‌گفتند تاریخ ادبیات فارس و تاریخ ادبیات تاجیک! این هم سیاستی بود تا ادبیات ایران و تاجیکستان با هم ارتباط نداشته باشند، یک سیاست جداافکنی)، بله، استادم می‌گفتند: «فیلسوفان و ادبیان هر چه می‌گویند و هرچه گفته‌اند و هرچه خواهند گفت، مدت‌ها پیش، همه‌ی این‌ها در ادبیات فارسی گفته شده است و این حرف درستی است و هنوز هم پس از سال‌ها این سخن در گوشم زنگوله می‌زند [زنگ می‌زند]. ما وقتی ادبیات ایران را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که واقعاً در همه‌ی عرصه‌های علمی که امروز مطرح است، صحبت کرده‌اند.

همه عالم تن است و ایران، دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که ایران، دل زمین باشد
دل ز تن به بود، یقین باشد

احساس افتخار به من دست می‌دهد. من افتخار دارم که این عبارت را شاعر بزرگ ما حکیم شیخ نظامی گنجوی گفته است: این افتخار ماست و ایران با فرهنگ و تاریخ و ادبیات و مدنیت - ما به فرهنگ، می‌گوییم مدنیت- با مدنیت خودش باید به جهان ثابت بکند که ایران مرکز تمدن است. ما واقعاً در عصری قرار گرفته‌ایم که به ما حمله‌ها زیاد است و به قول خود اروپایی‌ها «اروپای وحشی» حمله می‌کند. البته من برای ملل اروپایی احترام قایلم و هیچ زمان نمی‌توانم به مردم اروپا حرفی بزنم که از من رنجه شوند؛ ولی به قول خود اروپایی‌ها که می‌‌گویند، «اروپای وحشی» به ما حمله می‌کند. آرزوی من این است که ایران در برابر این حمله‌ها ایستادگی بکند. و ما مردم مشرق‌زمین، چه افغان باشیم، چه تاجیک، چه ازبک، چه قرقیز، چه قزاق، چه ترکمن، چه تاتار، چه باسنقر، چه آذری، چه قاراقوز، چه ترک‌های ترکیه و… باید کوشش بکنیم که از این فرهنگ غنی دیرینه‌ی خودمان، گلچینی درست بکنیم و به جهانیان ارایه کنیم.
وظیفه‌ی انسان چیست؟ وظیفه‌ی انسان همان‌طور که نظامی در «خسرو و شیرین» گفته، این است که: «ما نباید به خوردن و زندگی مجلل اکتفا کنیم، بلکه باید اخلاق‌مان و انسانیت‌مان را درست کنیم و با آن به جهانیان بگوییم که انسان تنها برای خوردن و پوشیدن نیست، بلکه برای اهداف عالی زندگی می‌کند که خودش را اصلاح بکند».

 

- وضعیت ایران‌شناسی در جمهوری آذربایجان چگونه است؟

تاریخ ایران‌شناسی در جمهوری آذربایجان خیلی قدیمی است: یعنی وقتی که دانشگاه آذربایجان که بیش از صد سال است در باکو تأسیس یافته، به راه افتاد، دانشکده‌ی خاورشناسی موجود بود و در دانشکده‌ی خاورشناسی زبان‌های فارسی، ترکی و عربی تدریس می‌شد، حالا هم تدریس می‌شود. درست است که در موقع شوروی محدودیت‌هایی وجود داشت و مثلاً‌ سالیانه تنها ده نفر در شعبه‌ی فارسی، ده نفر در شعبه‌ی عربی و پنج، شش نفر در شعبه‌ی ترکی قبول می‌کردند، ولی حالا تعداد پذیرش دانشجویان خیلی افزایش یافته است و علی‌رغم این‌ها در جمهوری آذربایجان در بسیاری از دبیرستان‌های شهرهای کوچک، زبان فارسی تدریس می‌شود و در خود باکو، دو تا دبیرستان شبانه‌روزی هست که در آن تمام فنون علمی به زبان فارسی تدریس می‌شود و در تعدادی از دانشگاه‌های جمهوری آذربایجان، زبان فارسی تدریس می‌شود. دانشگاه دینی و الاهیات هم داریم که آن‌جا نیز زبان فارسی تدریس می‌شود و دانشجویان هم خیلی علاقه دارند. علاوه بر این در آکادمی علوم و ایران‌شناسی و انستیتو تاریخ، انستیتو ادبیات، انستیتو زبان‌شناسی، انستیتو شرق‌‌شناسی و حتا انستیتوی ما هم به ایران‌شناسی مشغول هستند.

 

 - راه‌های رونق زبان‌ فارسی، فرهنگ ایرانی و افزایش توجه مردم جمهوری آذربایجان به ایران‌شناسی را در چه چیزهایی می‌بینید؟

یکی از راه‌ها این است که بدانیم فقط آموزش زبان فارسی در جمهوری آذربایجان کافی نیست، هر چند ما خود مبتکر هستیم و دوست داریم زبان فارسی را یاد بگیریم. ما می‌گوییم می‌بایست علم و فرهنگ و تاریخ و ارزش‌های معنوی و ملی ایران‌زمین را به جهانیان ارایه کنیم و در درجه‌ی اول برای آذری‌ها؛ برای این‌که آذری‌ها با ملت ایران‌زمین، تاریخ مشترکی دارند، فرهنگ مشترکی دارند، دین مشترکی دارند، عادات و رسوم مشترک و حتا قیافته‌ی مشترکی دارند و آذری‌ها را تا آن موقعی که آغاز به سخن نکرده‌اند، نمی‌شود از سایر ایرانی‌ها تشخیص داد.

- به قول مرحوم ملک‌الشعرای بهار:
خاک باکویه عزیز است و گرامی بر ما
که ز یک نسل و تباریم و ز یک اصل و گهر

بله، شما ببینید حتا در زمان اتحاد شوروی، دبیرکل حزب کمونیست نتوانست جشن نوروز را در آذربایجان ممنوع بکند. مردم همیشه این جشن را می‌گرفتند. البته نوروز ما نسبت به نوروز شما کمی فرق دارد. مثلاً شما تنها در آخرین چهارشنبه‌، آتش درست می‌کنید اما در جمهوری آذربایجان از اولین چهارشنبه‌ی اسفند آتش درست می‌کنند و از [روی] آن می‌پرند و می‌گویند: «ساری لیقیم سنده، قرمیزلیقین منده: یعنی سرخی تو از من، زردی من از تو» و سفره‌ی هفت‌سین داریم: اما به آن «هفت لوین» یعنی هفت نوعی که آمدن بهار را نوید می‌دهند، می‌گوییم. همان آداب و رسومی که مردم ایران از قدیم از دوران اوستا داشتند، حالا هم نگه‌داری می‌شود. در مورد مراسم سوگواری مذهبی نیز همین‌طور است و فرقی میان ما و شما نیست.
اجازه دهید برگردیم به سؤال شما، یکی دیگر از راه‌ها، انتقال تکنولوژی پیشرفته است و برقراری روابط اقتصادی - سیاسی فیمابین دولت جمهوری آذربایجان و دولت ایران. اگر در این مسیر حرکت کنیم، می‌توانیم به یکدیگر نزدیک‌تر شویم و چنان‌که در اروپای غربی میان پانزده کشور تمام موانع رسمی حذف شده، در میان ما هم حذف بشود. این نزدیکی، ریشه‌های ما را محکم‌تر و قوی‌تر می‌کند و دیگر دسیسه‌ها نمی‌تواند مؤثر باشد.

 

- به عنوان یک ایران‌شناس چه انتظاری از ایران دارید؟

آن انتظاری که از ایران دارم و آن انتظاری که تمام مردم جمهوری آذربایجان دارند، من آن را برآورده می‌بینم. کمکی که ایران به آوارگان جنگی ما کرده، حالا هم نمایندگی کمیته‌ی امداد امام خمینی در جمهوری آذربایجان فعالیت می‌کند و به محرومان کمک می‌کند، این گویای مناسبات ما و ایران است و نمی‌شود این را منکر شد. به دفعات از معاون وزیر امور خارجه آقای خرازی که هیأت نمایندگی جمهوری آذربایجان را پذیرفته است و در جاهای دیگر شنیده‌ام که می‌گویند: «جمهوری آذربایجان برای ما بسیار مهم است». ایشان گفته‌اند: «چند کشور در جهان برای ما موقعیت خاصی دارند و میان این چندتا، جمهوری آذربایجان موقعیت ویژه‌ای دارد. برای این‌که آذربایجان، خود ماست، برای ماست». و اما انتظار من از سیاست‌مداران و رجال دولتی ایران و جمهوری آذربایجان این است که کوشش بکنند جلوی دسیسه‌های شیطانی و دست‌هایی را که در کارند تا مناسبات ما را به هم بزنند، بگیرند و علیه آن‌ها مبارزه بکنند. آن وقت این فرهنگ راه خواهد یافت. شما، من و دیگران، چه بخواهیم یا نخواهیم، این فرهنگ را خواهیم آموخت و پیشرفت خواهیم کرد. تبادل دانشجو که داریم، تبادل کتاب که داریم، و باید کاری بکنیم تا دانشجویان مختلف از جمله دانشجویان هنرهای زیبا و معماری دو کشور بتوانند رفت و آمد بکنند و دانشجویان ما بیایند و آن شاهکارهای معماری را که در ایران است، ببینند که این دید و بازدید در کارشان اثر عمیقی خواهد گذاشت: مثلاً اگر تخت‌جمشید را ببینند، درک می‌کنند که ایران و اصلاً کشورهای مشرق‌زمین قرن‌ها پیش چه شاهکارهای معماری را ایجاد کرده‌اند و پدران و اجدادشان چه هنری داشتند.
مکتب مینیاتوری ایران و جمهوری آذربایجان هم این‌طور است. وقتی که ما مکتب هنری خودمان را می‌آموزیم، می‌گوییم «آذربایجان مینیاتوری مکتبی» و بعد وقتی به ایران می‌آییم، می‌بینیم همان مکتبی را که ما از آن خود می‌‌دانیم، ایران امروز هم آن را از آن خود می‌داند و این ثابت می‌کند که فرهنگ ما یکی بوده، هنر ما یکی بوده، اجداد و مذهب ما هم یکی بوده.
ببینید، شاه اسماعیل ختایی افتخار همه‌ی ماست، وقتی چون جوان دلیری بود که تمام ایران را متمرکز ساخت و کشور را از حمله‌های بیگانگان مصون نگاه داشت. استادی داشتم به نام «شامل محمد بگلی» که در مورد تاریخ و حاکمیت شاه اسماعیل ختایی تحقیق می‌کرد، در سال 1972 می‌گفت که شاه اسماعیل صفوی وقتی روی کار آمد، این سخنان را گفته و این خطبه را ایراد کرده است که: «منم جمشید، منم فریدون، منم کیخسرو و…». این را بدانیم که جمهوری آذربایجان در برابر دشمنان از شمال، سپری است در دفاع از ایران و من خیلی دوست دارم که ایران این سپر را تقویت کند. این سپر هر چه محکم‌تر و قوی‌تر باشد، به ایران صدمه‌ی کمتری می‌رسد.

 

 - کارتی که به سینه زده‌اید شما را «جمال‌اف»‌ معرفی می‌کند، اما شما خود را جمال‌زاده می‌نامید، موضوع چیست؟

این یک میراثی است که از اتحاد شوروی برای ما مانده، همان‌ وقت‌ها که در سال 1976 به ایران آمدم، روس‌ها با من شوخی می‌کردند، می‌گفتند: این ایرانی است و به من نمی‌گفتند «قابیل جمال‌اف»، می‌گفتند: جمالزاده، حالا هم همان جمال‌زاده‌ای که در سال 1976 می‌گفتند، ادامه دارد و من خودم را جمال‌زاده معرفی می‌کنم. من در مورد ایران‌شناسی تألیفات زیادی دارم. در مدرسه‌ی دینی، زبان فارسی را تدریس می‌کردم و بیش‌تر مشغول تحقیقم در مورد تاریخ معاصر ایران، موقعیت سیاسی و پیشرفت اقتصادی ایران و… مثلاً تحقیق دارم در مورد جبهه‌ی ملی در سال‌های 1949 تا 1953، موقعیت دریای خزر، ضرورت حل رژیم حقوقی این دریا، و فعالیت تخریب‌آمیز بانک‌های خارجی در ایران فعالیت مبلغان دینی در جمهوری آذربایجان و از این قبیل.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه