نامآوران ایرانی
حافظ جوهرهٔ فرهنگ ما را به زبان عشق میگوید
- بزرگان
- نمایش از یکشنبه, 17 مهر 1390 11:21
- بازدید: 5002
برگرفته از ایسنا
نشست «حافظ در عرصهی ادبیات تطبیقی» روز گذشته (سهشنبه، 16 مهر ۱۳۸۷) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اصغر دادبه در این نشست، با عنوان «زبان جهانی عشق، بیان جهانی شوق»، دربارهی حافظ گفت: امروز عادت کردهایم بگوییم چگونه گفتن و چه گفتن؛ قدما این دو تعبیر را با لفظ و معنا بیان میکردند و دربارهی اینها بحث میکردند. از قرن سوم تا قرون بعد، این مباحث ادامه داشت. برخی لفظ را ترجیح میدادند، برخی هم معنا را و عدهای هر دو را کنار هم میخواستند و به اعتقاد بنده، نظریهی سوم سبب تأثیر کلام حافظ بر بیگانگان و غیرفارسیزبانان شده است.
این پژوهشگر در ادامه خاطرنشان کرد: با نگاه از زاویهی لفظ به شعر حافظ، تردید نخواهیم داشت که نه تنها غیرفارسیزبانان؛ بلکه برخی فارسیزبانان هم به لطف شعر او پی نمیبرند.
او با استناد به بیتی از حافظ تصریح کرد: ظرافتهای زبانی را غیرفارسیزبانان نمیتوانند دریابند و این زبان ایهامی حافظ سبب میشود بخشی از معنا را نتوان منتقل کرد. هرگز دیگران نخواهند فهمید ظرافتهای شعر حافظ چیست و اینها را کسانی میتوانند بفهمند که با گوشت و پوست و خونشان زبان فارسی را درک کرده باشند. بازیهایی که همواره حافظ اختیار و معنا را با این بازیها منتقل کرده، مسألهای است که قاعدتا آنها درنمییابند؛ مگر مانند ویلیام چیتیک که زبان فارسی را زبان مادریاش کرده است.
دادبه در ادامه تأکید کرد: در حرف حافظ چه بوده است که اینهمه اشتیاق و آرزو از سوی دیگران برای شنیدن آن بوده است. به اعتقاد من، پیام او، پیام فرهنگ ایران بود که با فردوسی، طرح اصلیاش ریخته شد و حافظ به بهترین نحو، آن را با زبان عشق بیان کرد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی یادآور شد: از دو زاویهی فردی و جمعی میشود به شعر حافظ نگاه کرد. ادبیاتی اصیل است که مظهر قومی باشد که آن را عرضه کردهاند؛ اگر نباشد، نمیماند. پشت سر حافظ و سعدی که رسانههای بیگانه نبوده و بسیاری مواقع دشمنی هم بوده است؛ اما با همهی این جفاها، اینها ماندهاند و ما هم نباید نسبت به اینها بیاعتنایی کنیم.
وی با اشاره به بیتوجهی که نسبت به زبان فارسی میشود، متذکر شد: این درد است که شما در اینترنت میبینید زبان یک قوم وحشی آفریقایی هست؛ اما زبان فارسی نیست. زبانی که دوهزار نفر با آن حرف میزنند، وجود دارد؛ اما زبان فارسی که زبان حافظ و دیگر بزرگان شعر ایران است، وجود ندارد. ما هرچه داریم، به مدد این زبان ملی است و به اعتقاد من، کسی بهتر از حافظ با مردمش همدلی نداشته است و به زیبایی، دردهای جامعه را منعکس کرده است.
دادبه در ادامه گفت: برمیگردم به ادامهی حرفم؛ اگر از منظر رفتار فردی، بخواهیم به شعر حافظ نگاه کنیم، دو حوزهی نظری و عملی دارد. از منظر نظری، پیام حافظ، پیام فرهیختگی است و توصیه میکند فرد به جوهرهی دانایی برسد و تأکید میکند انسانها تا فرهیخته نشوند، به جوهر دانایی نمیرسند و از جهت عملی هم سرانجام این دانایی به کمآزاری میرسد؛ بنابراین دانایی جنبهی نظری آموزههای حافظ است و کمآزاری جنبهی عملی پیام این شاعر، و به اعتقاد من، مادر همهی فضایل، بیآزاری است.
او با نگاهی اجمالی به زمانهی حافظ، از حافظ با عنوان شاعری که علیه ارزشهای منفی میستیزد، یاد کرد و در ادامه با تشریح نگاه و جهانبینی حافظ، به انتقاد شدید از نیمهی دوم قرن بیستم جهان غرب پرداخت و تصریح کرد: اعلامیهی حقوق بشر را با سخن حافظ بسنجید، ببینید که چیزی کم میآورد؟ من این کار را کردهام و دیدهام کم نمیآورد. اینها جوهرهی فرهنگ ما هستند و حافظ جوهرهی فرهنگ ما را به زبان عشق میگوید. طبیعی است که هر آدم حسابی حافظ را بشنود، آن را میپسندد. هرچند از منظر لفظ، آن ظرایف زبانی را غیرفارسیزبانها نمیفهمند؛ اما چیزی را که از اشعار حافظ میفهمند و آن قابل انتقال است، موسیقی کلام این شاعر است که مانند باقی چیزهای او در اوج قرار دارد. از سویی، پیام حافظ چنان دلسوزانه است که تنها از طریق بیان زیبای هنری نیست که بر فرد تأثیر میگذارد؛ بلکه پیام از سر سوز دل اوست که مخاطب را متأثر میکند و او وجودش را مانند آرش در کمان شعر نهاد.
اصغر دادبه در پایان تأکید کرد: کیان و هویت ما به زبان فارسی است؛ باید آن را پاس بداریم، حرمت نگه داریم و با آن شوخی نکنیم.
به گزارش ایسنا، در ادامهی این نشست که در شهر کتاب مرکزی برپا شد، محمود حدادی به تأثیر حافظ در حوزهی شعر آلمانیزبانها پرداخت و با عنوان «همسویی و همصدایی گوته با حافظ» گفت: حضور معنوی شرق در غرب پدیدهی جدیدی نیست و ادبیت جهانی میکوشد آن را از نو احیا کند و استمرار دهد. تعبیری که از ادبیات شرق در آلمان شده، تعبیرهای متعددی است؛ یک تعبیر که در قرن هفدهم، نویسندگان آلمانی به ادبیات شرق، بویژه ایران، اطلاق کردند، تعبیر ادبیات تهذیب بود. از سویی دیگر، تعبیر دیگری که بر ادبیات شرق اطلاق کردند، این تعبیر بوده که در نگاه روشنگران آلمانی، شرق و ادبیات شرق را جایگاه صلح ادیان میدانستند و از ادبیات شرق به عنوان مطلع نور یاد میکردند؛ اما با حضور گوته، گام بلندی نسبت به فهم ادبیات شرق برداشته شد و او گامی بلندتر را در ادبیات فارسی و مشرقزمین برداشت. گوته به دنیای عاطفی و شرایط زندگی مشرقزمین راه پیدا میکند، که این گام با شناخت حافظ میسر میشود و در ادامه، با قصههای «هزار و یکشب»، این شناخت ادامه پیدا میکند. درواقع، گوته با شناخت حافظ، تولد دوباره پیدا میکند، که عین این عبارت را گوته در دیوانش آورده است.
مترجم «دیوان شرقی غربی گوته» با ارائهی گزارشی از زندگی این شاعر آلمانی، به شرح چگونگی آشنایی گوته با غزلیات حافظ پرداخت و دربارهی نسبت گوته و حافظ خاطرنشان کرد: آنچه برای ما مهم است، این است که گوته هیچ سعی و دقتی نمیکند که به قالب غزل فارسی نزدیک شود و آنچه که درواقع از ادبیات فارسی و شعر حافظ گرفته، محتوای آن است. او قالبهای روایی اسپانیایی و آلمانی را برای سرودن اشعار خود انتخاب میکند. درواقع، گوته در سرآغاز جهانی شدن مناسبات انسانها زندگی میکرد و میخواست در عرصهی فرهنگ، تمدنها و فرهنگها یک آشنایی نسبت به هم پیدا کنند و ارتباطهایی برقرار شود؛ از اینرو، آگاهانه به برقراری این ارتباط و فراهم آوردن زمینههای این آشنایی میپردازد و به بازسازی ادبیات جهانی اعتقاد دارد. گوته درواقع، ذوب در شعر حافظ نیست؛ بلکه کلام حافظ را دوست دارد و مجذوب اوست و این درست نیست که گوته را تنها ذوب در اشعار و غزلیات حافظ بدانیم؛ بلکه او را نیز باید یکی از آینهگردانهای هنر بدانیم.
این مترجم در پایان با استناد به شعر «شهر هجرت» گوته، به تأثیرپذیرهای مضمونی این شاعر از حافظ پرداخت.
همچنین علیرضا انوشیروانی از حافظ به عنوان یکی از بزرگترین شاعران جهان یاد کرد و بحث خود را دربارهی شاعران انگلیسیزبان با تأکید بر جان دان و امرسون و نسبت آنها با حافظ دنبال کرد و با تشریح نگاهی اجمالی از نظریههای ادبیات تطبیقی، خاطرنشان کرد: در بررسی نسبت حافظ و جان دان میتوان به دنبال شباهتهای مضمونی بود، که درواقع، مضمون اصلی هر دو شاعر، عشق است؛ هرچند بحث عشق، بحثی جهانشمول است که در ادبیات همهی دنیا هست و یا به گفتهی استاد اسلامی ندوشن، همهی مردم دنیا عاشق میشوند؛ اما آنچه مهم است، چگونگی بیان عشق است که حافظ و جان دان میتوانند یک نمونه باشند که مورد بررسی قرار میگیرند.
او در ادامه با تشریح نگاه جان دان نسبت به عشق و هستی، تصریح کرد: میبینیم حافظ و جان دان در بیان عشق، شباهتهایی دارند و به نوعی هر دو از عشق جسمانی آغاز میکنند و سرانجام به عشقی روحانی میرسند.
این مترجم زبان انگلیسی در ادامه به بحث دربارهی امرسون پرداخت و با ارائهی گزارشی از زندگی و سبک شعری این شاعر، تصریح کرد: درواقع، میبینیم زمینهی پذیرش حافظ از سوی امرسون از قبل از آشنایی امرسون با حافظ وجود داشته و پس از آن آشنایی است که از حافظ تأثیر میپذیرد. درواقع، امرسون که بنیانگذار مکتب تعالیگرایی در شعر است، مانند حافظ قائل به این است که با استدلال عقلی نمیتوانیم به حقیقت برسیم و تأکید میکند برای یافتن حقیقت باید به درون خود برویم، که در مقالهای به نام «شعر فارسی»، بیتی از حافظ را شاهد مثال میآورد.
انوشیروانی در پایان با شرح جزییاتی از زندگی امرسون، یادآور شد: تأثیرگذاری حافظ بر امرسون تا این اندازه شبیه بود که گاهی برخی از شعرهایی را که این شاعر انگلیسی میگفت، بسیاری از دوستان و آشنایانش میگفتند که این ترجمهی شعر حافظ است و شعر خودت نیست. امرسون در جایی میگوید حافظ شاهزادهی شاعران جوان است و آنچه را در حافظ میبیند، همان آزادمنشی و آزاداندیشی این شاعر است و حافظ را به دلیل دلیریاش ستایش میکند.
در پایان این نشست، تهمورث ساجدی به بحث دربارهی «تأثیر حافظ در حوزهی شعر فرانسویزبانها» پرداخت و با یک رویکرد تاریخی، به تشریح فراز و فرودهای ترجمههای آلمانی و انگلیسی دیوان حافظ پرداخت که مورد استفادهی برخی از شاعران فرانسوی قرار گرفته است و تصریح کرد: میبینیم در قرن 19 میلادی، ترجمهای از دیوان حافظ به زبان فرانسه به هیچ شکلی نداریم و ترجمهها از انگلیسی و آلمانی صورت گرفته، که درواقع، این یکی از ضعفهای شرقشناسی فرانسویها در مقطع زمانی بوده است.
او در ادامه با اشارهای به ترجمهی دو فوشه کور از دیوان حافظ، گفت: درواقع، اگر کارها و فعالیتهای حافظپژوهان ایرانی نبود، خود دو فوشه کور هم متوجه معانی و برخی از مفاهیم دیوان حافظ نمیشد که بخواهد کار ترجمهی این دیوان را به انجام برساند. کار ترجمهی غزلیات حافظ به زبان فرانسوی بسیار مشکل و دشوار است، که خود دو فوشه کور هم بر این مسأله تأکید دارد.
ساجدی سپس به شرح گزارشی از زندگی آندره ژید پرداخت و به نکتهای جالب در زندگی او اشاره کرد که این شاعر فرانسویزبان در سن بالای 70 سالگی به فراگیری زبان فارسی علاقهمند میشود، که هرچند دشوار است، این کار را دنبال میکند.