شعر
به فرزند سینا؛ پور سینا - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
- شعر
- نمایش از شنبه, 01 شهریور 1393 14:46
- بازدید: 4458
توران شهریاری (بهرامی)
به فرزند سینا*، اَبَرمرد راد سپاس و درودی فزاینده باد
که شیخالرئیسش بنامیم نیز ورا، بوعلی هم شناسیم نیز
پدر بود از بلخ دیرینه سال در آن شهر پیمود راه کمال
حکومت گزیدش به کار گران شد او سوی شهر بخارا روان
چو چندی به شهر بخارا بماند سوی «افشنه» حومه آن براند
گزین کرد در «افشنه» همسری چنان گوهری بر سر افسری
«ستاره» زنی نیک و آزاده بود در او عشق و مهری خدا داده بود
بیاورد پوری چو تابنده مهر خردمند و دانا و فرخنده چهر
از آن پور دُردانه روزگار نبوغی ز خردی بشد آشکار
نبوغی که هر دم فزاینده بود چنان چشمهای پاک و زاینده بود
علوم و فنون را در اندک زمان بیاموخت آن کودک نوجوان
چنان گشت مشهور در کار خویش که آوازهاش شد از اندازه بیش
بلی پور سینا، همان نوجوان سر آمد بشد از همه همگنان
به طب زمان آنچنان چیره گشت که چشم فلک هم بر او خیره گشت
علوم زمان را چو آموخت او درخشید و تابید و افروخت او
بزرگان دوران و نامآوران گزیدندش از بهر کار گران
ملاقات بنمود با بوسعید در او آنچه را در خودش بود، دید
چو جان و دل و روحی آگاه داشت به دربار سامانیان راه داشت
ز خوارزم آمد به گرگان و ری رهی دور و دشوار را کرد طی
به دیدار قابوس و پورش رسید از آنان بسی مهرورزی بدید
بزرگان ایران به هر بوم و بر پی دیدنش سخت بسته کمر
سرانجام بعد از گذشت کمی بشد یاور دوده دیلمی
به آن شهریاران ایران تبار ز جان و دلش رهنمون گشت و یار
زمانها وزیر شهان بود او چو از برترین آگهان بود او
پزشک و سیاستمداری جوان گهی در سپاهان، گهی هگمتان
چو در روزها با شهان بودهاست به شب از نگارش نیاسوده است
به کار گران مرد تدبیر بود به سال او جوان، در خرد پیر بود
بسی دفتر از او بود یادگار کز آنها دو دفتر بود شاهکار
یکی هست «قانون» و دیگر «شفا» که جاوید کردست نام ورا
گر آثار او بیشتر تازی است ولی آرمانش وطن سازی است
در آن روزگاران رنج آفرین بسی از بزرگان ایرانزمین
به تازی نوشتند آثار خویش چو ارج زبان عرب بود بیش
به هر حال آثار آن نامدار زبانزد بگردید در روزگار
بسی قرن در قاره باختر نوشتارهایش بیاورد بر
چه دانشورانی کز آثار او ز «قانون» و دیگر نوشتار او
پزشکی از آن بخرد آموختند ز نورش دل و جان بیفروختند
چه دریا دلانی که در باختر نمودند تدریس از آن دیدهور
چه گویم از آن مرد ایران تبار بود گوهری بر سر روزگار
به هر دور و هر روزگار و زمان چو او کم بود بیگمان در جهان
حکیم و پزشک و سیاستمدار به هر کار خود باوری نامدار
جز آن شاعر و فیلسوفی بزرگ اَبر مرد و اندیشمندی سترگ
دریغا سرانجام در هگمتان بگردید بیمار و شد ناتوان
چو بگذشت عمرش ز پنجاه و هشت به سوی جهان آفرین بازگشت
اگر زودهنگام جان را سپرد ولی نام جاوید با خویش برد
بود نام او افتخار وطن در این راه بگذشت از خویشتن
کنون خفته در دامن هگمتان بود نام و آوازهاش جاودان
* این شعر توسط سراینده در اول شهریور 1385 در همایش بزرگ گرامیداشت ابنسینا در همدان در برابر آرامگاه آن ابرمرد خوانده شد و در یادنامه همایش چاپ گردید و در مطبوعات نیز چاپ شد.