شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی کژتابی‌های ذهن و زبان - 26

زبان پژوهی

کژتابی‌های ذهن و زبان - 26

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

استاد بهاءالدّین خرمشاهی

27- من از شما راحت‌تر از پدرم قرض می‌گیرم.

الف) من از شما که قرض می‌گیرم، روحاً و وجداناً راحت‌ترم تا اینکه از پدرم قرض بگیرم.

ب) من از شما به آسانی قرض می‌گیرم، ولی پدرم وقتی که می‌خواهد از شما قرض بگیرد، مشکل آفرینی می‌کند و غیره.

1/27- من از شما بیشتر از برادرم اطلاع دارم.

الف) شما از حال و وضع برادر من اطلاع دارید ولی اطلاعات من دربارة برادرم، بیشتر از اطلاعات شماست.

ب) من از وضع و حال شما بیشتر اطلاع دارم تا از حال و وضع برادرم.

2/27- من از خواجو بیشتر از حافظ حظّ هنری برده‌ام.

الف) من از خواجو حظ هنری برده‌ام، از حافظ هم همینطور. اما حظی که از خواجو برده‌ام بیشتر است.

ب) من از خواجو حظ هنری برده‌ام. حافظ هم از خواجو حظ هنری برده است، اما حظی که من از خواجو برده‌ام بیشتر است از حظی که حافظ از خواجو برده است.

28- به یکی از دوستانم می‌گفتم: هفتاد درصد ساندویچ‌ها و کباب کوبیده‌ها آلوده است.

در پاسخ گفت: صددرصد

الف) نه هفتاد درصد بلکه صددرصد آلوده است.

ب) تصدیق می‌کنم، قطعاً و مسلماً، بی‌شبهه و بی‌برو و برگرد.

29- رفته بودم به مسجدی برای شرکت در مجلس ختم یکی از بستگان. واعظ به بالای منبر رفت و وعظ غَرّا و بَرّایی کرد و شوری در مجلس افکند. بعد که مجلس تمام شد و داشتیم از در بیرون می‌رفتیم. یکی از دوستان خطاب به من، با اشاره به واعظ گفت: خوب حرف زد، نگذاشت بخوابیم.

و من حیران بودم که این مدح شبیه به ذم است، یا ذم شبیه به مدح؟ در هر حال دیدم که دو معنا از آن برمی‌آید.

الف: (درمقام مدح)؛ یعنی واعظ خوب وعظی کرد و حرفهای او به اصطلاح چرت پاره کن و بیدارکننده بود. یعنی کسل‌کننده نبود و به این لحاظ امکان چرت زدن یا خوابیدن را از ما گرفت.

ب: (درمقام ذم، و با طنز و تهکم)؛ یعنی من میل چرت زدن و خوابیدن داشتم و واعظ مخل آسایش من شد و نگذاشت بخوابم.

30- من قدرت تحمل شما را ندارم.

الف) شما آدمی مقاوم و نستوه هستید و در مقام مقایسه، من به اندازة شما و مانند شما قدرت مقاومت و تحمل در مقابل شداید و مشکلات را ندارم.

ب) دور از جان شما، شما آدمی گرانجان و به قول معروف «غیرقابل تحمل» هستید و من تاب و توان تحمل شما را ندارم.

31- در رادیو، در برنامة «سلام، صبح بخیر» صحبت از دنیا بود و مجری برنامه از بسیاری کسان نظر خواهی می‌کرد.

از یکی از مردم پرسید: شما دنیا را چه‌طور می‌بینید؟ آن شخص جواب داد:

الف) من دنیا را خواب و خیال می‌دانم.

ب) من دارم دنیا را به خواب می‌بینم.

32- در ماهنامة گل آقا، شمارة4، صفحة7، از قول جراید چنین آمده است:

شهرداری به اهالی شهرری سم می‌دهد تا موشها را بکشند.

«سم دادن دو معنی دارد:

الف) دادن یعنی تحویل مادة سمی

ب) مسموم کردن مانند زهر دادن؛ چنان‌که مثلاً بگوییم سلطان عثمانی به جمال‌الدین اسدآبادی سم داد. و جمله بالا چنین معنی می‌دهد که: گویی شهرداری اهالی شهرری را مسموم کرده است.

34ـ در یکی از برنامه‌های رادیویی، گزارشگر از شخصی پرسید: شما الآن دارید به کجا می‌روید و دنبال چه کاری هستید؟ آن شخص جواب داد.

دنبال خرید خانه.

و گزارشگر بلاتکلیف ماند که منظور از این جمله چیست:

الف) خرید خانه، یعنی خانه خرید.

ب) خرید کردن روزانه برای منزل.

35ـ در اخبار ساعت 8 صبح یکی از روزهای اوایل دیماه 1370 که سخن درباره تعویض شناسنامه‌ها بود، چنین جمله کژتابی گفته شد:

«و شناسنامه‌های متولدین 1310 تا 1330 در یک دوره بیست‌ساله تعویض خواهد شد.»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه