زبان پژوهی
واژگان فارسی را به کار گیریم 18
- زبان پژوهي
- نمایش از یکشنبه, 05 شهریور 1391 11:15
- بازدید: 6404
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 72، امرداد و شهریور 1391، ص 46
بدون زبان فارسی، هویت ملی بیمعناست
قابل توجه آقایان دکتر حداد عادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیران روزنامهها و...
دکتر اصغر دادبه در نشست درسگفتارهایی دربارۀ عطار در شهر کتاب مرکزی گفت: اصل مهم در تاریخ و تمدن هر ملت، زبان آن کشور است و بدون زبان، ملتها منقرض خواهند شد. زبان فارسی در ایران حکمت ملی را نیز احیا کرده است و بخش عمدۀ این امر در شاهنامهۀ فردوسی مشهود است. پیشینۀ درازمدت تمدن ایرانی به پشتوانۀ زبان فارسی در ایران، هویت ملی را تشکیل داده است. بنابراین بدون زبان، هویت ملی معنایی ندارد.
باید گفته شود که دکتر اصغر دادبه از چهرههای درخشان ادبیات عرفانی و استاد ادبیات، عرفان، کلام و فلسفه میباشد.
واژگان برابر فارسی پیشنهادی خوانندگان و شورای نویسندگان «خواندنی»
اصیل = ریشهدار، بانژاد، نژاده؛ نیکنژاد
اصلاح = به سامان آوردن، سر و سامان دادن، سامانبخشی، ساماندادن، آراستن
اعقاب = فرزندان، فرزندزادگان، نوادگان، بازماندگان
اِعلام = آگاه ساختن، آگاهی دادن
اعلان = آشکار کردن، آگهی
اعمال = به کار بردن، به کار بستن، کار فرمودن
اعوان = یاران، یاریرسانان، مددکاران
عید = جشن
اعیاد = جشنها
اعیان = بزرگان، ثروتمندان
غرض = خواست، آماج
اغراق = زیادهروی
اغما = بیهوش شدن، بیهوشی
اغماض = چشمپوشی
اغوا= گمراه ساختن ، گول زدن ، از راه به در کردن
غنی = توانگر، بینیاز
اغنیا = توانگران، بینیازان
افاقه = بهبود یافتن، رو به تندرستی نهادن
افتتاح = گشودن، باز کردن، آغاز کردن
افتخار = نازش، نازیدن، سرفرازی
افتراق = پراکنده شدن، از یک دیگر جدا شدن، جدایی
افتضاح = بیآبرو شدن، رسوا شدن
افراط = زیادهروی
افشا = آشکار کردن، پراکنده ساختن، فاش کردن
افطار = روزه گشودن، رسیدن هنگام روزه گشودن
فعل = کار، کردار
افعال = کارها، کردارها
افق = کرانه، کرانۀ آسمان
افلاس = ندار شدن، بیچیز شدن، تنگدستی، بینوایی
فوج = گروه، دسته
افواج = گروهها، دستهها
افواه= دهانها
افول = غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره
اقارب = نزدیکتران، خویشان، بستگان
اقران = همانندان، نزدیکان
اقربا = نزدیکان، بستگان، خویشاوندان
اقتباس = نور گرفتن، بهره گرفتن، دانش گرفتن از کسی
اقتدار = توان یافتن، توان داشتن، توانا شدن، توانایی
اقتران = نزدیک شدن، یار شدن، نزدیکی و پیوستگی
قدم = گام
اقدام = گامها، پیشرفتن در کاری، به کاری دست زدن، گام برداشتن
اقدم = پیشتر، دیرینهتر، کهنتر
اقرار = خستو شدن، بروز دادن، آشکار بیان کردن
قِسم = بهره، بخشش
اقسام = بهرهها، بخششها
اقصی = دورتر
اقل = کمتر، اندکتر، کمترین
اقناع = قانع کردن، خشنود گردانیدن، راضی کردن
اکاذیب = دروغها، سخنهای دروغ
اکبر = بزرگتر، سالمندتر، بزرگسالتر
اکتشاف = برهنه کردن، آشکار ساختن، پدید آوردن
اکتفا = بسکردن، بسداشتن، بس شدن
اکرام = بزرگداشتن، گرامی داشتن، بخشش کردن
اکران = پردۀ سینما، پردۀ سفید
اکلیل = تاج، افسر، دیهیم
اکناف = کنارها، کرانهها
البسه = جامهها
التجا = پناه بردن، پناه گرفتن، پناهنده شدن
التهاب = افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، برافروختن، برافروختگی
التیام = سر به هم آوردن، سازش دادن
لحاح = زاری و التماس
الحاق = به هم پیوستن
الحان = آوازها، آهنگها
الصاق = چسبانیدن
الغا = از شمار افکندن (لغو کردن)
دیدگاهها
بهترین کار در پاکسازی زبان پارسی الف:بکاربردن واک های پارسی در نوشتن نامهای انیرانی =ارستو و سغرات و..ب:بکاربردن دستور زبان پارسی برای واژه های بیگانه=مشکل ها..
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا