خبر
نقش حقوق در کارآمدى خانواده از دیدگاه اسلام - بخش اول
- خبر
- نمایش از یکشنبه, 07 آبان 1391 14:34
- بازدید: 3934
برگرفته از روزنامه اطلاعات
محمّدمهدى صفورایى پاریزى
استادیار جامعهالمصطفى العالمیه
چکیده
پژوهش حاضر با هدف شناسایى حقوق اعضاى خانواده بر اساس منابع دین اسلام و نقش و تأثیر آنها در کارآمدى خانواده انجام شده است. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفى ـ تحلیلى، آیات و روایات مربوط به خانواده استخراج و ارائه شدهاند.
نتایج پژوهش نشان مىدهد که منابع دینى براى هریک از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر)، حقوقى را وضع، و در مقابل این حقوق، وظایفى نیز براى طرف مقابل معین کرده است. بر اساس منابع دینى، رعایت حق و انجام وظیفه در کنار هم است که تأمینکننده کارآمدى خانواده به شمار مىرود.
مقدّمه
خانواده که ریشه سلسله بشریت بر آن استوار است، بدون استحکام، آرامش، پویایى و کارآمدى استوار نمىشود. یکى از عوامل استحکام، آرامش و کارآمدى خانواده رعایت حقوق اعضاى خانواده توسط یکدیگر است. دقت و توجه به حقوق باعث شناخت بهتر آنها و برطرف کردن نقایص است.یکى از راههاى پیشگیرى از به سردى گراییدن و حتى فروپاشى خانواده و روابط خانوادگى و در عوض کارآمدى خانواده، آشنایى با حقوق، وظایف و شفافیت حدود و انتظارات الزامى و غیرالزامى هریک از زوجین است. یعنى اگر زن و شوهر از ابتدا نسبت به حقوق یکدیگر و فرزندان خود آشنایى کامل داشته باشند و حدود انتظارات خود را بر مبناى این شناخت قرار دهند، کارآمدى خانواده بیشتر تأمین خواهد شد؛ زیرا بسیارى از ناسازگارىهایى که کارآمدى خانواده را به خطر مىاندازد و استحکام آن را سست مىکند، ریشه در رعایت نکردن حقوق و قدرناشناسى هریک از زوجین نسبت به یکدیگر دارد. براى مثال، یکى از حقوقى که براى زن در نظر گرفته شده، عدم الزام او به انجام کارهاى خانه است؛ یعنى شوهر نمىتواند او را مجبور کند که کارهاى خانه را انجام دهد. البته این بدین معنا نیست که بخواهیم تمام بار زندگى را بر دوش مرد بگذاریم و او را وادار کنیم علاوه بر مخارج عادى زندگى، مخارج جدیدى نیز متحمل شود یا بخشى از وقت خود را به انجام کارهاى درون خانه اختصاص دهد. مىخواهیم مردانى را که به خاطر کارهاى بیرون از خانه بر همسران خود منت مىنهند و کار آنها را در داخل خانه بىارزش مىپندارند به این نکته توجه دهیم که آنچه همسر در خانه انجام داده است، از باب وظیفه نیست، بلکه بر اساس فضیلت و لطف است. اگر مرد با این نکته آشنا باشد که کار در منزل وظیفه زن نیست، از زحمتهاى طاقتفرساى همسر خود در خانه قدردانى مىکند، کوتاهى را با دیده اغماض مىنگرد و براى رفع نقایص، خود نیز دست به کار مىشود. بر چنین فضایى، دوستى، مهر و همکارى حاکم مىشود و اعضاى خانواده با آرامش و علاقه کارها را انجام مىدهند و خانوادهاى کارآمد شکل مىگیرد. آنگاه که اعضاى خانواده با حقوق و وظایف خود آشنا باشند، بازخوردهاى مطلوبترى خواهند داشت. بازخوردها 1 در روانشناسى اجتماعى از چنان اهمیتى برخوردارند که برخى صاحبنظران، روانشناسى اجتماعى را تنها مطالعه بازخوردها مىدانند.2
در مکتب غنى اسلام، مسئله حقوق متقابل انسانها و به ویژه حقوق متقابل اعضاى خانواده مورد توجه جدى قرار گرفته است و براى آن در تمام مراحل و تمام اعضا که شامل شوهر، همسر و فرزندان مىشود، قوانین لازم وضع شده است. درباره اداى حق مؤمنان، در متون دینى آمده است: خداوند به چیزى برتر از اداى حق مؤمن عبادت نشده است؛3 یعنى اینکه رعایت حقوق نه تنها عامل استحکام و کارآمدى خانواده است، بلکه خداوند در مقابل انجام وظایف و رعایت حقوق به انسانها پاداش مىدهد و آن را جزو عبادات مىشمارد.
بررسى نتایج پژوهشهایى که در زمینه خانواده در مراکز علمى ـ پژوهشى انجام شده است، نشان مىدهد که بیشتر پژوهشها به بررسى موضوع اثربخشى رعایت حقوق در رضایت زناشویى یا رضایتمندى خانوادگى پرداختهاند. بسیارى از این پژوهشها یا از منابع دینى بىبهرهاند یا اگر بر اساس منابع دینى انجام شده باشند، از تحلیل روانشناختى برخوردار نیستند. مهمترین ویژگى این پژوهش معرفى و بررسى نقش و تأثیر رعایت حقوق یکدیگر در کارآمدى خانواده بر اساس منابع دینى و با تحلیل روانشناختى است.
تعاریف
حق: در زمینه تعریف «حق» فلاسفه حقوق، حقوقدانان، جامعهشناسان و دیگر محققانى که درصدد تعریف حقوق بودهاند، مطالعات و تحقیقات فراوانى انجام دادهاند. اصولیان و فقهاى شیعه نیز بحثهاى عمیق و فراوانى در این زمینه داشتهاند. لکن در بحث شاخص حقوقى خانواده کارآمد، تعریف زیر بیشتر با بحث تناسب دارد: «حق امرى اعتبارى است که براى کسى (له) بر دیگرى (علیه) وضع مىشود.»4 این حق ممکن است ریشه واقعى داشته یا نداشته باشد؛ یعنى در مفهوم آن وجود یا عدم ریشه واقعى ملحوظ نیست.5
حق لوازمى دارد که یکى از آشکارترین آنها بهرهورى است؛ کسى که نسبت به چیزى یا کسى حق دارد، مىتواند از متعلق حق خود بهرهور شود و نفعى ببرد. اختصاص و امتیاز نیز از لوازم حقند؛ چون نفعى که صاحب حق از متعلق حق خود مىبرد مانع از آن مىشود که دیگران آن بهره را ببرند. مىتوان گفت: نفع مذکور به ذىحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهرهورى ممنوعند و حق به سود ذىحق بر آنان است، از اینرو، حق نوعى امتیاز براى ذىحق ایجاد کرده است.6
خانواده: صاحبنظران تعریفهاى متعددى براى خانواده ارائه کردهاند. هر تعریف به بعدى از خانواده توجه داشته است. مىتوان خانواده را با توجه به ویژگىهاى اساسى آن تعریف کرد.خانواده از عمومىترین سازمانهاى اجتماعى است که بر اساس ازدواج بین یک مرد و یک زن شکل مىگیرد. در آن، مناسبات خونى یا اسناد یافته به چشم مىخورد. معمولاً داراى نوعى اشتراک مکانى است و کارکردهاى گوناگون شخصى، جسمانى، اقتصادى و تربیتى را بر عهده دارد.7
خانواده کارآمد: خانواده کارآمد، خانوادهاى است که با پایبندى اعضاى آن به اعتقادات دینى و رعایت حقوق و اخلاق اسلامى، زمینه کشف و پرورش قابلیتها و توانایىهاى آنان را در ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى فراهم کند.8
* تفاوت اخلاق و حقوق
هرچند اخلاق و حقوق در مواردى همپوشى دارند، اما تفاوتهاى اساسى نیز بین این دو حیطه وجود دارد. در ذیل، به برخى از این تفاوتها اشاره مىشود:
الف. احکام حقوقى تنها براى تنظیم روابط رفتار اجتماعى انسان در زندگى دنیوى است، در صورتى که احکام اخلاقى فوق هدف حقوقى آن است و منحصر به اهداف دنیوى نمىشود.
ب. احکام حقوقى ضامن اجرایى بیرونى دارد، اما احکام اخلاقى داراى ضامن درونى است.
ج. بایدها و نبایدهاى اخلاقى، کلى، ثابت و جاودانىاند، برخلاف بایدها و نبایدهاى حقوقى که کموبیش دستخوش تغییر و دگرگونى مىشوند.9
* حق و تکلیف
حق و تکلیف دو مفهوم متقابل و دو روى یک سکهاند. وقتى شوهر حق دارد همسر خود را از اشتغال به کار ممنوع کند، پس زن تکلیف دارد که از اشتغال به کار امتناع کند.
در نتیجه، حقوق و تکالیفى که در رفتارهاى اجتماعى انسانها و در ارتباطات متقابل آنها مصداق مىیابند، جعل متقابل دارند و وضع هریک مستلزم وضع دیگرى است؛ یعنى هر جا حقى جعل شود حتما تکلیفى نیز به دنبال دارد و هر جا تکلیفى بر عهده شخصى گذاشته مىشود حتما براى رعایت حقى بوده است.10
* حقوق و تکالیف الزامى و غیرالزامى
برخى از حقوق و تکالیفى که از دیدگاه منابع دینى در جامعه و کانون خانواده براى اعضا در نظر گرفته شده است، الزامى و غیرقابل تخلف هستند و هریک از اعضا در مقابل حقوقى که برایشان وضع شده است حق دارند از من علیه الحق بازخواست کنند و نیز لازم است انجام تکلیف را به صورت قطعى و تخلفناپذیر تقاضا کنند؛ چراکه براى تخلف از رعایت حق و انجام تکلیف مجازات تعیین شده است. اما دستهاى دیگر از حقوق وجود دارند که الزامى نیستند و ترک تکلیف و رعایت نکردن حق بازخواست و مجازاتى را به دنبال ندارد. البته هر دو دسته حق و تکلیف در جهت دستیابى به خانوادهاى کارآمد وضع شده است. اما از لحاظ شرعى و براساس منابع دینى، دسته اول با عنوان حقوق واجب معرفى شدهاند و دسته دوم جزو مستحبات و گاهى مباح به شمار مىآیند.براى رعایت هر دو دسته حقوق از جانب خداوند پاداش و اجر اخروى در نظر گرفته شده است، اما در صورتى که حقوق واجب ترک شود و عضوى از اعضاى خانواده تکلیف الزامى خود را انجام ندهد، علاوه بر مجازات قانونى و مدنى، خداوند فرد را عذاب خواهد کرد، اما در مورد بخش دوم (حقوق و تکالیف غیرالزامى) ترک این وظایف عذابى را به دنبال نخواهد داشت. ناگفته نماند که هریک از حقوق غیرالزامى داراى پشتوانه الزام اخلاقى است؛ زیرا کارآمدى کانون خانواده را تنها براساس الزام و قانون نمىتوان تضمین کرد؛ چراکه در این صورت این سازمان به سازمانى خشک و بىروح و بدون عاطفه و اخلاق و بدون استحکام تبدیل خواهد شد و استوار و پایدار نخواهد ماند.
خانواده تنها یک سازمان حقوقى نیست که قانون بتواند نظم را در آن ایجاد کند، بلکه سازمانى است که هم نیازمند قواعد حقوقى است و هم اخلاقى. در این اختلاط نیز غلبه با اخلاق است؛ زیرا نه تنها بیشتر قوانین مربوط به آن ضمانت اجراى مؤثر ندارد، بلکه آنچه هست از اخلاق مذهبى و اجتماعى ناشى شده و در مقرّرات و قانون نفوذ کرده است.در تمام جوامع خانواده نماینده و مظهر اخلاق عمومى است و آنچه در خانواده باید به وجودآید عشق و مهربانى، حسن نیت و اعتماد متقابل است، و هیچ نیرویى جز اخلاق و ایمان نمىتواند بر این عواطف حکومت کند. الزام به تأمین معاش خانواده و تربیت فرزندان و تکلیف زن و فرزندان نسبت به خوشرویى با مرد و اطاعت از او، از قواعد اخلاقى است که حقوق به عاریت گرفته است.در مواردى که حقوق دستورهاى کلى مىدهد و تکالیف عام و مجملى را مقرر مىدارد، مصداقهاى آن نوعى الزام اخلاقى است. براى مثال، در مواد 1103 و 1104 قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند و باید در تشیید مبانى خانواده و تربیت اولاد خود همکارى کنند، و بر طبق ماده 1177 فرزند باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنى به آنها احترام بگذارد. ولى آیا تکلیف زن را در پرستارى از شوهر بیمار خود، یا الزام مرد را در رساندن فرزندانش به مدرسه، مىتوان تنها الزام حقوقى دانست؟ بدون شک، انجام این کارها لازمه حسن معاشرت و همکارى زن و شوهر در تربیت اولاد است، اما براى الزام به هریک از آنها نمىتوان در دادگاه اقامه دعوى کرد، و قانون براى تخلف از یکایک امور جزئى کیفر خاص معین نمىکند. در اینگونه امور، جنبه اخلاقى بر آثار حقوقى آنها غلبه دارد. پس در خانواده نمىتوان حقوق و اخلاق را از هم جدا ساخت و مرز بین قواعد آن دو را به دقت رسم کرد.11بدینترتیب، براساس تقسیمبندى حقوق به الزامى و غیرالزامى و بدون توجه به پشتوانه اخلاقى آن، مىتوان حقوق اعضاى خانواده را به شرح زیر تقسیم کرد:
1. حقوق زن و تکالیف الزامى شوهر؛
2. حقوق شوهر و تکالیف الزامى زن؛
3. حقوق زن و تکالیف غیرالزامى شوهر؛
4. حقوق شوهر و تکالیف غیرالزامى زن؛
5. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى پدر؛
6. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى مادر؛
7. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى پدر؛
8. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى مادر؛
9. حقوق والدین و تکالیف الزامى فرزندان؛
10. حقوق والدین و تکالیف غیرالزامى فرزندان.
اما بر اساس آنچه گفته شد، اگر اعضاى خانواده با اختیار خود حقوق یکدیگر را رعایت نکنند، نمىتوان با الزام آنان به رعایت حقوق الزامى به کارآمدى دست یافت، تا چه رسد به حقوق غیرالزامى که هیچ پشتوانه قانونى ندارد و فرد به آسانى مىتواند رعایت آنها را زیر پا بگذارد. به همین دلیل، در بحث تقسیمبندى بهتر آن است که حقوق را به چهار دسته حقوق زن، حقوق شوهر، حقوق فرزندان، و حقوق والدین تقسیم کنیم. کارآمدى خانواده تنها مستلزم رعایت حقوق است و به هر میزان که حقوق اعم از الزامى و غیرالزامى رعایت شود بر کارآمدى آن افزوده خواهد شد.
* حقوق زن
موارد ذیل، جزو حقوق زن به شمار مىروند که برآورده کردن آنها بر عهده شوهر است.
الف. تهیه مخارج و لوازم زندگى: تأمین مخارج زن بر مرد واجب است و مقدار آن بر اساس نیاز و شأن زن تعیین مىشود.12 در ماده 1107 بازنگرىشده13 قانون مدنى جمهورى اسلامى نیز آمده است: «نفقه عبارت است از همه نیازهاى متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههاى درمانى و بهداشتى و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.»14
بنابراین، نفقه واجب که از حقوق زن شمرده مىشود15 و مرد باید آنها را به صورت الزامى تهیه کند عبارتاند از:
الف. فراهم کردن مسکن مناسب؛16
ب. تهیه غذا و خوردنىهاى موردنیاز؛17
ج. تهیه پوشاک موردنیاز و متناسب با شأن زن؛18
د. تأمین هزینههاى درمانى. حفظ سلامت زن به عهده مرد است و وى موظف است زمینه زندگى را در فضایى سالم براى زن فراهم کند، به گونهاى که از لحاظ روحى و جسمى در آسایش کامل به سر برد و هرگاه که بیمار شد بر او واجب است که به درمان همسر خود بپردازد و هزینههاى پزشکى و درمانى او را تأمین کند.
هـ . تهیه وسایل زندگى مناسب و متناسب با شأن زن. تهیه وسایل موردنیاز از وظایف الزامى مرد است و جزو حقوق و نفقه واجب زن به حساب مىآید.
در مورد اینوظیفهالزامىمرد، چندنکتهقابلتوجه است:
1. وجوب نفقه مشروط به تمکین کامل زن است، به گونهاى که اگر مرد نفقه را از قبل پرداخت کرد ولى زن مدتى از آن زمان نشوز داشت، نفقه ایام نشوز باید به مرد برگردانده شود و زن این مقدار از نفقه دریافتى را به همسر خود بدهکار است.
2. وجوب نفقه مربوط به همسر دائم است.
3. وجوب نفقه مشروط به عدم توانایى مالى زن و فقر و احتیاج او نیست.
4. در صورتى که مرد از پرداخت نفقه امتناع کند، زن مىتواند بدون اجازه از اموال او به اندازه نفقه و مخارج متعارف خود بردارد.
5. اگر مرد ثروتمندى با زن فقیرى ازدواج کند مرد نباید گذشته زن را براى پرداخت نفقه ملاک قرار دهد، بلکه باید حال او را در نظر بگیرد و متناسب با شأن و منزلت و نیاز فعلىاش مخارج و لوازم زندگى او را تأمین کند.19
ب. تأمین نیاز طرفین
برادفورد20 در زمینه رضایت زوجین از زندگى، تحقیقى انجام داد. در این تحقیق، از 351 زوج که بیش از 15 سال با یکدیگر زندگى کرده بودند، درباره دلایل ادامه زندگى مشترکشان پرسیده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که یکى از عوامل مؤثر در تداوم زندگى مشترک رضایت از روابط زن و شوهر بوده است.
عدم توجه به این نیاز، زن را دچار ناراحتىهاى جدى مىکند. به همین دلیل، شرع مقدس اسلام برآورده کردن نیاز زن را، که مطابق طبیعت انسان است، جزو حقوق وى و از تکالیف مرد شمرده است. قرآن کریم روابط زن و شوهر را براى زندگى زینت به حساب آورده است.21
ج. گشایش در زندگى
از نظر روایات، مرد وظیفه دارد براى ایجاد شرایط زندگى رضایتبخش و تأمین هزینههاى مطلوب زندگى تلاش کند و از توسعه در نیازمندىهاى اعضاى خانواده استقبال کند. در متون دینى محبوبترین مردان در نزد خداوند متعال کسانى هستند که به خانواده خود بیشتر نیکى کرده و زندگى آنان را توسعه دهند.22اعضاى خانوادهاى که براى رشد و کمال خود از امکانات لازم برخوردار باشند با آسایش و آرامش بیشتر در جهت رشد خود حرکت مىکنند و برعکس، آنگاه که با محدودیتهاى ایجاد شده از طرف همسر/پدر مواجه مىشوند آرامش آنها به هم مىریزد و نسبت به نانآور خانه دیدگاه منفى پیدا مىکنند و این دیدگاه بر کارآمدى خانواده به شدت تأثیر مىگذارد. در متون دینى آمده است که سزاوار است مردها در زندگى خود به گونهاى گشایش و توسعه ایجاد کنند که اعضاى خانواده مرگ او را آرزو نکنند.23در روایات، توسعهاى که جزو حقوق زن شمرده شده است مورد توجه جدى ائمّه اطهار علیهمالسلام قرار گرفته است. محتواى کلى احادیث نشان مىدهد که فعالیت و کوشش مردها براى تأمین نیازمندىهاى زندگى و توسعه در آن فوقالعاده مورد توجه خداوند بوده و بالاترین پاداش براى آن در نظر گرفته شده است. پاداش شهادت در راه خدا از بالاترین پاداشها در فرهنگ و متون دینى است و پاداش کسى که براى خانواده خود تلاش مىکند همانند پاداش شهید و مجاهد فى سبیلاللّه24 و گاهى بالاتر از آن شمرده شده است.25 همچنین بىتفاوتى در این امور مورد سرزنش قرار گرفته و کسى که توجه جدى به توسعه زندگى خود و خانوادهاش نداشته باشد و در این راه تلاش سازندهاى نداشته باشد مورد بىمهرى رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله قرار گرفته است.26
د. آراسته و پاکیزه بودن
همانگونه که مرد توقع دارد همسرش زیبا، پاکیزه، مرتب و منظم باشد، زن نیز این توقع را از مرد خود دارد که نظافت و آراستگى را رعایت کند. آراستگى مرد رضایت از زندگى را در زن ایجاد مىکند، بر عفت و پاکدامنى او مىافزاید. یکى از یاران امام هفتم علیهالسلام نقل مىکند: از علت خضاب کردن آن امام سؤال کردم، حضرت در جواب فرمودند: آمادگى و خودآرایى مرد موجب افزایش عفت زنان است. زنانى که عفت را ترک کردند به خاطر این بود که شوهر خود را مرتب و آراسته ندیدند. آن حضرت از امام رضا علیهالسلام نقل مىکند که زنان بنىاسرائیل از عفت و پاکى دست کشیدند و این مسئله هیچ علتى نداشت جز اینکه شوهرانشان خود را نمىآراستند. سپس فرمود: زن هم از مرد همان انتظارى را دارد که مرد از او دارد.27
حفظ عفت و پاکدامنى یکى از عوامل استحکام و کارآمدى خانواده است. از خانوادهاى که عفت و پاکدامنى در آن وجود ندارد نباید انتظار داشته باشیم که زن و مرد نسبت به یکدیگر وفادار باشند. وفادارى زوجین به یکدیگر عامل انسجام، اتحاد و همبستگى زن و شوهر مىشود و دلبستگى آنان به یکدیگر و کارآمدى خانواده را تأمین مىکند.
عفت و پاکدامنى به نوبه خود یکى از مهمترین عوامل تربیت فرزندان و به دنبال آن اصلاح جامعه است. کانون خانواده بهترین محیط براى آموزش عفت به فرزندان است. فرزندان با الگوگیرى از والدین پاکدامن خود، انسانهایى پاکدامن خواهند شد.
هـ . معاشرت نیکو
زن براى مرد هدیه، نعمت و امانت الهى است 28 و شایسته برخورد و تعاملى شایسته و پسندیده.29 تکریم و بزرگداشت یکدیگر و دورى از اهانت و تحقیر، وظیفه انسانى و اخلاقى هر مرد و زنى است. مرد نباید عیوب همسر خود را بزرگ جلوه دهد، بلکه براساس دستورات دینى باید آن را بپوشاند.30 از موارد مهم معاشرت نیکو بخشش خطاهاى همسر است. آنان که از خطاهاى دیگران مىگذرند و از حق شخصى خویش صرفنظر مىکنند، محبّت دیگران را به خود جلب مىکنند و آنان را خوشبین، وفادار و با محبت نگاه مىدارند.
معاشرت نیکو، هم در گفتار مطرح است و هم در رفتار باید آشکار شود. وقتى مرد با کلماتى مطلوب و چهرهاى شکفته با زن خود روبهرو مىشود، در واقع کلید محبت و دوستى و برقرارى ارتباط صمیمى و کارآمد را به دست او داده است و با گفتار دلپذیر و شادىبخش روابط را استوار مىگرداند.
متانت در سخن و گفتار و زیبایى کلام از ویژگىهاى افراد پاکدل و از اخلاق اولیاى دین است. حال آنکه چهرهاى گرفته و آشفته و کلمات آزاردهنده دریچه ارتباط و صمیمیت را مىبندد و به تدریج فاصله روانى و عاطفىافراد زیاد مىشود ودرخانوادهسببناکارآمدى آنمىشود.
*حقوق شوهر
بخش عمدهاى از استحکام پایههاى زندگى و کارآمدى خانواده در گرو رعایت حق شوهر از سوى زن است. آنگاه که زن حقوق شوهرش را رعایت کند مرد نیز انگیزه لازم و کافى براى انجام وظایف خود را دارد. این رعایت متقابل زمینهساز بروز رفتارهاى بهنجار و در نتیجه تحقق کارآمدى خانواده است. مهمترین حقوق شوهر که جزو تکالیف الزامى زن هستند به شرح زیر است:
الف. ارضاى نیاز همسر
رسول اکرم (ص) مىفرمایند: بر زن لازم است از بهترین عطر استفاده کند، زیباترین لباس را بپوشد، خود را به نیکوترین وجه آرایش دهد و صبح و شام همچون طاووس خرامان خود را به شوهر عرضه کند. حضرت در ادامه مىفرمایند: اگر این مقدار را انجام دهد تنها حق شوهر خود را ادا کرده است، در حالى که حق شوهرش بیش از اینهاست.31
ب. حق نظارت بر رفتوآمدها
این حکم که جواز خارج شدن زن از منزل مشروط به اجازه شوهر است، بر اساس روایات قابل خدشه نیست. در منابع شیعى روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارند 32 و روایات مشابهى در منابع اهل سنت نیز در اینباره نقل شده است.33 در میان فقها نیز این حکم مسلم دانسته شده و کسى در آن تردید روا نداشته است. تنها برخى معتقدند که لزوم کسب اجازه شوهر اختصاص به مواردى دارد که خارج شدن از منزل با حقوق شوهر منافات داشته باشد، اما با توجه اطلاق روایات، تخصیص آنها به موارد تضییع حقوق شوهر بىوجه است.34
ج. حق انتخاب محل سکونت
از لوازم حق تمکین ، حق شوهر در تعیین محل سکونت است. زمانى زن مىتواند به تکلیف ارضای شوهر خود عمل کند که از نظر محل سکونت تابع شوهر باشد. در متون دینى به چنین حقى براى شوهر اشاره شده و آن را از حقوق ثابتشده شوهر و از تکالیف الزامى زن مىداند.35 در عین حال، زن مىتواند هنگام عقد با استفاده از شرط ضمن عقد، شرط کند که شوهرش او را از شهر و محل سکونت خود خارج نسازد یا در محل خاصى او را سکونت دهد، و در صورتى که شوهر این شرط را بپذیرد باید به آن عمل کند 36 و تخلف از آن خلاف وفاى به عهد است. 37
در ماده 1114 قانون مدنى جمهورى اسلامى نیز به این حق اشاره شده است: «زن باید در منزلى که شوهر تعیین مىکند سکنا کند، مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.»
*حقوق فرزندان
فرزند، شیرینترین ثمره زندگى زن و مردى است که با عشق و محبت و با پیوند شرعى و الهى در کنار هم قرار گرفتهاند. حضور فرزند در زندگى زناشویى نه تنها عشق و علاقه، پایبندى و حس مسئولیت در زندگى مشترک و امیدوارى به آینده را در زوجین افزایش مىدهد، بلکه آنان «خودِ مشترک» را در آینه وجود فرزند به تماشا مىنشینند. گریه و خنده نوزاد همچون مضرابى بر تارهاى وجود آنان زخمه مىزند و آهنگ دلنشین دوست داشتن، مهر ورزیدن، لطف و شفقت داشتن، ایثار و فداکارى و دلسوزى و مهربانى را طنینانداز مىکند.
فرزند به گل نوشکفتهاى مىماند که سبزهزار زندگى زناشویى را با لطافت و طراوت آذین مىبندد. فرزند عطیهاى الهى است که در جارى لطف و فضل خداوندى، خیر کثیر را به ارمغان آورده و پدر و مادر را امانتدار الهى مىگرداند و به آنها امکان مىدهد که با تربیت اسلامى و اداى حقوق این امانت، خود را در گذر زمان جاودانه سازند و هنگام کوچ از منزلگه دنیا، ماندگارى خویش را با وجود فرزندى صالح تثبیت کنند. این آرزو جز با رعایت حقوقى که صاحبامانت معینکرده است،تحقق نمىپذیرد.
ادامه دارد
پی نوشت:
1ـ بازخورد attitudes که از طریق آموزشهاى اجتماعى تحقق مىیابد، ترکیبى از باورها و گرایشها یا احساسات مساعد و نامساعدى است که به آمادگى و تمایل فرد براى نشان دادن واکنش به شیوهاى نسبتا ثابت به اشیا، اشخاص و رویدادهاى خاص مىانجامد. این تعریف شامل یک عنصر شناختى و یک عنصر احساسى و یک تمایل به عمل است. عنصر شناختى شامل اعتقاد و باور درباره شىء است و عنصر احساسى یا عاطفى معمولاً نوعى احساس عاطفى است که با باورهاى انسان پیوند دارد و تمایل به عمل به آمادگى براى پاسخگویى به شیوه خاص اطلاق مىشود.
2ـ ابوالقاسم باقریان، بازخورد طلاب و دانشجویان نسبت به حقوق زن در اسلام، ص 2.
3ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 243.
4ـ در این تعریف سه عنصر وجود دارد: 1. کسى که حق براى اوست من له الحق؛ 2. کسى که حق بر اوست (من علیه الحق)؛ 3. آنچه متعلق حق است.
5ـ محمّدتقى مصباح، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 29.
6ـ همان، ص 31.
7ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص13.
8ـ کارآمد یعنى آنکه کارها را به نیکویى انجام دهد و کاردان باشد. علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا معناى اصطلاحى کارآمد در مباحث خانواده، تقریبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان یک نظام پویا، زنده و در حال تغییر و رشد نیز با همین صفت وصف مىشود. کارآمد براى تشخیص فرایند عملکرد خانواده بهنجار به کار مىرود.
9ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 61.
10ـ همو، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 33.
11ـ ناصر کاتوزیان، مبانى حقوق عمومى، ص 145.
12ـ روح الله خمینى، تحریرالوسیله، ص 299.
13ـ این ماده در 20/9/1389 اصلاح شده است.
14ـ روزنامه رسمى جمهورى اسلامى ایران، مجموعه قوانین سال 1381، ج 2، ص 1079.
15ـ روحالله خمینى، تحریرالوسیله، ص 299ـ300.
16ـ همان.
17ـ همان.
18ـ همان.
19ـ همان، ص 288ـ299.
20ـ Bradford.
21ـ آلعمران: 14.
22ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 78، ص 136.
23ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 4، ص 11.
24ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 12، ص 43.
25ـ همان.
26ـ همان.
27ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 73، ص 102.
28ـ همان، ج 74، ص 5.
29ـ همان، ج 78، ص 236.
30ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 175؛ ج 2، ص 196.
31ـ همان، ج 14، ص 8.
32ـ همان، ج 5، ص 418؛ ج 14، ص 112ـ113، 125، 154ـ156؛ ج 15، ص 230.
33ـ علىبن ابوبکر هیثمى، مجمعالزوائد، ج 4، ص 313.
34ـ حسین بستان، اسلام و تفاوتهاى جنسیتى، ص 60.
35ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 435و494.
36ـ همان، ج 15، ص 49.
37ـ حسین بستان، همان، ص 68.