گردشگری
سفرنامه ملایر
- گردشگری
- نمایش از یکشنبه, 28 آبان 1391 14:21
- کاوه مرادی
- بازدید: 8007
گزارش و عکس: کاوه مرادی
دسترسی به ملایر از تهران از مسیرهای مختلفی ممکن است ولی امنترین و نزدیکترین راه مسیر قم - اراک - ملایر است که راهی نزدیکتر و کمخطر با کمترین دشواریهای طبیعی است. شهرهای قم و اراک به عنوان شهرهای اصلی و بزرگ بر سر راه این شهر قرار دارند.
در شروع راه چه نرسیده به قم و چه بعد از آن خشکی و بیابانی بودن زمین های قم و سلفچگان شاید خسته کننده باشد ولی از 40 کیلومتری اراک کم کم مراتع مرغوب تر و متراکم تر شده و از نظر فنی شاهد مراتع 50-60 درصدی هستیم که به نسبت طبیعت خشک پشت سر گذاشته شده نشان از پرآب تر بودن این مناطق دارد. همچنین این واژه صنعتی همیشه حاضر بین عبارت “شهر اراک” شهری ماشینی و دودآلود را در ذهن مجسم می سازد که درختان در آن به سختی وجود دارند و با سبزی غریبه است ولی باید گفت که باغها و مزارع و آبادیهای خرم اراک کمتر از صنعت آن نیستند و حالتی با صفا به آن داده اند.
ملایر در امتداد مسیرهای غربی، شمالی تر از بروجرد، 90 کیلومتر دورتراز اراک و 220 کیلومتر دور تر از قم در استان همدان جای دارد. شهری با تاکستانهای بسیار همراه با درختان گردو که بازمانده از باغهای بزرگ آن است.
تپه نوشیجان
من در سفر به ملایر به محض ورود تصمیم بر بازدید از تپه باستانی نوشیجان گرفتم که در 18 کیلومتری غرب این شهر قرار داشت و ما که از شرق یعنی اراک وارد شده بودیم می بایست به سمت دیگر شهر یعنی دروازه غربی آن به طرف همدان می رفتیم. این مسیر طی شد و تقریبن 15 کیلومتر جاده ای و 3 کیلومتر فرعی، البته با جاده ای خوب، راه رسیدن به این اثر باستانی بود که از چند نظر در مطالعات تاریخی دارای اهمیت است که یکی از آنها نمودن گوشه ای از معماری دوره مادهاست، دوره ای که کمبود اطلاعات باستانشناسی از آن فقط در در زمینه معماری نیست و در خیلی از جوانب تاریخی و فرهنگی آن دوره با نادانسته های بسیاری در مورد پدران خود در این بازه از تاریخ روبرو هستیم.
از کلیترین مشخصات این بنا میتوان به خشتی بودن آن اشاره کرد در حقیقت تپه نوشیجان از جمله آثار خشتی منحصر به فرد بر جا مانده از تمدن های پیش از هخامنشی در ایران است که ظاهرا بیشتر کاربرد نظامی داشته است. بقایایی که به دوره ی عصر آهن 3 و سپس تمدن مادها برمی گردد. تپه نوشیجان حدود 2800 سال قدمت دارد و در سال 1343 خورشیدی توسط دیوید استروناخ مورد شناسایی قرار گرفت.
این اثر مانند اکثر تپههای باستانی یا بناهای تاریخی، چه آنهایی که ویران شدهاند و چه آنهایی که هنوز کاربری دارند مورد استفاده سلسله های مختلفی بوده است که آثار تمدن ماد، هخامنشی و اشکانی در لایه های مختلف آن شناسایی شده است و مهمترین و باستانی ترین لایه مربوط به سکونت اقوام ماد در این تپه از نیمه دوم قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تا نیمه ی اول قرن ششم قبل از میلاد است. آثار دو دوره ی دیگر در لایه های سطحی تر قرار داشته است. مجموعه ی نوشیجان 80 متر طول، 30 متر عرض و مرتفع ترین بخش آن 37 متر ارتفاع دارد
استروناخ معتقد است که دژ نوشیجان یکی از قلعه های تدافعی حکومت مرکزی ماد بوده است که جهت دفاع از مرزهای غربی در مقابل هجوم اقوام قدرتمند بین النهرین از جمله حکومت آشور ساخته شده است. وجود دو آتشکده در این مکان مؤید این مطلب است که علاوه بر اهداف نظامی، اعمال مذهبی و نیایش نیز در این مکان صورت می گرفته است.
مطالعه ویژگی های معماری خاص این مجموعه که در نوع خود معرف نخستین نمونه های الگوهای معماری کشور در فلات ایران می باشد، از جمله کاربرد طاقهای هلالی، پوشش سقف به صورت گهوارهای، کاربرد مقرنس در تزیین بنا (طاقچههای کاذب آتشکدهٔ دوم)، وجود یکی از نمونههای نخستین تالارهای ستون دار در تاریخ معماری ایران، استفاده از فرم و شکل چلیپا در ساختار و تزیینات (قبل از شکل گیری صلیب در اروپا)، مطالعهٔ اشیاء مکشوفه در این اثر مشتمل بر انواع ظروف سفالی، مجموعهٔ اشیاء نقرهای اعم از حلقهها و زیورآلات و قطعات متفاوت نقرهای که به ظن محققین میتواند اشکال اولیه از سکه باشد، همه و همه راهگشای اندیشمندان در شناخت بیشتر فرهنگ معماری و هنر دوران تاریخی هزاره ی اول قبل میلاد خاورمیانه است. تپه ی نوشیجان در کنار آثار مکشوفه از باباخان نورآباد لرستان، تپه حسنلوی نقده، تپه سیلک کاشان، هفت تپه شوش، گودین تپه کنگاور، تپه زیویه ی سقز و بسیاری دیگر، به عنوان پیش درآمد و مرجع مطالعات تمدن کهن ایرانی مطرح میباشد.
تپه نوشیجان، قلعه روستای گوراب و شهر زیرزمینی سامن از دیدنیهای خارج از شهر ملایر هستند. آثار بسیار دیگری هم وجود دارند که در مسافت دورتری از این شهر قرار دارند و پرداختن به همه آنها مستلزم صرف وقت بیشتری است.
شهر زیرزمینی سامن
شهر زیرزمینی سامن واقع در روستای سامن در 15 کیلومتری جنوب ملایر قرار دارد. این سایت باستانی هنوز در دست کاوش است و باستانشناسان و کارگران حفاری در آن مشغول فعالیت هستند و امکان بازدید عمومی وجود ندارد به همین دلیل نمی توان به توصیف آن پرداخت و به چیستی و چرایی آن پی برد.
آنطور که خود من در محل کاوش این مجموعه مشاهده کردم ورودی آن سوراخی به بزرگی حداکثر 2 متر بود که در عمق تقریبن 2 متری دسترسی و ورود به این مجموعه را میسر می ساخت، ظاهرا ورودی های دیگری هم برای این مجموعه در نقاط دیگر ساخته شده است که یافتن آنها هم برای ما میسر نبود. ورودی که من تا بالای سر آن رسیدم از نظر مکانی در پیاده رویی بصورت یک حفره در کنار ساختمانی اداری که به احتمال زیاد کانون پرورش فکری بود در مرکز آن روستا-شهر قرار داشت با فرض گستردگی این سایت باستانی این امکان وجود دارد که تا حتی مساحتی بسیار بزرگتر از اندازه خود روستای سامن را هم در بر بگیرد که تحقیق و کاوش آن مسلما مستلزم کاری پیوسته و سخت است.
در ابتدا گمان می کردم که مفهوم شهر زیرزمینی با توجه به آن چیزی که خودم از حفاری آن مشاهده کردم نباید به صورت آن چیزی که در نوش آباد کاشان یا کاپادوکیای ترکیه شاهد هستیم باشد چون در آن صورت، منظور از آن زندگی آگاهانه قومی یا پیروان آیینی که در اقلیت هستند در محیط های دست ساز زیرزمینی برای اختفا و دوری از گزند دشمنانی که بنا به دلایل مذهبی یا سیاسی در پی حذف آنها هستند، برداشت می شود.
ولی اینجا را بیشتر شبیه دشتی باستانی دیدم که در زیر آبرفت و گل و لای مدفون شده است و تاکنون هم بی آنکه ساکنان کنونی آن از آثار چند متر پایینتر از زندگی خود باخبر بوده باشند بر روی آن می زیسته اند، بدون آگاهی از زندگی پس تر مدفون در این منطقه صرفا به دلیل مناسب بودن شرایط زندگی یکجانشینی در آن، یعنی همان دلیل که پیشینیان آنها اینجا را برای زندگی انتخاب کرده بودند در آنجا بنای زیستن گذاشته اند، مانند معبد آناهیتا در کنگاور که قبل از پاکسازی در دهه های گذشته محیطی انبوه از خانه سازی و زندگی مردمان بوده است.
ولی با پرس و جوی بیشتر از مسئولین میراث فرهنگی ظاهرا آبرفتی در کار نیست و با شهری به مفهوم واقعی زیرزمینی و دستکند روبرو هستیم که قدمت آن از نمونه های مشابه در ایران و خارج از ایران هم بیشتر است. در هر حال بازدید از این شهر جز با برداشتن یک عکس از دهانه آن دالان، که آن هم به لطف اجازه تک سرباز گمارده شده از سوی میراث فرهنگی منطقه شدنی شد، میسر نبود.
قلعه گوراب (جوراب)
روستایی در 7 کیلومتری شرق ملایر در مسیر اراک به نام جوراب وجود دارد که مسلما همان گوراب تغییر شل یافته در اثر عربزدگی است. در این روستا قلعه ای که همه آن را به نام “قلعه بلنده” میشناسند وجود دارد. این قلعه شاید در گذشته بلندتر بوده ولی امروزه آنقدر ها هم بلند نیست که آن چیزی باشد که از اسمش انتظار می رود و بیشتر شبیه آن چیزی است که در قصر ابونصر شیراز یا قلعه شیان اسلام آباد در کرمانشاه دیده بودم.
از ظاهر آن پیداست که تپه ای طبیعی نیست و با نزدیک شدن به آن و رویت ظاهر خشتی بنا این نظر را قوت میبخشد، با دقت بیشتر می توان قطعاتی از چوب و سنگ به عنوان مصالح معماری در آن دید که بیشتر صورت بنایی مخروبه را در ذهن مجسم می کند.
مردم منطقه تقریبا از پیشینه این قلعه بی اطلاع هستند و فقط از تعلق آن به بهرام گور سخن می گویند که البته این سخن با قسمتی از اسم این روستا یعنی “گور” بی ارتباط نیست. واژه “گور” را هم در بهرام گور و هم در گوراب میبینیم.
اگر ظاهر خشتی آن به عنوان شکل اصلی بنا در نظر گرفته شود مسلما مربوط به بهرام گور یعنی زمان ساسانیان که چیزی حدود 1500 سال پیش می شود نمی باشد چون سبک معماری ساسانی بدین شکل نیست و اگر هم بنایی عادی از آن دوران باشد مسلما آن بنا نمی توانسته در این سال ها سالم بماند مگر اینکه با فرض تعلق آن به دوره ساسانیان تا همین اواخر زندگی در آن جاری بوده باشد که این روند به طور طبیعی با افزودن متعلقات خشتی بر پایه اصلی که ساسانی یا حتی قدیمی تر بوده، انجام شده است و در این صورت باید این حجم خرابی هم که اکنون مشاهده می شود در دو صده اخیر اتفاق افتاده باشد. در هر حال چیزی که بسیار جلب توجه می کرد بی دانشی مردمان و بی تفاوتی مسئولان در مورد این یادگار نیاکان است.
همانطور که اشاره شد به غیر از مواردی که در بالا توصیف شد دیدنیهای تاریخی و طبیعی بسیار دیگری خارج از شهر ملایر وجود دارد که در فاصله ای دورتر از این چند مورد ذکر شده قابل دسترسی هستند.
خود شهر ملایر با توجه به پیشینه باستانی آن و همچنین نقشی که در همین اواخر یعنی دوران قاجاریه و زندیه داشته است از نظر تاریخی قابل توجه است. ملایر با توجه به کوهستانی بودن به دلیل قرارگیری در میان رشته کوه های زاگرس و وجود زمین های حاصلخیز و همتی که مردمان آن در گذشته برای باغداری و باغبانی داشته اند، میراثی به جامانده برای مردم شده است که علاوه بر طراوت و صفا، زیبایی وصف ناشدنی را به خصوص در باغ های تاریخی این شهر ایجاد کرده است.
جستجو برای دیدنیهای ملایر با پرس و جو از مردم محلی مسیر سختی را پیش روی بازدید کننده قرار می دهد. مردم ملایر بسیار مهمان نواز و گشاده رو هستند و به محض آگاهی از مسافر بودن کسی بی درنگ و بی ریا اصرار بر میزبانی دارند ولی بجز یک مورد بوستان تاریخی سیفیه که خود نیز آن را فراوان دوست می دارند، در معرفی دیگر جاذبه های این شهر به خصوص تاریخی مهارت چندانی ندارند. می توان گفت اکثر ملایری ها شناخت درستی از دیدنی های داخل شهر خود ندارند و پرسشی از این نوع را بسیار مبهم پاسخ می دهند و دست آخر بازدید کننده باید از مجموع اطلاعات چند نفر و پیمودن چندباره یک مسیر و حدس و گمان و نقشه خوانی خودش به نتیجه برسد که البته این نقیصه ای برطرف شدنی است.
متاسفانه راهنما و یا نقشه مفیدی هم از سوی مسئولین شهر یا میراث فرهنگی چاپ نشده است و نقشه ای که خود من از آن استفاده می کردم برای عید نوروز چاپ شده بود و با اشتباهات فراوان چاپی چه در املای لغات و چه در جانمایی دیدنی ها بر روی نقشه همراه بود. حتی در موردی پیش آمد که با وجود علامت اثر باستانی بر روی نقشه هرچه در منطقه جستجو کردم به نتیجه ای نرسیدم و دست آخر با کمک اطلاعات یکی از مغازه داران این احتمال داده شد که شاید منطقه خاکبرداری شده ای که در آنجا وجود داشت همان اثر است که ظاهرا دروازه ورودی ملایر در قدیم بوده و اکنون چیزی از آن نمانده است. البته وقتی بزرگترین سایت های باستانی ما مانند تنگ بلاغی در فارس به راحتی و بدون سر و صدا به آب بسته می شودو تمدنی ده هزارساله در زیر آب خفه می شود در اینچنین موردی نباید زیاد متعجب شد.
در داخل ملایر باغی تاریخی وجود دارد که به آن بوستان سیفیه می گویند، باغی قدیمی که به صورت محوطه ای درختکاری شده در کوهپایه های شمالی شهر، که اگر خرابش نکنند، ریه های ملایر چند سال آینده خواهد بود. درختان تناور غیر مثمر فراوانی در آن وجود دارد که با معبرسازی مناسب و ایجاد امکانات رفاهی هم زیبا شده است و هم گردشگران زیادی را به سوی خود جلب می کند. بسیار زیبا و مصفاست و هم مسافران و هم خود ملایری ها از آن استفاده می کنند این بوستان توسط سیف الدوله حاکم وقت ملایر که از شاهزادگان قاجار بوده، پایه گذاری شده و اینطور به نظر می رسد که وسیع تر و متراکم تر از امروزه بوده است و دخل و تصرف و دست اندازی در آن زیاد صورت گرفته است.
آرامگاه شخص سیف الدوله که در ملایر مورد احترام است در همین بوستان جنگلی و بر بلندی یکی از تپه های مشرف به همین باغ و در میان درختان دیروزی و امروزی، در بنایی که آرامگاه دیگر خاندان ایشان هم در آن قرار داده شده وجود دارد. در داخل شهر ملایر می توان برای دیدن موزه لطفعلیان نیز اقدام کرد که هم معماری بنای آن که مربوط به دوره قاجار است دیدنی است و هم اینکه آثاری را در خود جای داده است که نشان دهنده شیوه زندگی مردمان آن دیار در سده های اخیر است .
از دیگر دیدنیهای ملایر یخچال میر فتاح است که درکنار جاده کمربندی بروجرد قرار دارد و خود ملایری ها آن را با نام یخچال میرآقا معرفی می کنند. بنای یخچال در مکانی که به نظر بافت قدیم ملایر می آید قرار دارد البته مشخص است که زمین های اطراف آن برای محوطه سازی تصاحب شده است و عملیات نصفه و نیمه محوطه سازی در آنجا دیده می شود که از این اتفاق خجسته ای است چون در غیر این صورت مانند بسیاری از بناهای قدیمی مثل قصر ابونصر شیراز، کاخ هخامنشی محلات و یا حتی برج طغرل تهران که در میان زمین های کشاورزی یا بین بافت متراکم شهری رها شده اند، هم احتمال دستبرد و آسیب به آنها را بالا می رود و هم اینکه از چشم بازدید کننده دور می ماند.
مشخص است که بنای آجری یخچال میر فتاح مرمت شده است که این مهم هم در کنار محوطه سازی آن هرچند که نیمه کاره است قابل تقدیر است، این تلاشها، آینده پویا و پر رونقی را حداقل از دید گردشگری و فرهنگی برای این مجموعه در سال های آینده متصور خواهد ساخت.
بنای این یخچال دوکی شکل است با اضلاع کمانی که قدمت آن به دوره قاجار برمی گردد. شبیه این بنا با نمای کاهگلی را در محلات دیده بودم که آن هم متعلق به دوره قاجاریه بود. کاربری این بنا همانطور که از اسم آن پیداست سرما سازی و یخسازی است . لازم به گفتن است که سرزمین هایی که معتدل یا گرمسیر هستند و بالطبع فصول گرم بیشتری دارند برای مردمانشان خنکا چه به شکل سایه درختی در باغ و چه بصورت یخ و سرما با ارزش است و اهمیت دارد، در این حالت چنین ابتکاراتی با این کاربردها بسیار اهمیت پیدا می کنند چون نقش مهمی در بهتر شدن زندگی مردم گذشته در شرایط دشوار را دارند و حتی شرایط بهتری برای بقا را فراهم می کنند.
ملایر علاوه بر پیشینه باستانی، در دوران بعد از اسلام به خصوص عهد قاجار هم به خاطر حساسیت این خاندان به خاندان قبل از خود یعنی زندیه مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از آبادانی های آن بوسیله همان حکمرانان قاجاری که برای کنترل ملایر، که به قولی خاستگاه زندیه است، بر مسند ولایت این شهر گماشته شده بودند انجام شده است.
ملایر شهر کوچکی است ولی در طراحی های شهری آن تفاوت زیادی با شهرهایی که تاکنون رفته ام دیدم. برای طراحی بعضی از میادین و تفرجگاه های ملایر انرژی و استعدادی در حد شهر های بزرگ صرف شده است، مجسمه های میادین، سنگ های تراش خورده و سنگفرش های منطقه که به راحتی میتوانست با یک آسفالت به پایان کار برسد ایده هایی بس با کیفیت و هزینه بر هستند و برای کننده آن ذوق هنردوست لازم که مسلما کنندگان آن یا خود این ذوق را داشته اند یا از افراد صاحب ذوق و هنر استفاده کرده اند و اینان را به کار گمارده اند که در هر دو حال کار بسیار دلسوزانه انجام شده است و باید به ایشان دست مریزاد گفت.
و در آخر اینکه اینطور که مشاهده کردم در این شهر اختلاف طبقاتی بسیار کمتر ار آنچه در دیگر شهرها دیدم وجود داشت. البته با احتساب کوچکی این شهر به نسبت موارد مورد مقایسه و درنهایت کلانشهری مثل تهران این روند طبیعی می نماید ولی باز هم تافته های جدا بافته در ملایر کمتر از دیگر جاها بودند که این منظر احساس بسیار خوشایندی در انسان ایجاد میکند.