هنر
اتوبانی که زود به بنبست رسید
- هنر
- نمایش از سه شنبه, 27 آبان 1393 07:29
- بازدید: 4167
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 65، سال نهم، اسفند 1389، رویه 38
قاسم پورکاشانی
برداشتی از نمایشِ اتوبان، نویسنده و کارگردان اشا محرابی، برنامهی دی و بهمن سالن سایهی تئاتر شهر.
در صحنه یک اتومبیل ایستاده که خاطرهسازِ اتوبان است. همان دودی که از اگزوز ماشینها هدیهی حنجرهی روندگان میشود، در صحنه پراکنده است.
شش اپیزد موضوعِ نمایش است که کاملاً باهم بیارتباط و هر یک مطلبِ جداگانهای دارند. اما در روابطِ زن و مرد حرفهایشان مشترک است که از ناسازگاریها حکایت میکنند.
طراحی صحنه کار مجید حمزه برابر اقتضای نمایش، و اتوبان را خوب تصویر نموده است.
طراحی لباس مطابق شخصیت بازیگران و سنجیدگی و تفکر شبنم روزبهان در این راستا قابل تحسین، امکاناتِ فنی مثل تصویرهای مقابل و جانبی، نور و صدا هم خیلی به داد اتوبان رسیده است.
بهترین بازی را مهرخ افضلی اجرا میکند. او در اپیزدهای مختلف در قالب شخصیتها، زنده و جاندار ظاهر میشود. مرتضی رستمی هم طبیعی و ناب بازی میکند. پریسا مقتدی بازیاش چشمگیر است. هرچند در رعایت ریزهکاریها دقیق است.
در وضع کلی نمایش جای گفتوگو بسیار است. در اولین برخورد احساس میشود نمایشنامه قابلیت تئاتری ندارد. به همین سبب تنظیم و کارگردانی به بیراهه میرود.
بیننده در شصت دقیقه شاهد شش سوژهی درهم و گیجکننده است که هیچ خاطرهای بهجا نمیگذارد. کارگردانهای خوب بیننده را فقط برای مدتِ نمایش نمیخواهند. بلکه میکوشند نمایش را به زندگی بیننده راهبر باشند. و احساس عاطفی و لطفی که در نمایشنامه است را با زندگی تماشاگر بیامیزند.
نویسنده درتنوع فکر و شخصیتآفرینی استعداد خوبی بروز میدهد. ولی دنیای نمایشنامه-نویسی به این مهم خلاصه نمیشود. اگر کسی تمام و کمال این فن را نداند دچار بیسرانجامی میشود. سرانجامِ کار هم در آثارِ کلاسیک ادبیات نمایشی به روشنی پیداست. ابتکار و نوآوری هم باید در همین مسیر شناخته شده گام بردارد.
از نظرِ متفکرین عرضه تئاتر کار اگر رئالیست باشد یا نباشد تفاوتی ندارد. ولی ناهماهنگی چیزِ دیگری است. حضور زن و مرد با کلاه و پوشش مکزیکی وصلهی ناجوری بر پیکر نمایش است و بیننده را به ناباوری در گفتار و حرکات میکشاند.
قهر و آشتی در هر شش قسمت حضور جدی دارند. که این خود نمایش را در یک شیوه تفکر حبس نموده است. از قابلیتهای پشت صحنه که بگذریم امکاناتِ هنری نمایش اتوبان قابل توجه است. نیما رییسی، مرتضی رستمی، پریسا مقتدی، مهرخ افضلی و اشا محرابی هر یک برای پیشبرد یک نمایش کافیاند. سوای قدرت بازیگری اغلب تجربهی شناخته شدهی کارگردانی هم دارند. اما بازیگر شخصیت خود را از دل قصه مییابد درحالی که اتوبان قصهای ندارد و فضایش هم تئاتری نیست.
در سالِ 1964 انتونی اسکویث در انگلستان فیلم رویز رویز زرد را ساخت. نویسندهی سناریو ترانس راتیکون و هنرمندان بزرگی همچون اینگرید برگمن و رکس هاریسون در آن بازی داشتند. داستان در پنج اپیزد، توی یک رویز رویز میگذشت. این فیلم در زمان خودش شهرتِ عالمگیر یافت چون اتومبیل و هرگونه وسیله حرکتزا درخور سینماست. از این روی گفته میشود قطار خدمتِ بزرگی به سینما کرده است. موفقیت درخشان رویز رویز زرد از فضای سینمایی آن بود. اپیزد مال سینماست و به غلط وارد تئاتر ایران شده. داود میرباقری سببسازش بود و هر که از او پیروی کرد ناکام شد. کاش این اپیزود بازی از فضای تئاتر ایران رخت بربندد تا تئاتر راه خودش را برود. اتوبانِ اشا محرابی بیشتر در جایگاه سناریو قابل مطالعه است و خالی از حال و هوای تئاتری است.
اشا محرابی بازیگر توانا و فهیمی است. تسلط و جسارت او در صحنه حاکی از اعتماد به نفس اوست. من یک کار او را در خرداد ماه که در سالن مولوی اجرا شد سه بار دیدم. اما نمایشنامهنویسی کیفیت دیگری دارد. نیازمند مطالعه مستمر است. در این عرصه شناختِ اوریپید، سوفکل، شکیپیر، شیلر ایبسن، استریندبرگ، مولیر، چخوف، واید، ویلیامز، میلر، دورنمات، فریش و یونسکو ضرورت کامل دارد. شاید به همین علت است که بازیگران بزرگ تئاتر قدم در این راه نگذاشتند چون علاوه بر استعداد ذاتی و شم ادبی، نویسنده نمایشنامه حداقل به خوب فهمیدنِ پانصد نمایشنامه ناگزیر است. اگر کسی چنین راهی را نرفته باشد در این وادی جایگاهی ندارد.
آخرین حد سخن این است: اتوبان آکنده از هنر بازیگری امکانات، ابتکار و جرقههای خوش ذوقی است. اما تئاتر نیست.