جهان ایرانی
قفقاز و سیاست بینالملل؛ تداوم و تغییر(1)
- جهان ايراني
- نمایش از پنج شنبه, 04 شهریور 1389 23:35
- بازدید: 4200
برگرفته از روزنامه اطلاعات
سیاست خارجی و دنیای پرتلاطم
قفقاز و سیاست بینالملل؛ تداوم و تغییر(1)
دکتر سید محمد کاظم سجادپور
در 13 امردادماه 1389، به همت بنیاد مطالعات قفقاز دانشگاه تهران و تعدادی از موسسات تحقیقاتی، سمیناری با عنوان «جمهوری ارمنستان 2010: تجارب پیشین ـ چشمانداز فرارو» در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار شد و مباحث گوناگونی در مورد ارمنستان و قفقاز مورد بررسی قرار گرفت. این سمینار که در آن نقش ایران به عنوان بازیگری مهم در تحولات قفقاز نیز مد توجه قرار گرفت، بهانهای برای طرح این پرسش میشود که به طور کلی، قفقاز را در سیاست بینالملل امروز چگونه میتوان دید؟ ترکیبی از تداوم و تغییر، ترسیمکننده جایگاه قفقاز در مناسبات بینالمللی است.
به طور پیوسته و متداوم در چند قرن گذشته، قفقاز منطقهای سرنوشتساز در تحولات جهانی و کانونی برای مناقشات مختلف منطقهای بوده است. ماهیت پیچیده طبیعی و انسانی این منطقه که در حال حاضر بخش جنوبی فدراسیون روسیه، موسوم به قفقاز شمالی و سه جمهوری گرجستان، ارمنستان و جمهوریآذربایجان را دربر میگیرد، در بینالمللی کردن این منطقه سهم بسزایی داشته است. قفقاز کوهستانی، گذرگاه استراتژیک پیوند اروپا و آسیا و عنصری تعیینکننده در مناسبات امنیتی بین بازیگران جهانی مانند آمریکا، روسیه، کشورهای اروپایی، نهادهای نظامی چون ناتو و بازیگران منطقهای چون ایران و ترکیه بوده است. ترکیب موزاییکی این منطقه از نظر قومی و اقوامی که به نحوی با بازیگران منطقهای و جهانی، پیوندهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی دارند، پیوسته در شکل دادن به جایگاه آن در سیاست بینالملل بسیار مهم است. تداوم این عناصر را در منازعات گوناگون بین ایران، روسیه و عثمانی در قرون 17، 18 و 19 میلادی و تحولات مربوط به جنگ جهانی اول و دوم میتوان مشاهده کرد. در دوران جنگ سرد و بعد از فروپاشی شوروی با بروز منازعات قومی و سرزمینی، نشانههایی از تداوم حساسیت قفقاز را میتوان مشاهده کرد، اما آنچه که جلب توجه میکند، در نظر گرفتن این تداومها با تغییرات و تحولات اخیر است.
در میان تحولات و رخدادهای اخیر، برآمدن مجدد روسیه در منطقه قفقاز حائز اهمیت است. سفر مدودف رئیسجمهوری روسیه به ارمنستان در 19 اوت 2010 (28/5/89) و تمدید قرارداد مربوط به استفاده از پایگاه 102 ارتش روسیه در این کشور به مدت 24سال دیگر، یعنی تا سال 2044 در کنار اعلام فروش سیستم دفاع هوایی «اس ـ 300» به جمهوری آذربایجان و همچنین مستقر کردن همین سیستم در آبخازیا، نمادهایی از نگاه استراتژیک روسیه به منطقه قفقاز و تقویت برآمدگی نظامی این بازیگر بینالمللی در این منطقه است. برآمدگی نظامی روسیه منحصر به موارد فوق نیست. باید در نظر داشت که روسیه در سال 2008 در پی تحولات داخلی در اوکراین، این کشور را تهدید کرد. همچنین سخن از بازسازی پایگاههای نظامی شوروی سابق در مناطق نزدیک به قفقاز از جمله سوریه، توسط ارتش روسیه میرود.
از سوی دیگر به نظر میرسد که آمریکای دوران اوباما، در مقایسه با زمان بوش، در مناطق اطراف روسیه که شامل قفقاز نیز میشود، تحرک و پرخاشگری کمتری را در پیش گرفته و مناسبات خود با مسکو را محور قرار داده است.
به عبارت دیگر مثل گذشته عمل نمیکند و نمیخواهد جمهوریهای قفقاز را با انواع مداخلات، وارد مدار تمام عیار استراتژیک خود کند. این بدان معنی نیست که آمریکا منطقه قفقاز را رها کرده است.
سفر هیلاری کلینتون از 1 تا 5 ژوئیه 2010 (10/4/89 تا 14/4/89) به پنج کشور پیرامون روسیه یعنی اوکراین، لهستان، گرجستان، جمهوریآذربایجان و ارمنستان، یکی از نمادهای تحرک آمریکا در قفقاز است، اما تحلیل محتوایی سخنان و اظهارات وزیر خارجه آمریکا در این سفر و بررسی دیدارهای وی نشان میدهد که بیشتر، گسترش مناسبات دوجانبه با تکتک کشورهای قفقاز مدنظر مقامات دیپلماتیک آمریکا بوده تا یک تحرک استراتژیک که در آن، بریدن این جمهوریها از روسیه در کانون نظر و عمل قرار گیرد.
به عبارت دیگر، به نظر میرسد چگالی و گرایش ضدروسی آمریکا در منطقه قفقاز کمتر شده است و اگر این استنباط صحت داشته باشد، میتوان گفت که آمریکاییها، بیش از گذشته موقعیت روسها را در قفقاز پذیرفتهاند.