جهان ایرانی
چکیدهای از سرگذشت سرزمین قفقاز
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 30 ارديبهشت 1390 16:18
- بازدید: 7592
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
مهرداد قدرت دیزجی
قفقاز از واژه قبقِ (قَبخ یا قَبج) دوران اسلامی گرفته شده است که خود آن نیز از واژه کاپ کوه فارسی میانه (پهلوی ساسانی) ماخوذ است.1 در شاهنامه فردوسی2 کوه قاف آمده است.
قفقاز در اصطلاح جغرافیایی نام رشته کوههایی است که از شبهجزیره آناپا در شرق دریای سیاه تا شبهجزیره آبشوران در غرب دریای خزر به طول 1100 کیلومتر از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد دارد و بلندترین قله آن کوه البروس3 به ارتفاع 5633 متر است. اصطلاح قفقاز به دامنههای شمالی و جنوبی را در بر میگیرد و شامل کشورهای نوبنیاد ارمنستان، گرجستان، آذربایجان (اران و شروان) و جمهوری خودمختار داغستان میباشد.
سرزمین قفقاز از دیرباز گذرگاه و زیستگاه مردمانِ ایرانیِ سکایی، سرمتی و آلانی بوده است که در کنار بومیان این سرزمین (عمدتاً گرجیها و چرکسها) میزیستند و بازماندگان برخی از آنها امروزه به نام اوستی (ایروانی) با حفظ زبان ایرانی خویش به آیین مسیحیت گرویدهاند ولی برخی دیگر از این اقوام ایرانی به زبآنهای غیرایرانی سخن میگویند. از دیگر مردمان هند و اروپایی که به قفقاز کوچیدند، ارمنیان هستند که در حدود سده 7 پ.م در سرزمین اورارتو ساکن شدند.
قفقاز دستکم از زمان کورش کبیر (559 ـ 530 پ.م) به بعد، بخشی از قلمرو ایران شمرده میشد. ارمنستان، گرجستان و آلبانیا (اران و شروان) که در حوزه تمدن ایرانی قرار داشتند، در روزگار اشکانیان و ساسانیان جایگاه کشمکش شاهنشاهی ایران با لشکرکشیهای امپراتوران روم از سوی غرب و تهاجمات کوچنشینان از سمت شمال (عمدتاً از گذرگاههای دربند و داریال) بوده است.
با بر افتادن دولت ساسانی، تهاجمات خزران با حمایت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) از طریق دربند به ایران فزونی گرفت و به زودی فرمانروایان ایرانی قفقاز چون شهر براز (در دربند) و جوانشیر (در اران) به ناچار در برابر جنگجویان عرب مسلمان که در حدود 22 ق به قفقاز رسیده بودند تسلم شدند. دژهای دربند برای جلوگیری از یورش قبایل شمالی مانند دوره ساسانی برای خلفا مهم بود. با این همه مهاجمان توانستند چندین بار از دربند گذشته و در نواحی جنوبی ساکن شوند. مردمان نواحی شرقی و جنوبی قفقاز که اکثراً پیرو کیش زردشتی بودند به تدریج اسلام پذیرفتند، ولی کوهنشینان آن سرزمین همچنان در آیینهای زردشتی و مسیحی خویش باقی ماندند. از این گذشته در اواخر دوره اموی و اوایل دوره عباسی، برای مقابله با تاخت و تازهای خارجی و شورشهای داخلی، گروههایی از عربهای مسلمان از عراق و سوریه به دربند و پیرامون آن کوچانده شدند.
مرز جهان اسلام در شمال قفقاز در امتداد رود ترک قرار داشت.
امیران شهرهای دربند، شماخی، بردعه، بیلقان و نخجوان، نخست از سوی خلفا برگزیده میشدند ولی رفتهرفته امیران محلی چون یوسف بن ابی ساج و سپی مرزبانبن محمد تا 340 ق جای آنها را گرفتند. پس از مرزبان، شدادیان، حدود 100 سال بر اران فرمان راندند و سپس سلجوقیان جای آنها را گرفتند. مردم اران تا پیدایی دولت صفویه، بیشتر سنی مذهبی بودند و از آن پس همراه دیگر ایرانیان به تشییع گرویدند. از این زمان به بعد همانند روزگار ساسانی، پادشاهان ایران ناگزیر به دفاع از این سرزمین در برابر یورشها و تاخت و تازهای عثمانیان از غرب و روسها از شمال بودند. کوششی که با موفقیت تا اوایل قاجاریه ادامه یافت و در این زمان به سبب ناتوانی قاجارها به ناچار بخشهایی مهمی از ایران در شمال رود ارس طی دو پیمان گلستان (1813م ) و ترکمانچای (1828م) به روسیه واگذار شد.
پس از تسلط روسیه بر قفقاز، ضرورت اتحاد مردم آن نواحی بیشتر احساس شد. رسمیت یافتن مذهب شیعه اثنیعشری در کنار چهار مذهب سنی در کنگره سوم مسلمانان روسیه در 1905 ازجمله گامهای اتحاد مردم مسلمان آن دیار بود. پس از انقلاب کمونیستی در روسیه و طی جنگهای داخلی آن کشور، ایرانیان قفقاز و ازجمله شیعیان اران شروان کوشیدند در برابر امواج کمونیسم بهایستند.
بعد از برقراری حاکمیت دولت شوروی بر قفقاز، رابطه این مردم با ایران و کشورهای دیگر اسلامی قطع شد. از 1920 زیارت حج و سفر شیعیان به اماکن مقدس ایران و عراق متوقف شد. تغییر الفبای سنتی به لاتین در 1929 و سپس به روسی در 1939 پیوندهای فرهنگی آنان را با گذشته خود نیز کاهش داد. در 1924 شریعت اسلامی ملغی اعلام شد. در 1928 کلیه مدارس محلی و دینی تعطیل شد و تا 1930 کل موقوفات از سوی دولت مصادره گردید. به همینگونه شمار مساجد به تدریج کاهش یافت و تا 1964 به کمتر از 500 باب رسید. امروزه تعداد مساجد جمهوری آذربایجان (آلبانیا) حدود 16 باب برآورد شده است. بیشتر مسلمانان آذربایجان پیشین شوروی، شیعی و پیرو مذهب جعفری هستند و از مراکز دینی مشهد، قم. نجف و کربلا پیروی میکنند. شمار شیعیانی در 1979 را به 70 درصد و حدود 3800000 نفر تخمین زدهاند. غالب کردهای ساکن قفقاز نیز شیعی مذهباند. شیعیان در جاهای دیگر قفقاز به صورت گروههای پراکندهای، مثلاً در میان لزگیهای داغستان وجود دارند.
کتابنامه
بیات، کاوه، قفقاز در تاریخ معاصر، تهران، 1377
ترمیناسیان، آناهید، قفقاز در تاریخ معاصر، ترجمه کاوه بیات و بهنام جعفری، تهران، 1371
دوستخواه، جلیل، اوستا، 2 ج، تهران، 1374
دیاکونوف، ایگور میخاییلوویچ، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز 7 تهران، 1371
رضا، عنایتالله، آذربایجان و اران، تهران 1372
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ج 3، به تصحیح او. اسمیرنوا، مسکو، 1965
کسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، 1335
لانگ، دیوید، «ایران، ارمنستان و گرجستان»، تاریخ ایران کمبریج، جلد 3، قسمت اول، ترجمه حسن اندیشه، تهران، 1373
مارکورات، ژوزف، ایرانشهر، ترجمه دکتر مریم میراحمدی، تهران، 1373
مینورسکی، ولادیمیر، پژوهشهایی در تاریخ قفقاز، ترجمه محسن خادم، تهران، 1375
همو، تاریخ شروانی و دربند، ترجمه محسن خادم، تهران، 1375
همو، نامهای جغرافیایی و ریشههای تاریخی آنها در آتروپاتن، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، 1378
ورجاوند، پرویز، ایران و قفقاز، تهران، 1378
Akiner, Sh., lslamic Peoples of the soviet Union, London and New Yerk. 1986.
Thores, P., et., “Caucasus and Iran”, E.Ir., vol. V, Colifornia, 1992.
--------------------------------------------------------------------------------
1 ـ ژوزف مارکوارت، ایرانشهر، ترجمه دکتر مریم میراحمدی (تهران، 1373)، ص 187
2 ـ فردوسی، شاهنامه، ج 3، تصحیح امسیرنوا (مسکو، 1965)، ص 240