چهارشنبه, 05ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ادبیات بازگشت ادبی - دکتر اصغر دادبه - بخش اول

ادبیات

بازگشت ادبی - دکتر اصغر دادبه - بخش اول

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

بازگشت ادبي - دكتر اصغر دادبه / 1

دکتر اصغر دادبه

اشاره: بازگشت ادبی، یکی از سبکهای ادب فارسی و عنوانی برای یکی از دوره‌های تاریخ ادبیات ایران است که در آن، شاعران و نویسندگان از شیوۀ سرایندگان و نویسندگان پیرو سبک هندی (یا اصفهانی) روی گرداندند و در کار سرودن و نوشتن به روش شاعران و نویسندگان پیرو سبک عراقی و خراسانی بازگشتند.آنچه در پی می‌آید، مختصر، اما روشمند به این مطلب پرداخته که متن اصلی را (همرا با مآخذ و منابع)می‌توان در دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی خواند.

 

بخش یکم ـ مقدمات

جنبش بازگشت در نیمه دوم سده 12ق/18 پدیدار شد، در عهد کریم خان (1163ـ1193ق/1750ـ1779م) توسعه یافت و از زمان فتحعلی شاه قاجار (1212ـ1250ق/1797ـ1834م) به رواج کلی رسید. آغاز این دوره را برخی از محققان، اواخر عصر افشاریه و برخی پایان دوره صفویه می‌دانند. همایی ضمن تصریح بدین معنا که سبک هندی در زمان صفویه، افشاریه و زندیه رایج بوده است، در مقدمه دیوان سروش اظهار می‌دارد که مقدمات بازگشت در عهد زندیه فراهم آمده است.

به نظر بهار دوره بازگشت همزمان با جلوس کریم خان زند آغاز می‌شود و مقارن پادشاهی مظفرالدین شاه (1313ق/1895م) و ظهور ادبیات مشروطه پایان می‌یابد. رضازاده شفق شروع نهضت را اواخر سده 12ق می‌داند و ریپکا به پیروی از بهار بر این امر تأکید می‌ورزد؛ همچنین در دایره‌المعارف فارسی با تصریح بدین معنا که «دوره زندیه و بخش عمده‌ای از دوره قاجاریه را دوره بازگشت خوانده‌اند»، بر نظریه بهار تأکید شده است و سرانجام زرین‌کوب با تأیید ضمنی این نظریه چنین اظهارنظر می‌کند که «بازگشت»، بازگشت به ادبیات رسمی و درباری است؛ یعنی ادبیات مستوفیان، شاهزادگان، حکام و صاحب‌منصبان دولتی؛ طبقاتی که در عهد افشاریه و زندیه همچنان وارث سنتهای ادبی روزگاران گذشته بودند و توانستند راه بازگشت را هموار سازند.

نام‌گذاری: مخالفان نهضت بازگشت این جریان را با تعبیراتی منفی مثل تکرار و رجعت نام‌گذاری کرده‌اند و موافقان، اعم از پیشروان و پیروان در نام‌گذاری نهضت، از تعبیراتی مثبت سود جسته‌اند؛ پیشروان با تعبیراتی مثل تجدید بنای متقدمان، اقتفا به طریقه متقدمین و اقتفای استادان از بازگشت سخن گفته‌اند و پیروان یا محققان طرفدار بازگشت در بحث از این جریان از عناوینی چون نهضت، نهضت جدید، نهضت ادبی، رنسانس ادبی، نهضت بزرگ ادبی، نهضت بازگشت و تجدید حیات ادبی و نیز از تعبیر رستاخیز بهره گرفته‌اند. بازگشت، یا بازگشت ادبی اصطلاح معاصران است و به احتمال قریب به یقین، نخستین بار از سوی بهار در سبک شناسی به کار رفته، و سپس نزد اهل ادب رایج شده است.

اندیشه بازگشت: با آنکه برخی از محققان معتقدند که فکر بازگشت، حاصل روی گرداندن چند تن سرایندة خوش‌قریحه صاحب ذوق، یعنی شعله، مشتاق، میرزامحمد نصیر و آذر بیگدلی از سبک روزگار خود (دنباله سبک سعدی)، و روی آوردن به سبک استادان قدیم است، اما بدون تردید مرادشان آن نیست که این امر خلق‌الساعه و بی‌سابقه، و تنها مولود اراده امثال مشتاق و آذر بوده است؛ چه، از همان اوایل عهد صفوی، شاعران و نویسندگانی بودند که در آثار قدما تتبع می‌کردند و به قول نصرآبادی به روش گذشتگان علاقه نشان می‌دادند و به شیوه آنان شعر می‌سروده‌اند؛ چنان که حکیم شفایی (درگذشتة 1038ق/1629م) منظومه‌ای به پیروی از حدیقه سنایی به نام «نمکدان حقیقت» سرود و امیدی رازی (د925ق/1519م) با تتبع در آثار قدما در قصیده‌سرایی استاد شد؛ کاری که از لحاظ ذوق هنری، رسم و روش گویندگان عصر بازگشت به شمار می‌آید و پیروی از آن از سوی شاعران عهد سلطان حسین صفوی، گویای این حقیقت است که تحول سبک از اواخر سده 11ق/17م آغاز شده است و شاعران نیمه اول سده 12ق سبکی متفاوت با سبک هندی داشته‌‌اند. روش پیروی از قدما به سبب غلبة شیوه تازه (سبک هندی) در عصر صفوی و رواج آن، به تدریج مغلوب شد و چونان آتشی نهفته زیر خاکستر باقی ‌ماند.

در عصر فترت، یعنی در فاصله سقوط صفویه تا استقرار قاجاریه، و به ویژه در عهد افشاریه و زندیه مقدمات بازگشت ادبی فراهم آمد و نطفة شعر دوره بازگشت بسته شد و سپس راه رشد و گسترش آن هموار گشت. از آنجا که پدید آمدن و رشد کردن هر پدیده‌ای، نتیجه فقدان موانع و موجود بودن شرایط است، اولاً مانع ظهور و رشد مکتب بازگشت، یعنی سبک هندی بر اثر ضعف درونی و فروپاشی پشتوانه بیرونی آن، با زوال دستگاه ادب‌پرور گورکانیان هند، از میان برخاست؛ ثانیاً اوضاع و عوامل مناسب برای ظهور و رشد مکتب بازگشت، به ویژه در شیراز و اصفهان و سپس در تهران فراهم آمد. می‌توان اوضاع و عوامل مناسب را به اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم کرد:

1ـ اوضاع اقتصادی مناسب، نخست حاصل ثروتی بود که نادر از هند به ایران آورد و دیگر نتیجه پراکنده شدن ثروت سلطنتی صفویه، پس از فروپاشی در میان مردم بود.

2ـ اوضاع اجتماعی مناسب معلول امنیتی بود که به‌ویژه در دوره بیست ساله حکومت کریمخان زند به بار آمد.

3ـ اوضاع فرهنگی مناسب به دنبال دسترسی مردم به کتابهای سودمند و دیوانهای شاعران در پی فروپاشی حکومت صفوی و تاراج کتابخانه آنان حاصل شد.

بدین ترتیب جنبش بازگشت شکل گرفت. خاستگاه بازگشت، شهر اصفهان بود. اصفهان پس از استیلای افغانان آسیب بسیار دید و رو به ویرانی نهاد؛ اما بدان سبب که زمانهای دراز مرکز علمی و ادبی و فرهنگی بود، خاستگاه بازگشت ادبی گردید. در اصفهان ادیبان و شاعرانی که از هجوم افغانان جان به در برده بودند، توانستند ادبیات را بازسازی کنند. گزارش آذر در آتشکده از تلاش مشتاق، نمونه‌ای از جد و جهد شاعران در بازسازی شعر و ادب فارسی تواند بود.

 

بخش دوم ـ شعر بازگشت

سرودن شعر به شیوة پیشینیان ـ که هیچ‌گاه یکسره متروک نشد ـ مورد توجه خاص شاعرانی قرار گرفت که عضو انجمن ادبی مشتاق بودند. این شاعران که پیشگامان شعر بازگشت به‌شمار می‌آیند، عبارتند از: سید محمد شعلة اصفهانی (د1160ق/1747م)، میرسیدعلی مشتاق اصفهانی (د1171ق/1758م) و میرزا محمدنصیراصفهانی (د1192ق/1778م). تلاش درجهت بازگشت به شیوة پیشینیان در شعر با این سه تن ـ و به‌ویژه با کوششهای مشتاق ـ آغاز شد و به دنبال پیوستن شماری از شاعران به محفل مشتاق، گسترش یافت و سرنوشت آیندة شعر فارسی را ـ که مقدمات دگرگونی آن پیشتر فراهم شده بود ـ رقم زد. مسائل مربوط به شعر بازگشت، یا بازگشت در شعر را می‌توان از دو دیدگاه تاریخ و موضوعی مورد بحث قرار داد:

الف) از دیدگاه تاریخی: شعر بازگشت، از دیدگاه تاریخی، به دو دورة متمایز تقسیم می‌شود:

1. دورة اول (از نیمة دوم سدة 12ق/18م تا اوایل سدة 13ق/19م): دراین دوره، شاعران در کار تقلید از قدما و تتبع در شعر آنان، بیشتر به سبک شاعران سده‌های 6ـ 8ق/12ـ14م نظر داشتند و در سرودن غزل و قصیده و مثنوی از روش این شاعران ـ شاعران آذربایجان و عراق ـ پیروی می‌کردند. در این دوره دو انجمن ادبی در خاستگاه بازگشت، اصفهان تشکیل شد و کار بازگشت به شیوة قدما در سرودن شعر را پی گرفت: انجمن مشتاق و انجمن نشاط.

یک: انجمن مشتاق، نخستین ادبی است که به‌دنبال پیوستن شماری از شاعران به «محفل ادبی» مشتاق اصفهانی، شکل گرفت و به‌مدیریت وی اداره شد. این شاعران که نخستین مجددان سبک پیشینیان به شمار می‌آیند و شاعران عهد فتحعلی شاه شاگردان آنان محسوب می‌شوند، عبارتند از: عاشق اصفهانی (د1181ق/1767م)، عبدالمجید شکسته‌نویس، متخلص به «مجید» (د1185ق/1771م)، صهبای قمی (د1191ق/1777م)، آذر بیگدلی (د1195ق/1781م)، هاتف اصفهانی (د1198ق/1784م)، صباحی بیدگلی (د1206 یا 1207ق/1792 یا 1793م) و رفیق اصفهانی (د1226ق/1811م). نقش مؤثر مشتاق در جنبش بازگشت و به تعبیر آذر در تذکرة آتشکده در تجدید «بنای نظم فصحای بلاغت شعار متقدمان»، امری است که جملة تذکره‌نویسان پس از آذربرآن تأکید کرده‌اند. انجمن مشتاق پس از مرگ کریم‌خان زند و درپی ناآرامیهای ناشی از آن، تعطیل شد.

دو: انجمن نشاط، دومین انجمن ادبی است که در روزگار آقا محمدخان (حکومت: 1209/1211ق/1794-1796م)، به‌وسیلة میرزا عبدالوهاب نشاط (د1244ق/1828م)، کلانتر و حاکم اصفهان در این شهر و درخانة وی تشکیل شد. اعضای این انجمن نسبت به مسائل ادبی، از اعضای انجمن نخستین آگاهتر و در کاربرد سبکهای گوناگون سخن از آنان کار آزموده‌تر بودند.

این انجمن به سبب قدرت و مکنت نشاط و توجه وی به‌شاعران و نیز بدان سبب که تجربه‌های ارجمند انجمن اول را پشت سر داشت، در کار بازگشت گامهای مطمئن‌تر و مؤثرتری برداشت. این انجمن نیز پس از کشته شدن آقا محمدخان و احضار شدن نشاط از سوی فتحعلی شاه به تهران تعطیل شد و مجمع سخن سرایان اصفهان به حجرة مجمر اصفهانی (د1225ق/1810م)، در مدرسة کاسه‌گران انتقال یافت.

از آنجا که هدف اساسی پیشروان بازگشت در این دوره، از منظر منفی برانداختن سبک هندی بود و از منظر مثبت تتبع در آثار قدما، مشتاق اصفهانی در غزل بنیاد سبک هندی را درهم شکست، هاتف اصفهانی در غزل سرایی از شیوة سعدی و خواجو و در قصیده‌پردازی از امامی هروی و گاه از سبک خاقانی پیروی می‌کرد.

آذربیگدلی در سرودن قصیده‌های غرا شیوة ظهیر فاریابی (د598ق/1202م) را پیش چشم داشت. عبدالرزاق دنبلی، متخلص به «مفتون» داد فصاحت می‌داد و به شیوة امیر معزی قصیده می‌سرود و شهاب ترشیزی در سرودن قصیده و قطعه سبک انوری و خاقانی را سرمشق می‌ساخت و غزل را به سبک تازه، لطیف و محکم می‌سرود. همایی سبک این دوره از بازگشت را سبک «عراقی ـ اصفهانی جدید» می‌نامد.

2. دورة دوم (از اواخر نیمة اول سدة 13ق/19م تا اوایل سدة 14ق/20م): در این دوره گویندگان درعین پیروی از شاعران سده‌های 6ـ 8ق به سبک شاعران سده‌های 4ـ 6 نیز توجه کردند. دورة دوم، دورة ترقی و کمال مکتب بازگشت در شعر محسوب می‌شود و تلاشهای دورة‌ اول، به طور کامل ثمر می‌دهد و سخن هدایت در مجمع الفصحا مبنی بر پیروی گویندگان معاصر وی از فصحای متقدم بیشتر ناظر بر دورة دوم است. در اواخر دورة اول و در اوایل دورة دوم، سومین انجمن ادبی که در واقع ادامة انجمن دوم (انجمن نشاط) است، در تهران (1212ق)، در دربار فتحعلی شاه تشکیل شد و از آنجا که شاه، خود شاعر بود و «خاقان» تخلص می‌کرد، این انجمن به «انجمن خاقان» شهرت یافت.

انجمن خاقان از یک سو وارث تجربه‌های دو انجمن پیشین بود و اعضای آن شاعران و ادیبان کار آزمودة آشنا به دقایق شعر قدیم بودند و از سوی دیگر به سبب ارتباط آن با دربار فتحعلی شاه که به شیوة درباره سلطان محمود غزنوی و سلطان سنجرسلجوقی نظام یافته بود و شاعران را می‌نواخت و بدانها صله می‌داد، شاعران بسیاری را به امید گرفتن صله و لقب به خود خواند که محورهمه آنها ملک‌الشعرا صبا بود.

بدین‌سان مرکزی پدید آمد که هرچند مرکز تبلیغات سلطنت محسوب می‌شد، اما به نوعی مرکز آموزش و گسترش شعر و ادب نیز بود و شاعرانی توانا پرورد که نامبردارترین آنان، این شاعرانند: سحاب اصفهانی (د 1222ق / 1807م)، مجمر اصفهانی (د 1225ق/1810م)، صبای کاشانی (د1238ق/1823م)، نشاط اصفهانی (د1244ق/1828م) و وصال شیرازی (د1262ق/1846م).

چنین بود که شعر فارسی با آهنگ بازگشت به سبکهای گذشته (عراقی و خراسانی) و رد مکتب عرفی، صائب، شوکت و شاعرانی مانند آنها در عصر فتحعلی شاه به کمال رسید و در دوره جانشینان وی، به‌ویژه ناصر‌الدین شاه (مقتول 1313ق/1895م) همچنان پیش رفت. فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه در حفظ و استمرار نهضت ادبی غفلت نورزیدند و با تشویق شاعران، شعر و ادب را رونق بخشیدند.

عهد ناصری آخرین دوره وفور شعر و کمال شاعری در ایران است. بزرگترین قصیده‌سرایان عهد ناصری اینانند: قاآنی شیرازی (د1270ق/1854م)، شهاب اصفهانی (د1291ق/1874م) و سروش اصفهانی (د 1285ق/1868م)؛ و از حیث تقدم زمانی صبای کاشانی، سپس محمود خان ملک‌الشعرا (د 1311ق/1893م) و فتح‌الله خان شیبانی (د1308ق/1891م)؛ و از بزرگترین غزل‌سرایان عصر فتحعلی‌شاه و ناصرالدین شاه اینان را می‌توان نام برد: نشاط اصفهانی، وصال شیرازی، فروغی بسطامی (د1274ق/1858م) و مجمر اصفهانی، سپس یغمای جندقی (د1276ق/1859م)، ملک‌الشعرا عنقا و مسکین اصفهانی.

چنین بود که حاصل تلاشهای دوره اول در دوره دوم که عصر کمال محسوب می‌شود، به صورت «نوعی نهضت یا مکتب ادبی» درآمد و هدف نهایی و بنیادی جنبش، یعنی دستیابی به زبان شیوای قدما تحقق یافت و شاعرانی ظهور کردند که بسیار خوب از عهده تقلید متقدمین برآمدند و سخن آنان از حیث رعایت نکات و دقایق فنی، اختلافی با آثار پنج شش قرن پیش نداشت و زبان برخی از آنان را به دشواری می‌توان از زبان شیوای قدما تشخیص داد؛ چنان که برخی از قصیده‌های ملک‌الشعرا‌ صبا، از جهت لفظ آنچنان شیوا و استوار است و از جهت معنا آن‌سان دقیق که قصاید فصحای سده 6ق را پیش چشم می‌آورد.

مکتب ادبی عهد قاجار گرچه در اوج شکوفایی آن، کمال تقلید از شیوه قدما و کمال تتبع در آثار آنان بود، اما به نظر برخی از محققان، تنی چند از گویندگان توانای این عصر، مثل صبا و قاآنی، خود مکتبی مستقل بنیاد نهادند و در عین تقلید و تتبع، دارای سبک و روشی خاص بودند که مدتها مورد پیروی دیگر گویندگان قرار داشت؛ چنان‌که نشاط پیرو مکتب صبا بود و قصاید خود را به تقلید از وی می‌سرود و میرزاتقی علی‌آبادی (صاحب) نیز در مکتب صبا درس خوانده بود و از شیوه او پیروی می‌کرد.

محققانی که موضوع را از منظری منفی می‌نگرند، با استقلال مکتب هر یک از شاعران بازگشت مخالفند و به طور کلی بازگشت را مکتبی اصیل و مستقل نمی‌شمارند؛ چنان که حمیدی سبک صبا را اقتباسی از شیوه قصیده‌سرایان قدیم می‌داند و شعر او را نسبت به شعر قدما در سطحی متوسط ارزیابی می‌کند و شفیعی کدکنی صریحاً اعلام می‌کند که جنبش بازگشت، مکتب نیست، بلکه سیری قهقرایی است.

در پایان عصر ناصری با سه شاعر توانای بلندآوازه، یعنی یغمای جندقی، فروغی بسطامی و فتح‌الله خان شیبانی روبرو می‌شویم که برخلاف شاعران قصیده‌سرای این دوره، مدیحه‌پرداز شناخته نشده‌اند و در این میان فتح‌الله خان شیبانی (د1308ق/1891م) نه فقط اهل مداهنه و تملق نیست و شعر را وسیله گدایی نکرده، بلکه شاعری است که در اشعار او نوعی لحن اعتراض مشهود است که به دل می‌نشیند؛ لحنی که در ادبیات آن دوره بی‌سابقه است و تأثیر مستقیم اروپا در آن به چشم می‌خورد. یغمای جندقی نیز چونان شیبانی اهل عصیان و اعتراض بود و فریاد اعتراض خود را در نوشته‌ها و سروده‌های خود در پوشش طنز و هزل و هجو بیان می‌کرد.

ب) دیدگاه موضوعی: بحث از شعر بازگشت از دیدگاه موضوعی، بحثی سبک‌شناختی است که می‌توان آن را از سه نظر (لفظی، معنایی و ادبی) مورد مطالعه قرار داد:

1. از نظر لفظی: از این منظر، زبان شعر بازگشت مورد گفتگوست؛ چه «شعر، هنری است وابسته به زبان و همه فرایند خلاقه آن در عرصه زبان‌ نمایان می‌شود» (شفیعی کدکنی) و یکی از اصول بیانیه شاعران نهضت بازگشت، نقد زبان سست شاعران سبک هندی، و دعوت به بازگشت به زبان شیوای متقدمان است. زبان شعر شاعران بازگشت را می‌توان با توجه به دوره‌های تاریخی این نهضت، به زبان ابتدایی (خام) و پیشرفته (پخته) تقسیم کرد:

یک: زبان ابتدایی (خام): زبان شاعران دوره اول، به‌ویژه زبان شاعران انجمن مشتاق، ابتدایی و خام بود؛ به همین سبب، آنان در کار تقلید از قدما و تتبع در آثار ایشان چندان کامیاب نبودند. دلیل این امر آن است که شاعران دوره اول از دقایق شعر پیشینیان آگاهی چندانی نداشتند. شمیسا نشان می‌دهد که حتی شاعری چون سروش با همه تسلط بر زبان نمی‌دانسته که در کاربرد حرف اضافه مضاعف، به شیوه قدما، اولین حرف «به» است، مثل «به خردی در» یا «به دریا در» و تعبیراتی مثل «بر هزار اندر» و «در کنار اندر» ساخته است.

دو: زبان پیشرفته(پخته): زبان شاعران دوره دوم، یعنی زبان شاعران عصر قاجار، زبانی پیشرفته و پخته است. در این دوره، زبان پیشرفت می‌کند و تعالی می‌یابد و زبان درست و شیوای فارسی، یعنی زبان گویندگان قدیم احیا می‌شود و این از آن روست که دست کم شماری از شاعران این عصر مثل قاآنی، شیبانی و داوری از دقایق شعر پیشینیان آگاهی دارند و بر کاربرد الفاظ و تعبیرات مسلطند و سخنانشان از حیث رعایت نکات و دقایق فنی، اختلافی با سخنان قدما ندارد. شمیسا به تفصیل از مختصات زبانی شاعران بازگشت سخن گفته و با ذکر شواهد، خامی زبان دوره اول و پختگی و کمال دوره دوم را بازنموده است.

ادامه دارد

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید