پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ دوره اسلامی سلطانیه کارگاه تبدیل مهاجمان خونریز به مردم متمدن بود!

تاریخ دوره اسلامی

سلطانیه کارگاه تبدیل مهاجمان خونریز به مردم متمدن بود!

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

در شماره 28 مجله خواندنی مطلبی با عنوان «تعمیر، طولانی‏‎تر از ساختن» و به قلم آقای حسین پرتوی چاپ شد که در آن، طولانی شدن تعمیر این گنبد عظیم مورد انتقاد قرار گرفته بود. ولی جا داشت که اطلاعات بیشتری از این بنای عظیم که برخی از باستان‎شناسان و پژوهشگران، هم‏چون پرفسور پوپ، آن را الگوی ساختن بنای معروف تاج محل می‎دانند، عرضه می‎شد. اهمیت این بنا تا بدان اندازه است که یونسکو در سال 2005 آن را که قدیمی‎ترین نمونه‎ی موجود از گنبد‎های دولایه در جهان است، در فهرست آثار جهانی ثبت کرد.
اما اهمیت بنای سلطانیه فقط در این نیست که گنبد با شکوه آن در ارتفاع 50 متری یک عمارت هشت گوش قرار گرفته و تزئینات داخلی آن، کاشی‎کاری‎ها و بناهای جنبی‎اش، هر کدام نشان دهنده‎ی بخشی از هنر و فرهنگ پربار ایرانی است، بلکه این بنا گواه ارزشمندی است که فرهنگ و تمدن ایران چگونه از بیابان گردان چادرنشین و جنگ سالاران خون‎ریز، مردمی با فرهنگ، هنردوست و نرم خو می‎سازد.
مرور تاریخ و مراحل ساخت بنای سلطانیه و واکاوی شخصیت بانیان آن، این  واقعیت را به روشنی در برابر دیدگان ما قرار می‎دهد. برای پی بردن به این واقعیت، ابتدا پیشینه‎ی تاریخی محلی را که بنای سلطانیه در آن قرار دارد،  به نقل از خبر‎گزاری میراث فرهنگی ذکر می‎کنیم و در پی آن، چگونگی ساختن این بنای عظیم و بناهای از بین رفته‎ی پیرامون آن را شرح می‎دهیم.
بر اساس اطلاعات موجود در کتیبه‎هایی که از پادشاهان آشور به دست آمده، منطقه‎ای که سلطانیه‎ در آن قرار دارد، در قرن هشتم قبل از میلاد محل سکونت طایفه جنگاور ساکاراتی‎ها بوده و در عهد فرمانروایان ماد به اسم «اریباد» خوانده می‎شده است. پارت‎ها نیز آن را به نام نخستین پادشاه خود «ارساس» می‎نامیدند.
تا پیش از تسلط مغول، سلطانیه به نام «نیزآگامبی» و «شرویاز» نیز معروف بوده است. قبل از حمله مغول در سلطانیه فعلی ساختمان وجود نداشته و این ناحیه مرغزار و چمنزار بوده است. سلاطین مغول پس از استقرار در ایران و پایتخت قرار دادن تبریز، به مرور، برای شکار و گذرانیدن تابستان به این دشت سبز می‎آمدند و با برافراشتن چادرها، دوره‎ی استراحت تابستانی را در آنجا سپری می‎کردند. به همین دلیل این محل «قنقواولانک» یا «ایقرئولن»، یعنی چمنزار یا شکار‎گاه شاهین نیز نامیده می‎شد. پادشاهان بعدی مغول به دلیل خوش آب و هوا بودن این مکان، تصمیم به بنای ساختمان‎هایی برای اسکان خود و لشکریان و اطرافیانشان گرفتند.
این برنامه در زمانی اوج گرفت که ارغون‎خان، پسر آباخان، چهارمین ایلخان مغول، بر اریکه سلطنت تکیه زد و تصمیم گرفت که در محل فعلی سلطانیه که دشتی وسیع و سرسبز بود. شهری بنا کند. لذا دستور داد تا قطعه‎ای که دور باروی آن 12 هزار گام باشد از سنگ تراشیده بسازند. برای ساختن این قلعه هزاران نفر از معماران و هنرمندان از تبریز به این منطقه آمدند. ارغون‎خان پس از آغاز بنای قلعه، در حالی که هنوز نیمه کاره بود، در آن مسکن گزید، اما به سال 691 هجری درگذشت. پسر و جانشین او، غازان‎خان ابتدا تصمیم به بازسازی بخش نیمه‎ تمام گرفت، ولی از انجام این کار منصرف شد و تبریز را به پایتختی برگزید. در سال 702 هجری، با به حکومت رسیدن اولجایتو، یا همان سلطان محمد خدابنده که برادر غازان ‎خان بود، وی دستور داد در محل سلطانیه فعلی شهری بسازند که دور آن 30 هزار گام باشد. عرض دیوار‎های شهر به اندازه‎ای بود که چهار سوار به آسانی می‎توانستند در کنار هم روی آن حرکت کنند. سلطان ایلخانی پس از طرح شهر سلطانیه امر کرد تا آرامگاهی با عظمت برایش بسازند و آن را «ابواب البر» نامید. سلطان ایلخانی برای انجام این کار تمام هنرمندان و صنعتگران و تجار ایران را به شهر سلطانیه کوچ داد و برای اسکان آن‌ها جا و مکان مناسبی ساخت.
در سال 710 هجری قمری کار ساختمان شهر سلطانیه پایان یافت و به این مناسبت سلطان مغول جشن مفصلی بر پا کرد و این شهر را سلطانیه یا سلطان چمان (سلطان‎نشین) نامید. از این زمان به بعد، با توجه وافری که سلطان محمد خدابنده به پایتخت جدید خود داشت، این شهر بعد از تبریز بزرگترین شهر امپراطوری وسیع ایلخانی به شمار می‎رفت. پس از مرگ سلطان در سال 716  هجری، 14 هزار خانوار از هنرمندان و صنعتگران و تجاری که از نقاط مختلف کشور به آنجا کوچ داده شده بودند شهر سلطانیه را که پایتخت رسمی پادشاهان مغول بود ترک کردند. از همین زمان بودکه شهر از رونق افتاد و رو به زوال رفت.
در دوره‎ تیموریان با حملات متوالی امیر تیمورگورگانی در سال 786 هجری ضربه‎ای مهلک به پیکر سلطانیه وارد آمد و این شهر مورد قتل و غارت تیمور و سپاهیانش قرار گرفت. به همین دلیل بود که شهر از سکنه خالی و بسیاری از ابنه و آثار شهر نابود شد. تنها یادگاری که ماند و باز مورد احترام قرار گرفت گنبد بزرگ سلطانیه بود. پس از مرگ تیمور، میران‎شاه پسرش حکومت را در دست گرفت. او تحت تاثیر جلال و عظمت بنای سلطانیه قرار گرفته بود و به همین جهت در صدد برآمد، در شهر سلطانیه بناهای دیگری بسازد. ولی هنگامی که فهمید این کار به زمانی طولانی نیاز دارد دستور خرابی آثار و ابنیه سلطانیه را صادر کرد. سرانجام در نتیجه جنگی که بین قرایوسف و ابوبکر، فرزند میرانشاه رخ داد شهر سلطانیه به کلی موجودیت سیاسی و اقتصادی خود را از دست داد و تبریز دوباره جای آن را گرفت.
در زمان صفویه شهر سلطانیه هر چند اهمیت سابق را نداشت اما یکی از منازل معتبر بین راه تبریز محسوب می‎شد و بسیاری از عمارات قدیمی آن نیز به صورت نیمه مخروبه وجود داشته است.
سلطانیه بعد از دوره سلطنت سلطان محمد خدابنده، هرگز آن عظمت گذشته را نیافت و شهر باشکوهی که روزی پایتخت بزرگترین امپراطوری دنیا بود به ویرانی کشیده شد. این ویرانی را وقوع یک زلزله شدید کامل کرد و بناهای بازمانده شهر باشکوه سلطانیه با خاک یک سان شد.
علت پایدار ماندن گنبد سلطانیه در این زلزله‎ی شدید نیز به معماری هوشمندانه‎ سازندگان آن مربوط است. زیرا آنان برای مقاوم کردن این بنای عظیم پی‎های آن را در ژرفایی از زمین کار گذاشتند که به قول یک باستان شناس «ایتالیائی» باعث شد بنای مزبور همراه و هماهنگ با تکان‎های ناشی از زلزله حرکت کند، اما فرو نریزد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید