تاریخ كهن و باستان
دانشهای ایرانی در عصر ساسانی و تاثیر آن در علوم و تمدن دورهی اسلامی
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از یکشنبه, 23 مرداد 1390 20:30
- بازدید: 9070
برگرفته از تارنمای فر ایران
علی سامی
عصر ساسانی یکی از درخشانترین دورههای فرهنگ و دانش ایران پیش از اسلام میباشد و بسیاری از پژوهندگان و دانشمندان برآنند که ریشه و شالوده تمدن و نهضتهای علمی و دانشهای اسلامی، همین فرهنگ و دانش ایرانی بوده، زیرا نوشتهها و کتابهای علمی پهلوی و همچنین کتابهای یونانی و هندی که به زبان پهلوی برگردانده شده بود، به عربی ترجمه و پایه و مایه فرهنگ اسلامی گردید.
جنبش علمی و پیشرفتهای فرهنگی ایران در عهد ساسانی از زمان اردشیر، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی و شاپور اول آغاز و در دوران فرخنده و طلایی خسرو انوشیروان به برترین پایه و اوج خود رسید، تا آن جا که ایران، از این لحاظ نیز بزرگترین و برجستهترین دولت جهان شمرده میشد.
لیکن متاسفانه ذخایر و آثار علمی ایران که در این دوره اندوخته شده بود، هنگام تاخت و تاز تازیان و برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی، به دست مهاجمین بیدانش و متعصب، از بین رفت و طعمه آب و آتش گردید. معدودی از آن که از تباهی و رویدادهای تاریخی درامان بماند همآنها است که بعدها در زمان خلفای عباسی به عربی ترجمه شده و پایه و مایه دانشهای اسلامی گردید.
درباره از بین بردن و به آب انداختن کتابهای علمی و ادبی فراوانی که در این دوره تالیف و تدوین و یا ترجمه شدهاند، تاریخنویسان بعد از اسلام اغلب متذکر گردیده و روایاتی دارند که کم و بیش از آن آگاهند بنابراین از ذکر آنها خودداری میشود.
ابنالندیم در کتاب الفهرست مینویسد: «آنگاه که اردشیر بابک استیلا و غلبه یافت، کتابهایی که از ایران باستان مانده و پراکنده شده بودند، از هندوستان و چین گردآورد و در گنجینهای آن ها را نگاهداری میکرد. پسرش شاهپور اول کار او را دنبال نمود و آن چه از زبآنهای دیگر به فارسی برگردانده شده و به صورت کتاب درآمده بود، همه را فراهم آورد و همچنین به گردآوری اوستا پرداخت و با کمک بزرگ موبدان، اوستا را بار دیگر پس از این که اسکندر آن را سوزانیده احیاء کرد.»
در شاهنامه ثعالبی نیز همین موضوع را متذکر و اینطور نوشته است که: « اردشیر دستور داد نسخکتابهای دینی و طبی و نجومی را که اسکندر قسمتی از آنها را سوزانیده و قسمت دیگر را به یونان برده بودند، جمعآوری نمایند و از نو نگاشته به تدریس آنها پردازند، برای این منظور از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و مبالغ گزافی بدان تخصیص داد.1
ابنخلدون هم مینویسد: «و اما ایرانیان بر شیوهای بودند که به علوم عقلی اهمیتی به سزا میدادند، و دایره این علوم در کشور ایران توسعه یافته بود،زیرا دولتهای آنها در نهایت پهناوری و عظمت بود، و هم گویند که این علوم پس از آن که اسکندر دارا را بکشت و بر کشرو کیانیان غلبه یافت، از ایرانیان به یونیان رسیده است. چه اسکندر بر کتب و علوم بیشمار و بیحد و حصری از ایشان دست یافت.»
بنابراین در زمان اردشیر و شاهپور گام موثری در راه جمعآوری و تدوین و ترجمه کتابهای علمی برداشته شد و همانطور که گفته شد، از تشویق دانشمندان غیر ایرانی هم ابا نداشته و مخصوصا چند پزشک عالیمقام برای تدریس و تعلیم علم پزشکی هندی و یونانی جلب کردند. دربار ساسانی به تدریج مرکز تجمع دانشمندان گردید و صاحب مجملالتواریخ و القصص نام چند تن از دانشمندان را ذکر مینماید و مینویسد: «اندر عهد اردشیر بابکان، سام ابن رجیع دستور بوده و ماهر موبدان موبد، وحکیمان بسیاری جمع شدند پیش او که علم را خریدار بود. چون هرمز آفرید، بهروز، بزرمهر، ایزددار، و اینها همه مصنف کتابها و علوم بودهاند از هر نوع، که از آن بسیاری نقل کردهاند به الفاظ تازی.»
شاهپور اول کتابخانه معتبری در تیسفون فراهم آورد که پس از شکست ایران از مسلمانان به دست تا زیان افتاد و در زمان خلفای عباسی قسمتهایی که مانده بود به بغداد برده شد و تا زمان طغرل سلجوقی که بغداد را فتح کرد، نگاهداری میشد و آن گاه در این جنگ دچار آتشسوزی گردید.
ابوسهل ابن نوبخت در کتاب «النهمطان» نوشته است که در زمان اردشیر و شاپور تعداد زیادی از کتابهای چین و هند و روم به فارسی برگردانده شد، و پس از آنها انوشیروان همه آنها را جمعآوری کرده و بدآنها عمل نمود، زیرا خاطر او به دانش و دانشخواهی شیفته بود. ابنالندیم از کتابخانه بزرگی که خسرو انوشیروان در شهر دانشگاهی گندی شاهپور و ابسته به دانشگاه آنجا تاسیس کرده بود، یاد مینماید.
تنسر هیربدان هیربد یکی از دانشمندان معروف فارس در عصر ساسانی است. با آن که پدرش یکی از شاهان و امرای محلی فارس بود، با وجود بر این به دانش و کمال گرایید و از وزراء و مشاوران به افضل و مقرب دربار اردشیر گردید. وی همان شخصی است که به همراهی عدهای از دانشمندان روحانی برای جمعآوری و تدوین اوستا کوشش فراوانی نمود.
نجوم و هیات
یکی از علوم متداول و پیشرفته در دوران ساسانیان علم نجوم و هیات بود که دانشمندان و منجمان دوره بعد از اسلام از بقایای کتابهای این دوره استفاده کردند و از عقاید ایرانیان در اینباب همردیف با عقاید رومیان و بابلیان و هندیان مطالبی نقل نمودهاند که مورد تایید و استفاده ستارهشناسان و علمای علم هیات قرار گرفته است.
بن دهشن و مینوخرد، دو کتاب پهلوی باقی مانده از عهد ساسانی مطالبی درباره علم هیات و نجوم دارد که تایید مینماید علوم ریاضی و هیات و نجوم و سایر علوم و معارف عقلی مراحل عالی خود را میگذرانیده است.
نویسنده کتاب کفایه التعلیم فیاحکام التنجیم مینویسد: «علم نجوم به چهار قوم منسوب است: پارس، هند، روم و بابل. و اما پارسیان متوسط الحاند هم در هیات و هم در احکام و به سبب قوت و کثرت مملکت و دولت و تربیت ملوک علماء را. علمای ایشان مذاهب بابل و هند و روم معلوم توانستند کرد، و خود آن چه دریافتند بدان زیادت کردند، و بدان سبب کتاب ایشان منتشر شد و مذهب ایشان قبول گشت.»
قاضی ابوالقاسم صاعدابناحمد بن صاعد اندلسی قاضی طلطله متوفی 462 ﻫ . ق برابر با 1070 میلادی در کتاب طبقات الامم در بحث راجع به تاریج علم در ایران، مینویسد:2 «دومین امت متمدن دنیا ایرانیان میباشند که ملتی با شرف و عزیز بشمارند و بلادشان در وسط معموره و آب و هوایشان معتدل است و حکومت و سلطنتشان به قدر ایرانیان به طول انجامیده باشد، مملکت آنان منظم و هماره دفاع از مظلومین میکنند...
... از فضایل سلاطین ایران حس سیاست و تدبیر در مملکتداری است، خاصه سلاطین ساسانی که مانند آنان در سلاطین قدیمه از حیث شهرت و اعتدال در سیاست مدن نیامده. و از مختصات ایرانیان توجه کامل به علم طب و احکام نجوم و علم تاثیرات آنها در عالم سفلی میباشد و از برای آنان در حرکات کواکب ارصاد قدیمه بوده و مذاهب مختلفه در فلکیات داشته و یکی از این مذاهب طریقه است که ابومشعر جعفربن محمد بلخی زیچ خود را بر آن ترتیب داده و در زیچ خود آورده که این مذهب علماء متقدمین ایران و سایر نواحی است...
... ابومشعر از طریقه ایرانیان در تنظیم ادوار عالم تمجید نموده و میگوید که: اهل حساب از فارس و بابل و چین و هند و اکثر امم و طوایفی که معرفت به احکام نجوم دارند متنقند بر این که صحیحترین ادوار، دورهای است که ایرانیان منظم ساختند و آن را به نام «سنی العالم» میخوانند و مللی که از علم احکام نجوم اطلاعی نداشتند از دیر زمانی این دوره را سنیالعالم میخواندند و اما علماء زمان آن را «سنی اهل فارس» مینامند.
و ایرانیان را کتب مهمه در احکام نجوم است که یکی کتاب «صوردرجات فلک منسوب به زردشت و دیگری کتاب تفسیر و کتاب جاماسب میباشد که کتاب مهمی به شمار میرود.»
... زیچ شهریار «زیک شترایار Zic Chatrayar» از کتابهای نجومی معروف باقی مانده از زمان ساسانیان است که به موجب نوشته تاریخنویسان، جداول نجومی آن از زمان یزدگرد سوم تدوین شده و در سدههای نخستین اسلام ابوالحسن علیابن زید تمیمی آن را از پهلوی به عربی نقل کرده است. و اطلاعات دیگری نیز توسط خاندان نوبخت در زمان خلافت منصور از کتابهای پهلوی به عربی ترجمه گردید.
استاد جلال همایی در مقدمه شیوا و محققآنهای که به کتاب «التفهیم لاوائل صناعته التنجیم» ابوریحان بیرونی نوشته متذکر شده که:4
«فن نجوم میراث پارسیان قدیم است و این میراث به وسیله ابومشعر و گروه دیگر منجمان که در قرون اولیه اسلامی میزیستند، به جهان رسید. و از این جهت است که بسیاری از اصطلاحات ریاضی و هیات و نجوم به زبان پارسی قدیم باقی مانده در کتب عربی نیز به همان صورت فارسی یا به تقریب نقل شده است از قبیل: هزارات، نهبر و هفت بهر و دوازده بهر و نیم بهر و سه بهر (دریکان = دریجان) و کدخداه (از دلایل نجومی برای کمیت عمر مولود) و پری (بدر) و نیم پری (تربیع) و دستوریت و دهگ و دهگان و کندر (حرکت خاصه کوکب در فلک تدویر) و نهندر (حصته المسیر) و گویراست پتیاره (وبال) و مرز (حد در اصطلاح نجوم) و جان بختاریا جان بخشان یا بخشار (قاسم الروج یا قاسم الحیاء) و فرداروکردجه (بعضی جداول) و پرکار (فرجار) و زایچه (معرب زایش) و جوزهر (معرب گوزچهر)4
1ـ صفحه 226.
2ـ صفحه 169 و 170 طبقات الامم ترجمه دانشمند محترم آقای سید جلالالدین تهرانی ضمیمه گاهنامه سال 1310 خورشیدی.
3ـ صفحه (فز)
4ـ بعضی وجوه دیگر نیز ار تعریب این کلمه گفته شده است. رجوع شود به کتاب مفاتیحالعلوم خوارزمی و شرح بیرجندی بر تذکر خواجه و زیجالغبیک، در مفاتیحالعلوم کلمه زیجرا معرب زه فارسی نوشته و بعضی گویند معرب زیک هندی است. کلمه اوج را هم در مفاتیحالعلوم معرب اوک فارسی میداند و بعضی گفتهاند که لفظ استرونومی Astronomi هم معرب ستارهنامه فارسی است.