زیست بوم
ماهی تیلاپیا فرصتی برای آبزی پروری یا تهدیدی برای رودخانهها و تالابهای ایران؟
- زيست بوم
- نمایش از دوشنبه, 07 مهر 1393 08:44
- بازدید: 4405
برگرفته از همشهری آنلاین
اصغر عبدلی
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی
سازمانهای جهانی حفاظت از طبیعت ماهی تیلاپیا را در فهرست ۱۰۰ گونه مهاجم قرار داده است که برای طبیعت بسیار مخرب هستند. اما چه گونهای مهاجم است؟ گونهای که در سنین پایین بالغ میشود، تولید مثل زیاد مینماید، از منابع غذایی مختلف استفاده مینماید، تغییرات شرایط محیطی مانند دما و شوری را به خوبی تحمل میکند و در نهایت قادر خواهد بود در رقابت با گونههای بومی پیروز شده و بسیاری از آنها را حذف نماید.
ماهی تیلاپیا بومی قاره آفریقا است و برای پرورش ماهی به برخی از کشورها مانند اندونزی ، فیلیپین ، مالزی، چین و ... منتقل شده است.
این ماهی بدن پهنی دارد و حد اکثر طول بدن تا 60 سانتی متر می رسد و طول عمر آن حدود 9 سال می باشد، غذای آن همه چیز خواری است و بیشتر از گیاهان و جانوران ریز شناور در آب تغذیه میکند اما در بسیاری از موارد مشاهده شده است که از گیاهان آبزی درشت جثه هم تغذیه می نماید، درآب های شیرین و حتی شور زندگی می کند و دمای 8 تا 42 درجه سانتیگراد را تحمل می کند. بلوغ جنسی در 5 تا 6 ماهگی اتفاق می افتد که با تغییرات دما و منابع غذایی تا حدی تغییر می نماید و در هر دوره تولید مثل 149 تا 2797 تخمک تولید می کند (2-4 تخمک به ازای هر گرم وزن بدن)، رفتار تولید مثلی این ماهی با بسیاری از ماهیان بومی ایران متفاوت است به طوریکه جنس نر لانه ای در بستر رودخانه یا دریاچه می سازد و جنس ماده تخم ها را در آن قرار می دهد و پس از لقاح تخمک ها توسط جنس نر ، جنس ماده تخمک ها را برداشته و در دهان از آنها نگهداری می کند تا بعد از 1 تا 2 هفته که تخم ها تبدیل به لارو می شوند و آنها را در آب رها می سازد. اما در صورت وجود خطر لاروها دوباره به دهان ماهی ماده باز می گردند. این رفتار های خاص کمک می نماید شانس بقای این ماهی در محیط های مختلف افزایش پیدا کند و تعداد بیشتری از لاروها به سن بلوغ برسند و جمعیت این گونه در زمانی محدود افزایش پیدا خواهد نمود.
بسیاری از ماهیان بومی آبهای ایران در 2 تا 3 سالگی بالغ می شوند و تخم هایشان را در آب رها می نمایند منابع غذایی محدود تری استفاده می نمایند و شرایط محیطی را در یک دامنه محدود تحمل می نمایند بنابر این در رقابت با این ماهی غیر بومی مقاوم که به انواع شرایط محیطی سازگار بوده و از همه منابع غدایی استفاده می نماید شانس کمتری برای موفقیت دارند! این گونه برای اولین بار در سال 1387 به منطقه بافق یزد برای انجام پژوهش توسط موسسه تحقیقات شیلات ایران وارد شده است و طبق اظهار نظر مسئولین مختلف از گذشته تا به حال قصد توسعه پرورش این گونه در استان های مختلفی از کشور وجود دارد.
وضعیت محیط زیست ما چگونه است؟
شاید دیگر نیازی نباشد که از بحران آب بنویسیم ! کافی است سری به روزنامه ها و اخبار تلویزیون بزنید همه جا صحبت از بحران آب است و اخیرا هم در حال بررسی طرح واردات آب به کشور هستند! سطح آبهای زیر زمینی در بسیاری از استانها صد ها متر پایین تر رفته و در پی آن نشست زمین و شور شدن آبها در بسیاری از نقاط ایران اتفاق افتاده است ! آب دریای خزر قرار است به سمنان منتقل شود و برای تامین آب در کرمان قرار است با صدها کیلومتر لوله آب را از دریای عمان به این منطقه منتقل نمایند! دریاچه ارومیه در حال خشک شدن است و می گویند علت اصلی توسعه بدون برنامه کشاورزی بوده است. مقدار زیادی از آب شرب مردم کشور توسط مخازن سدها تامین می شود و هر روز خبری از کاهش حجم آب سدها و به صدا در آمدن زنگ خطر قطعی آب به گوش می رسد! رودخانه زاینده رود با آن همه زیبایی های وصف ناپذیرش تقریبا خشک شده است و دهها مسئله دیگر که دلایل مفصلی دارند که جای بحث آن در اینجا نیست و خلاصه همه اینها می شود بحران آب!
در کنار اینها تکرار مکررات است که برای شما شرح دهم بسیاری از تالاب های کشور در معرض خطر نابودی قرار گرفته اند، تالاب انزلی سالهاست گرفتار گونه های غیر بومی آزولا و ماهی کاراس است ، اگر قرار باشد چند تهدید اصلی در مورد تنوع زیستی را بیان نماییم یکی از موارد مهم آن ورود گونه های غیر بومی است. مخصوصا گونه هایی که پتانسیل تبدیل شدن به گونه های مهاجم را دارند ! رودخانه ها یکی پس از دیگری در حال خشک شدن هستند! و هر روز بر فهرست گونه های در خطر انقراض ماهیان اضافه می شود ! ماهیان مهاجر دریای خزر از جمله ماهیان خاویاری که میلیون ها دلار درآمد برای ایران داشتند و سالی 300 تن خاویار برداشت می نمودیم، دیگر رودخانه ای برای تولید مثل ندارند حتی ماهی بالغ برای تکثیر مصنوعی هم با زحمت زیاد و به تعداد اندک پیدا می شود! کفال دریای خزر به عنوان یک گونه غیر بومی که در حدود 80 سال قبل توسط روسیه به دریای خزر معرفی شده، چند سالی است شروع به مرگ و میر و تلف شدن نموده است و خود تبدیل به یک معضل محیط زیستی و اقتصادی اجتماعی برای استان های سواحل شمالی کشور شده است ! اگر هم کمتر در مورد وضعیت خطر ناک آبزیان می شنوید به خاطر کم توجهی سالهای گذشته سازمان ها و مراکز علمی از جمله دانشگا هها به این موضوع است. اینجانب به شما اطمینان می دهم وضعیت در اکوسیستم های آبی بحرانی تر از هر جای دیگری است! وخلاصه همه اینها می شود بحران محیط زیست !
آنقدر مسئله آب و محیط زیست مهم است که دولت یکی از الویت هایش را حل مسائل محیط زیست و به ویژه اکوسیستم های آبی قرار داده است و امید را در دل بسیاری از مردم کشور و علاقه مندان به محیط زیست ایران عزیز روشن نموده است.
سازمان حفاظت از محیط زیست به علت خطراتی که گونه غیر بومی تیلاپیا دارد وتهدیداتی که این گونه مهاجم برای آبهای ایران میتواند داشته باشد تا کنون با پرورش ماهی تیلاپیا در استان های مختلف کشور مخالفت نموده است و تنها به شکل آزمایشی و اهداف پژوهشی در بافق یزد موافقت نموده است. اما همچنان اصرار و پافشاری برای توسعه پرورش این گونه در ایران وجود دارد، اینجانب سالها در جلسات مختلف حضور داشته و تلاش نموده ام تا با استدلال ها ی علمی و با توجه به تهدیدهای این گونه برای رودخانه ها و تالاب های کشور ، وضعیت خاص کشور به دلیل تاثیرات گسترده تعییرات آب و هوایی و خشکسالی های طولانی مدت که همچنان نیز ادامه دارد و در نظر گرفتن تجربیات تلخ گذشته در مورد گونه های غیر بومی ، جلوی توسعه این گونه در ایران گرفته شود. اما از آنجا که هیچ گونه نشانه ای از متوقف نمودن این پروژه وجود ندارد به ناچار تصمیم به انتشار این نوشتار و آگاهی رسانی به مردم عزیز و مسئولین محترم شده ام. بیائید با هم نمونه هائی از اتفاقات تلخ وارد کردن گونه های غیر بومی در کشور را مرور کنیم، اگر چه محدودیت زمان و اطلاعات اجازه بررسی بیشتر را نمی دهد، اما بررسیهای سالهای گذشته اینجانب در کشور نشان می دهد که مثالهای موجود دهها برابر بیش از این است.
حتما مطلع هستید که بنابر گفته های مسئولین محترم تحقیقات شیلات و سازمان شیلات ایران شانه دار دریای خزر به عنوان یک گونه غیر بومی مهاجم در دریای خزر چه بحرانهای اکولوژیک و اقتصادی اجتماعی را ایجاد نمود و جامعه بزرگی از صیادان کیلکا را به خاک سیاه نشاند! (برای اطلاعات بیشتر می توانید فیلم یک شب سیاه را که به سفارش شیلات تهیه شده بود و از رسانه ملی پخش شد مشاهده نمایید) سازمان شیلات به عنوان بخشی از دولت میلیاردها تومان خسارت به صیادانی که تشویق شده بودند به صیادی کیلکا مشغول شوند پرداخت نمود! و میلیاردها تومان نیز هزینه پژوهش در این زمینه نموده است ،این میهمان ناخوانده که نا خواسته با آب توازن کشتی ها به دریای خزر وارد شده بود از طریق رقابت غذایی با کیلکا و مصرف تخم ماهیان بعد از سال ها همچنان وجود دارد! برخی از گونه های کیلکا که فراوانترین ماهیان این دریا بودند و نقش مهمی در اقتصاد مردم این منطقه و غذای ماهیان اقتصادی مانند ماهیان خاویاری و فک دریای خزر که یک گونه در خطر انقراض است بود همچنان کمیاب است! البته به باور ما این تاثیرات منفی تنها گوشه ای از اثرات منفی بسیار گسترد ه ای است که این گونه غیر بومی داشته است و بسیاری از زوایای آن هنوز نامشخص است! شانه دار دریای خزر صنایع شیلات کشورهای دیگر همچون روسیه و آذربایجان را نیز تحت تاثیر قرار داده بود.آیا به راستی اگر گونه های مهاجم غیر بومی تا این حد خطرناک و منفی هستند و ابعاد خسارت های اکولوژیک و اقتصادی اجتماعی آنها نه تنها محلی و کوچک که بلکه ملی و منطقه ای می باشد و حذف آنها عملا غیر ممکن است نباید ورود و توسعه آنها را به کشور محدود و به عبارتی ممنوع نمود؟ ! به راستی آیا رودخانه ها ، تالاب ها و دریای خزر که بسیار شکننده و آسیب پذیر می باشند توان مقابله و تحمل این گونه مهاجم جدید را دارند؟ البته باور اینجانب این است که نمی توان همه را تقصیرها را متوجه گونه های غیر بومی نمود، بلکه می بایست فشارهای صیادی ، آلودگی آبها و تخریب زیستگاه را نیز به دلایل انقراض و نابودی ذخائر آبزیان اضافه نمود! علت هایی که همچنان در مورد کیلکا و بسیاری از ماهیان و اکوسیستم های کشور ما وجود دارد و گونه های غیر بومی مانند تیر خلاصی هستند که می توانند این گونه ها و اکوسیستم های تحت فشار را به سوی نابودی و انقراض کامل سوق دهند.
از مزایای تیلاپیا زیاد گفته شده است، قرار است تا غذای مردم را تامین نماید، اشتغال ایجاد نماید و ارز آوری برای کشور داشته باشد و بعد هم مثال زده می شود که در کویت و عربستان پرورش آن توسعه پیدا نموده است ، اما به راستی تنوع زیستی و محیط زیست ما قابل مقایسه با کویت و عربستان است؟ فراموش نمی کنیم که معرفی ماهی آمور که یکی از کپور ماهیان چینی که علف خوار است، در دهه 1360 به تالاب هامون در استان سیستان و بلوچستان با همین اهداف خیر صورت گرفت و در ابتدا همه خوشحال بودند که گونه ای آمده که رشد خوبی دارد و صیادان ماهیان را صید میکردند و می فروختند. اما این خوشحالی چند سالی بیشتر دوام نیاورد در ابتدای دهه 1370 شکایت ها شروع شد، مردمی که تنها منبع آبی آنها تالاب هامون بود و از نیزارهای اطراف تالاب برای صنایع حصیر بافی، تغذیه دامها، صید بخشی از پرندگان پناه گرفته در لابلای نیزارها و صید ماهی بومی تالاب استفاده می نمودند به ناگاه دیدند تالاب خالی از نیزار شد و دیگر غذایی برای دام هایشان ندارند و صنایع دستی حصیر بافی تعطیل شد و شروع به اعتراض و شکایت نمودند، مسئله تبدیل به یک مشکل اقتصادی-اجتماعی در یک منطقه محروم کشور شد، بعد از پژوهشهای متعدد مشخص شد که علت حذف گیاهان نی ماهی غیر بومی آمور وارد شده به تالاب است که برای اهداف توسعه اقتصادی و افزایش درآمد مردم به این تالاب معرفی شده بود! دادگاهی تشکیل شد و اینجانب از یکی از همکاران محیط زیست شنیدم که نقل نمودند فردی که مسئول این کار بود در حضور قاضی اظهار پشیمانی نمود و گفت نیت من خیر بود و نمی دانستم قرار است چنین فاجعه بزرگی اتفاق بیافتد! اینجانب یقین دارم نیت سازمانهایی که به دنبال توسعه پرورش این ماهی غیر بومی در کشور هستند خیر است اما می گویم آزموده را آزمودن خطاست!
در دهه 1360 گیاه آزولا با همین نیت های خیر برای افزایش تولید برنج در شالیزارها از طریق افزایش حاصلخیزی خاک وارد شمال کشور شد! این گیاه از طریق کانال های آب به اغلب رودخانه ها و تالابهای شمال کشور راه پیدا نمود و در حال حاضر بخش های وسیعی از تالاب بین المللی انزلی به عنوان متنوع ترین و مهمترین تالاب کشور را همچون فرش پوشانده است. زمانی در تالاب انزلی بیش از 30 گونه ماهی ازماهی سفید و آزاد گرفته تا ماهیان خاویاری و اردک ماهی زندگی می نمودند و صیادان زیادی با صید ماهی از این منطقه هم اشتغال داشتند و هم ماهی سفره مردم را تامین می نمودند. اما گیاه آزولا که شناور بر روی سطح آب است با فرش نمودن سطح آب جلوی نفوذ نور را گرفت، اکسیژن آب را کاهش داد، رشد گیاهان بومی تالاب را محدود نمود و شرایط را برای رشد ماهی مقاوم غیر بومی کاراس فراهم نمود حالا در این تالاب فراوان ترین ماهی، ماهی غیر بومی و غیر اقتصادی کاراس و تیزه کولی است! سالها است که پژوهشگران مختلف دانشگاهها ، سازمان حفاظت محیط زیست و موسسه تحقیقات شیلات برای نجات تالاب در فکر کنترل گیاه غیر بومی آزولا هستند اما متاسفانه موفقیتی حاصل نشده است! لازم به ذکر است که در حال حاضر هیچ کشاورزی از آزولا در شالیزارش استفاده نمی نماید! تالاب انزلی به دلیل مشکلات زیادی که دارد( گیاه غیر بومی آزولا، ماهیان غیر بومی کاراس و تیزه کولی، آلودگی آب و افزایش رسوب و ...) در حال حاضر در فهرست تالابهای در خطر نابودی است. به راستی اگر براوردی از خسارت های وارده این گونه های غیر بومی صورت پذیرد خواهید دید که عمق فاجعه بسیار گسترده تر از آن چیزی است که اینجا آورده شد. قطعا آن عزیزی که آزولا را وارد نمود با نیت خیر این کار را انجام داد! اما نمیدانست که پس از سپری شدن حدود 30 سال حیات تالاب به خطر افتاده و تبدیل به مکان نامناسبی گشته که فراوانی جمعیت و تداوم نسل ماهیان آن دچار اخلال گردیده است ، این مشکلات را شاید سال ها نتوان برطرف نمود. در کشور آمریکا بر آورد نموده اند که خسارت سالانه گونه های غیر بومی وارد شده به این کشور بیش از 138 میلیارد دلار است !
چرا باید نگران ورود ماهی تیلاپیا به آبهای ایران بود؟
سازمان های جهانی حفاظت از طبیعت ماهی تیلاپیا را در فهرست 100 گونه مهاجم قرار داده است که برای طبیعت بسیار مخرب هستند. اما چه گونه ای مهاجم است؟ گونه ای که در سنین پایین بالغ می شود، تولید مثل زیاد مینماید، از منابع غذایی مختلف استفاده می نماید ، تغییرات شرایط محیطی مانند دما و شوری را به خوبی تحمل میکند و در نهایت قادر خواهد بود در رقابت با گونه های بومی پیروز شده و بسیاری از آنها را حذف نماید. در کشور آمریکا اثرات منفی گونه ای از تیلاپیا گزارش شده که ضمن مصرف پلانکتون ها و افزایش جمعیت در دوره ای از سال در تالا بها و دریاچه ها باعث رشد بیش از حد جلبک ها شده است و مرگ و میر گسترده ماهیان را باعث شده است. تیلاپیا به علت ساختن لانه در بستر مخازن سدها و دریاچه ها باعث گل آلودگی آب می شود. تیلاپیا می تواند در آبهای شیرین ، لب شور و شور زندگی نماید ! این بدان معنا است که می تواند حتی در دریای خزر هم دوام بیاورد و در تمامی تلابها و رودخانه های ایران ساکن گردد تنها چیزی که محدود کننده رشد این گونه است دمای کمتر از حدود 10 درجه است . در کشور استرالیا اثرات زیانبار تیلاپیا بسیار گسترده تر بوده است و جمعیت های ماهیان و بی مهرگان بومی را بسیار تحت تاثیر قرار داده است. این گونه به علت رفتار تهاجمی برای محافظت از لانه ای که می سازد بر روی بسیاری از ماهیان و آبزیان تاثیر منفی داشته است. این ماهی به کشور آمریکا هم معرفی شده و هم اکنون در برخی از منابع آبی وجود دارد این گونه می تواند از لارو ماهیان و دوزیستان به عنوان غذا استفاده نماید و جمعیت آنها را شدیدا تحت تاثیر قرار دهد.
آیا امکان کنترل این گونه در طبیعت وجود دارد؟ تاکنون هیچ کشوری موفق به حذف و یا حتی کنترل جمعیت این گونه در رودخانه ها و تالابها نشده است. عدم وجود ماهیان شکارچی در بسیاری از آبهای ایران و رفتار خاص این گونه که از تخم ها و لاروها یش محافظت می نماید در کنار بدن پهن و خارهای بلند و قوی که مانع شکار آسان آن می شود، می تواند جلوی شکار شدنش را توسط ماهیان شکارچی گرفته و باعث بقاء و افزایش جمعیت این گونه شود. آیا با استفاده از هورمون و تغییرات ژنتیکی می توان تولید جنس نر نمود که قادر به تولید مثل در طبیعت نباشند؟ در بسیاری از کشور های دنیا برای آنکه این گونه در استخر های پرورشی رشد مناسبی داشته باشد با روش های مختلف (استفاده از هورمون و روش های ژنتیکی) اقدام به تولید جمعیت های تمام نر نموده اند اما تجربه در خارج از کشور و همچنین در ایران ( با استفاده از هورمون ) نشان داده است که درصد کمی از افراد ماده خواهند شد و همین تعداد برای ایجاد جمعیت در طبیعت و تبدیل شدن یه یک گونه مهاجم کافی است. در مرداد ماه از استخر های پرورشی تیلاپیا در بافق یزد بازدیدی داشتیم، در هنگام بازدید متوجه حضور تعداد زیادی بچه ماهی در کناره های استخر ها شدیم، به نظر عجیب بود چون همه ماهیان حدود 20 سانتی متر طول داشتند و وجود این بچه ماهیان می توانست نشانه ای از تولید مثل نرهای تولید شده با روش هورمون باشد، اگر چه آن پرورش دهنده عزیز اصرار داشت که بچه ماهیان مشاهده شده مربوط به ماهی دیگری به نام گامبوزیا است اما نمونه برداری و بررسیها نشان داد که حدود 95 درصد از بچه ماهیان صید شده ماهی تیلاپیا هستند! این به معنای این بود که برخی از ماهیان تک جنس سازی شده تبدیل به ماده شده اند و توانسته اند تولید مثل نمایند و در یک استخر 1 هکتاری حدود هزاران نمونه از این بچه ماهیان وجود داشته حال تصور نمایید چنین اتفاقی در یک محیط آبی طبیعی رخ دهد، آیا امکان کنترل آن وجود دارد ! به شما اطمینان خواهم داد در کمتر از 5 سال این گونه می تواند هر محیط آبی قابل زیست را کاملا به اشغال خود در آورد.
اینجانب به همراه بسیاری از پژوهشگران و کارشناسان شیلات و محیط زیست نگران بهره برداری پایدار از ماهیان و آبزیان منابع آبی کشور (شیلات) هستیم ، راهیابی این گونه به اکوسیستم های آبی می تواند بسیاری از جمعیت های گونه های ماهیان اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهد و حتی باعث نابودی بسیاری از آنها شود. اثرات متقابل و گاه تجمعی آلودگی آب ، فشار صیادی، کم آبی و گونه های مهاجم غیر بومی می تواند خیلی از گونه ها را به مرز انقراض نزدیک تر نماید طبق مطالعات در سرتاسر دنیا تخمین زده شده است که 80 درصد از گونه های درخطر انقراض می توانند از رقابت یا شکار توسط گونه های مهاجم رنج ببرند. طبق بررسی که توسط تحقیقات شیلات درتالاب شادگان صورت گرفته فراوانترین ماهی در تالاب شادگان در خوزستان ماهی کپور پرورشی و کاراس( که به صورت ناخواسته همراه با ماهیان پرورشی به بسیاری از آبهای ایران راه یافته است ) که غیر بومی هستند و متاسفانه به این تالاب وارد کرده اند می باشد. علاوه بر آن در 2 سال گذشته طبق اطلاع کارشناسان محیط زیست خوزستان در حال حاضر گونه ای وارداتی از تیلاپیا ( احتمالا تیلاپیا زیلی Tilapia zillii) که احتمالا به طور نا خواسته از کشور های همسایه آمده است تبدیل به ماهی فراوان در شادگان شده است و مشکلات زیادی را برای صیادان محلی ایجاد نموده است به طوریکه فرماندار شادگان از اداره کل محیط زیست خوزستان برای کنترل این ماهی غیر بومی درخواست کمک نموده است! در تالاب شادگان در طی سالهای متمادی صیادان محلی از ماهیان ارزشمندی همچون شیربت و بنی و گونه های بومی دیگر بهره برداری اقتصادی نموده اند و متاسفانه این گونه ها به علت های آلودگی آب ، کمبود آب ورودی به تالاب ، فشار صیادی و گونه های غیر بومی وارد شده به این تالاب در حال نابودی هستند!
اگر ماهی تیلاپیا به استخر های پرورش ماهی کپور راه پیدا نماید چه تاثیری بر روی آنها خواهد داشت ؟ آیا تولیدات این مراکز را کم نخواهد نمود؟ تجربیات مشابه در کشورهای دیگر نشان میدهد که ویژگیهای تیلاپیا به صورتی است که بسیاری از کارگا ههای پرورش ماهی گرم آبی را با مشکل مواجهه خواهد نمود.
بسیاری از مخازن سد های کشور به دلیل منابع غذایی کافی و متنوع و شرایط زیستی خوب محل مناسبی برای رشد و زندگی ماهی تیلاپیا هستند، اگر این ماهی به مخازن سدها ی آب شرب راه پیدا نموده و تکثیر زیاد نماید و در دوره های کم آبی و یا تغییرات دمایی دچار مرگ و میر گسترده شوند و آب مخازن را آلوده نماید چه کسی پاسخگو است ؟ (این موارد در سایر کشور های دنیا اتفاق افتاده است). متاسفانه پاسخی وجود ندارد. تجربه در کشور استرالیا نشان می دهد این گونه با سرعت زیاد جمعیت خود را افزایش می دهد و با مواد دفعی که وارد آب می نماید باعث رشد زیاد جلبک ها (شکوفایی جلبک ها) و در پی آن کاهش اکسیژن و مرگ و میر گسترده ماهیان خواهد شد که مشکلات بهداشتی زیادی را برای مخازن آب شرب ایجاد می نماید!
امروز اگر نگاه ما به محیط زیست کشور بر اساس آمایش سرزمین باشد در بسیاری از مناطق مرکزی ایران کشاورزی در الویت نیست چه برسد به آبزی پروری که با توجه به تبخیر زیاد نیاز به آب بسیار بیشتری دارد! به راستی به این کلمات و ارتباط بین آنها توجه نمایید: آبزی پروری ، کویر ، تبخیر زیاد آب ، پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی، خشکسالی،گرم شدن کره زمین ، نشست زمین ، شور شدن آب و خاک ، گیاه زدایی و بیابان زایی! نتیجه ای که از این کلمات می توان گرفت این است که این طرح ها به هیچ عنوان نمی تواند تداوم داشته باشد. گفته می شود که قرار است از آبهای شور در استان های یزد و مرکزی برای پرورش تیلاپیا استفاده شود همه می دانیم که تبخیر آب در فلات مرکزی ایران چند برابر بارندگی است ( در استان یزد در مناطق کوهستانی و دشتی رقم تبخیر به ترتیب بین 1623و 3675 میلی متر درسال می باشد در حالیکه بارندگی بین 120 تا 57 میلی متر درسال است) و مطمئن باشید استفاده از این آبهای شور که قرار است با حفر چاه آب به سطح زمین منتقل گردد و در استخر های خاکی پرورش ماهی ذخیره شوند با تبخیر مداوم، روز به روز بر شوری آبهای زیر زمینی افزوده خواهد شد و ضمن گسترش شوری به مناطق وسیعتر دیگر آب مناسب مورد نیاز کارگاه پرورش ماهی نیز تامین نخواهد شد! یک مثال مشخص در این زمینه مجتمع پرورش ماهی آبگشت در استان گلستان و در منطقه ترکمن صحرا است که تبخیر در آنجا حدود 5 برابر بارندگی است در دهه 1360 طرحی بسیار بزرگ به اجرا درآمد و قرار شد مجتمعی بزرگ به وسعت حدود 500 هکتار به پرورش ماهیان گرم آبی( چهار گونه ماهی کپور) که ظاهرا با شرایط آن منطقه سازگار بودند اختصاص پیدا کند. در سالهای اول اوضاع خوب بود. اما به تدریج وضعیت آب به لحاظ کمیت و کیفیت دچار مشکل شد. حدود 5 سال قبل برای تهیه مستندی در مورد تالاب هاب آلاگل و آجی گل برای شبکه 1 به آنجا رفته بودم، با صحنه ای بسیار عجیب برخورد نمودم، اغلب استخر ها خالی از آب بودند، در برخی از استخرها گندم یا جو کاشته شده بود! و تعداد بسیار کمی (حدود 15 درصد) دارای آب بودند! وقتی با مسئول آنجا صحبت نمودیم متوجه شدیم آب کافی برای فعالیت آن مجتمع وجود ندارد!
اینجانب با توجه به تجربه سالهای گذشته در ایران و سایر موارد مشابه در خارج از کشور بر این باور هستم که اگر این گونه به آبهای ایران وارد شود دیگر هیچ کسی قدرت حذف و یا کنترل آن را ندارد این در مورد بسیاری از گونه های غیر بومی که در بالا به آنها اشاره شد اثبات شده است ! انجام این کارها در قرن بیست و یکم برای کشوری خشک که با بحرانهای کم آبی درگیر است و اکوسیستم های آبی آنها بسیار شکننده است به هیچ عنوان قابل قبول و توجیه پذیر نیست. اینجانب فردی با باور حفاظت محیط زیست افراطی نیستم که بگویم دست به طبیعت نباید زد، باور من این است که ما می بایست به اندازه توان طبیعت و با روش های مناسب از آن بهره برداری نماییم . در مدت سالهای گذشته شیلات ایران گونه های بسیاری را وارد ایران نمود و برای پرورش از آنها استفاده نمود و سازمان حفاظت محیط زیست هم نهایت همکاری را داشته است، اما هیچ گاه در جهت استفاده از گونه های بومی به شکل گسترده و یا حتی اصلاح نژاد گونه های غیر بومی وارد شده پیش نرفته است ، در جلسه ای که به عنوان نایب رئیس انجمن ماهی شناسی ایران با انجمن آبزی پروری ایران برگزار نمودیم که بحث ورود تیلاپیا را بررسی نماییم بسیاری از متخصصین شیلات دانشگاههای کشور این روش که هر چند سال یک بار تعدادی گونه غیر بومی جدید برای آبزی پروری وارد کشور نماییم را نفی نمودند! در حال حاضر در کشور ایران که با مشکلات کم آبی دست و پنجه نرم می کند بهترین آبها را با پرورش ماهی قزل آلا آلوده می نماییم و بعد با افتخار می گوییم جزو بهترین تولید کنندگان قزل آلا در دنیا هستیم! اما هیچ وقت نرفتیم از روستا های ساکن پایین دست این کارگا ههای پرورش ماهی بپرسیم چه مصبیت ها که از آلودگی متحمل شده اند! براستی میدانید که اغلب این کارگا ههای پرورش ماهی در سطح کشور سیستم تصویه فاضلاب ندارد و فاضلابی که حاوی مواد آلاینده است را مستقیما به رودخانه ها رها می نمایند! در ماه گذشته برای نمونه برداری از رودخانه هراز رفته بودم پایین تر از کارگاههای پرورش ماهی قزل آلا ، قبل از شروع کار نمونه برداری مرد مسنی که ساکن روستای ییلاقی جاده هراز بود، از من پرسید چه می خواهید انجام دهید؟ گفتم می خواهیم ماهیان رودخانه را شناسایی نماییم؟ تبسم تلخی زد و ادامه داد دنبال ماهی نگردید اینجا هیچ ماهی وجود ندارد، آب هم بسیار آلوده است، قدیمها قبل از احداث ماهی چال ها ( منظور کارگاههای پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان است) ماهی قزل آلای خال قرمز زیاد بود و ما هم صید می کردیم اما الان سالهاست فقط ماهی مرده می بینیم! باور حرف آن مرد باتجربه برایم سخت بود زیرا آب حجمی مناسب و ظاهری تمیز داشت. با همکاران شروع به نمونه برداری نمودیم بیش از 100 متر از رودخانه را بررسی نمودیم حتی یک نمونه هم صید نکردیم! این حاصل فشار زیاد بر رودخانه ها است و این ویژگی اکوسیستم های آبی است تا زمانی که نمونه برداری انجام ندهید نمی توانید در مورد اتفاقات درون آنها قضاوت نمایید. ظاهرا در خیلی از رودخانه ها ، تالابها و دریاچه ها آب وجود دارد اما در درون این محیط ها وضعیت بسیار بحرانی است. روزی مادر پیرم از من پرسید نگران چه هستی؟ گوشه ای از نگرانیهایم را توضیح دادم می دانید به من چه گفتند ، فرمودند من بدون ماهی می توانم زندگی کنم، قدیمها که ما اینقدر ماهی نمی خوردیم اما بدون آب اصلا نمی توانم دوام بیاورم.
حالا قرار است به دست خودمان گونه ای که می دانیم مهاجم است و در بسیاری از منابع معتبر و در کشور های مختلف به آن اشاره شده است را به اکوسیستم های آبی ایران که هم به لحاظ تنوع زیستی و هم به لحاظ تامین آب شهروندان مهم است و بسیار شکننده اند وارد نماییم. ب راستی چرا از گذشته درس نمی گیریم .
عزیزانی که با نیت خیر به دنبال توسعه آبزی پروری تیلاپیا هستند حتما اطلاع دارند طبق تجربه در ایران و بسیاری از کشور های دنیا در نهایت این گونه ها وقتی به تعداد زیاد از کارگاههای پرورش ماهی به رودخانه ها یا تالاب ها راه پیدا می نمایند تعدادی از آنها تلف می شوند و چون تعداد رها شده هر ساله زیاد است در نهایت تعدادی باقی خواهند ماند و این فرصت را پیدا می کنند که جمعیتی را تشکیل دهند و به طبیعت پیوند بخورند. همانگونه که برای چندین گونه کپور پرورشی و قزل آلای رنگین کمان در ایران اتفاق افتاده است ، اگر از هر روشی برای تک جنس سازی استفاده نماییم در نهایت درصدی حتی اگر کم، قادر به تولید مثل خواهند بود در آن صورت باید به این سوال ها پاسخ داده شود:
اگرماهی تیلاپیا که ثابت شده است یک گونه مهاجم می باشد به اکوسیستم های آبی ایران (تالابها ، رودخانه ها ، مخازن سدها و دریای خزر) راه پیدا نماید چه اتفاقی برای این محیط های آبی خواهد افتاد ؟ تبعات اکولوژیک و اقتصادی - اجتماعی آن چیست ؟ در صورت نابودی اکوسیستم های طبیعی از جمله رودخانه ها، تالابها ، مخازن سدها و دریای خزر و حذف گونه های بومی و اندمیک ، چه کسی و چه دستگاهی مسئول و جوابگو خواهد بود؟ تجربیات من که حاصل بیش از 22 سال کار و پژوهش است میگوید دخالت های این چنینی در طبیعت ، آینده ای تیره و تار برای این محیط ها پیش رو خواهد بود به گونه ای که غیرقابل برگشت به حالت اولیه است .
با تشکر
اصغر عبدلی
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی