ادبیات
ریشهیابی واژهی مشروطه
- ادبيات
- نمایش از پنج شنبه, 06 مرداد 1390 01:06
- ميثم نظمي
- بازدید: 7511
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره سوم (تابستان 1388)، رويه 14 تا 15
از راست: ستارخان سردار ملی و باقرخان سالار ملی
میثم نظمی
کارشناس حقوق قضایی و پژوهشگر
مشروطه به معنای مشروط، و متضادِ [حکومت] مطلقه، و مشروطهخواه به مفهوم آن کسی است که به جای حکومت خودکامه یا استبدادی که سلطان را فعال مایشاء در سرنوشت ملت و صاحبِ بلامنازع جان و مال و شرف آنها میداند، خواستار حکومت مشروطه یا حکومتِ مبتنی بر قانون است. مشروطهخواه، ضدّ مستبد و حکومت خودکامه است و شاید بتوان گفت معادلِ مشروطهخواه در انگلیسی، پارلمانتارین (Parliamentarian) است.
ایرانیان در تمامی مبارزات آزادیخواهانهی خود در تاریخ معاصر، آگاهانه برای رسیدن به موجودیتشان به عنوان «ملت» جنگیدهاند و از اینرو، گرایش مشروطه یا مردمی را به درستی میتوان «ملیگرا» (Nationalist) نامید.
نکتهی اصلی این است که در تاریخ معاصر ایران، گرایشی که با واژگان گوناگون، ملیگرا، مشروطهخواه و مردمی (Popular) شکل گرفت در اساس گرایشی میهنپرست، خواستار پیشرفت، آزادی، تساهل و برتر از همه استقلال ملی و ایران برای ایرانی بود و یکی از دلایل مهم پیدایش آن، سیاستهای کوتهبینانه، خودخواهانه و غیر وطنپرستانهای است که ناصرالدین شاه زیر نفوذِ زیانبار امینالسلطان پیشه کرد و پس از او توسط نوهاش محمدعلیشاه دنبال شد.
عباس امانت در بیان مفهوم واژهی مشروطه عقیده دارد که واژهی مشروطه همچون بسیاری از اصطلاحهای کلیدی آن دوران از جنبش «عثمانیهای جوان» نشأت میگرفت. «نامق کمال» اندیشهگر قرن نوزدهم ترکیه اشاره به یک حکومت مشروطه با عنوان دولت مشروطه داشت و یک نظام وکالتی مطرح میکرد که تحت توجهات اسلام برای تمامی ملل تحت سلطهی عثمانی کارایی داشته باشد. این اصطلاح از سوی «مدحت پاشا» در خلال مقطع بیدوام مشروطهخواهی در سال 1876 پذیرفته شد. این احتمال نیز هست که واژهی دو پهلوِ مشروطه به عمد برای ترجمهی واژهی فرانسوی Contitononelle به کار برده شده باشد تا آن نظام پیشنهادی جدید را با مفاهیم حقوقی و منطقی شرط و مشروطه در رویهی قضایی اسلام آشتی دهد.
این واژه از حدود سال 1897 میلادی در ایران کاربرد دارد. از قرار معلوم تقیزاده، نخستین نمایندهای بود که در مشاجرات مجلس لغت «مشروطه» را در سخنرانی مهم ذیقعدهی سال 1325 قمری ( 22 دسامبر 1906 میلادی) مطرح کرد. اما مشروطه و قوانین حقوق اساسی از سوی محافظهکاران استقبال نشد. این افراد تنها با وقوع مشاجرات شدید در مجلس و بیرون از مجلس و طیّ گذر زمان آن را پذیرفتند. حتّا در فرمان 14 جمادیالثانی 1324 قمری (5 اوت 1906 میلادی) که اختیارات لازم را برای مجلس اول فراهم میساخت از واژهی «مشروطه» ذکری نشده است. واژهی مشروطیت در متمّم قانون اساسی وارد میشود و بدون تعریفی دقیق صرفاّ ماهیّت حکومت ایران را مشخص میکند.
در نوشتههای پژوهشگران نو ایران و ترکیه، واژهی مشروطه به عنوان معادلی برای واژهی انگلیسی «کنستیتوشنالیزم» به کار میرود یعنی حکومتی که بر شالودهی یک قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد شده باشد.
در ایران واژهی مشروطه به حکومتی گفته میشود که پس از انقلاب 1906 م. ( 1324 ه.ق) پدید آمد. به نظر میرسد نخستین بار واژهی مشروطه توسط میرزاحسینخان سپهسالار در سال 1868 میلادی(1285 ه.ق) هنگامی که سفیر ایران در دربار عثمانی بود به ایرانیان معرفی شد. سیدحسن تقیزاده مینویسد: «یکی از علمای تبریز آقای میرزا صادق آقا پیشنهاد کرد که لفظ فرنگی که همان کنستیتوسیون (Constitution) است در ایران به کار برده شود».
علمای ایرانی ساکن عراق که در آغاز سال 1912 میلادی/1330 ه.ق. به عنوان اعتراض به اشغال ایران به وسیلهی قوای روس و انگلیس از شهرهای نجف، کربلا و سامره در راه عزیمت به ایران در کاظمین توقف کرده بودند، اعلام کردند که واژهی مشروطه باید برای حکومتی به کار برده شود که بر اساس قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد گردد؛ حکومتی نو که محدود به حدود و شرایط معین شده در قانون باشد. علمای هوادار مشروطه یعنی آخوند محمدکاظم خراسانی و همپیمانانش، عبدالله مازندرانی و محمدحسین تهرانی که ساکن شهرهای مذهبی و شیعی عراق بودند، مشروطه را «اشتراط» تعریف میکردند.
تقیزاده که خود شاهد عینی انقلاب مشروطه بوده است، مینویسد: «واژهی مشروطه از لفظ فرانسوی لاشارت (La Charte) به معنای فرمان، منشور و قانون مشروطیت جدا شده است» و میافزاید: «واژهی لاشارت از اروپا به ترکیه و از آنجا به ایران وارد شد» (دربارهی لاشارت همچنین باید گفت در فرانسه و پیش از ایجاد مجلس و دخالت نمایندگان مردم در فرایند قانونگذاری، لاشارت نام قانونی بوده است که توسط پادشاهان و بزرگان به تصویب میرسیده است).
دکتر رضازادهی شفق که او نیز از شاهدان عینی مشروطه بوده، عقیده دارد که کلمهی مشروطه از ترکیه به ایران آمده و ممکن است ترکها آن را درست کرده باشند تا معنی حکومت ضداستبدادی یعنی حکومتی که محدود به شرایطی است از آن بگیرند. هرچند دانشمندان ترکشناسی همچون نیازی برکس و برنارد لوییس، واژهی مشروطه را از شرط عربی میدانند اما دکتر شفق به خاطر دارد که در برخی از نوشتههای ترکها خوانده است آنها لفظ مشروطیت را از «شرط» عربی نگرفتهاند، بلکه از «لاشارت» فرانسوی استفاده کردهاند. اینگونه اشتقاقها در میان ترکها رایج است.
در سال 1907 میلادی زیر فشار آزادیخواهان، واژهی مشروطه برای نخستینبار در یکی از فرمانهای رسمی محمدعلیشاه به کار برده شد. چون در فرمانهای پیشینِ مظفرالدین شاه، لغت مشروطه به کار نرفته بود شاه جدید ناچار شد که تغییر رژیم ایران از استبدادی به مشروطه را با ذکر کلمهی مشروطه تأیید کند.
دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان در مورد واژهی مشروطه مینویسد: «مشروطه
ناظمالاسلام کرمانی: مشروطه یا جمهوری، مقصود از هر دو یکی است؛ چه جمهوری از افراد مشروطه است و مراد از مشروطه، سلطنت عمومی و سلطنت ملی است |
واژهای فارسی ـ عربی (عربی معجم) است به معنای شرطی، محدود و تعدیلیافته. خواست بنیادین انقلاب مشروطهی ایران تأسیس سلطنتی محدود یا تعدیلیافته بود که بزرگترین دستآورد ـ هرچند ناپایدار ـ انقلاب نیز بود. این به معنای لغو حکومت زور و جایگزینی آن با حکومتی بود که مشروعیتاش زادهی حمایت مردم بود».
ناظمالاسلام کرمانی، نویسندهی کتاب ارزشمند «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: «مشروطه یا جمهوری، مقصود از هر دو یکی است؛ چه جمهوری از افراد (زیرمجموعههای) مشروطه است و مراد از مشروطه، سلطنت عمومی و سلطنت ملی است».
فرهنگ معین دربارهی مشروطه مینویسد: «نوعی حکومت که در آن وضع قوانین به عهدهی مجلسین (شورا و سنا) باشد و دولت مجری آن قوانین به شمار آید ـ مقابل استبداد».
از پس مشروطه نو شد فکرها
سبکهایی تازه آوردیم ما
(ملکالشعرای بهار)
داریوش آشوری در بیان حکومت مشروطه و مشروطیت میگوید: «مشروطه، رژیم سیاسی یا حکومتی است که دامنهی کاربرد قدرت در آن محدود به حدود قانون است و به همین دلیل در برابر مفهوم حکومت استبدادی و دیکتاتوری قرار دارد. به عبارت دیگر حکومت مشروطه برابر با حکومت قانون یا قانون روایی است. همچنین حکومت مشروطه به دو صورت جمهوری و سلطنتی است که در اصل از جنبش آزادیخوانه مایه گرفته است».
برگرفته از تارنمای ایران دیدار (irandidar.com)
یارینامهها:
1 ـ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی
2 ـ دانشنامهی سیاسی، داریوش آشوری
3 ـ فکر آزادی، فریدون آدمیت
4 ـ اقتصاد سیاسی ایران، دکتر محمدعلی همایونکاتوزیان