تاریخ كهن و باستان
جهان شناخت «سومری– اکدی» و حضور کهن آریاییها در فلات ایران
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از پنج شنبه, 20 مرداد 1390 13:06
- سورنا فیروزی
- بازدید: 6406
سورنا فیروزی
شناخت سرزمینهای عهد کهن در بررسی هویت تمدنهای باستانی به هنگامهای خاص، بسیار اهمیت دارد. زیرا میتوان از این راه، پیشینۀ ملتها و ارتباطات آنان با یکدیگر را در مناطق گوناگون ارزیابی نمود. از این رو، در این نگاشته به دور از هر گونه صدور قانون و قطعیت موضوعی، ما به بررسی بومنگاری (جغرافیا) سیاسی از نظر سومریان و همسایۀ شمالی آن، اکد میپردازیم.
جایگاه سومر: سومر سرزمینی بوده است در جنوب میانرودان، ابتدا مجموعهای از چند دولت–شهر بود که به اقرار یک شاعر سومری (1)، سپسها توسط «مِش اَنِ پَدَ»، نخستین فرمانروا از دودمان یکم اور (سدۀ بیست و هفتم تا بیست و ششم پیش از میلاد) به سیمای یک کشور یکپارچه با هویتی واحد به نام سومر در آمد. کریمر، سومرشناس بزرگ سده بیستم، پیشگامان فرهنگی این مردمان را ایرانی دانسته است. ایرانیانی که با سامیان آمیخته شدند و تمدنی را به شیوۀ کشاورزی ( ایرانی)– جنگاوری (سامی) پدید آوردند(2) که همان دورۀ «اوبید» را مینمایاند. آنچه در نگاشته دارای اهمیت است، کشورها و هویتهای پیرامونی سرزمین سومر است.
غرب سومر: در غرب سومر، قبایل بدوی کوچنشین از تبار سامی زندگی میکردند که سپسها با درونش به شمال میانرودان، نیروی آگاده (اکد) را پدید آوردند. این موضوع، طبیعی نیز هست، زیرا خاستگاه سامیان در جنوب میانرودان یعنی شبهجزیرۀ عربستان بوده است.
خاور سومر: در خاور سومر که سرزمینهای فلات ایران است، دستکم چهار شهریگری، و چند گروه طایفه نام برده شده، شهریگریها عبارتند از : مِلوخَّ، ماگان، ارَتَّ ، مَرهشه یا پَرهشه و ایلام. مهمترین گروههای طایفهای نیز گوتیها میباشند که با تصرف اوروک، لاگاش و دیگر شهرهای سومری و نیز براندازی فرمانروایی آگاده، بخش مهمی از تاریخ میانرودان را رقم زدند.
الف) سرزمین ملوخَّ: این سرزمین، جایگاه متمدنی بوده است که سومریان، سنگ لاجورد خود را از آن فراهم مینمودند. امروزه میدانیم، که این سنگ در منطقۀ مورد دسترسی سومریان در خاور خود، ( که بارها به خاوری بودن سوی ملوخَّ نیز اشاره شده) تنها در دو نقطه یافت میشود: حوزۀ کویته در پاکستان امروزین و بدخشان در شمال افغانستان نوین.(3)
پیرامون هویت و جایگاه ملوخَّ، یک دیدگاه این است که این سرزمین همان تمدن درۀ رود سند بوده که دراویدیها آن را در هزارۀ سوم و چهارم پیش از میلاد پدید آورده بودند. (4) یکی از استنادهای این دیدگاه، وجود واژه «ملِکها» در زبان ساسنکریت آریاییان هند میباشد که به معنای بیگانه بوده و عموما آن را به دراویدیهای هندوستان عنوان مینمودند. به این گونه انگارشی پدید میآید که طی آن، سومر با تمدن درۀ رود سند ارتباط داشته است. اما جایگاه دوم را نیز نباید فراموش کنیم. سرزمین بدخشان که در نزدیک بلخ و تمدن دیرین آن ( تختگاه ایران کیانی از زمان لهراسپ تا دستکم پایان گشتاسپ) واقع است نیز دربردارندۀ سنگ مدنظر میبوده. از این رو و با توجه به دیرینگی استنادی کهنتر بلخ و تمدن آن، و نیز نظر به نزدیکی دو واژه «ملوخَّ» و «بلخ» به یکدیگر، این احتمال نیز وجود دارد که این ارتباط، پیوندی تجاری در هزارۀ سوم پیش از میلاد بوده، میان بلخ (از سرزمینهای ایرانینشین و پایتخت ایران به دوران لهراسپ و گشتاسپ در هزارۀ هفتم پیش از میلاد) و دولت سومر در میانرودان. و اگر این گفتار داریوش یکم پیرامون آورده شدن سنگ لاجورد کاخ شوش از سُگد (منطقهای بسیار نزدیک به بلخ و بدخشان تا رود سند) را نیز در نظر بگیریم، پنداشت دوم استوارتر میگردد.
ب) اَرَتَّ: طبق متن نامداری موسوم به «انمرکار و فرمانروای ارتَّ»، این دولت در سوی خاوری شهر اوروک، و در پسِ شهرهای سوسین (شوش) و انشان و رشته کوههای بُلند خاوری (زاگرس) جای داشته؛ به دیگر سخن، سرزمینی که در سوی خاوری منطقۀ پارس باید جای داشته باشد؛ خاور پارس، کرمان یا زابلستان (سیستان سپسین). حضور چهار نقطۀ متمدنانه در کرمان ( شهداد، تپه ابلیس، تپه یحیا با خط و جیرفت با خط) اولیت انگارهپردازی را به کرمان میدهد. سرزمینی در نزدیکی پارس و جایگاهی پارسینشین. حال هویت ارتَّ را کنکاش کنیم. هرودوت در کتاب هفتم خود، بند61، نگاشته است که نام کهن پارسیان نزد خود و همسایگانشان (تیرههای دیگر آریایی و شاید میانرودانیها؟)، آرتایی بوده است. نامی که به نام دولت-شهر کهن اَرَتَّ، نام برده شده از سوی سومریان (در نبشتۀ مشهور به انمرکار و فرمانروای ارَتَّ) بسیار نزدیک است. ارتَّ، دستکم دولت– شهری بوده است که برای رسیدن به آن، پیک شهر اونوگ (اوروک)، در حدود 2600پ.م ناچار شد تا از زنجیره کوههای بلندی عبور کند. چنانکه گفتیم، با توجه به توصیفات بومنگارانه (جغرافیایی) و جهت حرکت (از اونوگ به شوش و از شوش به انشان) که سوی خاور یعنی فلات ایران است، شهر اَرَتَّ در سرزمین پارس و یا خاور آن (کرمان و زابلستان) واقع میگردد. به این گونه و با احتمالی خوشبینانه، میتوان رای بر آن داد که ساکنان اَرَتَّ، ممکن است پارسیان کهن (دستکم شاخهای خاوری از آن) بوده باشند، تمدن آن یک تمدن ایرانی بوده و خویشاوندی نام شهر نیز، در ردیف واژگانی چون راتا اوستایی و اَرتَ پارسی به شمار میآمده. پیشتر و در سال 1998 آقای درخشانی، پژوهشگر ایرانی نیز ،به شباهت نام کهن پارسیان با نام ارتَّ پی برده بود.
پ) ماگان: سرزمین سپسین، سرزمین ماگان است. این نام نیز به نام مَکَ یا مَچیَ پارسی هخامنشی بسیار نزدیک است و طی پژوهشهای مرکز مطالعات علمی فرانسه، بر پایۀ گزارشهای باستانی استخراج مس از این شهر، حدود این سرزمین همان حدود سرزمین مکَ به دوران هخامنشی (جنوب کرمان و عمان امروزین) میباشد. (5)
د) پرهشه یا مرهشه یا ورهشه: سرزمینی کوهستانی واقع در خاور ایلام و جنوب گوتی بوده است. گوتیان را در بخش سپسین نگاشته بررسی خواهیم کرد، در اینجا تنها یاد کنیم که آنها ساکنان کوههای زاگرس در نواحی فارس تا چهارمحال و بختیاری کنونی بودهاند. مختصاتی که از جایگاه پرهشه به دست میآید، دقیقا سرزمین پارس است. و جالب است بدانیم که لفظ ایلامی پارس در سنگنبشتۀ بیستون، پرشین (پرسین) درج گشته. با استناد به دیگر مدارک چون حضور پارسیان در هزارۀ سوم پیش از میلاد در منطقۀ پارس ( ائوسبیوس و دیودور) ، مسئله ارتئیهای احتمالا پارسی و گزارشهای مورخان پهلوی و اسلامی مبنی بر حضور ایرانیان از دیرباز در این سرزمین، و اشارات مکرر یونانیان پیرامون زمانۀ زیست زرتشت سپیتمان در هزارۀ هفتم پیش از میلاد (زایش وی 6184پ.م) ، میتوان در اینجا نیز این احتمال را در نظر گرفت که پرهشه، لفظ سومری پارس به آن دوران بوده. سرزمینی که معمولا متحد و یار ایلامیان (خوزیان باستان و شاهان انشان و سیماش و شوش) به شمار میآمده و سرانجام،در پی نبرد میان کاسیهای جنوب میانرودان ( کشور کاشو یا بابل به دوران کاسیان) و ایلامیان ، توسط سپاهیان کوریگالزو دوم، (1308-1332 پ.م) فرمانروای کاسی، تمدن آن از میان رفته است.
گوتیان: مردمانی بودند که از مرکز فلات ایران و از نواحی زاگرس مرکزی به سوی جنوب میانرودان یورش بردند و در سال 2144 پ.م، اوروک را متصرف شدند. اریدوپیزیر، فاتح گوتیایی، برخاسته از زاگرس ایران، بنیانگذار دورهای گشت که از آن به عنوان «هنگامۀ استیلای گوتیان بر سومر و اکد» یاد میشود. در سال 2084 پ.م، گوتیها فرمانروایی اکد را نیز از میان بردند و این سرآغاز چیرگی گوتیها بر بخش بزرگی از میانرودان گشت.
دو پژوهشگر به نام های گمکرلیدزه و ایوانف بر پایۀ بررسیهای زبانشناختی بیان داشتهاند که زبان گوت ها به زبان تخاری (از زبانهای آریایی ایرانی) بسیار نزدیکی دارد (6). از سوی دیگر، نام فرجامین فرمانروای آنها، تیریگان بسیار به یکی از نامهای ایرانی شناخته شده، تیگران شباهت دارد. همچنین، خاستگاه این مردمان نیز سرزمین ایران به شمار میآید. چنانچه دیده شده است، اگر این خاستگاه عربستان بود و یا زبانشان با زبان اکدیها خویشاوندی داشت، قطعا آنها را سامی میخواندند و اگر از یونان برخاسته بودند، یونانی و هلنی تلقی میشدند. از همین رو چرا نباید آنان را ایرانی بخوانیم؟ این گفتار، هم دلایل زبانشناختی خود را دارد و هم نزدیکیهای نامها و هم خاستگاهی منطقی برای اندیشۀ یاد شده.
در یک نگاه، جدای از اینکه سومریان از چه تباری بودهاند، به نظر میآید که همسایگان خاوری آنها، از همان هزارههای دور سوم و چهارم پیش از میلاد، ایرانیان و آریاییها آن هم به صورت متمدن گزارش شدهاند. مسئلهای که همچنان نیاز به پیگیری و پژوهش دقیقتر دارد.
پی نوشتها:
1- لودینگرای سومری، معزز علمیه چیع، ترجمه سوزان حبیب، نشر کاروان، رویه 102
2- الواح سومری، ساموئل کریمر، ترجمه داوود رسایی،نشر علمی و فرهنگی، رویه 188-191
3- دیلمون،مکن، ملوخَّ، کامیار عبدی، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال 5، شماره 2، رویه35
4- همان، رویههای 35 و 36
On the relationship of the Sumerian toponym Meluhha and Sanskrit mleccha. Studia Orientalia 46: 205–238. 1975
5- ن.ک به پیوستهای شماره 55-57 کامیار عبدی، همان، رویه 33
6- Gamkrelidze T., Ivanov, Viacheslav. The first Indo-Europeans in the arena of history: prototohary in the Near East / / Journal of Ancient History. 1989
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا