پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر عباس دوران ما را نجات داد / مروری بر خاطرات ناو سروان بازنشسته، یوسف کرمپور

تاریخ معاصر

عباس دوران ما را نجات داد / مروری بر خاطرات ناو سروان بازنشسته، یوسف کرمپور

نویسنده: علی عباسی مزار

از آغاز جنگ تحمیلی تا هفتم آذر 59 به عنوان افسر ارشد رسته برق و سلاح در تمامی عملیاتهای ناوچه پیکان شرکت داشتم.

ناوچه پیکان عملیاتهای زیادی را انجام داده بود اما اوج عملیات ناوچه پیکان شش و هفت آذر 1359 بود که حدود 70 درصد شناورهای نیروی دریایی عراق توسط ناوچه موشک انداز پیکان به قعر دریا فرستاده شد.

در شب ششم آذر ناوبان یکم سعید کیوان شکوهی و ناوبان یکم ناصر سرنوشت به همراه تعدادی از تکاوران نیروی دریایی به طرف سکوهای نفتی البکر و العمیه رفتند که پس از درگیری مختصر میان تکاوران ایرانی و عراقی، تکاوران نیروی دریایی عراق به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند.

 ناوچه پیکان که کار پشتیبانی را برعهده داشت برای انتقال نیروها و اسرا در منطقه حاضر شد که این حضور خود با درگیریهایی مابین ناوچه پیکان و نیروهای دشمن همراه بود. در همین لحظه یکی از ناوچه های عراقی با سرعت زیاد به طرف سکوی العمیه رفت و در آنجا پنهان شد که این ناوچه همان ناوچه ای بود که در فردای آن روز به هنگام بازگشت، ناوچه پیکان را مورد هدف قرار داد.

در همان روز یعنی در هفت آذر 1359 نیروی هوایی ایران مستقر در پایگاه شکاری بوشهر به کمک ناوچه پیکان آمدند و 11 فروند از جنگنده های عراقی را سرنگون کردند.

 ساعت 12 و 30 دقیقه روز هفت آذر زمانی که ما سکوهای البکر و العمیه را به کنترل خود درآورده بودیم به ما خبر دادند که در بوشهر مراسمی با حضور رئیس جمهور وقت برای تقدیر از رزمندگانی که در عملیات مروارید شرکت داشته اند. برگزار شده است.

در راه بازگشت من به موتورخانه رفتم تا علاوه بر ژنراتور شماره یک ژنراتورهای دو و سه را نیز روشن کنم که ناگهان ضربه شدیدی به قسمت عقب ناوچه اصابت کرد که تمام پروانه ها از کار افتاده و چوبهای کف موتورخانه و مهتابی ها شکسته شد و بعضی از مهتابی ها هم به صورت آویزان از سقف همچنان روشن بود. بیرون آمدم و مشاهده کردم که سایرین با جلیقه نجاتی که به تن دارند آماده پریدن به آب هستند. من که داخل موتورخانه بودم نه جلیقه نجاتی به تن داشته و نه آماده پریدن به آب بودم؛ به ناچار به داخل آب شیرجه زدم که در این هنگام موشک دوم نیز از سوی ناوچه عراقی به ناوچه پیکان اصابت کرد. ترکشهای موشک شلیک شده از سوی ناوچه عراقی به پشت سر و کتف و کمرم می خورد به گونه ای که فکر می کردم ناوچه پیکان بر روی سرم واژگون شده است.

ترکشها من را به زیر آب برد و وضعیت به گونه ای شده بود که مرگ را پیش روی خود می دیدم. با زحمت، خود را به سطح آب رسانده و به طرف ناوچه رفتم با فشار دادن پدال آن قایق نجاتی بر روی آب پرتاب شد که من خودم را به سرعت به آن رسانده و داخل آن نشستم. چند نفر دیگر از همرزمانم که در داخل آب بودند نیز طنابهای اطراف قایق را گرفتند.

 در این زمان ناوچه پیکان در حال غرق شدن بود و همین مساله گردابی را در اطراف ناوچه ایجاد می کرد و ما که در نزدیکی ناوچه بودیم به سرعت به دور خودمان می چرخیدیم و وضع به گونه ای بود که اگر هر کدام ما لحظه ای از قایق نجات جدا می شدیم به قعر دریا می رفتیم.

من حدس می زدم که به دلیل برگزاری مراسم در بوشهر یگانهای امدادی به زودی به کمک ما نیایند.

در همان حال که ما در سخت ترین شرایط در دریا به سر می بردیم ناوچه عراقی نیز به ما نزدیک تر می شد در همین هنگام هواپیمای ایرانی در آسمان ظاهر شد و با یک شیرجه بر روی منطقه ناوچه عراقی را مورد هدف قرار داده و به آتش کشید.

 خلع ناشی از غرق ناوچه تمام شده بود و در همین هنگام نیز بالگرد امداد به کمک ما آمد و من و چند تن دیگر از هم رزمانم که دچار جراحت شده بودیم را به داخل بالگرد بردند. بالگرد امدادی به علت تهدید آن از سوی هواپیمای میگ عراقی بیش از این نمی توانست در منطقه بماند و افرادی مانند ناوبان یکم ناصر سرنوشت تا فردای آن روز در منطقه و در آن هوای سرد ماندند.

 روی کف بالگرد دراز کشیده بودم و خون زیادی از من رفته بود اما کاری از دستم برنمی آمد و دوست و همرزمم که روی صندلی برزنتی قرار داشت در حال جان دادن بود. تعدادی از ما را به بیمارستان نیروگاه اتمی و تعدادی را نیز به بیمارستان فاطمه زهرا(س) بردند.

 زمانی که در بیمارستان به هوش آمدم صدای پزشک معالجم را به همراه دو تن دیگر شنیدم که آن دو نفر از خلبانهای نیروی هوایی بودند. یکی از آنها که قدش کمی کوتاه تر بود لب به سخن گشود و گفت من عباس دوران هستم همان خلبانی که ناوچه عراقی را مورد هدف قرار داد. من زمانی که شما را بر روی سطح آب دیدم خیلی ناراحت شدم، با خودم گفتم که اگر تمام مهماتم هم تمام شود هواپیما را به ناوچه عراقی کوبیده و آن را منهدم می کنم.

بعد از نجات از حادثه ناوچه موشک انداز پیکان و مجروحیت از ناحیه پشت سر و کمر تقریبا مدت سه ماه تحت مداوای پزشکان مستقر در بیمارستان نیروگاه اتمی که بعدا بنام پاسداران تغییر نام داد، بودم. علی رغم اینکه پیشنهاد خدمت در تهران بمن داده شده بود اما بخاطر اینکه اصولاخوزستانی بودم و جنگ هم در منطقه آبادان در جریان بود می خواستم همچنان در دریا حضور داشته و بتوانم در خدمت مملکت و جنگ باشم. به همین دلیل در پایگاه دریائی ادامه خدمت داده و به مرکز برق و الکترونیک رفته و سپس به اتفاق چند نفر از همکاران طبق دستور مرکز تعمیرات برق ناوچه های موشک انداز کلاس پیکان را برپا کردیم. چند ماهی به کار تعمیرات ناوچه های موشک انداز مشغول بودم و همچنان از ناحیه محل های جراحات رنج می بردم، به خصوص که بینائی اولیه چشمانم را هم نداشتم.

در سال 1360 از من خواسته شد تا به منظور تحویل سه فروند ناوچه های موشک انداز کلاس پیکان به نام های خنجر، نیزه و تبرزین به عنوان افسر ارشد برق و الکترونیک به کشور فرانسه بروم اما محل استقرار و خدمتم در ادامه کار بر روی ناوچه نیزه بود. این ماموریت در آن مقطع زمانی، خیلی حساس و خطرناک بود این احتمال وجود داشت که در مسیر دریانوردی ناوچه ها از فرانسه به ایران کشورهائی به کشور دشمن پایگاه بدهند و به این وسیله در مسیر راه در دریا به ما حمله هوائی شود. علی رغم مشکلات فراوان در مسیر در دریا سرانجام به ایران رسیدیم. در تمام بنادری که وارد می شدیم مورد استقبال فراوان قرار می گرفتیم مانند بندر چاه بهار، جاسک بندرعباس و بالاخره بوشهر.

پس از انتقال این سه فروند ناوچه موشک انداز به مدت سه سال در ناوچه موشک انداز نیزه به ماموریت های دریائی و انتقال کاروان های دریائی به بندر امام شرکت فعال داشتم.

خاطره ای هم از زمانی که کاروان های دریائی تجارتی را به بندر امام اسکورت می کردیم دارم.
    در یکی از ماموریت ها که کاروان کشتی های تجارتی را که تعداد آنها هم زیاد بود و ما آنها را به بندر امام اسکورت می کردیم و از بندر امام در دریا منتظر آنها بودیم که محموله هایشان را تخلیه کنند و پس از ترک اسکله، ما مجددا آنها را در خلیج فارس برای عبور از منطقه خطر، روانه دهانه تنگه هرمز کنیم. هنگامی که در دریا منتظر تخلیه بار کشتی ها بودیم، برای درامان بودن از موشک های بالگردهای سوپر اتاندارد دشمن به نزدیکی یکی از سکوهای نفتی به نام نوروز رفتیم. در این هنگام ناوچه ما با رادارهای سطحی و هوائی منطقه را زیر پوشش خود داشت. شب را بدون هیچ گونه مشکل یا حادثه ای سپری کردیم تقریبا هوا کم کم رو به خرابی می رفت.

به طوری که بدنه ناوچه در اثر تلاطم آب به پایه های سکو اصابت می کرد در همین هنگام ناوچه را از سکوی نفت جدا کرده و به منطقه ای در همان نزدیکی منتقل کردیم تا به این وسیله از برخورد به سکو در امان باشیم.

بعد از چند دقیقه فرمانده ناوچه به من اطلاع داد که سکان عمل نمی کند. به پل فرماندهی رفتم پس از بررسی های لازم در پل فرماندهی متوجه عیب در تابلو سوئیچ در انتهای ناوچه شدم. به اتفاق ناوبان یکم جعفر رحیمی به اتاق سکان پاشنه رفتیم بعد از بررسی تمام سیستم متوجه شدیم که عیب از یکی از کنتاکتورهای تابلو بود که کاملاسوخته بود. متاسفانه این کلاس ناوچه ها هیچ گونه انبار قطعات یدکی در آنها تعبیه نشده و ما هیچ گونه قطعه یدکی بر روی واحد نداشتیم. در نتیجه ناوبان یکم سیدجعفر رحیمی در پل فرماندهی در آن تلاطم دریا چندین ساعت برای اینکه بتوانیم بر روی سکان کنترل داشته باشیم با دست کلید سوئیچ سکان را نگه داشته بود که بتوانیم ماموریت های لازم را انجام دهیم. از آنجایی که نگهداشتن سوئیچ سکان ناوچه ما به طور ممتد با دست صورت می گرفت احتمال آتش سوزی وجود داشت. پس از اجازه فرمانده ناوچه جناب ستوده از پایگاه دریائی بوشهر از بویه جدا شدیم و به طرف بوشهر رفتیم از آنجایی که نیاز به برقراری سکان غیرممکن بود مجددا ناوبان یکم رحیمی ناچارا سوئیچ تابلو سکان را همچنان با دست نگه داشت. از آنجا که من ارشد رسته بودم می بایست در طول دریانوردی به تمام قسمت ها مرتب سرکشی میکردم و عیوب احتمالی سیستم ها را برطرف کنم.

زمانی که از بویه کنار سکوی نفت جدا شدیم آن کشتی یدک کشی که کار تهیه و تدارکات سکوهای نفت را انجام می داد به جای ما به بویه متصل شد. ما هم حدودا نیم مایل از سکو دور شده بودیم. که ناگهان صدای مهیبی از پشت ناوچه شنیدیم. متاسفانه کشتی یدک کش شرکت نفت به وسیله یکی از بالگردهای سوپراتاندارد دشمن مورد هدف قرار گرفته بود. البته ناگفته نماند که هدف اصلی بالگرد دشمن ما یعنی ناوچه نیزه بود که خراب شدن سکان ناوچه در آن شرایط و جابه جایی ما در منطقه موجب شد تا موشک به ما اصابت نکند.


برگرفته از روزنامه کیهان، شماره 19964 به تاریخ 12/4/90، صفحه 9

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه