نگاه روز
آشفتگیهای نوین جهانی
- نگاه روز
- نمایش از چهارشنبه, 24 ارديبهشت 1393 04:51
- محمد اسماعیل حیدرعلی (حیدری)
- بازدید: 5867
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 81، سال دوازدهم، اردیبهشت و خرداد 1393، رویه 8 تا 9
محمد اسماعیل حیدرعلی (حیدری)
درآمد:
این یک تحلیل فراگیر نیست. سرفصلهایی است برای کسانی که اشتیاق دارند شرایط کنونی و آینده جهان را با آگاهی ارزیابی کنند.
در همان روزهایی که برای ساماندهی دور تازهای از اعتراضها در اوکراین، هم زمان با آغاز بازیهای زمستانی سوچی برنامهریزی میشد، مقامات شرکت نفتی غولآسای شورون آمریکایی سرگرم گفت و گو با مقامات دولت اوکراین برای بستن قراردادی ده میلیارد دلاری در زمینه بهرهبرداری از منابع گاز شیل در اوکراین بودند ( گاز شیل ذخایری از گاز هستند که در میانهٔ صخرههای ژرفای زمین محبوسند). اندکی بعد غول نفتی و گازی دیگر جهان که پایگاه اروپایی دارد ( یعنی شل ) برای بستن قراردادی مشابه وارد مذاکره با مقامات کییف شد.
اما شورش ( و یا آن گونه که مسکو و متحدان و طرفدارنش میگویند کودتای خیابانی )، این قراردادها را تحت الشعاع قرار داد. این شورش به سقوط دولت اوکراین و استقرار دولت موقت جدیدی منجر شد. به نظر میرسید همه چیز به سود غرب و طرفدارانش تمام شده است، اما حرکت برقآسا و سازماندهی شده فدراسیون روسیه برای جداسازی شبه جزیره کریمه و الحاق آن به روسیه معادلات زیادی را بر هم ریخت.
جدایی شبه جزیره کریمه و حرکتهای استقلالخواهانه یا خود مختاری خواهانه در جاهای دیگر اوکراین، غرب را در برابر وضعیتی نامنتظر قرارداد و موجب سردر گمی قدرتهای این بلوک یک پارچه و نیرومند شد. (استان دونتسک نیز گام در راه جدایی از اوکراین و ملحق شدن به روسیه نهاده است و زمانی که این نوشته برای چاپ آماده میشد، ارتش فدراسیون روسیه در مرزهای این منطقه آرایشی شبهجنگی گرفته بود.)
بعد از ماجرای کریمه، ایالات متحده سریعترین و خشنترین واکنش را نشان داد و تقاضای تحریم همهجانبه روسیه را کرد. اما برخلاف مورد ایران، اروپا در برابر این پیشنهاد اما و چراهایی را ( البته با زبان پیچیده دیپلماسی) آغاز کرد. گرچه اروپا در محکوم کردن الحاق کریمه به روسیه با آمریکا همآوا بود، اما در انتخاب شیوه مقابله با این رویداد، با واشنگتن دیدگاه یکسانی نداشت و ندارد.
گروهی از تحلیلگران این مماشات پنهان را ناشی از وابستگی فراگیر اروپا به انرژی فسیلی ( بهویژه گاز ) روسیه دانستند. اما موضوع فراتر از این حرفها است : به بخشی از یک تحلیل یورو نیوز (تریبون اتحادیه اروپا ) در آستانه سال جدید ایرانی توجه فرمایید:
«مسکو و برلین، هر دو در این تحریم ضرر خواهند کرد. حجم تجارت میان دو کشور هفتاد و شش میلیارد یورو است. سهم آلمان سی و شش میلیارد یورو و سهم روسیه چهل میلیارد یورو است. در مقیاسی بزرگتر، حجم تجارت روسیه با اتحادیه اروپا 335 میلیارد یورو است. 213 میلیارد یورو سهم اتحادیه اروپا و 122 میلیارد یورو سهم روسیه از این تجارت است. »
آیا اتحادیه اروپا میتواند بهای این تحریم را بپردازد ؟ اتحادیه اروپایی که هماکنون با یک اقتصاد لرزان دست و پنجه نرم میکند، و هر روز در یکی از کشورهای عضو آن تظاهرات گستردهای علیه شرایط بد اقتصادی برپا میشود، قادر است از یک داد و ستد 335 میلیارد یورویی در سال چشم بپوشد؟
پاسخ روشن است. اتحادیه اروپا حتا از زیانهای تحریم ایران در نهان گله دارد.
یکی از دوستان رسانهای من که در آلمان است و با اتاق بازرگانی این کشور تماس دارد، خصوصی برایم نوشت این اتاق روز شماری میکند تا بار دیگر شرایط برای حضور شرکتهای بازرگانی و صنعتی آلمان در ایران مساعد شود.
نکته دیگر این که در همان زمان که آمریکا بر طبل تحریم همهجانبه روسیه میکوبید، مقامات نفتی انگلستان سرگرم گفتوگو با گروهی از مقامات مسکو برای خرید گاز مایع از روسیه بودند. در جای دیگری از ساختمانهای دولتی مسکو، مدیر شرکت غولآسای زیمنس آلمان با مقامات روسی بر سر گسترش تجارت بین این شرکت و روسیه بحث میکرد!!
نتیجه رایگیری در شورای امنیت برای محکوم کردن الحاق کریمه به روسیه نیز نشان میدهد آن یکپارچگی نهادینه شده در این موارد نیز دچار گسست شده است و آمریکا از این پس باید در به کار بردن اصطلاحاتی نظیر « اراده جامعه جهانی » و « متحدان ما » احتیاط کند !
اما چه ارتباطی است بین این رویدادها با اعلام تشکیک روز یازدهم فروردین 1393 پارلمان اروپا نسبت به انتخابات خرداد 1392 ریاست جمهوری ایران؟
کشورهای سردمدار اتحادیه اروپا، آمریکا را در معامله ژنو برنده اصلی میدانند. این را هم میدانند که باید با آمریکا چالشهایی ولو پنهان بر سر روابط با روسیه را از سر بگذرانند.
تحلیل و برداشت بسیار محتاطانه من این است که اتحادیه اروپا با این تشکیک بسیار دیر هنگام میخواهد برگ برندهای را به دست آورد تا در چانه زنیهای آینده با آمریکا از آن بهره بگیرد.
تشکیک در درستی انتخاباتی که به ریاستجمهوری کسی منجرشد که معامله ژنو در دولت او انجام گرفت، میتواند بهترین وسیله تشکیک در اصالت حقوقی آن معامله باشد.
در دنیای سیاست نباید دنبال فضیلت گشت. در این دنیا فقط رذیلت حاکم است!
در شرق هم خبرهایی است
از ماه اوت 2013، تاریخ به بازار آمدن بازی ویدیویی، «ماموریت افتخار آفرین»، The Glorious Mission، جوانان چینی برای خریدن اولین بازی شبیهسازی جنگی آن لاین که با مشارکت رسمی ارتش آزادیبخش مردمی ساخته و تکثیرشده، سر و دست میشکنند. یک ماموریت همه توجهها را به خود جلب کرده و آن : پس گرفتن جزایر دیائویو (نام چینی این جزایر) یا سینکاکو ( نام ژاپنی همان جزایر ) از همسایه ژاپنی است.
در این بازی همه چیز لحاظ شده، از پیادهکردن نیرو و اجرای عملیات زمینی و دریایی گرفته تا نبردهای خیابانی میان نیروهای ویژه و شلیک پیاپی توپ از ناو گان دریایی.
فیلمنامه نویسها واقعگرایی را تا آن جا پیش بردهاند که ناو هواپیما بر جدید چینی Liaoning، که از سپتامبر 2012 عملیاتی شده، را در بازی گنجاندهاند. تبلیغات برای بازی The Glorious Mission، هدف و نیت آن را آشکار میکند : « بازیکنان (...) در کنار نیروهای مسلح چین خواهند جنگید و از تسلیحاتشان استفاده خواهند کرد تا به ژاپنیها بگویند که ژاپن باید سرزمین به سرقت بردهمان را به ما بازگرداند »
آنچه در بالا خواندید، بخشی از مقاله الیویه زاجاک Olivier Zajec مسئول مطالعات انجمن اروپایی بینش استراتژیک در پاریس است که در شماره ژانویه 2014 لوموند دیپلماتیک چاپ شده است.
همین چند فراز به تنهایی میتواند بحرانی را که در شرق آسیا در حال سر برآوردن است نشان دهد و روشن کند چرا آمریکا در برابر ورود ژاپن به بازار تجارت اسلحه ( که در واقع مقدمه بازگشت ژاپن به ملیتاریسم است ) سکوت رضایت آمیزی پیشه کرده است. گرچه شواهدی وجود دارد که از چند سال پیش آمریکائیان ژاپنیها را که دیگر تمایلی به ملیتاریسم ندارند، برای گسترش فعالیتهای نظامی خود تشویق میکردهاند. آخرین رویداد در این زمینه، سفر آقای اوباما به ژاپن بود. وی در این سفر رسما حمایت همهجانبه آمریکا از مالکیت ژاپن بر جزایر سینکاکو را اعلام کرد که میتوان آن را شامل حمایت نظامی نیز دانست. البته هنوز واکنش اصلی چین به این «تعهد» نشان داده نشده است.
از سوی دیگر، مقامات چین به تازگی چند بار با ادبیات دیپلماتیک ویژه خود به آمریکا هشدار دادهاند نسبت به حل و فصل اختلافات حل نشده میان دو کشور اقدام کند. این اختلافات چیست ؟
بیتردید نام تایوان در بالای فهرست این اختلافات دیده میشود.
این نکته را هم نباید نادیده گرفت که چین نمیتواند به اجرای برنامهای مشابه برنامه اوکراین در تایلند که اینک در نا آرامی میسوزد، بیتفاوت باشد. از این رو میبینیم هم زمان با نا آرامیهای تایلند، کره شمالی بر رجز خوانیهایش میافزاید، سخن از برنامه یک آزمایش هستهای جدید میراند و پیاپی موشکهای کوتاه و میان برد شلیک میکند. ( توضیح این که تایلند برای آمریکا از جنبه نظامی یک سر پل بسیار مهم است و در جنگ ویتنام نیز همین نقش را برای آمریکا داشت ).
کسی از گسترش بیسر و صدای پیمانهای شانگهای و اوراسیا سخنی نمیگوید، اما این دو پیمان مدام زیر ساختهایشان را محکم میکنند و گسترش میدهند.
در اوج بحران اوکراین و جدایی کریمه از آن، وزیر خارجه روسیه سخنی بر زبان آورد که به باور من اشاره به همین پیمانها بود. او گفت :« دولت روسیه با شرکای شرقی روابط خود را مستحکمتر میکند.... دولتهای شرقی تحت هیچ عنوان زیر بار سلطه نمیروند و از سیاستهای دیکتهای پیروی نمیکنند.»
این دولتهای شرقی کدامها هستند ؟ فقط چین و کره شمالی ؟ یا هند که به تازگی روابط و همکاریهای نظامی خود با روسیه را گسترش داده و نیز مصر را هم در بر میگیرد ؟
میتوان بحث را گسترده کرد و شواهد بسیاری از افزایش تنش در شرق آسیا ( و نیز خاورمیانهای که روسیه اکنون در مصر و سوریه به صورت بازیگر اصلی در آمده ) را نشان داد. اما همانگونه که در فراز آغازین این نوشتار آوردم، بنای من ارایه یک تحلیل همه جانبه نیست و فقط کوشیدهام شیوه نگرش فراگیر به مسایل منطقهای و جهانی را نشان دهم. و بر این باورم همین مختصر برای این کار بسنده باشد.