سه شنبه, 28ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست فردوسی و شاهنامه شاهنامه چه بود (هویت) ایرانی بر پایه‌ی شاهنامه

شاهنامه

چه بود (هویت) ایرانی بر پایه‌ی شاهنامه

برگرفته از تارنمای شاهنامه و ایران

 میم شفق

بارها گفته‌اند و گفته‌ایم و پس از این هم در نوشتارهای این تارنگار بدین جستار خواهیم پرداخت که شاهنامه مهم ترین سند هویتی ایرانیان و آیینه ی تمام نمای فرهنگ به شکوه ایرانی است. با گزیده گویی می توان پایه های هویت ایرانی بر بنیان شاهنامه را چنین بر شمرد:

 ۱. خداباوری
ایرانیان از نخستین زینه (مرحله)های پیدایش تمدنشان، خداپرست و یکتاپرست بوده اند. یعنی هیچ گاه بت پرست یا چندگانه پرست نبوده اند. (به راستی در این باره بسیار باید نوشت که  به یاری یزدان  چنین نیز  خواهد شد.)
در شاهنامه کم تر نامه، گفت و گو یا جستاری را می یابید که بدون نام ایزد آغاز شده باشد. نمونه های این خداباوری فراوانند.

۲. خردورزی
خرد نه به معنای عقل مصلحت اندیش که برابر اشه زرتشتی به مفهوم بهترین راستی است و خردورزی از پایه های هویت ایرانی است. چنان که شاهنامه، این درس نامه ی خرد ایرانی، هم با «به نام خداوند جان و خرد» آغاز می شود.

۳. دادگستری
داد و دهش در اندیشه ی ایرانی از بزرگ ترین نیکویی ها بوده است چنان که فردوسی بزرگ درباره ی فریدون، یکی از بزرگ ترین و ارجمندترین شاهان شاهنامه، می فرماید:
«فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی»

۴. نام آوری
نگاه داشت نام به مفهوم شرف و آبرو از دیگر پایه های هویت ایرانی است. چنان که بهرام، پور گودرز، کشته ی نام آوری اش می شود و رستم جهان پهلوان نیک بختی این جهانی و آن جهانی اش را با کشتن اسفندیار (گستراننده ی دین بهی و نظرکرده ی اشو زرتشت) فدای پاس داشت نامش می کند.

۵. شاد زیستن
ایرانیان باستان در سال بیش از ۱۵ جشن بزرگ ملی داشته اند و در همه حال می کوشیدند با بهره گیری درست و به آیین از آفریده های اهورا، با کنش خود او را سپاس گویند.
باشد که ما نیز با نگاه به این پنج پایه به فرهنگ شکوه مند ایرانی مان باز گردیم. ایدون باد و ایدون تر باد.

*این نوشتار با نگاه به مقاله ای از استاد ارجمند دکتر منصور رستگار فسایی نگاشته شده است.

با سپاس از میم شفق، یار و یاوری که این نوشتار  ِ اگر چه کوتاه، که پر بار را برایمان فرستاده اند. یاد آور می شویم که شمار  ِ جشن های برجای مانده بیش از  پانزده جشن می باشد.  برای نمونه دوازده جشن ماهیانه، شش گاهان بار، به همراه نوروز، سده ، سوری، مهرگان و همجنین جشن ای نیمه ی تابستانی، نیمه ی زمستانی و ... که تیرگان، جشن آبریزگان یا نیمه تابستانی از آن میان می باشد. جشن های ما دست کم هفتاد و سه روز از روزهای سال را در بر می گیرند. با پاس و سپاس شاهنامه و ایران.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید