یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی بازاندیشی در تاریخ (2)

ایران پژوهی

بازاندیشی در تاریخ (2)

میترا بختیاری

در پس گذار از روزگارانی کهن، آن گروه از ایرانیانی که به باختر کوچیده بودند، در سرزمینی نو که سپس‌تر آن را «اروپا» نامیدند، جایگیر شده و در آن پراکنده گشتند. این نام از آن رو بران سرزمین نهاده شد، که این کوچندگانِ از سرزمین نیمه‌خشک ایران، نخستین نشانۀ گیرا از سرزمینی که بدان گام نهاده بودند، همانا بارندگی بسیار و رودهای فراوانی بود که آن سامان را در بر می‌گرفت.
ازین رو، آنجا را «وُاُرو اَپَه» به معنای «آب فراوان» نامیدند (در زبان ایرانی کهن، وُاُرو: وفور- فراوان ؛ اَپَه: آب)، و سپس آن نام به گونۀ «وُروپَه» و سرانجام «اُروپا (Europe)» در آمد.
این مردمان، رفته‌رفته پیوندهایشان را با سرزمین مادری از دست داده و پس از گذشت روزگارانی چند، دیگر نشانی از آن پروردگی فرهنگ نخستین، در ایشان دیده نمی‌شد. در این میان، تنها مردمانی که در بخش‌های نزدیک‌تر به مرزهای باختری ایرانِ –فرهنگی- جایگیر گشته بودند، آن هم از برای داد و شد با خاستگاه خویش، توانستند که تا اندازه‌ای از نشانه‌های آن فرهنگ کهن را در میان خویش پاس بدارند.
اینان همان «ایونی‌ها» یا مردمان دریا می‌باشند که در گرداگرد دریاهای اژه، مرمره و نیز آبخُست (جزیره)های فرای خاوری دریای باختر (مدیترانه) زندگی می‌کردند. و اما هر چه از اینجا به سوی باختر آن سرزمین‌ها پیش برویم، مردمان آن از فرهنگ کم‌مایه‌تری برخوردار بوده‌اند. تا آنجا که به جنگل‌های سیاه ماگدبورگ در دل لجنزارهای پروس و پس از آن نیز تا بدان جا که ایرلند کهن بود، خواهیم رسید.
ایشان پس از آن جدایی نخستین از سرزمین مادری (ایران) و کاهیدگی در فرهنگ و دیگر داشته‌هایشان، تا به روزگار یورش لشگریان روم باختری به آنجا، دیگر هیچ گونه بویی از فرهنگ و شاروَندی نبرده بودند. زیرا در پس گذشت هزاره‌های پی در پی، آن خمیرمایه و گوهر نخستین را که در هزاره‌های دور با خود از ایران‌زمین، بدان جا برده بودند، از کف رفته بود.
ازین رو، تنها این ایونی‌ها بودند که با رفت و شد به خاستگاه فرهنگ خویش –ایران-، همواره بهره‌ای از آن داشته و بدین گونه بود که پیاپی می‌توانستند فرهنگ خویش را به روز نمایند، و این خود نیز زمینه‌ای می‌بود برای پیشرفت‌های ایشان، تا بتوانند در آینده‌های دور، هماوردی اگرچه نوپا برای سرزمین مادری به شمار روند.
رفت و شد این مردمان، بیشتر به اَبَرشهرهایی مانند شوش، هگمتانه، کاشان، سیراف، اسپهان، اهواز، استخر و ... انجام می‌گرفت. این رفت و آمدها از دیدگاه دانشی و نیز بازرگانی، نمود بیشتری داشته و پس از پدیدار گشتن دولت‌شهرهای آتن، پلوپونز، اسپارت و ... نیز هم‌چنان دنبال شد، به گونه‌ای که کسانی مانند فیثاغورس و دیگر دانش‌پژوهان آن سامان، در رفت و شد به شوش بود که با دانش‌های کهن ایرانی آشنا شده؛ و برای نمونه، نامبرده توانست تا آنچه را که «قانون فیثاغورس» نام گرفته، در دانشگاه‌های ایران فرا گیرد.
اما شوربختانه می‌بینیم که امروزه، بدون نام بردن از دفتر سترگ دانش‌های کهن ایرانی، که سپس‌تر به دست هم‌اینان (مقدونی‌ها و مزدوران یونانی‌شان)، مغول‌ها و عرب‌ها نابود گشت، همۀ دانش‌های برآمده از پژوهش‌های این دانش‌پژوهان در دانشگاه‌های ایران، به نام یونانی‌ها نوشته شده است!!

اين نوشتار پيش‌تر در دو‌هفته‌نامۀ امرداد 246رویۀ 5 به چاپ رسيده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید