پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جهان ایرانی عراق: «دل ایران شهر»

جهان ایرانی

عراق: «دل ایران شهر»

برگرفته از فر ایران

عبدالله مرادعلی بیگیاز آغاز عصر اسلامی تا قرن‌ها، شکل تقسیمات جغرافیایی سرزمین‌های ایرانی عصر ساسانی ونظام اداری مرتبط با این تقسیمات هم‌چنان با همان شکل تاریخی و نام و نشان ایرانی خود به کار می‌رفت. اعتبار این بخش‌بندی و کارآیی نظام اداری هم‌آهنگ با آن که متناسب با ویژگی‌های جغرافیایی، طبیعی، سیاسی، اقتصادی و جمعیتی سرزمین‌های ایرانی طرح‌ریزی شده بود، چنان بود که حتی اجرای سیاست‌های شومِ براندازی و قهر و تبعیض دستگاه خلافت اموی در عصر جاهلی تسلط تعصبات عربی بر ذهن و شعور مهاجمان عرب نیز نتوانسته بود آن را از میان بردارد. تا آن جا که حتی در سرزمین‌های ایرانی مجاور سرزمین عرب، مانند سرزمین میان‌رودان (بین‌النهرین) و نواحی ساحلی جنوب خلیج‌‏فارس، که زودتر از دیگر سرزمین‌های ایرانی به اشغال اعراب مهاجم درآمده و بیشترین شمار از این مهاجمان مهاجر را در خود جای داده بود، به مدت چند قرن، نظام تقسیمات جغرافیایی و اداری عصر ساسانی، هم‌چنان اهمیت و کاربرد خود را حفظ کرده بود. این بودن و ماندن و خود را نمودن، آن هم در اوج دوران سلطه‌ی خودکامگی بیابان‌گردان آزمند مهاجم و قدرت حکومت‌های سرکوبگر و نژاد‌گرای خلافت عرب، هرگز ممکن نبود، مگربه اعتبار وجود ریشه‌های وسیع، عمیق و مستحکم درخت تناور قومیت ایرانی و سرسبزی شاخه‌های گسترده‌ی تمدن و فرهنگ کهنسال این قوم در جای‌جای سرزمین میان‌رودان و دیگر سرزمین‌های حوزه‌ی خلیج‌فارس در مجاورت سرزمین عرب و حضور اکثریت غالب عنصر ایرانی در همه‌ی این سرزمین‌ها.

اینک برای نمودن اعتبار سخن خود، در این جا تقسیمات جغرافیای سیاسی عصر اسلامی را که هم‌چنان با همان نام‌های ورجاوند ایرانی عصر ساسانی خود، برای نامیدن بخش‌های مختلف سرزمین میان‌رودان به کار می‌رفت، می‌آوریم. این امر خود به تنهایی دلیلی قاطع بر ادامه‌ی حضور فعال عنصر ایرانی ونشانه‌ی آشکاری از ماندگاری و تاثیرگذاری تمدن و فرهنگ و هنر این قوم بزرگ تاریخی در سرزمین میان‌رودان در دوران مورد نظر می‌باشد.

مطابق با ضبط تاریخ، جلگه‌ی آبرفتی و پهناور میان رودان که « تیسفون» پایتخت کشور و مرکز فرماندهی ایران عصر ساسانی در دل آن جای داشت و به همین سبب هم، سرزمین میان‌رودان « دل ایران شهر » خوانده می‌شد،‌دارای 12  استان و شصت تسوک، با صدها روستاک و تعداد بی‌شماری ده بود.

« هر استان به چند تسوک (در عربی طسوج) و هر تسوک به چند روستاک (در عربی روستاق) تقسیم می‌شده و هر روستاک، چند ده داشته است.»1

« لسترنج» در کتاب « جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی» به نقل از «ابن‌خردادبه» و «قدامه بن جعفر» دو تن از جغرافی‌نگاران معتبر و معروف قرن سوم هجری می‌نویسد: « این اقلیم دوازده ولایت دارد و هر یک را استان گویند. و شصت بخش دارد که هر یک را طسوج نامند». لسترنج سپس در توضیح می‌افزاید: « پاره‌ای از این تقسیم‌بندی‌ها که گویا در اصل به منظور تقسیم‌بندی مالیاتی بوده است،‌در یک قرن بعد در کتاب مقدسی نیز وارد گردیده است.»2

توجه داشته باشیم که مقدسی کتاب جغرافیای خود « احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» را در سال‌های میانی نیمه دوم قرن چهارم، یعنی در سال 375 بعد از هجرت نگاشته است.

لسترنج نام هر یک از این استان‌های دوازده‌گانه را با تعداد تسوک‌های (طسوج) هر استان « از حیث نهرهایی که آن‌ها را مشروب می‌کردند و منابع ]آبی[ آن نهرها» در سه گروه آورده است. 3

ما در این جا نخست به اختصار تنها اسامی این دوازده استان را مطابق با تقسیم‌بندی یاد شده در سه گروه از کتاب سرزمین‌های خلافت شرقی لسترنج، بدون ذکر نام تسوک‌های هر استان می‌آوریم. سپس به دنبال آن اسامی تسوک‌های هر استان را به طور کامل و به تفکیک هر استان،‌ از رساله محققانه‌ی «کشور عراق، از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی» نوشته دانشمند فاضل سیدمحمد علی امام شوشتری، یاد می‌کنیم.

لسترنج می‌نویسد: « گروه اول مرکب است از چهار استان در ساحل خاوری دجله، که هم از آن و هم از رود « تامرا » مشروب می‌گردیدند.» این چهار استان عبارت بودند از:

ـ نخست: استان «شادفیروز» (شاذ فیروز) در اطراف حلوان که دارای پنج تسوک است.

ـ دوم: استان « شادهرمز» در اطراف بغداد که هفت تسوک داشت.

ـ سوم : استان « شادقباد» که از هشت تسوک تشکیل می‌شد.

ـ چهارم: استان « بازیجان خسرو» (استان نهروان) که دارای پنج تسوک بود.

« قدامه» نام این استان را « اندربن کرد» (اندرین گرد) ثبت کرده است.

«گروه دوم: مرکب از دو استان است که از دجله و فرات آب می‌گرفتند.» اسامی این دو استان (استان پنجم و ششم) عبارت بودند از:

ـ پنجم: استان « شادشاپور» که دارای چهار تسوک بود و در اطراف واسط قرار داشت.

ـ ششم: استان « پادبهمن» که استان جنوبی دجله بود و مشتمل بر چهار تسوک می‌شد.

گروه سوم: شش استان بعدی را تشکیل می‌داد که همگی آن‌ها در سمت باختر دجله، در مسیر رودخانه‌ها و نهرهایی بودند که بیشتر آن‌ها از فرات به سوی دجله جریان داشتند. بدین قرار:

ـ هفتم: « استان بالا» که در اطراف شهر « انبار»4 بود و چهار تسوک داشت.

ـ هشتم: استان « اردشیر بابکان» که در جنوب « استان بالا» یعنی استان هفتم بود و از پنج تسوک تشکیل می‌شد. (لسترنج تنها چهار تسوک آن را برشمرده است.)

ـ‌ نهم: استان « زاب‌ها» موسوم به استان « به دیویاسفان» که در خاور استان اردشیر بابکان واقع بود و سه تسوک داشت.

ـ دهم: استان « به قباد بالا» که دارای شش تسوک بود.

ـ یازدهم: استان « به قباد میانه» که در مجموع چهار تسوک را شامل می‌شد.

ـ ‌دوازدهم: استان « به قباد پایین» که مشتمل بر پنج تسوک بود.

اراضی سه استان اخیر، در کنار رود فرات از محل انشعاب نهر ملک (شاهگان)، از رود فرات تا جایی که رود فرات به بطایح می‌ریخت، گسترده شده بود.5

لسترنج می‌نویسد: « این تقسیم‌بندی راجع به کشوری است که اعراب آن را از تصرف ساسانیان بیرون آوردند. اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی است. شادفیروز یا شاذفیروز در زبان فارسی به معنی بخت خوش است. « به قباد» به معنی نیکویی یا « سرزمین نیکوی شاه قباد» است. هرمز و قباد و شاپور و بهمن نیز اسامی چهار نفر از پادشاهان نام‌آور ایران است.» 6

اما اسامی تسوک‌های استان‌های دوازده‌گانه سرزمین میان‌رودان « دل ایران شهر» که چونان نام استان‌های آن سامان ایرانی بودن این سرزمین را فریاد می‌کشند و گواه روشن تاریخ بر ایرانی بودن سرزمین میان‌رودان می‌باشند به قرار زیرند.

1ـ استان « شاذپیروز» (شاذفیروز)، شامل تسوک‌های: تامرا ـ خانگان (خانقین) ـ پیروز کوات (فیروز قباد) ـ جبل و آربل.

2ـ استان « شاذ هرموزد»، در پیرامون بغداد شامل تسوک‌های: نهر بوق و کلواذه (کلواذی) ـ نهر آبان (نهربین) ـ کهن شهر (مدینه العتیقه، تیسفون) ـ راذان بالا ـ راذان پایین ـ بزرگ شاپور (برزج سابور) ـ گارز (جارز).

3ـ استان « شاذکوات» (شاذقباد)، شامل تسوک‌های: جولا (قدامه نام جولا را که به نظر می‌رسد عربی شده‌ی واژه‌ی « گلوله» باشد،
« خسرو شاذهرموزد» نگاشته است) ـ وندینگان (بندینجین، مندلیج) ـ براز روذ (راز السروذ، گرازرود) ـ دستگرد (دسگره) ـ روستاک آباذ (روستقباذ) ـ مه رود ـ ‌سلسل وزابان (ذیبین).

4ـ استان «بازگان» یا « بازیگان» (بازجان، بازیجان) که آن را نهروان نیز خوانده‌اند. شامل تسوک‌های: نهروان بالا ـ نهروان میانی ـ نهروان پایین ـ مادریا و باکسایا.

5 ـ استان « شاذشاپور» (شاذ سابور) یا کشگر که زمین‌های آن از دو رود دجله و فرات سیراب می‌شد، شامل تسوک‌های: زند رود ـ شرشر (ثرثور) و استان گوذر (جواذر).

6ـ استان «شاذبهمن» شامل تسوک‌های: میشان و دشت میشان (پیرامون بندر باستانی ابله) ـ بهمن اردشیر و ابزکوات (ابزقباد).

7ـ استان «شاذپیروز» یا استان بالا، شامل تسوک‌های: پیروز شاپور (فیروز سابور) که شهر انبار بود. ـ تسوک مسکن ـ قطر بل و بادوریا.

8ـ استان « اردشیر بابکان» در کناره‌ی نهر گوده (کوتی) و نهر نیل، که هر دو از فرات آب می‌گرفتند. قرار داشت و شامل تسوک‌های: ویه اردشیر ( به هر سیر) ـ رومگان (رومقان) ـ گوده (کوتی) ـ نهر درگاد (درقیط) ـ نهر جوبر.

9ـ استان « زاب‌ها» که آن را دیوماسپان (ذیوماسفان) نیز گفته‌اند. شامل تسوک‌های: زاب بالا ـ زاب میانی ـ زاب پایین.

10ـ استان «ویه کوات بالا» (به قباد الاعلی)، شامل تسوک‌های: بابل ـ پالوگه بالا (فلوجه) ـ پالوگه پایین ـ خطرینه ـ نهرآبان (نهربین).

11ـ استان «ویه کوات میانی» (به قباد الاوسط)، شامل تسوک‌های: نهر بدات ـ سوره (سورا) ـ بربسیمه (بربسیما) ـ نهر شاهگان (نهرالملک).

12ـ استان «ویه کوات پایین» (به قباد الاسفل)، شامل تسوک‌های: باذگله (باذقلی) ـ سیلحین ـ نسترـ رودمستان و هرموزد گرد (هرموز جرد). 7

این استان‌ها در جلگه میان رودان در کنار رودهای دجله و فرات و یا در اراضی مسیر رودها و نهرهایی که به یکی از دو رود دجله و فرات و یا به هر دوی آن‌ها مربوط می‌شدند، قرار داشتند.

از دوران شاهنشاهی هخامنشی، ایرانیان شبکه‌های آبیاری وسیعی را در سرتاسر جلگه‌ی میان‌رودان به وجود آورده بودند. در عصردولت ساسانی، که پایتخت و مرکز فرماندهی ایران به میان‌رودان در کنار دجله و به شهر تیسفون منتقل شد، به فرمان شاهنشاهان بزرگ این سلسله، با کندن رودها و نهرهای متعددی که بعضی از آن‌ها قابل کشتیرانی نیز بود، ارتباط میان‌رودهای دجله و فرات از طریق این نهرها ممکن گردید. هم بدین ترتیب مراکز بسیاری از استان‌های یاد شده همراه با شهرها و آبادی‌های بزرگ  آن‌ها، از طریق راه‌های آبی دجله و فرات با خلیج‌فارس و بندرها و کرانه‌های آن  در ارتباط قرار گرفتند.

علاوه بر آن، شاهنشاهان ساسانی برای جلوگیری از هجوم سیلاب‌‌ها به سرزمین‌ میان‌رودان و نیز به منظور هدایت آب‌های سرریز حاصل از آبیاری کشتزارهای وسیع آن، فرمان به کندن دو نهر بسیار بزرگ و هر یک به درازای بیش از هزار کیلومتر به موازات رودهای دجله و فرات دادند. « نهروان» در خاور رود دجله و در موازات آن و « کندک شاپور» (خندق ساپور) در باختر رود فرات و به موازات آن کنده شده بود. اما همان گونه که نوشته‌اند: « جلوه‌ی فرهنگ و تمدن ایران کهن نه تنها در شبکه‌ی بزرگ آبیاری ]و یا در نام استان‌ها و شهرها و دیه‌های[ سرزمین عراق8 یا دل ایران شهر آشکار است، بلکه در هر گوشه‌ی این سرزمین آثار تمدن و فرهنگ ایران، هویدا است و هر تپه را در سرتاسر این خاک بشکافید، بی‌درنگ نمونه‌ای از تمدن ایرانی سر از خاک به در خواهد کرد. از این رو بررسی گذشته‌ی این سرزمین، حتی پژوهش در فرهنگ عامیانه‌ی آن برای روشن کردن تاریخ تمدن و فرهنگ ایران بی‌گمان ضرورت بسیار دارد. این نکته گفت‌وگو بردار نیست که رنگ ظاهری «عربی‌گری» با همه تلاش‌هایی که برای تیره ساختن آن به کار رفته است، هرگز نتواسته است فروغ شکوه تمدن و فرهنگ ایران را درعراق بپوشاند و پیوستگی مردم ما را با مردم عراق سست کند.» 9

 

 

1ـ رساله: « کشور عراق از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی»، سید محمد علی امام شوشتری ـ مجموعه مقالات خلیج فارس ـ دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه ـ  چاپ اول سال 1369 ـ ص 368.

2ـ جغرافیای تاریخی سرزمین‌‌های خلافت شرقی ـ لسترنج ـ ترجمه محمود عرفان ـ شرکت انتشارات علمی وفرهنگی ـ چاپ سوم؛ 1367 ـ ص 86

3ـ همان.

4ـ محل این شهر در کرانه‌ی چپ فرات و از بناهای شاپور شاهنشاه ساسانی است. ایرانیان آن را فیروز شاپور، رومیان « پریسابر» Perisabor می‌خواندند. از آن جا که این شهر محل ذخیره‌ی آذوقه‌ی ارتش ایران عصر ساسانی بود بعدها به آن انبار گفته‌اند.

5ـ جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی ـ ص 88.

6ـ همان

7ـ رساله: «کشور عراق از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی».ـ ص 369 ـ 368

8 ـ «عراق» عربی شده‌ی واژه‌ی فارسی « اراک» است و این واژه با واژه « ایران» هم ریشه می‌باشد و به معنی سرزمین « ایرها» یا « آرین‌ها» است.

9ـ رساله: کشور عراق از دیدگاه فرهنگ و تمدن رنگ ایرانی دارد نه عربی ـ ص 369.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید