جشنها و گردهماییها
«کریسمس» به شما و خانوادۀ گرامی هیچ ربطی نداشته، شب چلّهتان خجسته باد
- آذر ماه
- زیر مجموعه: جشنها و گردهماییها
- دوشنبه, 06 دی 1389 07:19
- آخرین به روز رسانی در چهارشنبه, 29 آبان 1392 05:24
- نمایش از دوشنبه, 06 دی 1389 07:19
- مهرداد ایرانمهر
- بازدید: 6089
مهرداد ایرانمهر
در روزگاران کهن، «آیین مهر ایرانی» به دست ایرانیان در ایرانزمین، و آنگاه چندین سده دورتر در اروپا گسترش یافت. سپس به دست رومیان در اروپای غربی و شمال آفریقا پراکنده شد، و ایشان نیز ایزد مهر را با باورهای خویش درباره خدایان و به ویژه «خدای آفتاب» درآمیختند. نام مهر (میترا) در وِداهای هندی نیز به چشم میخورد. در فرهنگ ایرانی، از مهر با نام «داور بزرگ» یاد شده و نگاهبان پیمان در میان مردم است. همچنین، ایزد جنگ و پیروزی به شمار آمده، و پشتیبان سپاهی است که بر پایۀ نیکی و راستی میجنگد.
به هنگام زایش عیسی مسیح(ع)، آیین مهر در سرتاسر اروپا گسترده بود. این آیین، سدههای پیاپی در آن سرزمینها جایگاه والایی داشت، و آنگاه در سده چهارم بود که «کنستانتین» آیین نو (مسیحیت) گرفت و در جایگزینی آن به جای آیین مهر ایرانی، فراوان کوشید. اما از آنجا که کشیشان نتوانستند، این آیین نو را جایگزین آیین مهر کنند، بنابراین به ناچار همۀ داشتههای آن را پذیرفته و در آیین خویش جای دادند.
امروزه هممیهنان گرامیِ ارمنی و آشوری بر این آییناند، که پیوستگی فراوانی نیز با باورهای تباری و ایرانیشان دارد. اما جوانان غیرارمنی و آشوری، بهتر است که پایبند همان آیینهای کهن کشورمان بوده و بزرگی را در بیگانه شدن از خود، نبینند. امروزه شرکتهای خارجی با بهرهگیری از ناآگاهی برخی جوانان کشورمان، نگارۀ «مهر و ناهید» ایرانی را ربوده و آن را Versace (ورساچه) نامیدهاند. همچنین آن نشان را بر روی خوشبوکنندهها و جامههای تولیدی خود گذارده و آنها را با بهایی گزاف به همین جوانان ایرانی، اما ناآگاه بر فرهنگ کشور خویش، میفروشند. بدون آنکه این جوانان بدانند با اینکار خود، دارند نگارههای کهن سرزمینشان را از بیگانه دریوزگی میکنند.
اکنون گوشهای از داستانهای راستان ایرانی را بازمیگوییم، تا همگی با فرهنگ سرزمین خویش بیشتر آشنا شویم:
*389 سال پیش، کشیشهای انگلیسی نشستی را برگزار نموده و بر آن شدند تا آغاز سال اروپاییان را که 25 مارس و برابر با نوروز ایرانی بود، به ماه ژانویه برده و سالی جدا برای خود بنیان نهند. اما از آنجا که دستمایهای درخور در فرهنگ خویش نیافتند، بنابراین باز به ناچار، شب چلۀ ایرانی را که اینک در گاهشمار ایشان برابر با 25 دسامبر (4 دی) بود، «کریسمس» و آغاز سال میلادی نامیدند؛ و بدین گونه امروزه سال مسیحیان «میلادی» نامیده میشود. «میلاد» واژهایست سُریانی و برگرفته از خانوادۀ زبانهای کهن ایرانی در میانرودان. این واژه به زبان تازیان (عربی) نیز راه یافت و واژگان تولد، مولود، یلدا، ولد و ... از ریشۀ آن است به معنای «زایش و زادآوری»، که باز هم پیوند دارد با «زایش مهر» در باور ایرانی.
*«آناهیتا – آناهید، ناهید» ایزد آبهای روان و ایستا، و نماد پاکی در باورهای کهن ایرانیست. و چنین آمده که آناهیتا در بلندترین شب سال (چلّه، شب آغاز زمستان)، «ایزد مهر» را به زاد برمیآورد. بدین گونه، از فردای آن روز، رفتهرفته روزها بلندتر شده و پرتوهای خورشید، درخشندگی بیشتری میگیرند. «مهر»، رهاییبخش جهان از نمایههای اهریمن، و یاریرسان روشنایی در نبرد با سیاهی و تاریکی بوده؛ و بدین روی، ایرانیان در «شب چله» چراغ افروخته و تا پگاه بیدار میمانند. بدین سان، ایشان مهر را یاری رسانده، و آنگاه با زایش اوست که جهان رو به فروزندگی و روشنایی میگذارد. این باور اینک در آیین صلیبیون نیز دیده میشود.
*«25 دسامبر» که صلیبیون آن را روز زایش پیامآور خویش میدانند، نخست برابر بوده با 21 دسامبر، و این روز به فراخور زایش مهر در آیینهای ایرانی (یکم دی)، در آن سامان نیز گرامی داشته میشده است. کشیشان از برای آشنا نبودن با کبیسۀ ایرانی، نتوانستند تا در 4 گردش 4 ساله آن را کبیسه کنند، تا آنکه 3 مُغ* ایرانی به اورشلیم رفته و کبیسه کردن را به ایشان آموختند. و چنین بود که این روز پس از 4 بار جابجایی، سرانجام در روز 25 دسامبر (4 دی) آرام گرفت و آن روز را روز زایش مسیح یا همان «کریسمس» خواندند. تا آن هنگام، روز ششم ژانویه برابر با روز زایش وی شمرده میشد، اگرچه در همان زمان نیز آیین بیشتر مردم باخترزمین، «آیین مهر ایرانی» بود. (*«مُغ»ها جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و آموزشهای گستردهای دربارۀ دانش و فرهنگ سترگ ایرانزمین فرامیگرفتند. آموختههای ایشان برای مردمان اَنیران -غیرایرانیها- شگرف بوده و بدینرو ایشان را جادوگر میخواندند. بنابراین، این واژه در لاتین به گونۀ «مُگوس، ماژوس و سرانجام ماژیک» درآمد و به معنای «جادویی» به کار رفت. همین واژه از یونانی به عربی راه یافت و تازیان بدون آنکه بدانند چرا؟!، و نیز چون «ژ» و «گ» -همچنین «پ» و «چ»- نداشتند، ما ایرانیان را «مَجوس» نامیدند)
*«گردونۀ مهر» نمادی است برگرفته از گردونۀ گردون یا همان آسمان که راستگَرد میباشد. بدین گونه که این نماد (+) همانند دو z بر هم است. (نماد نازیها نیز برگرفته از همین نماد ایرانی بوده، اما چپگرد و به مانند دو s بر هم میباشد). نگاره گردونۀ مهر، هنوز هم بر روی بسیاری از مهرآذین(معماری)های ایرانی به چشم میخورَد. و از آن گونه، پرستشگاه کهن چغازنبیل و همچنین سازههای نوینتری همچون منارۀ مسجد نایین و نیز دربهای چوبی پرستشگاهها، و بسیاری سازههای دیگر در پهنۀ ایرانزمین که تاکنون برجای مانده است. و اما بخشی از نگارهها و سازههای نوینتر (اِسلیمی) نیز این نماد را در دل خویش جای دادهاند. این نماد، همچنین در آیین صلیبیون نیز دیده میشود و این گردونه که در زبانهای ایرانی «چلیپا» نامیده میشود، نامهای چلیپ، چلیب و سرانجام «صلیب» به خود گرفت، و ایشان چنین گفتند که پیامآورشان نیز بر آن آویخته شده است.
*«ایزد مهر» بر گردونهای شتابان و زیبا که 4 اسب سپید آن را میکشند، سوار است. و خوشبختانه هنوز هم نگارههای بسیاری از آن، در کوهها و کوهستانهای ایران برجاست. این ایزد بزرگ، جامهای سرخرنگ به تن داشته و ریشی بلند و انبوه چهرهاش را پوشانده است. و اما، اینک بیاییم و یک تن با همین ویژگیها را یک کلاهبوقی سرخ با منگولهای آویخته به آن، بر سرش نهاده و سپس او را بر گردونهای که به جای چرخ، دو تیغۀ آهنی دارد (سورتمه) و نیز به جای 4 اسب، اینک 4 گوزن شمالی آن را به دنبال میکشند، بنشانیم. یاد چه چیزی میافتید؟ نیازی نیست بگوییم که این همان «بابانوئل» است، با روگرفتی ناشیانه از «ایزد مهر ایرانی».
*«سرو» درختی است همیشه سبز که در فرهنگ ایرانی از جایگاه ویژه و والایی برخوردار است. برای نمونه، «سرو سپند کاشمر» که به فرمان معتصم عباسی بریده شد و آن را به سامرا بردند. اما ایرانیان به یادبود آن، «بُته جقه» را که نگارۀ سروی خمیده است، بر روی تار و پود قالی و دیگر بافتههای سرزمین خویش جاودان نمودند. ایرانیان در شب چله و هنگامی که سرما همه جا را فرا گرفته، شاخهای از درخت سرو را با خود به خانه برده و آذین میبستند تا نمادی از سبزی و تازگی در خانهشان باشد. اینک این آیین نزد ما فراموش شده، اگرچه امروزه هنوز هم در بخشهای غربی کشورمان، دختران شاخهای سرو را در شب چله آذین بسته و همراه آن، گشایش برای بخت خویش میخواهند. به هر روی، این باور زیبای ایرانی، به همراه آیین مهر به باخترزمین رفت و از آنجا که درخت سرو بومی ایران است، بنابراین ایشان شاخهای از درخت کاج را در آن شب آذین بستند. اما سپستر، این کار از سوی ایشان نیز به فراموشی سپرده شد، تا آنکه کشیشی آلمانی دوباره آن را در سدۀ هجدهم میلادی فراگیر نموده و گسترش داد.
*«مهرابه»ها جایگاه ویژۀ پرستش «مهر- میترا» بوده و نشانههایی ازین ویژگیها هنوز هم در زورخانهها و آیین درویشان به چشم میخورد. همچنین خوبست بدانیم که بیشتر کلیساهای اروپا بر ویرانۀ مهرابهها بنا گردیده است. برای نمونه، واتیکان بر روی مهرابهای کهن بنا شده که هنوز هم نشانههای فراوانی از آیین مهر در آن به چشم میخورد. اما هیچکس نمیتواند به زیرزمین آنجا راه یابد. اگرچه با شگفتی بسیار، «زندهیاد دکتر محمود حسابی» تنها ایرانیای بود که توانست آن جا را از نزدیک ببیند.
*«هفت» از شمارگان سپند ایرانی بوده و برآمده از 7 سَکرنۀ آسمانی «خورشید، ماه، تیر(عطارد)، ناهید(زهره)، بهرام(مریخ)، کیوان(زحل) و هُرمزد(مشتری)» است، که نخستین بار، ایرانیان آنها را در میان اَختران آسمان بازشناختند. این شماره، جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و از آن میان، ایرانیان هفت روز هفته را بر پایه آن 7 کرۀ آسمانی پی نهاده و نام آنها را بر روزهای هفته نهادند. برترین روزها «روز مهر» بود که «خور- شید (روز خور)» نامیده شد. این روز به همراه آیین مهر ایرانی به اروپا رفت و Sunday (روز خورشید) نام گرفت، و همان گونه که میدانیم، اینک روز نیایش ایشان در کلیساها، همین روز است. (و نمونههای دیگر، Monday: روز ماه، Wednesday: روز تیر، saturday: روز کیوان و ...).
*پیروان «مانی» پیامآور ایرانی که به هنگام شاهنشاهی شاپور یکم ساسانی میزیست، پرستشگاههایی برپا ساخته بودند که «نگارستان» نامیده میشد و بر دیوارههای آن، نگارههایی از آفرینش و آغاز جهان به چشم میخورد. همچنین «ساز»ی ایرانی به نام اوروک که سازی بادی بود، به هنگام نیایش در آن جا نواخته میشد. و این نمادها را نیز میتوان امروزه در نگارگریهای دیوار و شیشۀ کلیساها به چشم دید. ساز اُرگ نیز که برگرفته از همان ساز بادی ایرانی است، امروزه به هنگام نیایش، در کلیساها نواخته میشود.
بیاییم بر هر آیینی که هستیم، به ایرانی بودن خود ببالیم و از بند این خودباختگی و بیگانهپرستی رها شویم.