نامآوران ایرانی
19 آبان سالروز شهادت دکتر سید حسین فاطمی، این اسطورۀ مقاومت و میهندوستی گرامی باد
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 19 آبان 1393 18:49
- بازدید: 3514
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس
حافظ (لسان الغیب)
جمال درودی
درتاریخ ملتها گهگاه انسانهایی آزاده پا به عرصه وجود میگذارند که دلاورانه در پیمودن راه پرخطرخیز حق طلبی و میهن دوستی و آزادگی وعدالت با ایمانی راسخ بدون بیم وهراس گام بر میدارند. آنان در راه انتخابی خود شجاعانه مبارزه میکنند ومی خروشند وهرگزازحرکت باز نمی ایستند. تنها و تنها مرگ آنان را از خروش باز میدارد وبر این باورند " موجیم که آسودگی ما عدم ماست "
درآسمان ایران چه بسیارند زنان ومردان آزادهای که چون ستارگان میدرخشند و برای ملت ایران افتخار میآفرینند. به حق یکی از آن ستارگان پرفروغ آسمان ایران که هرگز غروب نخواهد کرد شهید دکتر حسین فاطمی است، آزاد مردی که درنبرد نابرابر با اهریمن استبداد و استعمار تا آخرین قطره خون خود مقاومت کرد.
او در 19 آبان 1333 با تنی مجروح از گلوله استعمار ودشنه های استبداد برروی برانکار تیرباران شد وجسم آغشته به خون او در دل خاک ایران جای گرفت و قبله گاه میهن دوستان شد.هرگز فراموش نمیکنم آن روز و آن روزگاران رادر حالی که مملکت در اشغال نظامیان برخواسته از کودتا بود مردم با نوارسیاه بر سینه یک صدا فریاد میزدند : ( جلاد ننگت باد )
امروز جوانان این مرز و بوم از ما میپرسند ، براستی گناه فاطمی چه بود ...؟ او چه میگفت ...؟ چه مینوشت ...؟ چه میخواست ...؟ وچه میکرد...؟
آری عزیران این حق مسلم شماست که بدرستی بدانید وکنکاش کنید که گذشته چگونه گذشت، زیرا گذشته چراغ راه آینده شماست باید بدانید وآگاه شوید که مادران وپدران شما برای آزادی واستقلال چه بهایی پرداخته اند.
دکتر فاطمی گناهی بس بزرگ و نابخشودنی داشت . یکی آنکه هرگز نوکر خانه زاد نشد وبه وعده های فریبنده شاه دل نبست و پرده از چهره او بر گرفت. دگر آنکه با ملی کردن صنعت نفت رگ حیاتی دولت فخیمه انگلیس را قطع کرد و درهای سفارت را بست. " البته نمیدانست تا دربار است انگلیس احتیاجی به سفارت ندارد " ومیبایست از او چنین انتقامی میگرفتند تا درس عبرتی باشد برای دیگر مبارزان ضد استعماری واستبدادی جهان ولی در محاسبه خود به این نکته توجه نداشتند که از هر قطره خون فاطمی ها ، هزاران هزار جوان آزاده بپا میخیزند وکاخ ظلم آنان را سرنگون میکنند و دیدیم که چنین شد بگذریم !
بیایید با هم به آن روزها برویم ویک بار دیگر مروری داشته باشیم بر گفتار ونوشتار دکتر فاطمی " ....ساعت یازده ونیم به خانه رفتم .....یکباره فریاد خانم بلند شد با عجله از اتاق بیرون آمدم به مجرد خروج دو سرباز لوله های تفنگ خود را به طرف من نشانه گرفتند وگفتند حرکت نکنید وگرنه آتش میکنیم.....من خونسردی خود را حفظ کردم ....دیدم عده ای سرباز مسلح به شصت تیر تمام خانه من را گرفته اند ....یک ستوان گفت پدر سیاست بسوزد ..چیزی نیست بفرمایید برویم زیرا سایر دوستان شما هم آنجا به انتظار شما هستند....من را با همان لباس خانه به کاخ سعدآباد بردند....من هیچ وحشت نکردم زیرا به فرضی که کودتا موفق میشد من را اعدام میکردند ....در آن حال مهندس حق شناس وزیرک زاده را با لباس خواب به بازداشتگاه آوردند....همگی زندانی شدیم ....ساعت چهار صبح بود که سرگردی وارداتاق شد ومحکم به حال خبردارگفت. قربان امری ندارید.من بازفهمیدم که هنوز وزیرم ."
پس از فرار شاه در25 مرداد به بغداد دکتر فاطمی بعنوان سخنگوی دولت درمصاحبه مطبوعاتی گفت نظر دولت را نمیدانم ولی نظر خود را در سرمقاله امروز باختر امروز به اطلاع ملت ایران میرسانم ، ضمنا تلگرافی به سفارت بغداد مخابره کردم که عینا دراختیار آقایان میگذارم " جناب آقای اعلم . بغداد..تماس سفارت با کسی که بدون اطلاع دولت صبح بعد از کودتای نظامی مواجه با شکست فرار کرده است به هیچ وجه مورد ندارد. هر تفسیری که از سفارت بخواهند جز این مطلب نخواهد بود وزیرامور خارجه دکتر حسین فاطمی"
همان روز در متینگ جبهه ملی ایران در میدان بهارستان در میان غریو شادی مردم که تا دقایقی ادامه داشت او گفت : " .....هموطنان فرزند آن پدری که قرارداد 1933 را شصت سال تمدید کرد میخواست نهضت شما را از بین ببرد ، پدرش بیست سال عامل کمپانی نفت جنوب بود وچهل سال دیگر برای پسرش گذاشت.....برای شما ملت استعمار سیاه وسفید وسرخ علی السویه است....هموطن از اسلحه ای که با خون شما تهیه شده بود علیه شما بکار برد .....روزی که صدای رادیو تهران بلند شد وگفت نقشه کودتا چیان نقش بر آب شده او راه اولین سفارتی که انگلستان در خارج از ایران دارد در پیش گرفت ......خدای ایران بزرگ است "
دکتر فاطمی از صبح 25 مرداد در دو نقش وارد صحنه سیاسی ایران شد یکی دولت مرد ودیگری روزنامه نگاری مبارز وانقلابی او با سه مقاله پرده از چهره شاه وکودتاچیان برداشت با این عناوین "این دربارشاهنشاهی روی دربار سیاه فارق را سفید کرد " ودر دومین روز " خائنی که میخواست وطن رابه خاک وخون بکشد فرارکرد " ودر آخرین مقاله " فراری بغداد نوکری وبردگی انگلیس را برپادشاهی ملت خود ترجیح داد "
کودتایی دیگری در راه بود که با هماهنگی سه قدرت بزرگ آن روز جهان تدوین واجرا شد. برنامه آژاکس اقدام مشترکی بود از شاه ایران، وینستون چرچیل ، آنتونی ایدن ، آیزنهاور، برادران دالس و سازمان سیا تنها مقصود این اتحاد بزرگ ونامیمون برانداختن نخست وزیر ایران دکتر مصدق بود .
روز ششم اسفند 1332 دکتر فاطمی دستگیر شد وزیر سقف شهربانی دژخیمان رژیم به سرکردگی شعبان بی مخ ( تاج بخش ) بر پیکر او دشنه ها وارد کردند سپس با تنی رنجوربه دادگاه نظامی شاه بردند ودریک محاکمه سری اورا به اعدام محکوم کردند رژیم تمام کوشش خود را کرد که اورا بشکند ووادار کند ، زانو بزند وطلب عفو وبخشش کند ولی این آرزو را بر دل شاه گذاشت ودر مقابل بت ساخته شده به دست استعمار کرنش نکرد وبا غرور تمام گفت : " اگرمن این افتخاررا پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست درراه خودش مصرف شده است " اودرحالی به ابدیت وجاودانگی پیوست که نشانه هایی ازتیر استعمارودشنه استبداد بر سینه داشت.
نامش جاویدان وراهش پررهرو باد
البته میدانم جماعتی بر من خرده میگیرند و مورد انتقاد قرار خواهم گرفت وخواهند گفت : تا کی از گذشته یاد میکنی ..؟ گذشته گذشت وبتاریخ پیوست ، به حال بیندیش .... ولی من بر این اعتقادم که آنچه بر ملت ایران طی سالیان گذشت وازآن رنجها برد تنها نتیجه اعمال وکردار واز دست دادن فرصتها بود....[...].آیا در این صورت نباید ما گذاشته را به یاد آوریم که بر ملت ما چه گذشت .ملت بزرگ وفهیم ایران بیش ازیک قرن است که برای استقلال وآزادی وحاکمیت ملی مبارزه کرده وبرای رسیدن به اهداف خود که همانا عظمت وسربلندی ایران است همچنان گام به جلو برداشته وبر میدارند.
پاینده ایران
جمال درودی
19/8/1393