نامآوران ایرانی
سالروز درگذشت شاعر رنگ و نور(سهراب سپهری)
- بزرگان
- نمایش از چهارشنبه, 01 ارديبهشت 1389 07:01
- بازدید: 3165
برگرفته از ایسنا - بهروز ثروتیان
بهروز ثروتیان شعر سهراب سپهری را شعر زمان ما توصیف کرد و از جهانبینی، زبان و تأثیر شعرهای این شاعر معاصر بر دیگر شاعران همعصرش گفت.
این نویسنده و پژوهشگر ادبی در گفتوگویی با خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به مناسبت سالروز درگذشت سهراب سپهری (اول اردیبهشتماه)، سخنش را با بخشهایی از شعر «نشانی» سهراب آغاز کرد: در فلق بود که پرسید سوار / آسمان مکثی کرد / رهگذر شاخهی نوری که به لب داشت / به تاریکی شنها بخشید / و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت / نرسیده به درخت / کوچهباغی است که از خواب خدا سبزتر است.
او در ادامه گفت: کودک در این شعر، که خانهی دوست را نشان میدهد، همه جای کتاب سهراب حضور دارد. نور خورشید در لبهی کویر و در زادگاه شاعر، نخست بر شاخهی سپیداری میافتد که در کوچهباغ دوران کودکی وی سرسبز است و در آنجا عشق به اندازهی پرهای مرغ صداقت، آبیرنگ است.
ثروتیان افزود: شاعر در همین باغ، دوران بلوغ را پشت سر میگذارد، همچون گلی زیبا و تنها زندگی میکند و در پای اسطورههای فرهنگ ایرانی – اسلامی به انتظار میماند. او را ترسی شفاف فرامیگیرد و سرانجام به شناختی روشن و آشکار میرسد و از لانهی نور حق، مرغک معرفت پر میزند و به سوی خانهی دوست پرواز میکند.
به عقیدهی این نویسنده، سهراب سپهری پختهترین زبان و زیباترین تصویرهای ذهنی را به خود اختصاص داده است.
او در ادامه با بیان اینکه شعر سهراب از فرهنگ ایرانی در رشتهی عرفان سرچشمه میگیرد، اظهار کرد: شعر سهراب با اعتقادات و امیدهای ما سازگار است؛ حتا در آنجایی که سهراب احساس میکند نیاز دارد که خود را به دیگران معرفی کند، صورتهای خیالی شاعر، رنگ عارفانهی شفاف به خود میگیرند و شعر سهراب را برای همه زیبا و دلنشین میسازند.
ثروتیان به شعر دیگری از سهراب اشاره کرد: من مسلمانم / قبلهام یک گل سرخ / جانمازم چشمه / مهرم نور/ دشت، سجادهی من / من وضو با تپش پنجرهها میگیرم / در نمازم جریان دارد ماه / جریان دارد طیف / سنگ از پشت نمازم پیداست / همه ذرات نمازم متبلور شده است / من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد / گفته باشد سر گلدستهی سرو.
او ادامه داد: هرگاه که سهراب در صحراست، به چشم دل میبیند که بوتهها و علفها و درختان، دست به سوی آسمان دراز کرده، همه با هم الله اکبر میگویند و همهی موجهای دریا فریاد میکشند که «قد قامت الصلاة» و او میگوید، اسلام من اسلام زیباییهاست، اسلام خداست و همیشه همراه با احساس شهود خداست.
به گفتهی این پژوهشگر، سهراب سپهری قبل از اینکه یک شاعر باشد، یک نقاش هنرمند است و جای آن است که دربارهی تابلوهای او نیز کتاب نوشته شود.
او تاکید کرد: در همه حال، سهراب گرامیداشتنی است و به نوبهی خود در سرسبزی باغ عرفان و ادب ایرانزمین نقش داشته است.
ثروتیان تأثیر نگاه و زبان سهراب در شعر معاصر را بسیار قوی دانست و گفت: هر کس قلم برمیدارد، شعر سهراب برایش قابل فهم است. سهراب دگراندیشی ندارد و با همه هماندیشه است؛ از این باب، شاعران را به آسانی تحت تأثیر قرار میدهد.
به اعتقاد او، یک جذبهی خاص الهی در شعر سهراب وجود دارد؛ در حالی که در شعر معاصر این جلوه کمتر دیده میشود.
او افزود: سهراب سخن نو میگوید؛ اما سنتی میاندیشد و هرگز دربارهی اینکه جامعه را دگرگون سازد، فکر نمیکند.
این پژوهشگر با بیان اینکه سهراب یک هنرمند به تمام معناست، این عقیده را که این شاعر نسبت به مسائل اطراف و جامعهی خود بی تفاوت بوده است، رد کرد و گفت: وقتی سهراب از «لولوی شیشهها» سخن میگوید تا آنچه را که میخواهد، به رمز مطرح کند (شاعر هرجا میرود، سایهای از پشت شیشه او را زیر نظر دارد)، نشانگر توجه او به مسائل اطراف خودش است.
او ابراز عقیده کرد: هنرمند موظف نیست فقط مسائل اجتماعی را مورد توجه قرار دهد و مثلا فقط در اعتراض به وضع موجود جامعه شعر بگوید؛ هر هنرمندی نقشی دارد و سهراب نیز میخواهد با هنرش زندگی را زیبا جلوه دهد.
ثروتیان اظهار کرد: نمیتوان گفت که سهراب یک شاعر انقلابی بود؛ اما به عقیدهی من، او به آنچه هدف هنر است، رسیده است. اگر دیگران دوست دارند سهراب مثل احمد شاملو، فروغ فرخزاد و... ارادت خاصی به طبقهی کارگر و امثال اینها داشته باشد، اینگونه نیست؛ سهراب مثل حافظ و سعدی نگاه میکند.
این پژوهشگر در پایان گفت: سهراب در عصر حاضر به حقیقت از معتقدان است و باید او را گرامی داشت.