سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان تلاش پیگیر پروفسور فضل‌الله رضا و استاد دامغانی در اعتلای فرهنگ، ادبیات و زبان فارسی

نام‌آوران ایرانی

تلاش پیگیر پروفسور فضل‌الله رضا و استاد دامغانی در اعتلای فرهنگ، ادبیات و زبان فارسی

او علی‏رغم اینکه در غرب ریاضیات را تحصیل و تدریس کرده و پژوهشهایش در این وادی در پایه‏گذاری و توسعه مخابرات فضایی مؤثر واقع شده و در این زمینه به اشتهار جهانی رسیده است، یکسویه داوری نکرده و به پر بار شدن درخت تنومند زبان و ادب فارسی طی یک‌صد سال گذشته توجه می‏دهد.

nike air force 1 low uv | Nike

برگرفته از روزنامه اطلاعات

سیدمهدی موسوی زارع

ای بلنــد اختــر خدایت عمـر جاویـدان دهـد
و آنچه پیروزی و بهروزی در آن است آن دهد

(صابر همدانی)‏

روز سه‏شنبه دهم مرداد ماه مشغول مطالعه پیام پروفسور1 فضل‌الله رضا به «همایش بزرگداشت استاد احمد مهدوی دامغانی» که در دانشگاه کلمبیا شهر نیویورک تشکیل شده بود، در روزنامه اطلاعات مورخ دوم مرداد ماه بودم. دوستی تماس گرفت و گفت: «پروفسور رضا یک هفته‏ای است که در بیمارستانی در اوتاوا بستری است.» با بیمارستان تماس گرفتم. خوشبختانه در حال مرخص شدن بودند. پس از احوالپرسی به ایشان بشارت دادم چنان که مستحضرید، مؤسسه اطلاعات مصمم است هر چه سریع‌تر ویرایش سوم کتاب «برگ بی‌برگی» شما را منتشرکند. استاد از دست‏اندرکاران این امر فرهنگی تشکر کردند.

به ایشان گفتم: «مشغول مطالعه متن پیام شما به مجلس بزرگداشت استاد مهدوی دامغانی هستم، از صدا و سیما تصویر صحن حرم امام رضا(ع) پخش می‏شود. یک لحظه خود را در بین جمعیت دیدم و شما را دعا کردم.» گفتند: «به‌به چه تقارن زیبایی! تماس در بیمارستان در لحظه پخش تصویر صحن امام رضا.» افطار شد، آوای اذان مرحوم مؤذن‌زاده اردبیلی، حال و هوای ملکوتی داشت. با ایشان خداحافظی کردم.

پروفسور رضا در این پیام در مورد نسبت موروثی دکتر دامغانی می‏نویسد: «این بزرگواران و اجداد سخنور دین‌پرورشان، پس از چند پشت به عالم ربانی خراسانی، ملامحمدرضا می‏رسد. در میان نسل آیندۀ این خاندان هم طلیعه‏های فرهنگی دیده می‏شود؛ مانند بانو دکتر فریده مهدوی ـ دختر استاد مهدوی ـ که مترجم هنرمند بعضی از شاهکارهای ادبی اروپاست. همسر دانشور استاد مهدوی دامغانی، خانم دکتر تاج ماه آصفی، بانوی ادیبی است که در این سالها در دانشگاه پنسیلوانیا زبان فارسی تدریس می‏کند.»

خواندن این سطور مرا به فکر وامی‏دارد. دکتر دامغانی استاد مدعو دانشگاه‌ هاروارد آمریکا که قبله‌گاه علمی برخی از دانش آموختگان جوان کشور ماست، در حیطه زبان فارسی و تازی به تدریس و تحقیق دعوت می‏شود و همسرشان در دانشگاه پنسیلوانیا استاد زبان فارسی است، در حالی که بیشتر دانشگاههای ایران با پیشوند صنعتی، فاقد رشته زبان فارسی هستند، زبانی که بار فرهنگی دارد و می‏تواند کام تشنه جوانان را از سرچشمه معارف انسانی سیراب کند. به دلائل مختلف، برخی از اساتید برجسته و جهانی شدۀ این رشته‏ها ناخود‏آگاه به رغم مشتاقی وصل به دیار معرفت و عرفان، از میهن خود مهجور مانده‏اند. پروفسور رضا از هر فرصتی که به دست می‏آورد، از سر دلسوزی پیامی سازنده برای ایرانیان داخل و خارج کشور می‏فرستد، این بار نیز ارمغانی ارزشمند هدیه فرهنگ والای این سرزمین می‏کند که توجه به آن مغتنم است. ایشان نوشته‏اند:

«در صد سال گذشته در وادی ادب و زبان فارسی، نهال پرباری نشانده شده که امروزه درخت تناوری شده و شاخه‌هایش بر سر همه ایرانیان و فارسی زبانان پراکنده در جهان، سایه افکنده است.» ‏

او علی‏رغم اینکه در غرب ریاضیات را تحصیل و تدریس کرده و پژوهشهایش در این وادی در پایه‏گذاری و توسعه مخابرات فضایی مؤثر واقع شده و در این زمینه به اشتهار جهانی رسیده است، یکسویه داوری نکرده و به پر بار شدن درخت تنومند زبان و ادب فارسی طی یک‌صد سال گذشته توجه می‏دهد. شاید برخی بگویند که پیشرفت زبان و ادب فارسی که برای مردم نان و آب و رفاه نمی‏شود! پاسخ این است که گرایش اندیشمندانی به این حیطه ضمن ارجی که در حفظ هویت ملی دارد، می‏توانست جای پیشرفت در دیگر رشته‏های علمی و فنی را تنگ نکند، که نکرده است. عدم پیشرفت در زمینه‏ دیگر رشته‏های علمی و فنی ناشی از نامناسب بودن سیاستهای علمی و بی‏توجهی به نقش مؤثر آنها در زندگی مردم بوده و توسعه زبان و ادب فارسی حاصل تلاش فردی و گروهی اندکی از باقی مانده‏های نسل قبل و شاگردان و مریدان آنهاست.

همین زبان و ادب فارسی و سایر معارف انسانی و شرق‏شناسی و اسلام‌شناسی است که در حال حاضر در دانشگاههای مشهور جهان در کنار سایر رشته‏ها از آنها نیز غافل نشده‏اند در حالی که در مهد خود آن‌چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته‏اند. گذشته از این بار معرفتی و معنوی، همین ادبیات بود که مردم را در مقابل هجوم بنیان‏ کن چند دهه قبل مکتب مادی کمونیسم حفظ کرد و ایرانیان توانستند هویت یکتاپرستی چند هزار ساله خود را حفظ کنند که شاید با صدها لشکر مسلّح جلوگیری از هجوم آن مکتب ممکن بود میسر نشود.

پرفسور رضا در ادامه معرفی استاد دامغانی می‌نویسد: «ایشان با شور و شوقی که به حساب و علم اعداد دارد، نشیب و فراز آرای نامداران ایران را در ذهن خود خوب می‌سنجد و رده‏بندی می‌کند. ضمناً باورهای روحانی، به ویژه ارادت او به شاه خراسان و سحرخیزی و سلامت طلبی قرآنی، آنچنان ریشه قوی در ذهن او دارد که در ارزیابی‌های دانشی خود حساب حسب‏اله تقواها را بر صدر می‌نشاند. مانند حافظ که می‏گوید:

گردون چون کرد نظم ثریا به نام شاه من نظم در چرا نکنم؟ از که کمترم؟»

نکته جالب اینکه پروفسور فضل‌الله رضا دکترای ریاضیات، از معدود پژوهشگران عرصه فرهنگ و ادب فارسی معاصر ایران، استاد احمد دامغانی، محقق و پژوهشگر فرهنگ و ادب را به عنوان عالمی در حیطه حساب و اعداد معرفی می‏کند. دو استاد بزرگواری که بر بخشی از حیطه تخصص یکدیگر وقوف دارند، هردو از ارادتمندان حضرت امام رضا(ع) هستند. زمانی در جلسه‏ای که به نام یکی از ائمه اطهار تشکیل شده بود دو نفر لحظه‏ای در گوشی صحبتی کردند، استاد دامغانی با تغیّر به آنها گوشزد کردند که شأن مجلس را نگه ‌دارید.

پروفسور فضل‌الله رضا نیز خود از ارادتمندان امام رضا(ع) است، هر موقع که به ایران می‏آیند، ابتدا به زیارت بارگاه آن حضرت می‌شتابند. من هم معمولاً در سفر به مشهد مقدس به وقت نماز مغرب و عشا از صحن مبارک حرم با تلفن همراه شماره منزل ایشان را گرفته و ارتباط ایشان را با این حرم مطهر برقرار می‏کنم؛ زیرا می‏دانم این خوشایندترین هدیه به پروفسور رضاست.

استاد سالها قبل در مورد انتخاب محل ساخت مدرسه‏ای با هزینه‏ شخصی با من مشورت کردند، عرض کردم: «اگر مناسب می‏دانید، بانی ساخت یک مدرسه در استان گیلان زادگاهتان شوید.» استاد فرمودند: «نه، ترجیح می‏دهم در یکی از مناطق محروم مشهد این مدرسه ساخته شود.» نیت خود را عملی ساختند و بانی بنای یک مدرسه‏ دخترانه در یکی از مناطق محروم شهر مشهد شدند و هنوز هم به مناسبت و فراخور استطاعت، مبالغی برای خرید لباس و دیگر هزینه‌‌های ضروری به دانش‏آموزان این مدرسه اعطا می‏کنند.

خیّرین گیلانی هم یک مجتمع آموزشی آبرومند به نام پروفسور رضا در رشت بنا کرده‌اند و ایشان نیز بخش معتنابهی از هزینه ساخت یک مدرسه در سیاهکل گیلان را متقبل شده‌اند. پرداختن ایشان به این‌گونه امور خیر بیشتر از رعایت قناعت است تا ذخیره‏های اندوخته، که ایشان در این مورد مآل‌اندیش نبودند.

در محفلی که تنی چند از تحصیل کرده‏های ایرانی حضور داشتند، موضوع خیرات و مبرات مطرح شده بود. یکی از حضار گفت: «این کار دولتهاست، بودجه دارند، می‏توانند مدرسه و بیمارستان و خوابگاه بسازند، چرا به جای سازماندهی این امور، انتظار دارند مردم از درآمدشان که حق مسلّم آنهاست، برای این امور پرداخت کنند؟» پروفسور رضا فرمودند: «این موهبتی است برای ما که به یاد همنوعان خود باشیم و از طریق مشارکت در امور خیر، پیوند خود با مردم را حفظ کنیم. مگر در غرب هزاران ‏N.G.O‏ (سازمانهای خیریه غیردولتی) که در ایران آنها را سازمان مردم بنیاد می‏خوانند، برای سرپرستی ایتام، کمک به صدمه‏دیدگان جنگ یا حوادث غیرمترقبه و... تشکیل نمی‏شود؟ در فرهنگ اسلامی از قرنها قبل موقوفات با اهداف خیرخواهانه اختصاص داده می‏شد.» ذکر این مطلب، بیان پشتوانه نظری استاد در خصوص ضرورت پرداختن به امور دیگران در حد وسع است.

پروفسور رضا در مورد زمانی که به مناسبت گذراندن دوره خدمت نظام وظیفه (حدود هشتاد سال قبل) در مشهد مقدس بودند، چنین می‏نویسد: «مجالس انس بعضی افسران که من به آن دعوت می‏شدم، بیشتر در سطح پایین بود، سخنانی گوش‌خراش و دل‌آزار.

بی سوادی و فقر مادی و معنوی در پادگان، در مجالس روز و شب آشکار بود. در ماههای اقامت در مشهد هیچ کس ما افسران را به کتابخانه عظیم و گرانبهای آستان قدس رضوی راهبری نکرد. دانشگاه مشهد هم هنوز تأسیس نشده بود. مایه تأسف است که مقامات دولتی شناخت مواهب ملی را در سرلوحه برنامه کار و راهنمای کارمندان خود درج نکرده باشند. خوشبختانه دربار ‏باشکوه و بی‏تکلف شاه خراسان به روی همه باز بود، و گاهی سعادت خاک بوسی دست می‏داد. این ابیات را به شکرانه آن سعادت گفته بودم:

شکر ایزد کـــه از تفضل یار
بخت بیدار گشت و دل هشیار

که بر این آستان سری سودم
سر به خــــاک منوری سودم

تــا بر این آستان نــهادم سر
سرم از مهر بــرتر است دگر

ای دل من، به شکر ایزد کوش
آنچه ساقی به جام ریزد، نوش

که سراپردۀ خیال است این
نقش آمال ما؟محال است این

‏ (فضل‌الله رضا)

یکی دیگر از مشترکات خلق و خوی این دو استاد بزرگوار، قناعت پیشه بودن آنهاست. روزی از جلسه‏ای فرهنگی بیرون آمدیم. با این دو استاد مواجه شدم، آنها را دعوت به ناهار کردم. پرفسور رضا فرمودند: «نان و ماستی در یخچال محل اقامتم هست، همان کافی است.» استاد دامغانی هم شبیه همین جمله را فرموده، خداحافظی کردند.

این دو بزرگوار آدمها را با خلوص و میزان خدمتگزار مردم بودن، نه دولتی یا منتقد بودن، نه متمکن یا بی تمکن بودن، جوان یا مسن و یا داخل یا خارج کشور بودن و ... می‌سنجند. منظور این است که ایشان همرنگ جماعت نمی‏شوند و به رغم برخورداری از نگرش خاص خود، آدمها را مرز بندی نکرده و با خصوصیات ظاهری ارزیابی نمی‏کنند، با هر که مخلص و خدمتگزار باشد ارادت می‏ورزند و دعاگو می‏شوند.

پروفسور رضا در ادامه معرفی استاد دامغانی می‏فرمایند: «دکتر مهدوی در عین احراز مقام والای علمی و ادبی و اشراف به تاریخ ادبیات و فرهنگ ایران و علم‌الانساب، نمونه نادر فروتنی و خاکساری اسلامی است. اگر اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان مناسب‌تر از آن می‌بود که هست، جا داشت که در دو سه دهه گذشته، رسانه‏های فرهنگی به وجه مستمر، برنامه هفتگی در اختیار می‌گذاشتند که استاد مهدوی و همگنان او برکات فرهنگ عارفانه والای ایران را در کنار درسهای ادب فارسی، اجتماعی و روحانی در بیرون مرزها به گوش همگان برسانند.

روزگاری است که دل چهره مقصود ندید

ساقیا، آن قدح آینه کردار بیار»

و ادامه می‌دهند: «با این حال، از دانشگاه هاروارد سپاسگزاریم که از اهمیت فرهنگ ایران برای جهان غرب غافل نبوده‌ و سالهاست که از استاد مهدوی دعوت کرده‌اند که برای دانشجویان دکتری ادبیات فارسی و عربی، درسهایی افاضه ‌فرمایند. اثرش ماندگارتر از اثر رساله‏ها و مقالات آراسته به صنایع ادبی است.»

‏پروفسور رضا در ادامه می‏نویسد:‏

«در صد سال گذشته پیشرفتهای شگفت‏انگیز دانش و فناوری به ویژه در آمریکا و اروپای غربی و ژاپن چنان به شتاب صورت می‌گرفت که بسیاری از کشورهای شرقی در مقایسه اصلاً به حساب نمی‌آمدند. درباره ایران می‌خواهم نکته‏ای را عرض کنم: اگر پیشرفتهای ما را در صد سال گذشته با دویست یا سیصد سال پیشتر خودمان مقایسه کنند، می‌بینیم که در ایران نیز در بعضی رشته‌ها گامهای بسیار بزرگ برداشته شده است.

پیشرفتهای معنوی ما به ویژه در ادبیات فارسی از نظم و نثر، داستان نویسی، خط، هنر نمایش‌نویسی، سخنوری و تهیه دانشنامه‌ها و روزنامه‏نگاری، بسیار گسترده‏تر و ژرف‌تر از قرنهای نزدیک دیگر بوده است. می‌توانم بگویم یک دوره شکوفایی در جهان‌شناسی در ایران پدیدار شده است. از وقتی که به شکوفایی معنوی ایران بیشتر توجه کرده‌ام، افت و خیز و کمبودهای مادی ایران در مقایسه با جهان مادی غرب کمتر مرا رنجه می‌دارد.

که فرهنگ، آرایش جان بود

ز گوهر سخن گفتن آسان بود»

اکثر ایرانیان فرهیخته سفیر علمی و فرهنگی ایران زمین در دیگر کشورها بوده و هستند. گذشته از این پروفسور رضا در سالهای 1978ـ1974 میلادی پس از دوره سفارت فرهنگی در مقر سازمان یونسکو، سفیر ایران در کانادا می‏شوند که در این مدت چهار سال نیز گذشته از انجام وظایف سیاسی و اقتصادی، در سطحی گسترده و به گونه‏ای هدفمند و ژرف نگرانه در کسوت استاد دانشگاه حقیقتاً سفیر علمی و فرهنگی بسیار فعالی بودند. این مطلب را که با ارائه دستخطی از ایشان به عنوان مقدمه بر فهرستی از سخنرانی‌های سفیر ایران در اوتاوا نگاشته‏اند، به نظر عزیزان می‏رسانم.

دو نکته جالب در این مجموعه از گزارش پروفسور رضا از دوران سفارت در کانادا دیده می‏شود: اول اینکه ایشان به جای عکسهای متعارف آن روز که در ابتدای چنین گزارشاتی الصاق می‏شد، تصویر بنای پرسپولیس را هوشمندانه انتخاب کردند و مجموعه گزارش خود را با آسمانی که پرتو آن بر زندگی همه پیروان ادیان الهی گسترده است، آغاز کرده‏اند. پروفسور برای گزارش خود آیه‏ای از قرآن مجید را انتخاب کرده که به وجود سلیقه و نگرشهای متفاوت پیروان ادیان الهی مهر تأیید گذاشته و همه را به تمسک به ریسمان الهی سوق می‏دهد. آیه‏ای که تنگ نظری و مرزبندی‏های باطل را بین انسانها نفی می کند.

پی‌نوشت:

1‏ـ در این نوشتار سعی شده است به منظور جلوگیری از اشتباه خواننده جناب آقایان دکتر فضل‌الله رضا با پیشوند پروفسور و دکتر احمد دامغانی با پیشوند استاد معرفی شوند، اگرچه هر دو بزرگوار در داخل و خارج کشوربه استادی و هم پروفسوری (استاد کامل) شناخته شده‏اند.‏

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه