نامآوران ایرانی
حدیث دوست - به پاس خدمات فرهنگی استاد دکتر نصرالله پورجوادی
- بزرگان
- نمایش از پنج شنبه, 03 مرداد 1392 22:54
- بازدید: 3084
برگرفته از روزنامه شرق، شماره ۱۷۹۱، پنج شنبه ۳ مرداد 1392
کامران فانی
خوشوقتم که در این فرصت کوتاه در نکوداشت دوست دیرینهام دکتر نصرالله پورجوادی که بیگمان یکی از برجستهترین چهرههای فرهنگی ایران امروز ماست سخنی چند بگویم و گوشهای از خاطرات گذشته را که در پشت غبار زمان گم شده است دوباره زنده کنم. در اوایل سال 1348 بود که با دکتر پورجوادی حین خدمت سربازی در پادگان آموزشی آشنا شدم. پورجوادی تازه از آمریکا برگشته بود. در آنجا در رشته فلسفه لیسانس گرفته بود. من هم در رشته ادبیاتفارسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفته بودم. دوره شگفتآوری بود. علاوهبر پورجوادی و بنده، بهاءالدین خرمشاهی، سعید حمیدیان، اصغر دادبه و حسن انوشه هم بودند، همه اهلقلم و شیفته کتاب و طبعا دوستدار هم. بیخود نیست که برخی آن را پادگان فرهنگی خواندهاند. پس از پایان دوره سربازی، دکتر پورجوادی در رشته فلسفه از دانشگاه تهران دکترا گرفت، در دانشگاه صنعتی هم تدریس میکرد و دوستی ما هم همچنان ادامه داشت. در این سالها او کتاب «سلطان طریقت» را نوشت درباره زندگی و آثار و افکار احمد غزالی و نیز کتاب «عارفی از الجزایر» را که هردو را با علاقه خواندم. در سال 57 و آغاز انقلاب، دکتر پورجوادی را اغلب میدیدم. خانهاش نزدیک خانه ما بود نزدیک دانشگاه تهران، کانون پرشور خیزش انقلابی، راستش هر دو بیشتر نظارهگر بودیم. پورجوادی اصلا سیاسی نبود، شیفته معارف اسلامی بود و دلبسته سنت پربار گذشته. در یکی از روزهای گرم تابستان 1359 پورجوادی به خانه من آمد. گفت که بهتازگی از سوی شورای انقلاب فرهنگی مرکز جدید تاسیس شده در مورد کتاب و او هم مسوولیت آن را برعهده گرفته و از من خواست با ایشان همکاری کنم. گفت که از خرمشاهی و مهندس معصومی هم تقاضای همکاری کرده است. دانشگاههای کشور در بهار 59 بسته شده بود و استادان دانشگاه هم خانهنشین شده بودند. لازم بود به این وضع رسیدگی شود. قرار شده بود که استادان دانشگاه در زمان تعطیلی دانشگاهها هرکدام کتابی به این مرکز پیشنهاد کنند و در صورت تصویب پیشنهاد آنها در ازای آن حقوق ماهانه خود را دریافت کنند. این مرکز نخست «کمیته ترجمه و تالیف و تصحیح کتابهای دانشگاهی» خوانده میشد و کمی بعد «مرکز نشر دانشگاهی» نام گرفت. دکتر پورجوادی بیش از 20سال ریاست این مرکز را برعهده داشت و در نهایت درایت و با مدیریتی کمنظیر آنجا را اداره کرد. به نظر من این بزرگترین خدمت فرهنگی و علمی دکتر پورجوادی به جامعه ایران بود و همین خدمت کافی است که نام او را همواره زنده نگه دارد. مرکز نشر دانشگاهی، انقلابی در حوزه نشر کتاب (و نهفقط در کتابهای دانشگاهی) پدید آورد و این همه مرهون مجاهدتهای او و همکارانش در این مرکز بود. در مرکز نشر دانشگاهی، گروههای متعددی در رشتههای مختلف تاسیس شده بود که یکی از آنها «گروه فرهنگها و دایرهالمعارفها» و هدف آن تالیف کتابهای مرجع بود. سرپرستی این گروه را بنده و آقای خرمشاهی که هر دو تحصیلکرده رشته کتابداری بودیم، بر عهده داشتیم. ما هر دو در مرکز خدمات کتابداری وابسته به وزارت علوم و آموزشعالی کار میکردیم و عضو هیات علمی هم بودیم. یادم میآید یک روز آقای خرمشاهی به من گفت ظاهرا مثل اینکه تو به حقوق ماهانهات احتیاج نداری. ولی من که اهل و عیالی دارم محتاج این حقوقم، باید بگویم که دو ماه است، حقوق ما را قطع کردهاند، پس از مراجعه به اداره معلوم شد حقیقت دارد و حقوق ما قطع شده است. علت آن هم ترک خدمت بوده است. قضیه از این قرار بود که ما نامهای از شورای انقلاب فرهنگی به امضای آقای جلالالدین فارسی دریافت کرده بودیم که از این پس از وزارت علوم به مرکز نشر دانشگاهی منتقل شدهایم و باید در آنجا کار کنیم و این همه بدون اطلاع و اجازه وزارتخانه انجام شده بود و ما هم که فکر میکردیم شورای انقلاب فرهنگی در راس امور است، سرخود و بدون اطلاع به مرکز نشر دانشگاهی رفته بودیم. وزارت علوم بهشدت با انتقال ما مخالفت کرد و ما هم ناگزیر به کار قبلی خود بازگشتیم. منتها آقای خرمشاهی از فرصت استفاده کرد و چون عضو هیاتعلمی بود پیشنهاد کرد طبق سنت مرکز نشر دانشگاهی کتابی برای ترجمه پیشنهاد میکند و در ازای آن یکسال مرخصی با حقوق میگیرد. حاصل آن ترجمه کتاب معروف «علم و دین» بود که همگان با آن آشنا هستیم. اما من به کار کتابداری خود برگشتم، ولی رشته الفت با دکتر پورجوادی و مرکز نشر دانشگاهی را البته قطع نکردم. مرکز نشر دانشگاهی در کنار تهیه و تدوین کتب، به نشر مجلات مختلف هم اهتمام داشت که در راس آنها مجله «نشر دانش» بود که بیش از 20سال به مدیریت و سرپرستی دکتر پورجوادی منتشر شد و بدون تردید مهمترین و اثرگذارترین مجلهای است که در دوره جمهوری اسلامی ایران انتشار یافته است. من از همان شماره اول (که در آذر1359 منتشر شد) به تشویق و تحریض دکتر پورجوادی با این مجله همکاری داشتهام و با آنکه به کمنویسی شهره آفاقم بیش از 30مقاله در این نشریه نوشتهام که اولین آنها درباره ابنسیناست. میدانیم که ابنسینا در سال 359شمسی (نه قمری) متولد شده و سال 1359 درست هزارمین سال تولد او بود و در همهجای دنیا جشن هزاره او برگزار میشد و در ایران هم برگزار شد. مقاله من درباره «آثار فارسی ابنسینا» بود. مجله «نشر دانش» بیتردید دومین گام بلند و بزرگ پورجوادی در خدمات فرهنگی به جامعه ایران بوده است و هرگز فراموش نمیشود. تا اینجا از آثار خود او از تالیف و تصحیح و ترجمه سخنی نگفتهام. او بیتردید محقق و مولفی برجسته است بهویژه در حوزه عرفانپژوهی که رشته تخصصی و تعلق قلبی او است و بسط کلام فرصتی دیگر میخواهد. تنها به یک نکته اشاره کنم که کمتر به آن توجه شده و آن نگاه تاریخمند او به سیر تکوین و تحول معانی اصطلاحات عرفانی است؛ نوعی تبارشناسی اندیشه که گامبهگام دنبال میشود و از دیدگاه تاریخی به تحلیل آن میپردازد تا سرانجام راهی برای درک مضامین و تعبیرات استعاری در زبان شعر صوفیانه - عاشقانه فارسی بیابد. از این نظر دکتر پورجوادی در میان محققان ایرانی شاید منحصربهفرد باشد.