یکشنبه, 09ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه بايگاني خبرنامه خبرنامه سرمقاله ویژه‌نامه مهرگان 1387

سرمقاله ویژه‌نامه مهرگان 1387

 

ویژه نامه مهرگان

 

درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی (لسان الغیب)
... می ستاییم مهر ِدارنده ی دشت های پهناور را،
او که به همه ی سرزمین های ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می بخشد ...
«اوستا - مهریشت»
از ویژه‌نامه پیشینمان (امرداد) به این سو شاهد حمله نظامی روسیه به اوستیای جنوبی بودیم (این حمله ما را به یاد جنگهای ایران و روس و قردادهای ننگینی که باعث تجزیه‌ی بخش مهمی از سرزمین بزرگ ایران شد، می‌اندازد) آخرین سرحد سرزمین ایران که هنوز خود را ایرونی می دانند و تمدن و فرهنگ ایرانی در آنجا جاری و زبانشان هم یکی از زبانهای ایرانی است و ما حمله نظامی روسیه و کشته شدن هم نژادان خود را در اوستی‌شهر(اوستیا) محکوم می کنیم، هم‌چنین دخالت‌های غرب و عمل ناسنجیده‌ی رییس‌جمهور گرجستان را که به پشتوانه‌ی آنان دست به این کار زد. و این واقعیت تلخی است که بیشتر سرزمینهایی که از مام میهن جداشند در شرایط نامطلوب و نابسامان به سر می‌برند به امید روزی که تمام فلات ایران و سرزمینهای ایرانی دوباره در زیر یک پرچم قرار گیرد. نیایش بالا بهرورزی و سرافرازی و شادکامی را برای تمام سرزمین‌های ایرانی آرزو می کند. مهر(میترا) در پارسی مفهوم «پیمان، فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» داشته و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شکنی و نامهربانی کردن بوده است. پیشینه‌ی آیین مهرگان به اندازه ی قدمت ایزدش، مهر است و متن‌هایی که از گذشته بر جای مانده، این آیین و جشن را به فریدون پیشدادی منسوب می‌کنند و برای نمونه شاهنامه‌ی فردوسی به بهترین شکل این موضوع را مطرح می کند
فریدون چو شد بر جهان کامکار/ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی / بیاراست با کاخ شاهنشهی
به  روز خجسته ســر مهر ماه / به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی / گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل  از  داوری هـا بپرداخـتـنـد/ به آیین، یکی، جشن نو ساختند
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد/  همه  عنبر  و  زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت/تن‌آسانی و‌خوردن آیین اوست
کنون یادگارست  از و ماه مهر/  به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
از گفتار فردوسی معلوم می شود که زمان برگزاری این جشن در روز نخست مهر بوده که گذشت زمان باعث جابه‌جایی روز آن گردیده است. مهر روز از مهرماه برابر با 16 مهر در گاهشماری رسمی کشور روز مهرگان است. لازم به توضیح است فلسفه‌ی وجودی جشن‌های ایرانی علاوه بر شادی که در تمام جشن‌های جهان مرسوم است همبستگی و همدلی را نیز دربردارد، ایرانیان جشنها را بهانه ای برای اتحاد و یگانگی قرار داده بودند...
امروزه در روز برگزاری جشن‌ها دو دیدگاه وجود دارد (مثلا برای مهرگان هم روز 10 مهر گفته می‌شود و هم 16 مهر – هر چند روز نخست از هواداران بیشتری برخوردار است) و صاحبان هر دیدگاه هم برای نظرات خود دلایلی را عنوان می کنند (البته استثنائاً درباره‌ی مهرگان با نکته‌ای که یادآوری شد یعنی نخستین روز از مهرماه، می‌شود گفت که سه دیدگاه وجود دارد). ما برای تشریک مساعی و به یک نتیجه رسیدن کلیه نگرشها را پوشش  می دهیم. برخی رویدادها و مناسبتهای مهر ماه در پی می آید: 2مهر 1168 (مطابق با 24سپتامبر 1789) دستگاه قانونگذاری آمریکا قانون تاسیس پستخانه دولتی را در این کشور که بر سر در ساختمان مرکزی آن شعار پستخانه ایران زمان داریوش بزرگ به نقل از تاریخ هرودوت نقش بسته است که «برف و باران و توفان مانع حرکت چاپارها نخواهد بود» تصویب کرد.یاد شعرحافظ افتادم سالها دل طلب جام‌جم ازما می‌کرد/آنچه خودداشت زبیگانه تمنا می‌کرد که دیگران از تجربه ها و افتخارات ما استفاه می کنند و برخی دیگر در ایران این میراث گذشته را به استهزا می گیرند. امیدوارم شعر مولوی به جامه عمل در آید:
 "هرکسی‌کودور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش"
5 مهر سالروز درگذشت وحشی بافقی که این بیت پرمعنا ازوست:
دل نیست کبوتر که چو برخاست، نشیند
 ازگوشه بامی که پریدیم ، پریدیم.
7 مهر زاد روز خواجوی کرمانی عارف و شاعر ایرانی است.
8 مهر بزرگداشت جلال‌الدین محمد بلخی رومی (مولانا) که به قول دکتر ندوشن فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی چهار سخنگوی وجدان ایرانی هستند و سخنگو یگانگی انسان‌هاست و در مقام این شخص همان بس که سال گذشته میلادی از سازمانهای بین المللی به نام مولانا شاعر پارسی گو نامگذاری کردند. زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست (مولانا)
12 مهرماه 1313 جشن های هزاره فردوسی با شرکت ادیبان، دانشمندان، سیاستمداران و دولتمردان کشور و بیش از چهل مستشرق از سایر کشورها در تهران آغاز بکار کرد و 15 روز طول کشید و ضمن آن به فردوسی که گفته است «چو ایران نباشد تن من مباد» لقب «میهندوسترین ایرانیان» داده شد که عمر خود را بدون چشمداشت و داوطلبانه صرف خدمت به ایران، تاریخ آن و زبان پارسی کرد و تاریخ ایران (شاهنامه) را به شعر در آورد. به قول دکتر ندوشن فردوسی، سخنگوی پیروزی نیکی بر بدی است. فردوسی کسی است که بیشترین حق را بر گردن ملت ایران دارد، زیرا بدون او و بدون کتاب او این کشور آنچه را که در طی این هزار سال بوده، نمی بود. شایسته است تمام ایرانیان به پاس بزرگ ایران بان تمام تاریخ روز 25 اردبهشت را روز ملی ادبیات فارسی بنامند. 14 مهر 1330 دکتر مصدق رییس دولت به منظور دفاع از حق ایران در شورای امنیت سازمان ملل، تهران را به مقصد نیویورک ترک کرد. 20 مهر بزرگداشت لسان الغیب حافظ شیراز است. به قول دکتر ندوشن: حافظ، سخنگوی ضمیر ناآگاه ایرانی است. حرف حافظ تمام نشدنی است، برای اینکه حرف این مردم است. حرف گذشته‌ی دور و دراز یک کشور. حافظ فشرده ی کل تاریخ ایران را در این مجموعه نسبتا کم حجم جای داده، که یکی از عجایب است. بدینگونه می‌توان گفت که حافظ یک شاهنامه‌ی کوچک را در دیوانش جای داده، یک مولانا فشرده شده، و سعدی بیشتر از همه، برای اینکه در بیان و کلام و سبک و روش او دنباله رو سعدی است. تفکر خیامی نیز بر آنها اضافه می شود. یعنی   می توان گفت که او خلاصه این چهار تن است البته از همه کتابهای ارزشمند دیگر بهره برده. به قول خود حافظ "قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند". گوته پُرآوازه‌ترین شاعر آلمانی‌ خود را وامدار شعر حافظ می داند و سخت شیفته این شاعر ایرانی است و گوته از حافظ به عنوان استاد معنوی خویش نام می‌برد و با الهام از او «دیوان غربی - شرقی» خویش را می‌نگارد. در واقع نگاه هستی شناسانه گوته، سخت متأثر از حافظ بود و این امر تا آنجا پیش رفت که گوته، خود اعترافی صریح در این زمینه دارد. در عالم خیال این احساس به گوته دست می دهد که زمانی در وجود حافظ زندگی می کرده است و همانطور که از شعرهای گوته مشخص است حافظ را همزاد خویش می نامد. شعری که دری پی می آید از اوست: ای حافظ ،سخن تو همچون ابدیت بزرگ است،زیرا آن را آغاز و انجامی نیست.....
اگر روزی دنیا به سر آید،ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو باشم و در کنار تو باشم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زیرا این افتخار زندگی من و مایه ی حیات من است.
بدون تردید دل بستگی و وابستگی یوهان وولف گانگ گوته به حافظ و ستایشی که وی در دیوان غربی شرقی از حافظ و حکمت شرقی او به عمل آورده، در کشاندن نیچه به سوی حافظ نقش بسیار ارزنده ای داشته است. نیچه فاخرترین فیلسوف غرب، مردی که در پی دگرگونی سازی همه ارزش هاست. کسی که به یاری فلسفه چکش، در پی بت شکنی است، نیچه همه بزرگان ادب و فلسفه غرب را از عهد باستان تا زمان خود، به زیر سوال برد و بطلان نظرات آنان را اعلام کرد اما از دو شرقی، یعنی زرتشت و حافظ به گونه دیگری سخن می راند. نیچه از حافظ چنان سخن می راند که تصویر "ابرمرد"ی که او در پی خلق آن یا به گفته دیگر "انسان آرمانی" نیچه بود.
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله می رود(حافظ)
و آخرین مناسبت 30 مهرماه زادروز نادر شاه افشار سردار بزرگ
 ایران است. نادر با 59 سال عمر خود در روزگاری که حتا نامی هم از ایران باقی نمانده بود، مرزهای ایران را در شمال و شمال غربی، جنوب و شرق به حد طبیعی و تاریخی خود رسانید و در شمال غربی و غرب عثمانی را از قفقاز و همه سرزمین های ارمنی نشین بیرون راند و شهرهای کربلا و نجف را آزاد کرد. وی همچنین با فراری دادن روسها مرزهای ایران در داغستان را تثبیت کرد. مورخان نظامی نادر را آخرین سردار بزرگ مشرق زمین خوانده اند.
دومین شماره از ویژه‏نامه‏ی اینترنتی ماهانه که مطابق با نام جشن این ماه- یعنی مهرگان- نام‏گذاری گردیده، به یاری یزدان جهت آگاهی ایران‏دوستان آماده گردید.جز بخش‏های ثابت ادب پارسی و گزارش‏ها و بیانیه‏هایی که در پاس‏داشت میراث ملی هر ماهه در ویژه‏نامه درج خواهد شد، معرفی بنیادها و نوشتارهای هویتی وانجمن‏های ایران‏شناسی ونیز معرفی کتاب به بخش‏های پیشین افزوده گردید. امید است توانسته باشیم قدمی- هر چند کوچک- در راه شناساندن تاریخ و فرهنگ کهن و پربار ایران‏زمین برای آگاهی بیش از پیش هموطنان عزیزمان برداشته باشیم. در پایان شایان ذکر است که سردبیر پیشین ویژه‌نامه به دلیل پاره‌ای از مشکلات نمی‌تواند عهده‌دار سردبیری باشد و در نبود ایشان  برعهده من گذاشته شد. به امید خدا ایشان تا دو شماره دیگر پس از رفع مشکلات، فعالیتشان را از سر می‌گیرند.
فر ایران را می ستاییم.
نیچه، حافظ را در سروده ای چنین به تصویر می کشد:
به حافظ
می خانه ای که پی افکنده ای
رفیع تر است از هر خانه ای
و شرابی که در آن انداخته ای
نتواند نوشیدن، جهانی
مرغی که ققنوس بود، روزی و روزگاری
کنون، میهمان خانه تست
زاد، روزی « کوهی » که « موشی » و آن
گمان و گوییا، آن هم خود تست
همه ی آن ها که گفتم هستی و هیچ
تو، هم می خانه ای، و هم، جام شراب
تو ققنوسی، تو کوهی و تو موش
تو در خود می شوی، ور جاودانه
ز خود سر می زنی، هر دم، هماره
ها ز تو در فکرت آیند « بلندا »
را همه تو روشنایی « ژرفا » که
تو هستی، مایه ی مستی مستان
چرا و بهر چیست
ترا، جام و شرابی؟
برگردان شعر از دکتر هوشنگ طالع

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید