شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی باید مسیر را کارساز کرد

ایران پژوهی

باید مسیر را کارساز کرد

استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن

برگرفته از مجله بازتاب اندیشه 1380 ، شماره 14

 چکیده
در این گفت‏وگو به پاره‏اى از ویژگى‏هاى ایرانیان اشاره شده و تأکید شده است که ایرانى براى ادامه حیات خویش باید با حفظ هویت ایرانى خویش، آن را کارساز کند و این کارساز کردن از طریق افکندن طرحى نو در اندیشه امکان‏پذیر است؛ یعنى باید در نحوه تفکر مردم تغییرات پایه‏اى ایجاد کرد.


دو دسته عوامل ثابت و متغیر، خوى تاریخى و منش یک ملت را شکل مى‏دهند. عوامل ثابت عبارتند از: اقلیم، طبیعت و جغرافیا. عوامل متغیر نیز حوادث عارض و تاریخى است. چند نکته مهم در مورد ایران مطرح است:
- ایران جزء ملت‏هاى کهنسال است؛
- در مرکز دنیاى شناخته‏شده و بر سر راه شرق و غرب قرار دارد؛
- اقلیمى خشک و کم‏باران و پرآفتاب دارد؛
- بر سر راه و در کانون برخوردها بوده است و در هزینه‏هاى نژادى، زبانى، فرهنگى و... یک وجهه تلفیقى به خود گرفته است؛
- پیوسته در حال بیدارباش و دفاع بوده و در دفاع مستمر فرسوده و خسته شده است؛
- در نتیجه به تفکر اشراقى گراییده که موجب پدید آمدن ادبیات شاعرانه قوى و غنى (جنبه مثبت) و از آن طرف فقدان انسجام، صنعت منطق، جبرپسندى، مبالغه و بارى به هر جهت گذراندن، خیال‏گرى و... (جنبه منفى) شده است؛
- در عین ریشه‏گرفتگى در سنت، دوستدار نوآورى است.

این مواضع تا قبل از برخورد با تمدن صنعتى غرب، جریان کژدار و مریز آرامى طى مى‏کرد. ولى از صد سال پیش به این سو، ایران میان دو جریان کشیده شده است: یکى سنت‏گرایى و دیگرى نوخواهى.

ایرانى براى آنکه بتواند پایدارى ورزد و ادامه زندگى شایسته‏اى را تأمین کند، باید خود را با نیازهاى امروز تطبیق دهد. البته نیازهاى معقول؛ نه الگوبردارى کورکورانه. متأسفانه در صد ساله اخیر جوانب سطحى تمدن غرب به‏آسانى گرفته شد؛ ولى در برابر جوانب عمیق آن، از نوع نظم فکرى، برنامه‏ریزى، وقت‏شناسى و غیره مقاومت به خرج داده شد.

ایران به دلیل آنکه در سراسر تاریخ خود در موضع دفاعى قرار داشته، مردمش فرسوده و قضا و قدرى شده‏اند. حکومت‏هاى استبدادى هم به دلیل تأمین نکردن حقوق افراد، مردم را با دو خصلت متضاد بار آورده‏اند که هر دو با اعتدال مغایر است محافظه‏کارى و سرکشى ایران به یک دوران دراز امنیت و اعتدال نیاز دارد تا به او فرصت دهد که استعدادهاى طبیعى و ذاتى خود را به کار اندازد.

تلاش براى ایجاد هویت جدید، معنایش زندگى به اقتضاى زمان است. ایرانى نمى‏تواند و نباید هویت خود را تغییر دهد. تمام ارزش او در ایرانى بودن اوست. آنچه باید بکند این است که این هویت را کارساز کند. این کارساز کردن نیز آسان نیست. باید مانند ژاپنى‏ها همه کوشش خود را به کار اندازد و طرحى نو دراندازد. این طرح نو همان تغییر در تفکر مردم است. باید از پایه تغییر کرد. این پایه، آموزش و اقتصاد و سازمانى است که بتواند مردم را در خطى بیندازد که راه‏گشا باشد. ایران امروز سخت محتاج نوعى موازنه فکرى میان اندیشه اشراقى و اندیشه منطقى است. همه انواع آموزش در کشور باید معطوف به این معنا باشد. براى این اقدام، فرصت بسیار کمى در پیش است.
ایرانى سنت‏گرا، نوپسند هم هست و مى‏توان از این خصلت دوم براى روى‏آوردن به علم سود جست. اما باید نوگرایى را از سطح، متوجه عمق کرد.


اشاره‏
1. آقاى ندوشن نکات مهمى را مورد تأکید قرار داده‏اند؛ از جمله: لزوم پرهیز از تقلید از دنیاى جدید و لزوم بهره‏مندى عقلانى از آن، توجه به علم و تغییر پایه‏اى در این زمینه در عین حفظ اندیشه اشراقى. در برشمردن ویژگى‏هایى که وضع ما ایرانیان را ساخته است نیز به نکات خوبى اشاره کرده‏اند؛ از جمله اینکه در کانون منازعات بوده است و در طول تاریخ مورد هجوم بیگانه قرار گرفته و دائم در حال دفاع بوده است.

2. در عین حال مى‏توان بر این ویژگى‏ها افزود:
الف) دانش‏دوستى و دانش‏پرورى ایرانیان؛
ب) حق‏پذیرى و گشودگى نسبت به آن و آمادگى براى پذیرش تحول بنیادین؛ آن گونه که در طول تاریخ مواردى از آن را شاهد هستیم. پذیرفته شدن زرتشت در میان ایرانیان، گشودگى آنان نسبت به اسلام و پذیرش سهل و آسان آن نمونه‏هاى جالبى هستند.
ج) گرایش به تشریفات و تعارفات و درگیر شدن در ظاهرآرایى‏هاى بیش از حد که موجب بازماندن از اصل و ضروریات مى‏شود؛
د) خو گرفتن به استبداد و تعلیم‏نیافتگى در جهت نحوه بهره‏مندى درست از آزادى که موجب شده است به هنگام رخت بربستن استبداد، نتواند به‏خوبى از فضاى آزاد استفاده کند و در نتیجه میدان را براى سوء استفاده‏کنندگان از آزادى و مشتى نخبگان گرایش‏دار خالى گذارده است.
با کاوش بیشتر مى‏توان به ویژگى‏هاى دیگرى نیز دست یافت.
3. ویژگى‏هاى الف و ب تسهیل‏کننده تحول و پیشرفت هستند و ویژگى‏هاى ج و د براى آن به مثابه مانع به شمار مى‏روند. نکاتى از این دست، نه چندان نادانسته‏اند و نه برشمردن آنها چاره‏ساز مشکلات. مهم، ارائه نظریه‏هایى براى تحول است که در آن ساز و کار برنامه تحول آن‏چنان عرضه شود که بتوان با اطمینان از حفظ هویت تاریخى و میراث تمدنى خویش، راه را بر نوسازى و پیشرفت ایران باز کرد؛ وگرنه امروزه سخن گفتن از ضرورت نوسازى و لزوم حفظ سنت‏ها اگر همگانى نشده باشد، دست‏کم در میان اهل قلم و اندیشه شیوع دارد؛ گو اینکه در این معرکه افراط و تفریطهایى نیز از دو جانب دیده مى‏شود.
حیات نو، 2/2/1380

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه