ایران پژوهی
نگاهی کوتاه به جایگاه ایران در جهان
- ايران پژوهي
- نمایش از چهارشنبه, 27 دی 1391 05:38
- بازدید: 6111
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 74، دی و بهمن 1391، رویه16-17
محسن انصاری
آیا ما به دلیل گفتمان سیاسی خودمان در میان صحنه اصلی نبرد جهانی هستیم یا اینکه موقعیت راهبردی ما بخواهیم یا نخواهیم ما را در میان صحنه قرار میدهد؟ آیا ایرانیان از جایگاه و اهمیت خود در جهان آگاهند؟ آیا کشورهای قدرتمند چیزی میدانند که خودمان نمیدانیم؟
مواردی چون موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی، منش و آرمانهای ملی، گذشتهٔ تاریخی، طرز تلقی و نوع جهانبینی یک ملت، اندیشههای گروه حاکم و... میتواند روی نوع حرکت و موضعگیری یک کشور در صحنهٔ منطقهای و جهانی تاثیر گذارد.
«سیداک» دریاسالار دولت هخامنشی عقیده داشت، هر دولتی که بر بحرین عمان و یمن مسلط باشد بر جهان [آن روز] حکومت خواهد کرد. با این اندیشه میبینیم که دولتهای هخامنشی، اشکانی و ساسانی نیروی دریایی توانمندی داشتند و بر سه منطقهٔ مزبور نیز تسلط کامل داشتند و بر بخش بزرگی از جهان آن روز نیز فرمان میراندند.
حال این پرسش پیش میآید که آیا نظریه «سیداک» تنها جهان آن روز را شامل میشده است؟ تاریخ نشان میدهد که نه! 25 سده پس از وی «ژاک شرایبر» آمریکایی میگوید هر کشوری بر شبهجزیرهٔ عربستان مسلط شود بر تمام اروپا مسلط شده و تسلط بر اروپا تسلط بر جهان را در پی دارد. این نشان میدهد که ما در درازای تاریخ از موقعیت مهم خود در جهان از نگاه جغرافیایی و سیاسی آگاه بودیم و اشتباه هم نکردیم و تا زمانی که دولت فراگیر ملی نیرومند داشتیم از جایگاهمان مراقبت کردیم. با آغاز رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا قدرتهایی ظهور کردند که آرامآرام نفوذشان از اروپا به سایر نقاط جهان کشیده شد. پرتغال، اسپانیا، هلند، بریتانیا، فرانسه، روسیه و... و امپراتوری عثمانی که در هر دو قارهٔ آسیا و اروپا حضور داشت. نگاه این دولتها که همگی در پی اشغال، استثمار، بردهداری و غارت منابع کشورها با هم مشترک بودند بسیار زود به اقیانوس هند، دریای عمان و خلیجفارس افتاد.
در سال 1493 م (872 خورشیدی) پاپ بیانیهای به نام فرمان مستقیم صادر و نیمکرهٔ غربی را به اسپانیا منهای برزیل و نیمهٔ کرهٔ شرقی را به پرتغال اعطا کرد.1
با این فرمان دریانوردان پرتغالی به رهبری آلبوکرک با قایقهای توپدار و مردان صلیبدار به سواحل هند و ایران یورش آورده و به چپاول و غارت دست زدند و حتی جزیره هرمز را تسخیر کردند که شاهعباس بزرگ در سال 1002 خورشیدی آن را پس گرفت. پس از بیرون راندن پرتغالیها از خلیجفارس، هلندیها و انگلیسیها وارد شدند. در سال 1024 (1645 م) هلندیها به جزیره قشم حمله کردند و کشتی جنگی به بندرعباس و جزیره هرمز فرستادند. ایران میدان رقابت هلند و انگلیس شد. نادرشاه بزرگ که در سال 1109 (1730 م) بر تخت نشست کوشید در شمال و جنوب ایران 2 نیروی دریایی توانمند ایجاد کند او برای بازپسگیری آبهای منطقه در 1116 خورشیدی مسقط را تسخیر کرد ولی با قتل نادرشاه توسط افسران خائن در 1126 خورشیدی امید ایجاد نیروی دریایی و بیرون راندن نیروهای استعمار از خلیج فارس و دریای عمان کمرنگ گردید. در سالهای بعد انگلستان تلاش کرد حضور خود را در اقیانوس هند تا خلیجفارس بدون منازع کند. لرد کرزن نایبالسلطنه بریتانیا در هند در اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی میگوید:
من واگذاری یک بندر در خلیجفارس توسط هر دولتی به روسیه یا هر قدرت دیگری را خطری بزرگ برای منافع انگلستان تلقی و با کلیه وسایل در برابر آن مقاومت خواهم کرد.2
از سوی دیگر در روسیه نیز که از پیشروان استثمار ملل جهان است میبینیم که پتر خونریز در منشور معروف خود (معروف به وصیتنامه) بر ضعیف کردن ایران، ایجاد جنگ میان ایران و عثمانی و از همه مهمتر تلاش برای دستیابی به آبهای خلیج فارس تاکید دارد که به جرات میتوان گفت تا همین امروز سیاستمداران روسیه این موضوع را پیگیر هستند. کشف نفت و استخراج آن در آغاز سدهٔ بیستم میلادی اهمیت منطقه را چند برابر کرد. در کشاکش جنگ جهانی نخست کلمانسو نخستوزیر فرانسه گفته بود: نفت خون جبهه جنگ است که پیروزی در نبرد را باعث میشود3 و در میانه جنگ دوم جهانی چرچیل نخست وزیر بریتانیا گفته بود: چاههای نفت ایران نخستین عنصر با اهمیت در جنگ را تشکیل میدهد.
خروج انگلیسیها از خلیج فارس در 1350خ به مفهوم کماهمیت شدن منطقه نیست. ادوارد هیث نخستوزیر انگلستان در 1351 خ گفته بود: بیرون رفتن نظامیان ما از منطقه به این معنی نیست که دیگر توجهی به آن نداریم، ما تنها مناسبات خود را با زمامداران عرب، امروزیتر کردهایم4. جایگزین شدن آمریکا به جای انگلستان در خلیجفارس از اهمیت روزافزون منطقه حکایت دارد، در ادامه نمونههایی از سیاستهای راهبردی آمریکا برای منطقه را میآورم:
1- دکترین کارتر 1359خ : ... هر کوششی توسط یک قدرت خارجی به منظور به دست آوردن مهار منطقه خلیجفارس به عنوان تهدید منافع حیاتی آمریکا تلقی میگردد...5
2- بخشنامه محرمانه پنتاگون 1361خ: ما باید آماده باشیم تا اگر به نظر آید که برای امنیت راه وصول به نفت خلیج فارس خطری ایجاد شد بیواسطه نیروهای آمریکایی را وارد منطقه کنیم.6
3- مقاله وزارت دفاع آمریکا در سال 1370خ : آمریکا باید کنترل خلیجفارس را در دست گیرد و از هر گونه چالش قدرتش از سوی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای جلوگیری به عمل آورد.7
4- کسینجر 1369خ: ... تامین نفت از جمله دلایل اصلی حضور آمریکا در منطقه است؛ اما از آن مهمتر جنگ ما بر سر آینده منطقه است... اگر ما به جنگ عراق نرویم اهداف خود را زیر سوال بردهایم...8
5- جرج بوش پدر: آمریکاییها میدانند چرا ما در خلیجفارس هستیم ما باید مهار منابع نفتی جهان را برای خود حفظ کنیم... آمریکا یک برنامه صدساله برای منطقه خلیجفارس دارد... با پایانگرفتن جنگ عراق وظیفه آمریکا برای حفاظت از صلح در منطقه پایان نمیپذیرد...9
آنچه از نظر گذشت نشان میدهد که هر کشوری که داعیه ابرقدرتی در جهان را داشته و یا دارد میداند که منطقه خلیجفارس و کشورهای اطراف آن باید برای ماندگاری قدرت برتر در اختیارش باشد. پس با این حساب ما همیشه در مرکز قرار داریم و از این موضوع گریزی نیست. آنچه که میماند این است که برای اینکه مورد تاخت و تاز قرار نگیریم و میدان رقابت سایر قدرتها نباشیم راهی نیست مگر آنکه خود به قدرتی جهانی تبدیل شویم. آنگونه که در درازای تاریخ در دورانهای بسیاری بودهایم.
کشورهایی که از آنها نام بردیم هرگز با ما دوستی پایدار نداشتهاند، ما هم شکایتی نداریم زیرا در سیاست دوستان و دشمنان همیشگی وجود ندارد. تنها منافع ملیاند که همیشگی هستند. هرگاه دولتها در ایران با ملت همراه بودهاند بزرگترین دشمنان را شکست دادهاند و دوری دولت از ملت و دست دراز کردن به سوی بیگانگان فاجعه به بار آورده است.
امروز در یکی از دورانهایی قرار داریم که بیش از هر زمانی به وحدت ملی و بریدن دست خائنانی که با بیگانگان دست در دست دارند نیاز داریم.
پینوشتها:
1- رویه 202 ـ خلیج فارس و مسایل آن ـ دکتر همایون الهی ـ نشر قدس ـ چاپ 13 ـ 1390 تهران
2- همان/ 238
3- همان / 250
4- همان / 263
5- همان / 292
6- همان / 296
7- همان / 334
8- همان / 342
9- همان / 355